نظر تولستوی دربارهی قصهی یوسف و زلیخا
پارسینه: قصه یوسف دارای چندین مضمون مثل بخشش، صبوری، حسادت و ... است که هر یک میتواند داستانی مستقل محسوب شود. در این داستان لایههای مختلف ادبی به بهترین شکل در کنار همدیگر قرار گرفتهاند.
حسین فتاحی گفت: از دیدگاه تولستوی، بزرگترین حُسن قصه یوسف آن است که زلیخا به لحاظ زیباشناختی تصویر نشده و همین موضوع باعث میشود تا هر ملیتی بر اساس زیباشناختی خود، او را ترسیم کند.
این نویسنده در برنامه «عصر تجربه» که عصر ۲۷ مرداد در محل بنیاد ادبیات داستانی برگزار شد، عنوان کرد: قصه یوسف دارای چندین مضمون مثل بخشش، صبوری، حسادت و ... است که هر یک میتواند داستانی مستقل محسوب شود. در این داستان لایههای مختلف ادبی به بهترین شکل در کنار همدیگر قرار گرفتهاند.
او گفت: اگر کسی استعداد نویسندگی را در خود احساس کرد، بهترین راه این است که تجربیات زندگی را با فن نویسندگی آمیخته و از طریق خوانش آثار برتر جهانی توانایی قلمی خود را افزایش دهد. البته حوصله در داستاننویسی خیلی مهم است. نویسنده کتاب «آخرین گودال» خود میگوید من برای نگارش این اثر ۲۰۰ بار بر روی آن کار کردم. از همینروست که این اثر توانسته است عنوان یکی از بهترین داستانهای جهانی را به خود اختصاص دهد.
حسین فتاحی در پاسخ به سؤال داستاننویسان جوان در حوزه پایانبندی داستانهایشان گفت: به طور کلی ما دو نوع داستان داریم؛ داستانهای تفریحی و داستانهای تحلیلی. داستانهای تفریحی حادثهیی است و خواننده در هر شرایطی حتا در محیطهای شلوغ و پررفت و آمد نیز میتواند آنها را بفهمد، اما داستانهای تحلیلی احتیاج به دقت و تمرکز دارند.
او افزود: داستانهای تحلیلی اغلب درصدد هستند تا دردی از جامعه را بیان کنند. از همینرو این داستانها نمیتوانند با پایانبندیهای خوش همراه باشند، چون درد بشری را منتقل میکنند. در حالی که داستانهای تفریحی یا بازاری از این قاعده مستثنا میشوند. از همینرو ما برای رسیدن به پایانبندی مناسب نمیتوانیم الگوی خاصی را ارائه دهیم. به نظر من اگر نویسندهای در زمینه پایانبندی آثارش موفق نیست، این مشکل نویسنده است.
فتاحی با شاره به اینکه شخصیتپردازی در داستاننویسی اهمیت ویژهای دارد، گفت: داستانهای قرن هفدهم و هجدهم مثل داستان «هدیه سال نو» پایانبندی مستقیمی دارند، اما به دلایلی این فرم در نسلهای بعدی به هم ریخت و افرادی مثل همینگوی و چخوف روش دیگری را دنبال کردند و آن این بود که داستان از یک نقطه شروع و در اوج تمام میشد.
این نویسنده گفت: اگر هدف نویسنده از نگارش مشخص باشد، پایان داستان همان جایی است که وضعیت مورد نظر کاملا ترسیم شده است و نه بیشتر. داستانهای مختلف پایانبندیهای مختلفی را میطلبند و تصور فرم خاص برای پایانبندی آنها غلط است.
او استفاده از گویشهای مختلف در آثار نوجوانانه را غیرممکن دانست و گفت: کسانی که برای کودکان و نوجوانان مینویسند، باید فقط بر اساس زبان معیار دست به قلم شوند، چرا که برای نوجوانان تنها این زبان قابل ارتباطگیری است. به هر حال من هم نویسنده ایی هستم که بیشتر کارهایم به کودکان و نوجوانان تعلق دارد.
خالق کتاب «راهزنها» گفت: من سالها پیش این داستان را درک کردم و دائما با آن درگیر بودم تا اینکه تصمیم گرفتم آن را بنویسم. داستان مربوط به ۱۰۰ سال پیش و در دوران ناصرالدین شاه میشد، بنابراین امکان دیدن آن صحنهها برایم مقدور نبود. من برای نگارش این داستان به سراغ پیرمردها رفتم و با راهنمایی آنها مردم آن زمان را در ذهنم زنده کردم. چندین کاروان دیدم و به آبانبارها سر زدم و بدین ترتیب شخصیتهای این داستان یکی پس از دیگری در ذهن من متولد شدند.
حسین فتاحی گفت: برای داستاننویسی فقط شخصیتپردازی مهم نیست. مضمون، پیام، فضاسازی و همه و همه در کنار یکدیگر دارای ارزش و اهمیت هستند، ولی آنچه مهم است، این است که هر داستانی باید چیز تازهای را به مخاطب بدهد. هر داستانی دارای یک لایه آشکار و لایههای پنهان است. بین این لایهها باید ارتباط منطقی وجود داشته باشد تا اثر بتواند در مخاطب تأثیر گذارد و به عمق برسد.
نویسنده کتاب «آتش در خرمن» تصریح کرد: تعلیق یکی از مهمترین جنبههای داستاننویسی بویژه در داستانهای نوجوانانه است. بازیهای کامپیوتری هم برای نوجوانان از آنرو دارای اهمیت و جذابیت هستند که از تعلیق قوی برخوردارند. بنابراین هر نویسندهای باید با زیرکی پیام خود را در طبقات پایینتر از تعلیق به مخاطب منتقل کند.
او افزود: داستانهای موفق دارای شخصیتپردازی، موقعیت و حوادث پی در پی به صورت توأمان هستند و به نظر من داستانهای نوجوانانه امروز همه این مباحث را در کنار یکدیگر دارا هستند. آنچه مسلم است، خوانش یک اثر خوب به مراتب بهتر از مطالعه چند کار نه چندان موفق است.
منبع:
خبرگزاری ایسنا
ارسال نظر