گوناگون

عسکراولادی: ۳۰درصد حرف‌هایم را در اردیبهشت می‌گویم

پارسینه: ماهنامه ذکر در شماره اخیر خود گفت و گویی با حبیب‌الله عسگراولادی انجام داده است که در زیر می خوانید:



اشاره:سخنان متفاوت حبيب الله عسگراولادي در چند ماه منتهي به سال 92 فضاي انتخابات سال جاري را تحت تاثير قرار داد و منجر به موضع گيري صريح بسياري از مخالفين و موافقين محتواي اين اظهارات شد. پير موتلفه كه در نزد اكثريت جناح ها و افراد سياسي و غير سياسي به اخلاق مندي شهره است بارها اعلام كرد كه بر اساس تكليف شرعي و انقلابي اش سخن مي گويد و در اين راستا تنها به انقلاب اسلامي مي انديشد.

براي تبريك سال جديد و استفاده از سخنان وي همراه با شوراي دبيران ذكر راهي خيابان سميه شديم و هرچند بناي ديدارمان بحث هاي انتخاباتي نبود اما به تبع نزديكي اين فصل مهم گفت و شنودها به مواضع استاد نيز كشيده شد.

استاد حبيب الله عسگراولادي در اين ديدار بحث هاي بسيار مهمي را مطرح كرد كه متاسفانه برخي از آنها امكان انتشار نيافتند و متن زير متن كامل اين سخنان با حذف سوالات و بخش كوچكي از پاسخ هاست.

« ان الله لا یغیر ما بقوم حتی یغیروا ما به انفسهم: خدا سرنوشت هیچ قومی را تغییر نمی دهد مگر آنکه آن قوم در روش های خودشان تغییر نشان بدهند.»(رعد/11) این آیه در جنبه ی مثبت هدایت می فرماید، اما آیه ی دیگری هست که مي فرمايد: « ذلک بان الله لم یک مغیرا نعمة انعمها علی قوم حتی یغیروا ما بانفسهم: خداوند سرنوشت مثبت هیچ قومی را منفی نمی کند مگر آنکه آنها خودشان در روش هایشان تغییر ایجاد کنند.»(انفال/53)پس چه جنبه ی مثبت سرنوشت و چه سقوط از جنبه ی مثبت به جنبه ی منفی به برنامه و عمل و استقامت بستگی دارد و طبعاً زمینه می خواهد که انسان ها تغییری مثبت در روش شان به وجود بیاورند و انسان ها مواظب باشند روش های مثبت شان را تغییر منفی ندهند.

مقام معظم رهبری گزارش گونه اي در ابتداي سال از نظام مرحمت فرمودند. در این گزارش فشرده، خواستند بگویند که زمینه در مسائل زیادی برای جهش آماده است. زمینه ها برای جهش در مسائل اقتصادی آماده است. ايشان خواستند هوشیارمان کنند که مقدمات برای جهش جدی فراهم است. من از این فرمایش مقام معظم رهبری تعبیر عرفی کردم: در پایان دفاع مقدس قبل از این که آتش بس پذیرفته شود شعار بچه ها در جبهه این بود که "تا کربلا راهی نمانده یک یا حسین دیگر"؛ این تعبیر عرفی را از فرمایش آقا کردم که تا سیاست قابل قبول یک گام مانده كه آن حماسه ی سياسي است؛ تا اقتصاد سالم یک گام بیشتر نمانده و آن اقتصاد حماسی است.

همچنين خداوند قریه ای را مثال می زند( ضرب الله مثلا قرية کانت آمنه مطمئنه يأتيها رزقها رغدا من کل مکان...) که محصولات همه ی امکنه ی دنیا به آن جا می آمد(یأتیها رزقها رغدا من کل مکان)، اما اینها در روش هایشان تغییر دادند؛ نعمت ها را ناسپاسی کردند و روش منفی در پیش گرفتند با اینکه امنیت اقتصادی داشتند و با اینکه اطمینان سیاسی برایشان بود (آمنه مطمئنه)، اما اینها نعمت های خدا را ناسپاسی کردند( فکفرت بانعم الله). بعد، می فرماید: « فاذاقها الله لباس الجوع و الخوف: خداوند به اینها طعم گرسنگی و ترس را چشاند» و بعد علتش را می فرماید: «بما کانوا یصنعون» حتی نمی فرماید بما کانو یعملون یا بما کانو یفعلون نه اینها سرنوشت خودشان را ساختند و از صنعت خدا استفاده می کنند نه از فعل و عمل (فاذاقها الله لباس الجوع و الخوف بما کانوا یصنعون)؛ اینها با کارهایی که کردند ساختارشان عوض شد؛ کفران نعمت خدا را کردند و نعمت خدا را قدر شناسی نکردند. بنده آنچه که می فهمم مقام معظم رهبری که همه با او در خدمت ايشان در جریان های نظام هستیم واقعاً از همه ی ما مسلط ترند و ایشان می فرماید که زیرساخت های سیاسی و اقتصادی فراهم است براي یک حماسه ی سیاسی و یک حماسه ی اقتصادی. به نظر من، سرمایه گذاری ای که ایشان کردند خیلی گسترده تر از انتخابات رياست جمهوري است. ایشان از انتخابات و از سیاست رابطه با استکبار جهانی گذر کردند و از آینده ی ایمن و مطمئن صحبت کردند. مقام معظم رهبری ما را هدایت کردند که شرایط ما شرایط آمنه و مطمئنه است باید به آن جا برسیم؛ همان طور که از عزیزان رزمنده عرض کردم که قبل از آتش بس می گفتند تا کربلا راهی نمانده یک یا حسین دیگر. یادم است که شهید لاجوردی و بنده و آقای حیدری سه تایی همان زمان اعلام آتش بس که شد رفتیم غرب در سنگرها و بعضی از عزیزان مان در سنگر با ناراحتي می گفتند چه کسی امام را وادار کرد که آتش بس را بپذیرد و شعار می دادند که تا کربلا راهی نمانده یک یا حسین دیگر... کی امام را وادار کرد؟... من عرضم این است که مقام معظم رهبری می فرماید که اقتصادتان را بیایید مقاومتي کنید. سیاست تان را بیایید در یک حماسه با جهان-بینی تازه سامان بدهید چون شما از حد یک کشور گذشتید و دیگر نمی شود ملت ایران را فقط صاحب یک کشور دانست بلکه ملت ایران الان معلم و استاد است و استاد بودنش من فکر کنم بهترین نمونه اش 9 دی است.

مقام معظم رهبری ما را در یک وضع جدیدی قرار داده که وظیفه مان حماسه سیاسی و حماسه ی اقتصادی است. این آیت حق در زمان، که بنده معتقدم که ایشان وقتی می آید صحبت می کند مدد ربانی و ولایی دارد. از خود ایشان نقل کنم که یک دفعه بسیج در جنوب تهران همایش داشت و خیلی هم همت شده بود که حرکت بسیج خیلی پررنگ باشد. شبی که فردا این همایش انجام می شد، عده ای مصلحت اندیش خدمت مقام معظم رهبری رفتند و عرض کردند که دشمن 19 نقطه را در نظر گرفته که امشب و فردا شب بزند؛ یکی از آنها اقامت گاه شماست. شما بهتر است که در این اقامت گاه نمانید و بروید در پایگاه، پناهگاه که بشود شما را حفظ کرد. آقا نگاه کردند و حرف هایشان را شنیدند و بعد درخواست کردند که ما درخواستمان این است که شما در این همایش بسیج شرکت نکنید. احتمال خطر در این جا بیشتر از هر جای دیگری است که بیایند آن جا را بزنند. آقا شنیدند ولی سحر رفتند با بسیجیان در جنوب شهر هم ناله شدند در مناجات و نماز صبح را که خواندند در دعای ندبه ی بسیجیان شرکت کردند جایی که تیررس دشمن توانست باشد و بعد از آن سخنرانی کردند. من خودم توفیق نداشتم آن جا باشم، اما فیلم را دیدم و خدمت آقا یکي دو روز بعد رسیدم و عرض کردم آقا با اینکه من خیلی از شما صحبت شنیدم این دفعه صحبت شما جوری بود که مثل اینکه می‌گرفتید و می‌رساندید. ایشان سر مبارکشان را پایین نگه داشتند و بعد سرشان را بلند کردند و فرمودند: «من هر وقت می-خواهم برای مردمم حرف بزنم توسل میکنم و این آثار توسل است و باید توسل را استفاده کنیم.» من نقل به معنا می کنم فرمایش های ایشان را. این مدد و توسل را ما در زمان حضرت امام هم مي ديديم. در 22 بهمن، ساعت 12، رادیو اعلام کرد که ساعت 4 بعد از ظهر حکومت نظامی است. امام پس از چند لحظه ای از در اتاق آمدند بیرون و رفتند اتاق بغلی. ده دقیقه یک ربع آن جا بودند و بعد جلوی در اتاق ایستادند و فرمودند اعلامیه ی فرمانداران نظامی خدعه و نیرنگ است و در رأس ساعت 4 همه به خیابان ها بریزید؛ این از یک تلویزیون مداربسته به شعاع 5 کیلومتر پخش می‌شد. عده ای فوری حرکت کرده بودند که خودشان را به امام برسانند من جمله آیت الله طالقانی خیلی برافروخته و نگران وارد شد و رفت خدمت امام. مدتی طول کشید و بعد آمدند بیرون. وقتی آمد بیرون، چهره اش باز شده بود. همین طور که داشت می رفت، در راه، از او پرسیدم و ایشان فرمودند که آقا من را آرام کرد؛ من آرام نبودم. من خودم از آقای طالقانی نشنیدم، اما این جمله مدد ربانی و ولایی را توجه کنید. آقای طالقانی می¬گوید که من به امام عرض کردم که بسیار خطرناک است شما مردم را ساعت 4 بعد از ظهر دعوت کردید زیر گلوله. اینها به صغیر و کبیر رحم نمیکنند. آقا فرمودند مصلحت است. آقاي طالقاني دو بار و سه بار تأکید می کنند که من خطرناک می دانم . در اين هنگام، امام فرمودند گرچه دستور باشد؟ آقاي طالقاني فرمودند من دیگر حرفی ندارم. ایشان صاحب دستور از مولاست. انصافاً، اگر آن شب مقاومت نمی¬شد و اگر حکومت نظامی توسط امام شکسته نمی شد، معلوم نبود که سرنوشت انقلاب و نهضت و جوشش مردم به کجا می رسید.

تعدد كانديداها مثبت است

تاكنون، بالاي 40 نفر براي انتخابات آمده اند و دارند می آیند حتی همه شان هم می خواهند رئیس جمهور شوند؛ هیچ کدام از ایشان هم نمی خواهند به نفع کسی کنار بروند و هیچ کدام هم نمی خواهند وزیر کسی بشوند. بالای چهل نفرند، اما آن چه که در ارزیابی باید بگوییم این مثبت است؛ یعنی اگر دو تا سه تا فقط نامزد می شدند، مثبت نبود؛ یعنی نظام جوری است که هر کس سرش به تنش می ارزد می خواهد بیاید زمام امور را به دست بگیرد....

بنده که از جانب مؤتلفه و بعد هم از جانب جبهه ی پیروان، بعد هم در خدمت دو جامعه ی روحانیت و مدرسین، از چند ماه پیش در مجموع شروع کردیم که کارحساب شده ای بکنیم. تجربه های گذشته را داشته باشیم و به تعبیر مقام معظم رهبری مثبت های گذشته را بگیریم و منفی هایش را اصلاح بکنیم. ما به این رسیدیم که یک پروژه ی چهار مرحله ای را تنظیم کنیم در مؤتلفه و در جبهه و بعد هم با جامعتین. مرحله ی اول اینکه ما گفتمانی تنظیم کنیم برای انتخابات و مدارمان این گفتمان باشد. خب، ما در جبهه ی پیروان چیزی تهیه کردیم. دوم این¬که ما به جانب برنامه برویم برای دولت یازدهم قبل از اینکه مصادیق یا مصداق را فکر کنیم دولت آینده می خواهد چه کار کند چه باید بکند. سوم اینکه دولت آینده باید تیم داشته باشد. نمی شود زمام را به دست یک نفر سپرد. ضرر کردیم تا حالا. باید دست تیم بسپاریم. چهارم اینکه این تیم بنشینند صحبت کنند که محبوبیت و مدیریت و مقبولیت و اینها در کدام بیشتر است و زیر نظر جامعتین مصداق تعیین کنیم. بر اين اساس، رفتیم با آیت الله مهدوی و آیت الله یزدی و بعد هم با دو جامعه با شورای مرکزی شان جلساتی داشتیم. توضیح دادیم آینده را چطور می بینند. آیت الله مهدوی مصاحبه ای فرمودند. مصاحبه شان این بود که فرمودند که وحدت میسر نیست، اما ائتلاف به جانب وحدت. ما هم اساس مان را آوردیم به ائتلاف به جانب وحدت. قدم هایی در این باره پیش رفتیم و الان به جایی رسیدیم که جبهه ی پیروان سه تا نامزد برای تیم دارد.

از روحانیت مبارز، سه تا مطرح بودند: آقای تقوي گفت نمی آيم؛ آقای ابوترابی و آقای پورمحمدی خودشان گفتند می-آیند، اما هنوز روحانیت اینها را معرفی نکرده است ولی سه نفر ما با اینها شروع کردند و الان پنج نفرند. آقای ولایتی و آقای قالیباف و آقای حداد، همچنان که می دانید، خودشان شروع کردند و بعد هم به خدمت آیت الله جنتی و آیت الله یزدی و آیت الله مهدوی رسیدند. آیت الله مهدوی به آقای ولایتی گفته بودند خوب است كه با عسگراولادی هم مشورت کنید. ایشان محبت کرد و آمد این جا و شروع کرد به صحبت کردن. گفت که شما کارتان چه جوری است؟ گفتم که ما می خواهیم این جوری برویم جلو و عجله هم نداریم. گفت کار ما را چطوری قضاوت می کنید؟ گفتم عجله کردید. گفت ما جزو آن کسانی که شما در نظر داشتید هستیم؟ گفتم بله ولي انتخابات ریاست جمهوری با عجله جور در نمی آید. گفتند شما چه می گویید؟ گفتم من می گویم ما باید در جبهه و در جامعتین به چیزی برسیم. گفت شما می توانید بگویید چه کسانی را می خواهید اضافه کنید؟ گفتم نه. گفت: چرا؟ گفتم برای اینکه من مطرح نکردم. من عضو تشکیلاتم تا مطرح نشود نمي . هفته ی قبل از پایان اسفند، بنده از ایشان خواستم که بروم با سه تايشان صحبت کنم. ایشان گفتند به من نمایندگی دادند که من از جانب سه تا بیایم. من رفتم جلسه و گفتم که تصمیم مان این است که به یک صورتی حركت كنيم که بتوانيم نظر مراجع را کسب بکنیم.

وظيفه ما تدبير است

بنده باید تدبیر کند؛ ذات احدیت است که تقدیر می کند؛ این عبارت پیغمبر(ص) است: «العبد یدبر». بنده ی بی برنامه بنده نیست. بنده باید تدبیر داشته باشد، اما اينكه خیال کند تدبیرش حاکم می شود خیر؛ «والله یقدر». ما در تدبیر می خواهیم کوتاه نیاییم و داریم هم به پيش می رویم. حتی شما شاید شنیدید وقتی که با آقای آقاتهرانی مناظره ای در تلویزیون بود ایشان نی یا آهنگ جدایی را می زد. من به ايشان گفتم که بیا سوته دلان گرد هم آییم. اگر ما اصول گراها دور هم جمع نشویم، باختیم؛ یا به این یا به آن می بازیم. وقت جلسه که تمام شد، من گفتم که حاج آقا دنبال این هستیم که شما هم نماینده ای بفرستید. ايت الله مصباح هم در حدود سه روز پیش فرمودند که اگر اصلاح طلب ها بیایند، باید همه ی اصول گرایان یک نامزد داشته باشند. اگر نیایند، رقابت بین دو بخش اصول گراست. البته ما می خواهیم همان رقابت هم نباشد؛ بلکه رفاقت باشد.

قفل بايد شكسته شود

آن چه که بنده{درباره ی فتنه} قبل از سال عرض کردم 40 درصدش را گفتم، ولی در خراسان رضوی و گیلان 30درصد دیگرش را گفتم لذا هنوز شفاف نشده و باید شفاف شود. 30درصد دیگر هم می ماند که انشاءالله با یک مقدماتی در اردیبهشت که فضای انتخاباتی را بتواند تلطیف کند مي گويم. اینکه مقام معظم رهبری فرمود که هر سلیقه ای باید در پای صندوق نامزد خودش را داشته باشد این را هر کسی جوري مي فهمد. بنده فهمم با خیلی ها فرق دارد. باید این قفل را بشکنیم. این حصار را باید بشکنیم. من در یک مصاحبه ی تلویزیونی گفتم که ما تعدادی زندانی داریم، تعدادی فراری داریم، تعدادی در به در کشورها داریم اینها عمدتاً هم از استعدادهای ما هستند و نباید ما رضایت بدهیم. مقام معظم رهبری هم گاهی به زبان صحبت می کنند که ما می-توانیم بفهمیم ایشان نظرشان چیست. وقتی که من این حرف ها را شروع کردم، بنده عرض کردم که من از مؤتلفه نمی خواهم آبرو بگیرم لذا من از شما موتلفه اي ها مرخصی می خواهم. گفتم من بروم وظایفم را انجام بدهم اگر ضرر شد، ضرر عسگر اولادی است که رفتنی است، اما اگر نفع داشت، نفع اصول گرايان باشد که اصولگرایی همراه تعصب نباشد. بنده بارها گفته ام كه من اقاي موسوي و كروبي را فتنه ساز نمی شناسم، زیرا در ديدار، هر دو قول دادند همان جا از فردا کارشان را اصلاح کنند، اما همين كه از اتاق آمدیم بیرون از اتاق های دیگر ریختند دورشان. در همان اتاقی که آقای موسوی بود، مثل اینکه استراق سمع داشت متوجه شدند ما چی صحبت کردیم ریختند دور آقای موسوی... من اینها را فتنه ساز نمی دانم. قفل این است كه این دوتا را فتنه ساز بالای اعدام بدانیم و اين را باید بشکنیم. این را من یك مقدار پررویی کردم این چند روز پیش و پررویی من این بود که گفتم که اینها در هیچ دادگاهی محکوم نشدند. هیچ دادگاهی برای اینها تشکیل نشده؛ من عضو هیئت منصفه ام می گويم دادگاه باید در رابطه با حصر اینها حرف بزند، اما از اینها می خواهم که توبه کنند و از اینها می خواهم که راه باز کنند. پیغام خصوصی هم به توسط اصلاح طلبان یا بعضی از شخصیت های روحانی برای ایشان فرستادم که اگر می خواهید آینده ای داشته باشید، باید حداقل خصوصی خدمت آقا نامه ای بنویسید. گفتم من شما را فتنه ساز نمی دانم، اما این نیست که شما زمینه ی فتنه را فراهم نکردید یا از فتنه شما بهره برداری انتخاباتی نکردید. نه، این نیست.

لذا به نظرم این قفل است. باید این قفل را بشکنیم. خیلی برای شما تعجب آور بود و برای عزیزانی که با هم فکر می کنیم خیلی تعجب آور بود که عسگراولادی بیاید بگوید که اینها فتنه ساز نیستند، اما الان که گذشتیم ببینیم که راه حل دیگری داشتیم و می توانستیم از راه دیگری؟ مگر آنکه از آقا خرج کنیم. ما نباید بگذاریم که از آقا خرج بشود باید کاری کنیم... حتی به من گفتند که تو از آقا پیام و الهام گرفتی گفتم نه. من منتظر تشر رهبری بودم و در این دو ماه و خرده ای و حالا در این چهار ماه سعی کردم از آقا ملاقات نخواهم و سعی کردم کمتر با دفتر مبارك ارتباط داشته باشم و حداقل رابطه را داشته باشم.

روز مجلس ختم آقای تهرانی در مدرسه ی شهید مطهری، من دیدم آقاي شجونی از در وارد شد آمد جلو. وي خیلی حرف زده بود در روزنامه ها علیه من ولي با او روبوسي كرده و جا باز کردم کنار خودم نشاندم و گفتم اقاي شجونی این موضع هایی که تو گرفتی ارادت من را به تو بیشتر کرده است. گفت چطور؟ گفتم برای اینکه حرف نادرستی نزدی. گفتي این حرف ها مال خود عسگراولادی است. گفتم درسته. گفتی مؤتلفه راضی نیست.. درسته، اما گفتی چرا عسگر اولادی این مواضع را گرفته؟ این چرا را باید از عسگر اولادی بپرسیم نه اينكه از نزد خودت پاسخ بدهي. بعد، گفتم که همه ی حرف هایت را قبول دارم، اما یک تکه کلامت را قبول ندارم. گفتم: گفتی که اگر از موسوی کروبی ما بگذریم باید از صدام هم بگذریم. گفتم حالا من از امام دو تا مثل می زنم؛ یک مثل از آسید احمد آقا مرحوم که خدا رحمت کند ایشان را. ايشان از قول امام مي گفت كه فرمودند این روزهای اخير من خواب دیدم که صدام را از سربالایی جماران دارند می آورند بالا پهلوی من. بنا به نقل تا آن جا که یادم است گفتند که من فکر می کردم که اگر بیاید، من راه بدهم او را یا راه ندهم. بعد، فکر کردم که خب بیاید چه به او بگویم؟ حالا آمد داخل چی بگویم؟ یك کم فکر کردم با خودم گفتم که بگذار بیاید ببینیم چه مي گويد؟ به آقای شجونی گفتم که ببین امام نمی گوید که راه ندهم او را.. اینها نماینده ی "رحمت للعالمین" اند؛ اینها نماینده ی اشدالمعاقبین نیستند. گفتم یک چیز دیگر بگویم که حرفت را بعداً اصلاح کنی. گفت چی؟ گفتم امام وقتی که تعدادی حاجی¬مان در مکه شهید شده بودند و از سال آینده ی آن سال حج را تحریم فرمودند در صحبتی که علیه آل سعود فرمودند گفتند: «اگر ما از صدام بگذریم، از آل سعود نمی گذریم.» گفتم یاد بگیر. ببین این طور نیست که در رحمت بسته شده باشد تا کسی شقاوت به خرج می دهد، اما وقتی افتاد و کوشش به خرج می دهد جبران کند چرا ما باید بگوییم اگر از اینها بگذریم باید از صدام هم بگذریم. صدام اگر نامه می نوشت به امام و توبه می کرد، شايد امام می پذیرفت؛ اینها "رحمت للعالمیناند نماینده ی پیغمبر است. خداوند در قرآن مي فرمايد: «و ما ارسلناک الا رحمت للعالمین» که پیامبر ما تو را نفرستادیم مگر آنکه رحمتی برای جهانیان باشی. اگر در دعای افتتاح می خوانیم: «و انت ارحم الراحمین فی موضع عفو و الرحمه و اشد المعاقبین فی موضع .....»، امام راحل و امامت زمان ما اینها رشحه ای از "رحمت للعالمین" اند. به جای اینکه من منتظر بودم آقا به من تشر بزنند یک پیغام به من رسيد و یک پیغام برای آنهایی که عليه من حرف زدند. پیغامی که به بنده مرحمت فرمودند یادداشت شده بود روی یک نوشته. زنگ زدند از دفتر مبارك . گوشی را من برداشتم گفتند که در جلسه این عبارت گفته شده که ما به شما برسانیم. فرمودند که جواب هایی که شما دادید بهترین جواب ها بود. دومرتبه، گفتند که برای اینکه اشتباه نشود از رو می خوانم و خواند، اما یک پیغام هم برای كساني كه عليه اينجانب حرف مي زدند دادند و پیغام شان این بوده که عسگراولادی نباید مورد اهانت قرار بگیرد و نگذارید به وي اهانت شود. من از آن روز شروع کردم تا حالا آقا را خصوصی ندیدم و هیچ گونه ارتباطی در این زمینه نداشتم غیر از این که پس از این پیام بنده دو تا گزارش خدمت ایشان فرستادم؛ یک گزارش 60 -70 صفحه ای فرستادم و نامه ی دوم هم متمم این را فرستادم، اما من نه جواب خواستم و نه درباره ی گزارش جواب دادند ولی صحبت های مشهد و صحبت های اخیرشان حکایت دارد که ایشان"رحمت للعالمین" است.

در مناظره با آقاي حسین شریعتمداری، اشاره کردم که فتح مکه با مصلحت شد نه با جنگیدن و وقتی پیغمبر لشگرکشی کرد کنار ارتفاعات مکه اطراق کردند. عباس عموي پيامبر(ص) می گوید که اگر شما اجازه بدهید، ملاقاتی با ابوسفیان داشته باشید؛ حالا گیراگیر روبه رویی دو جبهه است. شما و ابوسفیان در خيمه ابوسفيان ويا یک خیمه ی سوم ملاقات کنید. حضرت مي فرمايد خير. بعد، می گوید که می روم و ابوسفیان را حضور شما می آورم. پیغمبر می فرماید که چطور می آوری؟ گفت ترک شترم می آورم. همان جا، یک سری بچه های حزب الهی مآب بهشان برخورد و وقتی دیدند که ابوسفیان را می آورد شمشیر کشیدند که ابو سفیان را بکشند ولی عباس فریاد زد که یا رسول الله! من به این پناه دادم. ابوسفیان آمد و به پيغمبر(ص) گفت که اگر می¬خواهی موفق شوی، امسال خیمه را جمع کن به مدینه برو و سال آینده بیا. پیغمبر با یک خرده چکش زدن به قضیه فرمود که جمع کنید خیمه ها را و باز هم حزب اللهی مآب ها فریاد زدند که چقدر برای ما گران تمام شده که تا این جا آمدیم. چرا باید برگردیم؟ پیغمبر فرمودند: برگردید و سال آینده می آییم. سال آینده که آمدند همان جا اطراق کردند و به ابوسفیان پیغام دادند که خانه ی خدا و خانه ی تو و خانه ی هر کسی که سلاحش را زمین بگذارد در امان است. باز، حزب الله مآب ها صدایشان در آمد که شما خانه ی خدا و ابوسفیان را یکی کردید. پیغمبر فرمودند که مصلحت است و بدون خون ریزی وارد مكه شدند. اگر ما خواسته باشیم اشدالمعاقبین باشیم، دیگر معلوم نیست برای ملت چی باقی بماند و ما باید همت کنیم و وسيله اعمال رحمت خداي عالميان را توسط ولي فقيه كه "رحمت للعالمين" است سبب شود.

ارسال نظر

نمای روز

داغ

صفحه خبر - وب گردی

آخرین اخبار

اخبار مرتبط سایر رسانه ها
    اخبار از پلیکان
    تمامی اخبار این باکس توسط پلتفرم پلیکان به صورت خودکار در این سایت قرار گرفته و سایت پارسینه هیچگونه مسئولیتی در خصوص محتوای آن به عهده ندارد