نسیم بیداری از کدام رسانه ایرانی میوزد؟
پارسینه: هستند رسانههایی که با آغاز تحولات در حوزه خاورمیانه و شمال آفریقا، ضمن انعکاس اخبار حوادث با یک سیاستگذاری نسبتاً مناسب به انعکاس مطالبات انقلابیون و افشای ماهیت واقعی انقلابها پرداختند.
آنچه امروز پهنه وسیعی از خاورمیانه و شمال آفریقا را در برگرفته و با عنوان «بیداری اسلامی» از آن یاد میشود و بنا به فرمایش رهبر معظم انقلاب اسلامی ایران؛ «حوادثی بریده از ریشههای تاریخی و زمینههای اجتماعی، فرهنگی و فکری نیستند»، لذا بررسی و ارائه تحلیل صحیح از رخدادهای اخیر مستلزم مطالعه دقیق تاریخ تحولات سیاسی، فرهنگی و اجتماعی این منطقه خصوصاً در قرن اخیر است.
مقام معظم رهبری به عنوان ابداع کننده واژه بیداری اسلامی در زمینه لزوم واژهپردازی و مفهومبندیآن میفرمایند: «یکی از چیزهایی که در هر حرکت عمومی و هر نهضت لازم است، این است که بر اساس تفکرات و مبانی پایهای این نهضت و جریان هم بایستی واژه سازی شود و هم بایستی نهادسازی شود. وقتی یک فکر جدید مثل فکر حکومت اسلامی و نظام اسلامی و بیداری اسلامی مطرح شود، مفاهیم جدیدی را در جامعه القا میکند. لذا این حرکت و این نهضت باید واژههای متناسب با خودش را دارا باشد. اگر از واژههای بیگانه وام گرفت فضا آشفته میشود مطلب ناگفته میماند.»
حضرت آیتالله خامنهای دامه برکاته در جای دیگری درباره اهمیت، نقش و جایگاه رسانهها در این تحولات نیز میفرمایند: جنگ واقعی پیچیده امروز جنگ رسانههاست و تهاجم خبری، تبلیغی، فرهنگی واخلاقی رسانههای تحت کنترل زورمندان و زرمندان جهانی در اوج خود قرار دارد و برای مقابله با این تهاجم تنها ابزار رسانه است.
حال سؤال است که در جمهوری اسلامی ایران اولاً چه جایگاهی برای رسانهها و مطبوعات قائل هستند و ثانیاً آیا رسانهها آنگونه که مقام معظم رهبری فرمودند، جایگاه خود در تحولات اخیر را کسب کردهاند یا اینکه توانستهاند پا را فراتر از مرزها گذاشته و در فضای بیداری اسلامی فعالیت کنند و سناریوسازی کنند؟ نکته بعدی اینکه اینکه تا کنون کدام رسانه در جمهوری اسلامی ایران در این زمینه کارنامه قابل قبولی داشته است و در نهایت اینکه چه راهکاری برای رسیده به این افق وجود دارد؟
برای پاسخ به سؤالات مطرح شده ابتدا مروری کلی خواهیم داشته به نقفش رسانهها در دنیای امروز، اینکه ابرقدرتها از این وسیله چه استفادههایی میکنند.
امروزه رسانهها نقشی فراتر از اطلاعرسانی دارند و از آنها به عنوان ابزارهای نوین جهت تحت تاثیر قرار دادن افکار عمومی سایر کشورها استفاده میشود. دراین راستا تصاویر حوادث اتفاقیه در مناطق مختلف جهان توسط رسانهها گاه طوری برجستهسازی میشوند که تصاویر ارائه شده به مراتب مهمتر از حوادث واقعی جلوه مینمایند.
امروز شیوههای پوشش خبری و اثرگذاری رسانهها با پیشرفت فناوریهای ارتباطی تغییرات عمدهای یافته است. روشهای مختلف و جدید پوشش خبری با استفاده از ابزارهای ارتباطی، از جمله راههای بسیار مهم برای هدایت افکار عمومی به شمار میرود. تحولات و اعتراضهای مردمی در کشورها بیشتر به رویدادهای رسانهای و نوع پوشش خبری رسانهها تبدیل شدهاند. بنابراین در این میان رابطه دولت و رسانه مهمترین نقش را ایفا میکند. دولتهایی که منافع خود را با پوشش خبری و تاکتیکهای رسانهای تعریف میکنند در پوشش تحولات اخیر خاورمیانه نیز رسانهها با انتقال خبر که انعکاس لحظه به لحظه و زنده خبرها از نقاط مختلف مناطق درگیر تهیه میکنند، عملا حاکمیت دولتها را به چالش میکشند. کاری که امروز رسانههای غربی و شبکه الجزیره و العربیه در منطقه به ویژه در سوریه به آن دامن میزنند. در این خصوص نمیتوان منکر نقش رسانهها به ویژه رسانههای غربی در تحولات جدید خاورمیانه شد، نقشی که اغلب با منافع قدرتهای بزرگ در منطقه گره خورده و تحولات و سمت و سوی جنبشهای مردمی را به سمت و در راستای منافع آنها سوق میدهد.
برای پی بردن به جایگاه و نقش رسانهها در تحولات اخیر حوزه بیداری اسلامی و جهت دادن به سیر تحولات در دو بخش رسانههای مخالف و رسانههای موافق جریان بیداری، عملکرد آنها را مورد بررسی قرار میدهیم:
1- عملکرد رسانههای مخالف با جریان بیداری اسلامی
همزمان با موج خروشان در کشورهای تونس، مصر و لیبی که منجر به سقوط دیکتاتورها شد، اعتراضهای مردمی در کشورهای اروپایی و جنش وال استریت در آمریکا از دیگر رخدادهایی بود که به تیتر یک رسانههای جهان در سال 2011 تبدیل شد. رسانههای غربی و برخی شبکههای عربی از یکسو جنبشهای اعتراض مردم آمریکا در وال استریت، جوانان و دانشجویان در انگلیس، آلمان و فرانسه را «شورش» و «جنبش اوباش» نامیدند و از سوی دیگر حرکتهای وسیع مردمی در کشورهای اسلامی را «انقلاب عربی و بهار عربی» نامیدند تا ماهیت اسلامی آن را پنهان کنند. در واقع موج سواری این رسانهها با این رویداد با برنامهریزیهای وسیعی در جهت تحریف و تغییر حرکت مردم همراه بود که البته نتوانست موفقیت چندانی به دست آورد.
وسایل ارتباط جمعی غربی و شبکه عربی همجهت با آنها مانند الجزیره و العربیه، اعتراض به شرایط اقتصادی، ظلم و استبداد حاکمان را عامل تهییج مردم دانستند و سعی کردند این موضوع را القاء کنند که با رفتن این افراد و خالی ماندن صندلیهایشان، دیگر دلیلی برای اعتراض وجود ندارد. این شبکهها مدام تحلیلهایی مبنی بر آغاز دموکراسی ارائه میکردند. سعی کردند با نامگذاری حرکتهای مردمی با نام بهار عربی این خیزشها را سمت و سوی خاصی ببخشد.
نمونه بارز این ادعا نگاه این طیف از رسانهها به حوادث بحرین و سوریه است که تشریح آن از حوصله این مطلب خارج است.
2- عملکرد رسانههای موافق با جریان بیداری اسلامی
دو طیف از رسانهها در این بخش ایفای نقش کردند، مهمترین شبکههای خبری بینالمللی ایرانی مانند پرس تیوی و العالم در یک طرف قرار دارند و شبکههای لبنانی مانند المنار و اخیراً هم المیادین. انعکاس واقعیتهای موجود در تحولات منطقه و فریاد اسلامخواهی از جمله برنامههای این شبکهها بود. به عبارتی دیگر انعکاس اخبار لحظه به لحظه از حوادث و افشای ماهیت بازیگران و صحنه گردانان اصلی تحولات از جمله مهمترین برنامههای این شبکهها بود که آگاهی افکار عمومی از تحولات بحرین و حوادث واقعی سوریه مدیون این شبکههاست. همین موضوع منجر به ایجاد محدودیتهایی برای این شبکهها شد و از برخی فرکانسها حذف شدند. سیر تحولات نشان میدهد که عملکرد رسانهها در خیزشهای منطقه و بیداری اسلامی تفاوتهای دارد و در عین حال بسیاری از رسانههای نظام سلطه که دایره مخاطبان گستردهتری دارند، سعی دارند جهتگیری اسلامی حرکتها را مخفی کنند.
نقش رسانههای نوشتاری و دیجیتال
در فضاییکه غرب و قدرتهای اروپایی تحمل انعکاس واقعیات از تحولات منطقه را ندارند و شبکههای موافق با بیداری اسلامی را یکی پس از دیگری از ماهوارهها حذف میکنند، رسانههای دیگری هستند که مخاطبان زیادی دارند و میتوانند جریان ساز باشند. خبرگزاریها و سایتهای خبری، روزنامهها و هفتهنامهها، مجلات و... همگی میتوانند به عنوان ابزارهای نوین اطلاع رسانی در فضای سایبر در این جنگ روانی و در حمایت از واقعیات موجود در کشورهای تحولخیز نقش ایفا کنند. هر چند در کشور برنامه منسجم و مدون و چشماندازی برای فعالیتهای خارج از مرزهای این رسانهها طراحی نشده است اما برخی رسانهها در سه سال اخیر نقش قابل ملاحظهای ایفا کردهاند. هستند رسانههایی که با آغاز تحولات در حوزه خاورمیانه و شمال آفریقا، ضمن انعکاس اخبار حوادث با یک سیاستگذاری نسبتاً مناسب به انعکاس مطالبات انقلابیون و افشای ماهیت واقعی انقلابها پرداختند.
ناگفته نماند از یکسال پیش تاکنون نیز رسانههايي با عنوان «بیداری اسلامی» راهاندازی شده است که باید این حرکت را به فال نیک گرفت. اين اقدامات، حرکت خوبی است اما با نگاهی به عملکرد این رسانهها و اخبار و گزارشهای منتشر شده در خروجي آنها به وضوح میبینیم که نهتنها فعالیتی در حوزه بیداری اسلامی ندارند، بلکه اخباری مانند اوضاع سیاسی، اقتصادی و ورزشی جمهوری اسلامی ایران در صدر فعالیتها و اولویتهای این رسانههاست. اگر به کارنامه و عملکرد این رسانهها بنگریم، شاید اطلاق عنوان بیداری اسلامی بر آنها به اصطلاح بینالمللی، نوعی عوامفریبی باشد چرا که بیداری اسلامی یعنی واکاوی ماهیت تحولات بر اساس آموزههای اسلام و تمدن عظیم اسلامی در کشورهایی مانند بحرین، تونس، لیبی، مصر، عربستان و...، آیا واکاوی شاخصهای بیداری اسلامی در گفتوگو با جریانها و احزاب تأثیرگذار اسلامی منطقه، انتشار مطالبات انقلابیون، افشای توطئههای غربیها از زبان انقلابیون، و ... مصداق فعالیت در عرصه بیداری اسلامی است یا پرداختن به مسائلی مانند مصاحبه با «نیکآهنگ کوثر» از فعالان ضد انقلاب و ضد ولایت فراری مقیم خارج. حال باید در ماهیت این قبيل رسانههاي متمرکز بر عنوان بیداری اسلامی شک کرد که چه افقی برای آن تعریف شده است. بنابراین در عالم واقع ما شاهد یک رسانه قدرتمند ایرانی در عرصه بیداری اسلامی نیستیم.
چه باید کرد؟
با توجه به اینکه رسانههای غربی نقش مهمی در هدایت و شکلدهی به افکار عمومی در خصوص تحولات جاری در منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا ایفا میکنند و در راستای دیپلماسی و منافع کشورهای خود گام برمیدارند، لازم است در جمهوری اسلامی ایران به عنوان مدافع حقیقی انقلابها و انقلابیون و روند بیداری اسلامی و جریانات اسلامخواه، اقدامات ذیل صورت گیرد.
1- تشکیل «کمیته رسانه، دیپلماسی و دانشگاه»
یکی از سیاستهایی که میتواند نقش رسانهها را در حوادث منطقه تقویت کند، فعالیت رسانهها همگام و هم جهت با سیاستهای نظام است. اینکه در کمیتهای مشترک دغدغه نظام مطرح و توسط کارشناسان دانشگاهی نقد و برای اجرا نیز به رسانهها واگذار شود. تاکنون شاهد برگزاری جلساتی در این خصوص در برخی نهادها بودهایم اما هنوز شکل قانونی و ساختاری به خود نگرفته است و سیاستگذاری خاصی در این باره صورت نگرفته است. راهاندازی این کمیته میتواند گامی به جلو در این خصوص تلقی شود.
2- تدوین راهبردها و سیاستهای خارجی رسانهها
از اینکه هیچ گونه راهبردی از سوی نهادهایی مانند وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی برای فعالیتهای خارج از کشور رسانهها تدوین نشده، رسانههای ایرانی به جای رقابت در فضای خارج از کشور به حسادت و حذف دیگری روی آوردهاند. اگر برنامهای برای فعالیتهای خارج از کشور رسانهها با حمایت برخی نهادها و دولت تدوین شود، رسانههای ایرانی نیز میتوانند حسادت خود را به رقابتی سالم در فضای خارج از کشور تبدیل کنند.
3- تشکیل کمیسیون مشترک رسانهای حامی مقاومت در منطقه
لازم است نهادهای مسئول در جمهوری اسلامی ایران به فکر تشکیل کمیسیون مشترک رسانهای با کشورهای همپیمان خود در منطقه بویژه در حوزه مقاومت باشند تا هم بتوانند از حیث اخبار همدیگر را تغذیه کنند و هم در جریان سازی از تحولات منطقه سطح کیفی فعالیتهای خود را ارتقا بخشند و سیاست واحدی را دنبال کنند. نمونه بارز این مسئله لزوم تشکیل کمیسیون مشترک رسانهای ایران، عراق، سوریه، لبنان و حتی روسیه و چین در خصوص انعکاس اخبار سوریه است. باید اعتراف کنیم که رسانههای غربی در تصویرسازی از «ناواقعیتها» به جای «واقعیتهای موجود» در تحولات سوریه و پرونده هستهای ایران بسیار موفق عمل کردهاند.
کلام آخر
همانگونه که رهبر انقلاب اسلامی در سخنانی فرمودند: جنگ واقعی پیچیده امروز جنگ رسانههاست و تهاجم خبری، تبلیغی، فرهنگی واخلاقی رسانههای تحت کنترل زورمندان و زرمندان جهانی در اوج خود قرار دارد و برای مقابله با این تهاجم تنها ابزار رسانه است، باید گفت که تحولات سالهای اخیر نیز بیانگر وجود و بروز جنگ رسانهای بر سر تسخیر قلبها و فتح افکار عمومی و ایجاد تغییرات دلخواه در فرهنگ جوامع هدف است. بنابراین لازم است رسانههای ایرانی نیز به جای خط و نشان کشیدن برای یکدیگر بر پایه اصول و تفکرات اصیل انقلاب اسلامی مدافع اهداف و سیاستهای نظام جمهوری اسلامی ایران باشند. حضور در چنین میدان نبرد توانفرسایی، برنامهریزی و مدیریت ویژهای را طلب میکند و محیط بسیار متغیر و متحول دنیای ارتباطات ایجاب میکند در راستای تحقق این آرمان، دست به حرکتهای نو در برنامهریزی و ترسیم حرکت آینده رسانهای بزنیم.
منبع: مشرق
مقام معظم رهبری به عنوان ابداع کننده واژه بیداری اسلامی در زمینه لزوم واژهپردازی و مفهومبندیآن میفرمایند: «یکی از چیزهایی که در هر حرکت عمومی و هر نهضت لازم است، این است که بر اساس تفکرات و مبانی پایهای این نهضت و جریان هم بایستی واژه سازی شود و هم بایستی نهادسازی شود. وقتی یک فکر جدید مثل فکر حکومت اسلامی و نظام اسلامی و بیداری اسلامی مطرح شود، مفاهیم جدیدی را در جامعه القا میکند. لذا این حرکت و این نهضت باید واژههای متناسب با خودش را دارا باشد. اگر از واژههای بیگانه وام گرفت فضا آشفته میشود مطلب ناگفته میماند.»
حضرت آیتالله خامنهای دامه برکاته در جای دیگری درباره اهمیت، نقش و جایگاه رسانهها در این تحولات نیز میفرمایند: جنگ واقعی پیچیده امروز جنگ رسانههاست و تهاجم خبری، تبلیغی، فرهنگی واخلاقی رسانههای تحت کنترل زورمندان و زرمندان جهانی در اوج خود قرار دارد و برای مقابله با این تهاجم تنها ابزار رسانه است.
حال سؤال است که در جمهوری اسلامی ایران اولاً چه جایگاهی برای رسانهها و مطبوعات قائل هستند و ثانیاً آیا رسانهها آنگونه که مقام معظم رهبری فرمودند، جایگاه خود در تحولات اخیر را کسب کردهاند یا اینکه توانستهاند پا را فراتر از مرزها گذاشته و در فضای بیداری اسلامی فعالیت کنند و سناریوسازی کنند؟ نکته بعدی اینکه اینکه تا کنون کدام رسانه در جمهوری اسلامی ایران در این زمینه کارنامه قابل قبولی داشته است و در نهایت اینکه چه راهکاری برای رسیده به این افق وجود دارد؟
برای پاسخ به سؤالات مطرح شده ابتدا مروری کلی خواهیم داشته به نقفش رسانهها در دنیای امروز، اینکه ابرقدرتها از این وسیله چه استفادههایی میکنند.
امروزه رسانهها نقشی فراتر از اطلاعرسانی دارند و از آنها به عنوان ابزارهای نوین جهت تحت تاثیر قرار دادن افکار عمومی سایر کشورها استفاده میشود. دراین راستا تصاویر حوادث اتفاقیه در مناطق مختلف جهان توسط رسانهها گاه طوری برجستهسازی میشوند که تصاویر ارائه شده به مراتب مهمتر از حوادث واقعی جلوه مینمایند.
امروز شیوههای پوشش خبری و اثرگذاری رسانهها با پیشرفت فناوریهای ارتباطی تغییرات عمدهای یافته است. روشهای مختلف و جدید پوشش خبری با استفاده از ابزارهای ارتباطی، از جمله راههای بسیار مهم برای هدایت افکار عمومی به شمار میرود. تحولات و اعتراضهای مردمی در کشورها بیشتر به رویدادهای رسانهای و نوع پوشش خبری رسانهها تبدیل شدهاند. بنابراین در این میان رابطه دولت و رسانه مهمترین نقش را ایفا میکند. دولتهایی که منافع خود را با پوشش خبری و تاکتیکهای رسانهای تعریف میکنند در پوشش تحولات اخیر خاورمیانه نیز رسانهها با انتقال خبر که انعکاس لحظه به لحظه و زنده خبرها از نقاط مختلف مناطق درگیر تهیه میکنند، عملا حاکمیت دولتها را به چالش میکشند. کاری که امروز رسانههای غربی و شبکه الجزیره و العربیه در منطقه به ویژه در سوریه به آن دامن میزنند. در این خصوص نمیتوان منکر نقش رسانهها به ویژه رسانههای غربی در تحولات جدید خاورمیانه شد، نقشی که اغلب با منافع قدرتهای بزرگ در منطقه گره خورده و تحولات و سمت و سوی جنبشهای مردمی را به سمت و در راستای منافع آنها سوق میدهد.
برای پی بردن به جایگاه و نقش رسانهها در تحولات اخیر حوزه بیداری اسلامی و جهت دادن به سیر تحولات در دو بخش رسانههای مخالف و رسانههای موافق جریان بیداری، عملکرد آنها را مورد بررسی قرار میدهیم:
1- عملکرد رسانههای مخالف با جریان بیداری اسلامی
همزمان با موج خروشان در کشورهای تونس، مصر و لیبی که منجر به سقوط دیکتاتورها شد، اعتراضهای مردمی در کشورهای اروپایی و جنش وال استریت در آمریکا از دیگر رخدادهایی بود که به تیتر یک رسانههای جهان در سال 2011 تبدیل شد. رسانههای غربی و برخی شبکههای عربی از یکسو جنبشهای اعتراض مردم آمریکا در وال استریت، جوانان و دانشجویان در انگلیس، آلمان و فرانسه را «شورش» و «جنبش اوباش» نامیدند و از سوی دیگر حرکتهای وسیع مردمی در کشورهای اسلامی را «انقلاب عربی و بهار عربی» نامیدند تا ماهیت اسلامی آن را پنهان کنند. در واقع موج سواری این رسانهها با این رویداد با برنامهریزیهای وسیعی در جهت تحریف و تغییر حرکت مردم همراه بود که البته نتوانست موفقیت چندانی به دست آورد.
وسایل ارتباط جمعی غربی و شبکه عربی همجهت با آنها مانند الجزیره و العربیه، اعتراض به شرایط اقتصادی، ظلم و استبداد حاکمان را عامل تهییج مردم دانستند و سعی کردند این موضوع را القاء کنند که با رفتن این افراد و خالی ماندن صندلیهایشان، دیگر دلیلی برای اعتراض وجود ندارد. این شبکهها مدام تحلیلهایی مبنی بر آغاز دموکراسی ارائه میکردند. سعی کردند با نامگذاری حرکتهای مردمی با نام بهار عربی این خیزشها را سمت و سوی خاصی ببخشد.
نمونه بارز این ادعا نگاه این طیف از رسانهها به حوادث بحرین و سوریه است که تشریح آن از حوصله این مطلب خارج است.
2- عملکرد رسانههای موافق با جریان بیداری اسلامی
دو طیف از رسانهها در این بخش ایفای نقش کردند، مهمترین شبکههای خبری بینالمللی ایرانی مانند پرس تیوی و العالم در یک طرف قرار دارند و شبکههای لبنانی مانند المنار و اخیراً هم المیادین. انعکاس واقعیتهای موجود در تحولات منطقه و فریاد اسلامخواهی از جمله برنامههای این شبکهها بود. به عبارتی دیگر انعکاس اخبار لحظه به لحظه از حوادث و افشای ماهیت بازیگران و صحنه گردانان اصلی تحولات از جمله مهمترین برنامههای این شبکهها بود که آگاهی افکار عمومی از تحولات بحرین و حوادث واقعی سوریه مدیون این شبکههاست. همین موضوع منجر به ایجاد محدودیتهایی برای این شبکهها شد و از برخی فرکانسها حذف شدند. سیر تحولات نشان میدهد که عملکرد رسانهها در خیزشهای منطقه و بیداری اسلامی تفاوتهای دارد و در عین حال بسیاری از رسانههای نظام سلطه که دایره مخاطبان گستردهتری دارند، سعی دارند جهتگیری اسلامی حرکتها را مخفی کنند.
نقش رسانههای نوشتاری و دیجیتال
در فضاییکه غرب و قدرتهای اروپایی تحمل انعکاس واقعیات از تحولات منطقه را ندارند و شبکههای موافق با بیداری اسلامی را یکی پس از دیگری از ماهوارهها حذف میکنند، رسانههای دیگری هستند که مخاطبان زیادی دارند و میتوانند جریان ساز باشند. خبرگزاریها و سایتهای خبری، روزنامهها و هفتهنامهها، مجلات و... همگی میتوانند به عنوان ابزارهای نوین اطلاع رسانی در فضای سایبر در این جنگ روانی و در حمایت از واقعیات موجود در کشورهای تحولخیز نقش ایفا کنند. هر چند در کشور برنامه منسجم و مدون و چشماندازی برای فعالیتهای خارج از مرزهای این رسانهها طراحی نشده است اما برخی رسانهها در سه سال اخیر نقش قابل ملاحظهای ایفا کردهاند. هستند رسانههایی که با آغاز تحولات در حوزه خاورمیانه و شمال آفریقا، ضمن انعکاس اخبار حوادث با یک سیاستگذاری نسبتاً مناسب به انعکاس مطالبات انقلابیون و افشای ماهیت واقعی انقلابها پرداختند.
ناگفته نماند از یکسال پیش تاکنون نیز رسانههايي با عنوان «بیداری اسلامی» راهاندازی شده است که باید این حرکت را به فال نیک گرفت. اين اقدامات، حرکت خوبی است اما با نگاهی به عملکرد این رسانهها و اخبار و گزارشهای منتشر شده در خروجي آنها به وضوح میبینیم که نهتنها فعالیتی در حوزه بیداری اسلامی ندارند، بلکه اخباری مانند اوضاع سیاسی، اقتصادی و ورزشی جمهوری اسلامی ایران در صدر فعالیتها و اولویتهای این رسانههاست. اگر به کارنامه و عملکرد این رسانهها بنگریم، شاید اطلاق عنوان بیداری اسلامی بر آنها به اصطلاح بینالمللی، نوعی عوامفریبی باشد چرا که بیداری اسلامی یعنی واکاوی ماهیت تحولات بر اساس آموزههای اسلام و تمدن عظیم اسلامی در کشورهایی مانند بحرین، تونس، لیبی، مصر، عربستان و...، آیا واکاوی شاخصهای بیداری اسلامی در گفتوگو با جریانها و احزاب تأثیرگذار اسلامی منطقه، انتشار مطالبات انقلابیون، افشای توطئههای غربیها از زبان انقلابیون، و ... مصداق فعالیت در عرصه بیداری اسلامی است یا پرداختن به مسائلی مانند مصاحبه با «نیکآهنگ کوثر» از فعالان ضد انقلاب و ضد ولایت فراری مقیم خارج. حال باید در ماهیت این قبيل رسانههاي متمرکز بر عنوان بیداری اسلامی شک کرد که چه افقی برای آن تعریف شده است. بنابراین در عالم واقع ما شاهد یک رسانه قدرتمند ایرانی در عرصه بیداری اسلامی نیستیم.
چه باید کرد؟
با توجه به اینکه رسانههای غربی نقش مهمی در هدایت و شکلدهی به افکار عمومی در خصوص تحولات جاری در منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا ایفا میکنند و در راستای دیپلماسی و منافع کشورهای خود گام برمیدارند، لازم است در جمهوری اسلامی ایران به عنوان مدافع حقیقی انقلابها و انقلابیون و روند بیداری اسلامی و جریانات اسلامخواه، اقدامات ذیل صورت گیرد.
1- تشکیل «کمیته رسانه، دیپلماسی و دانشگاه»
یکی از سیاستهایی که میتواند نقش رسانهها را در حوادث منطقه تقویت کند، فعالیت رسانهها همگام و هم جهت با سیاستهای نظام است. اینکه در کمیتهای مشترک دغدغه نظام مطرح و توسط کارشناسان دانشگاهی نقد و برای اجرا نیز به رسانهها واگذار شود. تاکنون شاهد برگزاری جلساتی در این خصوص در برخی نهادها بودهایم اما هنوز شکل قانونی و ساختاری به خود نگرفته است و سیاستگذاری خاصی در این باره صورت نگرفته است. راهاندازی این کمیته میتواند گامی به جلو در این خصوص تلقی شود.
2- تدوین راهبردها و سیاستهای خارجی رسانهها
از اینکه هیچ گونه راهبردی از سوی نهادهایی مانند وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی برای فعالیتهای خارج از کشور رسانهها تدوین نشده، رسانههای ایرانی به جای رقابت در فضای خارج از کشور به حسادت و حذف دیگری روی آوردهاند. اگر برنامهای برای فعالیتهای خارج از کشور رسانهها با حمایت برخی نهادها و دولت تدوین شود، رسانههای ایرانی نیز میتوانند حسادت خود را به رقابتی سالم در فضای خارج از کشور تبدیل کنند.
3- تشکیل کمیسیون مشترک رسانهای حامی مقاومت در منطقه
لازم است نهادهای مسئول در جمهوری اسلامی ایران به فکر تشکیل کمیسیون مشترک رسانهای با کشورهای همپیمان خود در منطقه بویژه در حوزه مقاومت باشند تا هم بتوانند از حیث اخبار همدیگر را تغذیه کنند و هم در جریان سازی از تحولات منطقه سطح کیفی فعالیتهای خود را ارتقا بخشند و سیاست واحدی را دنبال کنند. نمونه بارز این مسئله لزوم تشکیل کمیسیون مشترک رسانهای ایران، عراق، سوریه، لبنان و حتی روسیه و چین در خصوص انعکاس اخبار سوریه است. باید اعتراف کنیم که رسانههای غربی در تصویرسازی از «ناواقعیتها» به جای «واقعیتهای موجود» در تحولات سوریه و پرونده هستهای ایران بسیار موفق عمل کردهاند.
کلام آخر
همانگونه که رهبر انقلاب اسلامی در سخنانی فرمودند: جنگ واقعی پیچیده امروز جنگ رسانههاست و تهاجم خبری، تبلیغی، فرهنگی واخلاقی رسانههای تحت کنترل زورمندان و زرمندان جهانی در اوج خود قرار دارد و برای مقابله با این تهاجم تنها ابزار رسانه است، باید گفت که تحولات سالهای اخیر نیز بیانگر وجود و بروز جنگ رسانهای بر سر تسخیر قلبها و فتح افکار عمومی و ایجاد تغییرات دلخواه در فرهنگ جوامع هدف است. بنابراین لازم است رسانههای ایرانی نیز به جای خط و نشان کشیدن برای یکدیگر بر پایه اصول و تفکرات اصیل انقلاب اسلامی مدافع اهداف و سیاستهای نظام جمهوری اسلامی ایران باشند. حضور در چنین میدان نبرد توانفرسایی، برنامهریزی و مدیریت ویژهای را طلب میکند و محیط بسیار متغیر و متحول دنیای ارتباطات ایجاب میکند در راستای تحقق این آرمان، دست به حرکتهای نو در برنامهریزی و ترسیم حرکت آینده رسانهای بزنیم.
منبع: مشرق
ارسال نظر