نبوی: آیتالله مصباح و حزبالله پشت احمدینژاد بودند
پارسینه: مرتضی نبوی می گوید: احمدی نژاد از ابتدا بنا را بر این گذاشت که بین خودش و جریان اصولگرایی رابطه ای تعریف نکند.
مرتضی نبوی می گوید: احمدی نژاد از ابتدا بنا را بر این گذاشت که بین خودش و جریان اصولگرایی رابطه ای تعریف نکند.
مرتضی نبوی مدیر مسوول روزنامه رسالت و عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام در برنامه تلویزیونی شناسنامه در مورد انتخابات 84 گفت: من به طور شخصی در مرحله اول از هیچ کاندیدایی حمایت نکردم چون معتقد بودم باید به یک کاندیدای واحد برسیم.
چون تلاش هایمان در این مسیر بی نتیجه بود، بنده در مرحله اول از کاندیدای خاصی دفاع نکردم. اما چون جامعه مهندسین عضو یکی از تشکل های پیروان خط امام و رهبری بود، آن ها از آقای لاریجانی حمایت کردند. وقتی انتخابات به مرحله دوم کشیده شد هم جامعه اسلامی مهندسین از آقای احمدی نژاد اعلام حمایت کرد.
وی در بخش دیگری از برنامه در پاسخ به این سوال که چرا اصولگرایان نتوانستند احمدی نژاد را در چهارچوب های خود مدیریت کنند اظهار داشت:د«این را باید به حساب ضعف تشکیلاتی کشور بگذاریم. این اشکال در اصلاح طلب ها هم وجود دارد و همانطور که می دانید در انتخابات 84 تعداد زیادی کاندیدا داشتند.»
وی ادامه داد: در مورد آقای احمدی نژاد واقعیت این است که تشکل ها از آقای احمدی نژاد در مرحله اول حمایت نکردند.
ایشان مورد حمایت بدنه ای از مردم و نیروهای حزب اللهی قرار گرفتند و به طور مشخص آیت الله مصباح یزدی و بدنه حزب الله پشت آقای احمدی نژاد قرار گرفتند.
ایشان به نوعی از تشکیلات فاصله گرفت و حتی بعد از مدتی برخی از دوستانش بحث عبور از اصولگرایی را مطرح کردند.
آقای احمدی نژاد از ابتدا بنا را بر این گذاشت که بین خودش و جریان اصولگرایی رابطه ای تعریف نکند.
نبوی در ادامه برنامه راجع به جریان انحرافی گفت:من هیچ وقت از این ها به عنوان جریان یاد نکرده ام و آن ها را در حد یک گروه چند نفره دیده ام.
به هرحال توسط این جریان حاشیه سازی های قابل توجهی برای کشور انجام شد که قابل تامل بود و باید روی آن دقت می شد. اما قبول دارم که در مورد این جریان یک مقدار غلو شد.
عضو جامعه اسلامی مهندسین در خصوص آغاز تقسیم بندی های سیاسی در اوائل انقلاب گفت: مبداء این موضوع حزب جمهوری اسلامی و همچنین دولت اول آقای مهندس موسوی بود.
در آن جا دیدگاه های اقتصادی مطرح شد که یک عده طرفدار اقتصاد دولتی بودند و عدالت را در دولتی بودن اقتصاد می دیدند.
ما هم به جامعه مدرسین و روحانیت مبارز نزدیک تر بودیم و اعتقاد داشتیم دلیلی بر دخالت زیاد دولت در اقتصاد وجود ندارد. در حقیقت در دولت آقای مهندس موسوی این دو طیف مستقر شدند.
بعدها همین دوستان مجاهدین انقلاب خودشان را جریان چپ نامیدند و مارا هم جریان راست. البته در کابینه جریان غالب، همین جریان چپ بود.
آقای موسوی دولت دوم را انتخاب کرد و بنده را به مجلس معرفی نکرد. در واقع دولت ایشان در دوره دوم نخست وزیری شان یک دست شد.
البته آقای ولایتی یا آقای رفیق دوست به دلیل حساسیت های حضرت امام در کابینه حضور داشتند که از طیف ما بودند.
وی ادامه داد: بعد از پذیرش قطعنامه آن نگاه اقتصاد دولتی اصلاح شد و جناب آقای هاشمی رفسنجانی هم که در دوران جنگ از این تفکر حمایت می کرد، 180 درجه تغییر جهت دادند و در نتیجه تفکری که ما طرفداراش بودیم، در کشور رایج شد.
نبوی افزود: البته این دو طیف از نظر سیاسی به هم نرسیدند و به دو طیف رقیب سیاسی تبدیل شدند. به خصوص در آستانه مجلس سوم، روحانیون مبارز از درون روحانیت مبارز انشعاب کرد و حضرت امام هم آن ها را تایید کردند.
در نهایت جریان راست زیر مجموعه روحانیت مبارز شدند و جریان چپ هم به عنوان زیر مجموعه روحانیون مبارز فعالیت می کردند.
فکر می کنم حضرت امام هم در معماری اینکه در جمهوری اسلامی دو جریان رقیب وجود داشته باشد، نقش بسزایی ایفا کردند. بعد از رحلت حضرت امام جریان چپ گرفتار تجدید نظر طلبی است و در خیلی از اصول مثل ضدیت با آمریکا، پایبندی اصل ولایت فیقه، مسائل فرهنگی تجدید نظر کرد.
جریان چپ که سال 76 تحت عنوان اصلاحات ظهور کرد در اکثر امور سیاست داخلی، خارجی، فرهنگی و اقتصادی تجدید نظر کرده بود.
گزیده سخنان وی از این قرار است:
*در جریان اطلاح طلبی بعد از رحلت امام با یک نوع تجدید نظر طلبی روبه رو شدیم. به طوری که از خط قرمزها عبور کردند و در حقیقت اصول مسلم قانون اساسی را هم به نوعی زیر سوال بردند.
در مجلس ششم به دنبال رفراندومی بودند که در ادامه آن جمهوری اسلامی به یک جمهوری عرفی تبدیل شود.
تکیه گاه شان هم روی سکولاریسم بود.
*در مورد جریان اصولگرایی هم شاهد افراط هستیم.
اما نه به صورت تجدید نظر در اصول بلکه برخورد بر اساس یک سری گمان ها و برخوردهای تند و آشتی ناپذیر و حذفی ویژگی های جریان های افراطی اصولگرا بود.
حتی در مقطعی برخی از جریان های اصولگرا می خواستند برخی دیگر از گروه های اصولگرا را به عنوان ساکتین حذف کنند.
*چون در هیات عالی حل اختلاف قوا هستم، زیاد در فعالیت های تشکیلاتی جریان اصولگرا نیستم و از اینکه آیا اصولگرایان پیشنهادی در مورد هیات دولت به آقای روحانی ارائه دادند یا خیر بی خبرم.
*نخبگان اصولگرا باید به سمت طراحی ساز و کاری باشند که در مواقع لازم بتواند اصولگرایان را به وحدت برساند.
* تاسیس هیات عالی حل اختلاف ابتکار به موقعی بود که از سوی رهبر معظم انقلاب اندیشیده شد. این هیات زیاد در مقام اطلاع رسانی نبوده چون طبیعت آن حل اختلافات است.
نامه های زیادی از طرف رئیس جمهور محترم برای این هیات نوشته شد که در مورد آن بررسی صورت گرفت. نظرات اطراف شنیده شده و در نهایت به نظر رسیدیم و آن را به خدمت رهبری ارائه دادیم و ایشان این نتایج را به روسای مختلف قوا ابلاغ می کردند.
اما بنای ایشان بر این بود که این مسائل اطلاع رسانی نشود.
هیات فعال بود و مسائل را به نتیجه رسانده و نتایج را هم ابلاغ کرده است اما اطلاع رسانی نکردیم تا اختلاف جدیدی پیش نیاید.
*قبل از انقلاب خدمت بعضی بزرگان مثل جناب آقای هاشمی رفسنجانی، آیت الله مهدوی کنی رسیده بودم و با بعضی از این بزرگان آشنایی داشتیم.
آقای باهنر نخست وزیری بود که آقای رجایی انتخاب کرده بودند و من هم شاگرد آقای رجایی بودم. اولین کاری که من در جمهوری اسلامی آغاز کردم، پاسداری بود. آقای رجایی زمانی که نخست وزیر بودند، یک سری مشکلات در وزارت پست و شرکت مخابرات وجود داشت.
زمانی که ایشان (رجایی) متوجه شدند من در سپاه با آقای محسن رضایی کار می کنم، به ایشان گفته بودند چه خوب است که نبوی به وزارت پست بیاید و در اینجا به آقای دکتر قندی (وزیر وقت) کمک کند.
آقای قندی من را به عنوان معاون خود منصوب کردند و با هم همکاری داشتیم. این همکاری ادامه داشت تا اینکه ایشان در حزب جمهوری اسلامی به شهادت رسید.
آقای رجایی وقتی به ریاست جمهوری رسیدند، آقای باهنر افراد مختلف را برای وزارت پست و تلگراف و تلفن دعوت به مذاکره کردند که من هم در همین راستا خدمت ایشان رسیدم.
در نهایت برحسب آشنایی که آقای رجایی از من داشتند و همچنین صحبت هایی که با آقای باهنر داشتیم بنده به عنوان وزیر پست و تلگراف و تلفن به مجلس معرفی شدم.
ارسال نظر