راز پرسه های شبانه جن های وحشت
پارسینه: جن هاي وحشت خواب راحت را از ساکنان ساختمان ربودند. هر شب صداهايي در اين ساختمان به گوش مي رسيد و همه مي خواستند خانه هايشان را بفروشند و از آنجا فرار کنند.
مديرساختمان 10 واحدي که از سروصداي زن همسايه ديوار به ديوار کلافه شده بود براي پايان دادن به اين هياهو به تشکيل يک جلسه اضطراري در ساختمان دست زد اما در اين جلسه پس از کلي صحبت در زمينه هاي مختلف ساختمان وقتي بحث ميهماني بازي هاي زن همسايه مطرح شد، درگيري لفظي بين زن 45 ساله و مرد همسايه که مديرساختمان است بالاگرفت و کينه سنگيني در سينه 2 همسايه برجاي گذاشت. زن و مرد همسايه هر روز به دنبال انتقام گيري بودند تا اينکه با گذشت يک ماه از اين ماجرا زن 45 ساله که «سارا» نام دارد در اقدام غيرمنتظره اي تصميم به فروش خانه اش گرفت. اهالي ساختمان که در مدت 5 سال در کنار هم دوستان قديمي بودند از اين تصميم زن کارمند تعجب کرده و سعي داشتند «سارا» که تنها ميهماني هاي شبانه اش باعث اعتراض مرد همسايه شده بود را از فروش خانه منصرف کنند اما شايعه جديدي ميان اين اصرارها در ساختمان پخش شد و همسايه ها نيز تصميم به فروش خانه هايشان گرفتند.
سارا که کارمند شرکت خصوصي است پس از مرگ همسرش به تنهايي در اين ساختمان زندگي مي کرد و گاهي اوقات همکاران و دوستانش به خانه اش رفت و آمد داشتند و اين ميهماني ها باعث اعتراض مرد همسايه شده بود. سارا که تصميم داشت خانه اش را بفروشد با ترس به يکي از همسايه هايش گفت: مدتي است شب ها زمان خواب صداهايي در خانه ام به گوش مي رسد و انگار جن ها در خانه ام جمع شده و شروع به حرف زدن مي کنند.
زن تنها در ادامه گفت: ابتدا فکر مي کردم به خاطر بالارفتن سن و زياد شدن کارهايم دچار توهم و خيال شده ام و براي درمان پيش پزشک رفتم اما تاثيري نداشت و با خوردن کلي قرص خواب، شب ها مي توانم بخوابم و بعضي وقت ها از ترس به خانه دوستانم مي روم. زن همسايه که از ادعاهاي سارا شوکه شده بود حرف هاي وي را باور نکرد تا اينکه قرار شد شبي را در خانه سارا بخوابد. ساعت 10 شب بود و صداهاي آرامي به گوش مي رسيد و هرچه ساعت مي گذشت صداها بيشتر مي شد و هر دو زن که از اين صدها تنشان به لرزه افتاده بود با سرعت خانه را ترک کردند و شايعه وجود جن ها در ساختمان پخش شد و تعدادي از اهالي ساختمان تصميم به فروش خانه هايشان گرفتند. اواخر بهمن ماه سارا که براي خانه اش مشتري پيدا کرده بود در حال جمع کردن وسايل خانه اش بود که ناگهان با جيغ و فرياد، اهالي ساختمان را پشت در خانه اش جمع کرد. همسايه ها که از اين سر و صداي سارا متعجب شده بودند با صحنه عجيبي روبه رو شدند؛ زن تنها تعدادي بلندگوي کوچک که در بالاي کمد و گوشه هاي خانه اش جاسازي شده بود را در دست داشت و ادعا کرد صداهايي که شب ها در خانه به گوش مي رسيد از اين بلندگوها پخش مي شده
است.
در حالي که همه از اين سناريو شوکه شده بودند سارا از پليس خواست کسي که اين بلندگوها را در خانه اش جاسازي کرده و باعث ترس او و در نتيجه ترک خانه از سوي وي شده را رديابي کند. با مخابره اين سناريو به پليس 110 تيمي از ماموران پليس کلانتري در محل حاضر شدند و در بررسي ها نخست مشخص شد بلندگوها به شکل بي سيم قابليت پخش صدا دارد. در گام بعدي پليس مسير ورودي عامل مزاحم را تحت بررسي قرار داد که مشخص شد وقتي سارا سر کار رفته بوده اين بلندگوها جاسازي شده اند و کسي که قصد ترساندن اين زن را داشته با کليد به راحتي در را باز کرده و به داخل خانه وي رفته است.
پليس در تحقيقات گسترده از اهالي ساختمان پي برد چندي پيش سارا با مرد همسايه که «اکبر» نام دارد و مدير ساختمان است دعوا کرده و هر دو از هم کينه به دل گرفته اند. با اطلاعات به دست آمده ماموران اکبر را تحت بازجويي قرار دادند و مدير ساختمان که ابتدا خود را در اين ماجرا بي گناه مي دانست در بازجويي هاي فني پليس شروع به تناقض گويي کرد و در آخر به ناچار لب به اعتراف گشود.
اکبر در اعترافاتش گفت: نزديک به 3 سال است در اين ساختمان زندگي مي کنم و همسايه هاي خوبي دارم اما سال گذشته سارا که خانه اش را اجاره داده بود به خانه اش آمد و در همسايگي ما شروع به زندگي کرد، روزهاي نخست چون تنها بود فکر مي کردم زن آرام و بي سروصدايي است اما فکر من فقط يک رويا بود چون سارا هفته اي 2 بار دوستانش را به خانه اش دعوت مي کرد و آنها تا ديروقت سروصدا مي کردند. روزي که در جلسه ساختمان دور هم جمع شده بوديم درباره ميهماني هاي شبانه سارا اعتراض کردم اما وي شروع به ناسزاگويي کرد و از آن روز به بعد بين ما شکرآب شد و از وي کينه به دل گرفتم. در فکر انتقام و رهايي از اين سروصداها بودم که ماجراي ترساندن سارا را طراحي کردم و چون سررشته اي از کارهاي کامپيوتري داشتم تعدادي بلندگوي کوچک را در خانه اش جاسازي کردم. چون از خالي بودن خانه در روزها اطلاع داشتم از راه بالکن وارد خانه اش شدم و فکر نمي کردم راز ماجراي بلندگوهاي کوچک از سوي سارا فاش شود.
منبع: وطن امروز
ارسال نظر