یادداشتی برای ویراست پنجم کتاب راهنمای نظریهی ادبی معاصر
پارسینه: تابی که مرحوم سلدن تألیف کرد، از بهترین منابع موجود در زمینهی نظریه و نقد ادبی جدید است، چندان که میتوان گفت با گذشت حدود سه دهه از انتشار اولین ویراستش، این کتاب اکنون به متنی کلاسیک و کاملاً معتبر تبدیل شده است.
لاکان و دریدا از این حیث بسیار سوءشهرت دارند، اما باید گفت سایر چهرههای شاخص در این حوزه نیز افکارشان را با زبانی کمابیش به همان میزان پیچیده بیان میکنند. اهمیت کار رامان سلدن در این بود که طیف گستردهای از نظریههای ادبی (از فرمالیسم روسی تا مارکسیسم و پساساختارگرایی و فمینیسم) را با زبانی فهمیدنی شرح داد، بدون آنکه با این کار پیچیدگیِ آن نظریهها را زایل کند. به این کتاب چنان اقبال گستردهای در دانشگاهها شد که سه سال پیاپی از ۱۹۸۵ تا ۱۹۸۸ تجدید چاپ گردید و جزو منابع ثابت در فهرست مطالعاتیِ حوزهی نظریه و نقد ادبی مدرن قرار گرفت.
نکتهی درخور توجه دربارهی تجدید چاپ کتاب راهنمای نظریهی ادبی معاصر این است مؤلف پس از مدتی در سال ۱۹۸۹ ویراست دومِ آن را منتشر کرد و کوشید تا تحولات بسیار پُرشتابِ حوزهی نظریهی ادبی را با افزودن مطالب جدید (از جمله در زمینهی پسامدرنیسم و نظریهی گفتمان و تاریخگرایی نوین) در آن منعکس کند. چهار سال بعد، در ۱۹۹۳، ویراست سوم این کتاب در دسترس دانشجویان و پژوهشگران ادبیات قرار گرفت، اما اینبار به جای نام یک مؤلف، نام دو نویسنده بر جلد کتاب نقش بست: رامان سلدن و پیتر ویدوسن. ظاهراً گسترش بازهم بیشترِ حوزهی نظریه و نقد ادبی مدرن و بویژه میانرشتهای شدنِ آن، کار تألیف کتابی راهنما دربارهی این موضوع را چنان دشوار کرده بود که مساعی یک نفر برای تدوین این نظریه و معرفی آنها با زبانی روشن کفایت نمیکرد. اما نکتهی غمانگیز دربارهی انتشار ویراست سوم این کتاب این بود که مؤلف اولیه (رامان سلدن) اندکی پس از انجام تجدیدنظر دربارهی ویراست دوم، بر اثر ابتلا به سرطان مغز درگذشت؛ لذا از همکار او، پیتر ویدوسن، خواسته شد که بقیهی کارِ آمادهسازی کتاب برای ویراست سوم را به عهده بگیرد.
ویراست چهارم این کتاب ارزشمند در سال ۱۹۹۷ و با نام سه مؤلف منتشر گردید: علاوه بر نام سلدن که برای احترام به ابتکار و پیشکسوتیاش همچنان بر روی جلد کتاب ذکر شده بود، نام پیتر ویدوسن و پیتر بروکر به چشم میخورَد. در ویراست چهارم، علاوه بر روزآمد کردن مباحث مطرحشده در ویراستهای قبلی، یک فصل جدید هم به کتاب افزوده شده بود. سرانجام ویراست پنجم این کتاب، در سال ۲۰۰۵ انتشار یافت. در ویراست پنجم علاوه بر بازنگری و افزودن نکات تازه به مباحث قبلی، دو حوزهی جدید در نظریهی ادبی («زیباییگرایی نوین» و «پسانظریه») نیز به مطالب کتاب افزوده شدهاند.
من نخستین ویراست کتاب راهنمای نظریهی ادبی معاصر را زمانی خواندم که دانشجوی سال سوم دورهی لیسانس بودم. در آن زمان، در میان استادانِ من، فقط دکتر آذر نفیسی و مرحوم مریم خوزان با نظریه و نقد ادبی جدید آشنایی داشتند. به این ترتیب، خواندن این کتابِ بسیار مفید، یادگیری نقد ادبی را برای من بسیار تسهیل کرد. چاپ دوم و سوم این کتاب را زمانی خواندم که دانشجوی دورهی فوقلیسانس بودم. اگر در دورهی لیسانس دستکم دو نفر از استادانم با مباحث نظریهی ادبی آشنا بودند، در دورهی فوقلیسانس هیچکدام از کسانی که به من تدریس میکردند با نظریههای جدید در این زمینه آشنا نبودند؛ بنابر این اتکای من به این کتاب بیشتر از پیش شد. ویراست چهارم این کتاب را زمانی خواندم که دانشجوی سال دوم دورهی دکتری در انگلستان بودم و به رغم اینکه از دانشِ استادانِ صاحبنام و دارای تألیفهای متعدد در زمینهی نظریه و نقد ادبی بهره میبردم، بازهم مطالب این کتاب را مفید یافتم.
ویراست پنجم این کتاب را زمانی خواندهام که خودم نظریه و نقد ادبی جدید را درس میدهم. خواندن پنج ویراست از کتاب راهنمای نظریهی ادبی معاصر در این برهههای زمانی مختلف، همواره همان تلقی اول من از این کتاب را تقویت کرده است: کتابی که مرحوم سلدن تألیف کرد، از بهترین منابع موجود در زمینهی نظریه و نقد ادبی جدید است، چندان که میتوان گفت با گذشت حدود سه دهه از انتشار اولین ویراستش، این کتاب اکنون به متنی کلاسیک و کاملاً معتبر تبدیل شده است. خداوند روح مؤلف این اثر ارزشمند را، که راهگشای فهم هزاران دانشجو و پژوهشگر ادبیات از نظریههای ادبی معاصر شده است، قرین رحمت و مغفرت کناد.
ارسال نظر