«ویترین تلویزیون حتی لج سلحشور را هم درآورده است
پارسینه: هوشنگ صدفی، منتقد تلویزیون با نگارش یادداشتی با عنوان «قصه روان از آدمهای زمینی و نه ماورایی در رسانه ملی» به نقد سریالهای ماه رمضان 92 پرداخته است.
در این یادداشت آمده است:
برخلاف سالهای قبل که بن مایه برنامههای مناسبتی تلویزیون ایران پر بود از قصههای ماورایی، با شخصیتهای دست نیافتنی زمینی و یا برنامههای یکدست طنز آمیز با خمیر مایه فقر و بدبختی، این بار شبکههای سهگانه تلویزیونی ایران توانستهاند با امکانسنجی و آرایش ذائقههای مختلف مخاطبان داخلی، ویترین متنوعی از تولیدات خود را به نمایش بگذارند؛ ویترینی که حتی لج کارگردان اصولگرای تلویزیون، فرجالله سلحشور را هم درآورده است.
چرا که به باور فرجالله سلحشور، فیلمسازان مناسبتی تلویزیون، اغلب درک درستی از ماه رمضان ندارند و فیلمهایی که میسازند هیچ قرابتی با روزه و روزهداری ندارد. آنها چون شنیدهاند ماه مبارک رمضان ماه فرح روح است، این فرح روح را با مطربی و رقاصی مجلس عیاشی اشتباه گرفتهاند، از این رو کارهایشان همگی کمدی و مسخرهبازی است.
در این مطلب سپس این پرسش مطرح شده که «معلوم نیست چه نگره کارشناسی برای تولید برنامههای تلویزیونی ایران موثر است؟؛ اینکه تلویزیون ایران بتواند در مسابقه با شبکههای ماهوارهیی و ضد ارزشی پیرامونی خود، مخاطب گریزپای را بقاپد و پای منبر اخلاقی و اجتماعی رسانه ملی بنشاند و یا بگذارد مخاطبان به زعم فرجالله سلحشور، به هر نحوی از مسجد و حسینیه جا نماند؟»
صدفی نوشته است: طبیعی است این هنر رسانه ملی است که توانسته قدرت انتخاب را به مخاطبان ایرانی بدهد که پس از به جای آوردن صله ارحام و رفتن پای منبر مسجد و حسینه، پند و اندرزهای زمینی برنامههای تلویزیونی را گوش کند.
*** مادرانه؛ شخصیتپردازی تکراری نویسنده
در ادامه این مطلب، صدفی درباره سریال ماه رمضان شبکه سه نوشته است:
در بین مجموعههای تلویزیونی سه گانه ماه مبارک رمضان، سریال "مادرانه" اثر جواد افشار، از حال و هوای ملودرام خانوادگی برخوردار است و کمتر تنه به تنه آثار کمیک تولیدی ماه رمضان می زند.
شاید شبکه سه سیما برخلاف رویکرد سالهای قبل خواسته این بار با مضمون زندگی اجتماعی مخاطبان خود را به چالش وا دارد.
"مادرانه" اثر مشترک جواد افشار در مقام کارگردانی و سعید نعمت الله در جایگاه نویسندگی، برخلاف دو مجموعه تلویزیونی ماه رمضان از لحن و آهنگ دیگری برخوردار است، به عبارتی این بار نویسنده به رغم تجربه در خلق شخصیت "جمیل و خورشید" در برنامه تلویزیونی "دیوار" مقدم تلاش دارد فداکاری پدر (اردلان) را در تغییر رفتار دخترش(رها) نشان دهد.
برخلاف ملودرام "دیوار" که کارگردان از سبک فیلمبرداری خوبی استفاده کرده این بار شاهد زاویه دید خوبی از طرف فیلمبردار و کارگردان نیستیم در حالی که شخصیت اردلان می طلبد که دوربین زوایای اغراق آمیزی از خود بروز دهد بخصوص در برخورد با افراد نایب و با همسر سابق در بیمارستان و هتل.
ضرباهنگ تدوین و روایت قصه تاحدودی برگرفته از روش کاری سعید نعمت الله است به گونهای که کمتر اجازه می دهد مخاطب نفش آرامی بکشد هر جا که فیلمنامه دچار سکون میشود حادثه فرعی با ریتم تند قصه را پیش میبرد، از درگیری در بیمارستان تا گم شدن رها و برخورد با نامزد دختر تا صحنه های مدرسه همه جا ردی از ریتم حساب شده نویسنده و کارگردان را می توان مشاهده کرد.
استفاده نویسنده از شخصیت های داستانی تکراری در برنامه های قبلی تلویزیونی شاید قوت کار آن محسوب شود چرا که استفاده از شخصیت "جمیل" با شکل و شمایل دیگر با همان یکدنگی ونگاه پدر سالارانه از جمله هوشیاری نویسنده برنامه "مادرانه" است شاید اگر مهدی سلطانی، نقش اردلان را بازی نمی کرد مخاطب به آسانی با شخصیت های آن همزادپنداری نمی کرد، این روزها در مجموعه های تلویزیونی دنباله دار خارجی نیز از این روش ها بهره می گیرند حتی گاهی از تقابل دو برنامه تلویزیونی برای پیشرفت داستان استفاده می کنند، اگر مدیران و برنامهسازان تلویزیونی شبکه یک و دو و سه کمی خلاقیت به خرج می دادند می توانستند سکانسی از برنامه ملودرام خانوادگی "مادرانه" را در پیتزا فروشی خروس و یا قالی شویی مشتاق دنبال کنند.
گویا نویسنده "مادرانه" بیشتر به شخصیت پردازی "اردلان" علاقمند است تا نایب و دیگر شخصیتهای داستانی مجموعه تلویزیونی؛ بنابراین پرداخت مناسب نقش "اردلان " نشان دهنده این همزاد پنداری نویسنده با شخصیت اردلان است هر چند که باید گفت در برخی موارد شخصیتپردازی نویسنده نیز با کش و قوس هایی نیز همراه است از جمله به رغم نشان دادن یکه بزنی"اردلان"، در درگیری با افراد نایب صرفا یک نظاره گر ساده است و دیالوگهای تند و پر چالش او آنچنان با شخصیت پرداختیاش همخوانی ندارد.
تاکنون بازی خوبی هم از لعیا زنگنه، شقایق فراهانی و آتیلا پسیانی در این مجموعه شاهد نبودیم ولی باید دید در آینده این شخصیتهای داستانی، چقدر از توان بازیگری خود برای جذب مخاطبان بهره خواهند گرفت.
*** خروس؛ تم مایه طنز و ناتوانی جذب مخاطب
صدفی درباره سریال سعید آقاخانی نوشته است:
«سعید آقاخانی، پیش از این نشان داده که میتواند در قامت یک کارگردان آثار عامه پسند ماه مبارک رمضان عرض اندام کند، هرچند که در برنامه خروس با تم متفاوت نتوانسته مقبولیت خاصی را در بین بینندگان ساده پسند رسانه ملی دست و پا کند.
مجموعه تلویزیونی خروس از همان ابتدا نشان داده که قابلیت زیادی برای ایجاد نقاط عطف در قصه ندارد و بیننده باید منتظر یک داستان ساده و روزمره برای خلاصی پدرخانواده از هزینه های بیمارستانی باشد.
با وجود حضور بازیگرانی چون جواد رضویان، یوسف تیموری و حمید لولایی در این مجموعه تلویزیونی مخاطب انتظار بیشتری از آنها دارد. به گفته یکی از نظریهپردازان فیلمنامه نویسی، چنانچه در 10 دقیقه اول فیلم نتواند بیننده را به خود جذب کند، نباید انتظار داشت که در آینده بتواند فیلم مطلوبی از کار درآید.
تجربه سالهای گذشته نشان داده که مجموعههای تلویزیونی کمیک قبل از هر چیزی نیاز به یک قصه روان و دنبالهدار جذاب دارد تا مخاطب بتواند با آن ارتباط برقرار کند طبیعی است با قابلیت بازی طنزپردازی جواد رضویان، یوسف تیموری و حمید لولایی میتوانست این برنامه نیز تا حدی مخاطب پسند باشد اما بازی تکراری و یک دست جواد رضویان و یوسف تیموری هنوز نتوانسته مخاطبان را راضی کند، نقش های فرعی پدر، مادر، دختر همسایه و عروس و داماد نیز تاکنون چنگی به دل نمیزند با این حال باید منتظر باشیم ببینیم "حمید لولایی" به عنوان شخصیت تاثیرگذار برنامه تلویزیونی "خروس" چه گلی به سر این مجموعه خواهد زد؟
*** دودکش؛ روایت شخصیتهای ساده و پخمه
در یادداشت این منتقد درباره سریال ماه رمضان شبکه اول آمده است:
«موفقیت مجموعه تلویزیونی دودکش شبکه اول به کارگردانی "محمد حسین لطیفی" کارگردان با سابقه سینما و تلویزیون بیش از هر چیزی مدیون بهره گیری از دو بازیگر توانمند تلویزیونی "بهنام تشکر" و هومن برق نورد" است.
دو بازیگری که پیش از این در برنامه های تلویزیونی "ساختمان پزشکان" و "دزد و پلیس" توانستند در مقابل هم بازی های خلاقانه ای از خود بروز دهند.
محمدحسین لطیفی، کارگردان فیلمهای ویدیویی"قلب یخی" و "ساخت ایران" برخلاف آثار قبلی خودش تلاش دارد در فضای فرح بخش ماه رمضان روایت زندگی آدم های ساده ای را بیان کند، انسان های ساده ای که به راحتی به هرچیزی دل می بندند و به راحتی فریب می خورند.
مجموعه تلویزیونی "دودکش" قبل از اینکه برنامه طنزآمیزی باشد نوعی روایت زندگی آدم های دور و برخودمان است که سعی دارند برای یک لقمه نان حلال به هر دری بزنند. محمد حسین لطیفی قصه را به روانی برای مخاطب روایت می کند و بدون آنکه وارد فضای هجو و لودگی شود سعی دارد با استفاده از شخصیت پردازی ماندگار دو زوج هنری ( برق نورد و تشکر) به خوبی استفاده کند، تجربه بازی موفق این دو بازیگر در ساختمان پزشکان، این بار در دودکش خودنمایی می کند، انتخاب بهینه از بازیگرانی چون سیما تیرانداز، هومن برق نورد و بهنام تشکر جزو نقاط قوت این مجموعه تلویزیونی است هر چند که جای خالی شقایق دهقان نیز در این برنامه حس میشود.
همه شخصیتهای داستانی محمد حسین لطیفی، از سادگی خاصی برخوردارند که در مواقع بحرانی به هم کمک میکنند ولی در عین حال نوعی چالش خانوادگی نیز بین خانوادهها در جریان است برخلاف خروس این بار دودکش از طنز موقعیت بهره میگیرد از این رو کارگردان با ایجاد صحنه های کمیک در تک تک سکانس ها دوست دارد مخاطب را با خود همراه کند از توقیف اتومبیل قالی شویی تا حضور در سکانس کلانتری همه و همه تاحدی بیننده را مجذوب خود می کند هر چند که گاهی این نوع پردازش شخصیتی، آدم را به ورطه شخصیت های پخمه سوق داده است.
فیلم برداری روان و یک دست از قصه فارغ از تغییر زوایای دید توانسته روایت خوبی را به تماشاگر منتقل کند علاوه بر آن ریتم قصه نیز به تناسب زندگی معمولی این آدم ها فارغ از چالش های جدی است. در پردازش شخصیت "نصرت" در برنامه تلویزیونی دودکش، این نقد وارد است که نویسنده تاکنون نتوانسته برای این شخصیت موثر داستانی شغل مناسبی تعریف کند و طبعا تعریف هر شغلی برای وی میتوانست شخصیت پردازی اورا در قصه تکمیل ترکند ،علاوه برآن در تعریف شغل قالی شویی برای "بهروز و فیروز" نیز این نکته در نظر گرفته نشده که آنها در هنگام تبادل دیالوگ باید از واژه های تخصصی قالی شویی استفاده کنند.
اگر با این نوع شیوه نامه به قصه دودکش نگاه کنیم شاید حادثه دزدی قالی ها از منظر قصه پردازی مورد نقادی کارشناسان قرار گیرد، کدام قالیشوی مجربی بدون حضور مالک خانه قالی ها را تحویل می گیرد؟ حال اگر بپذیریم هر اتفاقی در فیلم نامه "دودکش" امکان پذیر است باید به تجربه و توانایی "لطیفی" در پرداخت قصه و روند داستانی "دودکش" نیز شک کنیم، چون منطق روایت داستانی حکم میکند که هر حادثهای باید بر اساس الگوی خاص فیلم نامه نویسی رخ دهد و نه بر اساس قاعده تصادف!
ارسال نظر