گوناگون

امير محبيان مطرح کرد : حسن روحاني چگونه رييس جمهور شد؟

پارسینه: دکتر امير محبيان تحليل گر باتجربه و برجسته اصولگرايان سنتي است. محبيان اگرچه از چهره هاي شاخص اصول گرايان سنتي به حساب مي آيد در نقد مواضع اين طيف کوچکترين محافظه کاري به خرج نمي دهد. اين چهره نزديک به علي اکبر ناطق نوري معتقد است شم بالاي روحاني در کنار تشتت اصول گرايان، سياستمدار معتدل را راهي پاستور کرد. متن مصاحبه شبکه ايران با دکتر امير محبيان ، مديرعامل خبرگزاري آريا در ادامه مي آيد :


آقاي روحاني در انتخابات 24 خرداد پيروز رقابت هاي رياست جمهوري شدند. به نظر شما زمينه هاي پيروزي دکتر روحاني چه بود؟
اگر بخواهيم دلايل پيروزي آقاي دکتر روحاني را برشماريم در مجموع به چند عامل مي توان اشاره کرد. يکي از عوامل مهم تشتت و اختلاف در اردوگاه اصول گرايان به عنوان رقباي آقاي روحاني بود. اختلاف در ميان نامزدهاي اصول گرا يک خلايي را ايجاد کرد. آقاي روحاني با درک و شناخت اين شکاف در ميان اصول گرايان توانست خودش را به قطب مخالف اين جريان تبديل کند. مهم ترين شاخص در اين بخش اين بود که اصول گرايان نقطه کانوني مخالفت خود را اصلاح طلبان قرار دادند. آقاي روحاني با احيا گفتمان اصلاح طلبي معتدل خود را به قطب مخالف اصولگرايان تبديل کرد.
از همين دريچه آقاي روحاني با شناخت صحيح اين استراتژي اصول گرايان، خود را به عنوان نامزد اصلاح طلبان معرفي کرد. آقاي روحاني به عنوان کسي که در قبال اصلاح طلبان يک نيروي متعادل مطرح مي شود توانست فضاي انتخابات را به سود خود تغيير دهد.
نکته بسيار مهم در اين بخش اين بود که دکتر روحاني با شناخت درست فضاي سياسي انتخابات توانست در مقابل تکثر موجود در اصول گرايان خود را به عنوان نماد وحدت بخش قطب مخالف اصولگرايان در جامعه تعريف کند و توجه افکار عمومي را به خود معطوف نمايد.
عامل بعدي در پيروزي آقاي روحاني اين بود که اصول گرايان به اين پيش فرض رسيدند که رقابت، درونِ گفتمان اصول گرايي است و به نوعي به عدم احساس فضاي دو قطبي واقعي در جامعه دچار شدند. به همين دليل کانديداهاي مختلفي را مطرح کردند. برخي از اصول گرايان اين تحليل را داشتند که اگر رقابت به دور دوم برود قطعا رقابت ميان دو نامزد اصول گرا خواهد بود.
به همين خاطر اصول گرايان در صحنه رقابت شانسي براي اصلاح طلب ها قائل نبودند. همين نگاه عاملي شد که همه کانديداهاي اصول گرا تا انتها در صحنه باقي بمانند.


به نظر مي رسيد دکتر روحاني به خوبي توانست خود را به عنوان قطب مخالف اکثريت نامزدهاي اصول گرا در ميان توده ها جا بياندازد؟
دقيقا همين گونه بود. مشکلات اقتصادي فراواني در جامعه مطرح بود و اصول گرايان نماد حفظ وضع موجود محسوب مي شدند. آقاي دکتر روحاني توانست سيگنال هايي را براي رفع مشکلات اقتصادي کشور به مردم انتقال بدهد. آقاي روحاني توانست بخشي از هزينه هاي اقتصادي بوجود آمده را به عدم کارايي سياست هاي اقتصادي و سياسي اصولگرايان نسبت دهد.
از طرف ديگر دکتر روحاني توانست تفکيک بين اصول گرايان و دولت نهم و دهم را خدشه دار کند. اين مسئله به شدت از وزن اصول گرايان مي کاست و فشار به اصول گرايان وارد مي کرد.
آقاي روحاني از همين منظر توانسته بود بويژه بعد از مناظره سوم سينگال هايي را به جامعه ارسال کند و متقابلا از طرف جامعه نيز دريافت کند. يعني آقاي روحاني اين پيام را داد که گره گشايي در مسائل سياست خارجي و مشکلات اقتصادي به شيوه عملکرد دولت در سياست خارجي بر مي گردد. از اين دريچه لازمه گره گشايي به اين مسئله بستگي دارد که کليد را در قفل سياست خارجي بگردانيم.
هوشمندي آقاي روحاني در اين زمينه توانست نقطه حساس سياست خارجي و ارتقا وضعيت اقتصادي کشور را نويد دهد. به عنوان نمونه روحاني اعلام کرد همان طور که بايد چرخ هاي سانتيفيوژ بچرحد چرخ زندگي مردم هم بايد بگردد. اين پيام هوشمندانه آقاي روحاني به جامعه انتقال پيدا کرد. از همين رو ما شاهد بوديم بعد از مناظره سوم رشد جهشي آراي روحاني را در نظر سنجي ها ملموس شد. از طرف ديگر دکتر روحاني بسيار هوشمندانه خودش را در مقابل استراتژي سياست خارجي آقاي جليلي قرار داد. آقاي جليلي به عنوان ديدگاهي که نگاه خاصي به حوزه سياست خارجي مطرح مي کرد و بر آن موضع ايستادگي مي کرد. در واقع در ذهن مردم اينگونه معرفي شد که او بر بسته ماندن گره و قفل تاکيد مي کند. در حاليکه آقاي روحاني قصد گشايش در سياست خارجي و مشکلات اقتصادي مردم را دارد.


آقاي دکتر روحاني چه استراتژي را برگزيد که توانست به عنوان يک قطب اصلي در انتخابات ظاهر شود و پيروز انتخابات باشد؟
دو قطب اصلي اصول گرايان و اصلاح طلبان در انتخابات حضور داشتند. در يک موازنه منفي اصلاح طلبان آقاي روحاني را ترجيح مي دادند. اصول گرايان هم در يک موازنه منفي روحاني را بر اصلاح طلبان ترجيح مي دادند. به صورت روشن در چنين حالتي وزن آقاي روحاني افزايش پيدا مي کرد. اگر چه برخي از نامزدهاي اصول گرا نظير آقاي ولايتي و آقاي رضايي حمايت هايي را از نوع نگاه آقاي روحاني به عمل آوردند. ولي در بستر اين دو قطب آن دو نامزد نمي توانستند به عنوان يک راس و قطب انتخابات رياست جمهوري قرار بگيرد.


آقاي دکتر محبيان اصلاح طلبان مجبور بودند در يک موازنه منفي آقاي روحاني را انتخاب کنند. اما اصول گرايان از هر طيفي نامزد مطلوب خودشان را در انتخابات حاضر مي ديدند و نيازي نداشتند به سمت آقاي روحاني بروند ...

بحث من بدنه اجتماعي است.

بدنه اجتماعي اصول گرايان از طيف هاي مختلف اصول گرايي هم نامزد مطلوب خود را داشتند؟
نه، بدنه اجتماعي اين گونه نبود. تشکل ها اين گونه بود ولي بدنه اجتماعي اولا در مقابل اصلاح طلبان شرطي شده بود. يعني جامعه نسبت به جرياني که موسوم به جريان اصلاح طلب بود بخصوص طيف هايي مثل مشارکت و سازمان مجاهدين واکنش منفي داشت. از طرف ديگر شديدا انگيزه هاي اقتصادي براي حل معضلات بالا رفته بود. اين بدنه اجتماعي به اين نتيجه رسيده بودند که جريان اصول گرا در اين زمينه موفق نيست. لذا کسي که مي تواند مشکلات اقتصادي را حل کند و در عين حال اصلاح طلب نباشد، آقاي روحاني است. بدنه اصول گرا از يک طرف خودش را توجيه مي کرد که آقاي روحاني اصلاح طلب نيست و از طرف ديگر پاسخگوي مطالبات آنهاست.

اما به نظر مي رسد آرا اصلي بدنه اجتماعي اصول گرايي، متناسب با طيف بندي آنان به سبد آرا آقاي جليلي و قاليباف و ولايتي ريخته شد؟
بدنه اجتماعي هر کدام از طيف هاي اصول گرايي متفاوت است. آقاي جليلي توانست با نزديک شدن به جبهه پايداري آرا طيف راديکال بدنه اصول گرايي را به دست بياورد. جريان اصول گراي سنتي به سراغ آقاي ولايتي رفتند و طيف تکنوکرات اصول گرا به سراغ آقاي قاليباف. طيف قاليباف توانسته بود تا حدودي خطوط کمرنگ اصول گرايي را به سمت خودش جمع کنند. حتي توانسته بود بخش هاي کم رنگ اصلاح طلبان را به سمت خودش جذب کنند.

خوب نتيجه اين خواهد شد که طيف هاي مختلف اصول گرايان نامزد مطلوب خود را داشتند و منطقا آرا اين بخش به سبد آقاي روحاني ريخته نشود؟
هر کدام از اين طيف ها کانديدايي داشتند ولي هر کدام از اين نامزدها در مرحله اي از انتخابات خنثي شدند. جريانات تندرو از لحاظ تشکيلاتي مانند پايداري پاي کار آقاي جليلي ايستاد. ميزان آرايي هم که آورد تقريبا همان مقداري بود که پيش بيني مي شد.
از طرف ديگر سبد راي آقاي قاليباف سريعا خنثي شد. به دليل اينکه ويژگي اصلي اين بدنه اجتماعي آن بود که در فضاي غير ايدوئولوژيک به آقاي قاليباف راي مي داد. بخشي از آرايي که به آقاي قاليباف متمايل شده بود اصلاح طلب بودند بخصوص راي مردم تهران که کارايي آقاي قاليباف را در شهرداري ديده بودند. ولي وقتي فضاي ايدئولوژيک شکل گرفت و فضا سياسي شد اين آرا در سبد راي آقاي قاليباف باقي نماند.
هوشياري آقاي روحاني درست در اين نقطه شکل گرفت. با حضور آقاي جليلي در رقابت هاي انتخابات اين فرصت براي آقاي روحاني فراهم شد تا زير پاي اصول گرايي آقاي قاليباف را خالي کند و آقاي قاليباف براي اينکه بتواند فضا را حفظ کند و خودش را همچنان اصول گرا معرفي کند يک سري شعارهاي تند و راديکال داد. در نتيجه آن بدنه اجتماعي از آقاي قاليباف جدا شد و به سمت آقاي روحاني رفت. زيرا اين بخش آرا در يک فضاي خنثي به آقاي قاليباف راي مي دادند.
آقاي ولايتي هم دو استراتژي را برگزيدند که به ضرر ايشان تمام شد. استراتژي اول ايشان که در مناظره سوم شکل گرفت اين بود که در سياست خارجي دنباله رو سياست خارجي آقاي روحاني قلمداد شد. لذا در زير مجموعه ديدگاه هاي آقاي روحاني قرار گرفت. استراتژي دوم به آرا محدودي که ايشان داشت بر مي گشت و انگيزشي براي تقويت آرا ايشان متصور نبود. براي همين آقاي دکتر ولايتي نتوانست و يا نخواست قطب منفي در مقابل خود تشکيل دهد.
براي همين انتخابات بين دو قطب اصلي دکتر روحاني و دکتر جليلي شکل گرفت. چهره اي از آقاي جليلي در انتخابات ترسيم شد که اصلاح طلبان ترغيب شدند در مقابل هجمه هاي آقاي جليلي به آقاي روحاني به دفاع از آقاي روحاني برخيزند.
آقاي دکتر روحاني توانست در اين مقطع اين مسئله را به جامعه انتقال دهد اگر اصلاح طلبان به او راي بدهند قطعا بهتر از اين است که جليلي راي بياورد.
اصول گرايان تکنوکرات و راست سنتي هم به اين نتيجه رسيدند که فضاي سياسي بين گزينه جليلي و روحاني در حال شکل گيري است. به همين خاطر اصول گرايان تکنوکرات آقاي روحاني را انتخاب مي کردند. راست سنتي هم توجيه داشتند که آقاي روحاني اصلاح طلب نيست و مخالفتي با نظام ندارد. اگر ما کوتاهي کنيم احتمال مي رود آقاي روحاني به نفع اصلاح طلبان مصادره شود. نتيجه اين شد آقاي روحاني با هوشمندي توانست خود را در تقاطع مطالبات و انتظارات گروها و جريانات مختلف تعريف کند و قرار بگيرد.

به نظر شما مهمترين عامل در جذب آرا بخش خاکستري جامعه توسط دکتر روحاني چه بود؟
من معتقد هستم حضور آقاي جليلي به طور ناخواسته بهترين شرايط را براي جذب آراي طبقه متوسط شهري به نفع آقاي روحاني فراهم کرد. محققيني که رفتارشناسي مردم ما را در انتخابات بررسي مي کنند، معتقد هستنند بيش از آنکه جاذبه يک نامزد انگيزه راي دادن باشد، دافعه و فرار از رقيب است که مي تواند آرايي را براي قطب مخالف او فراهم کند.
ممکن است اصول گرايان به خاطر رقابت با اصلاح طلبان متحد شوند. يا اصلاح طلبان به خاطر رقابت با اصول گرايان متحد شوند. در واقع آقاي روحاني توانست براي بدنه اي که به ايشان راي مي دهد اين دليل را بياورد، او تنها گزينه اي است که مي تواند براي تغيير وضع موجود به او متوسل شوند و اين استراتژي در فيلم تبليغاتي ايشان کاملا مشخص بود.

جامعه با انتخاب گفتمان اعتدال يک سري پيام هاي سياسي و اجتماعي به مسئولين اجرايي کشور منتقل کردند به نظر شما اين پيام ها چه بود؟
معناي انتخاب توده مردم و شعار آقاي روحاني اين بود که تندروي و ادبيات خشن در سياست داخلي و سياست خارجي مشکلي را حل نمي کند. بلکه بر مشکلات مي افزايد. انتخاب آقاي روحاني اين تاثير را در جامعه داشت که با ميانه روي و اعتدال مي توانيم همه مشکلات لاينحل را حل کرد.
آقاي روحاني به عنوان کسي که شيخ ديپلماتيک شناخته مي شد و با کليدش مي تواند قفل مشکلات اقتصادي را حل کند، مي تواند مشکل کشور را از سرچشمه حل کند. يعني مشکلات را با يک سياست خارجي مدبرانه فيصله دهد.
الان هم همين است. خيلي ها ديدگاه هشان به آقاي روحاني همين است. چالش آقاي روحاني براي انتخاب آقاي ظريف به اين دليل بود که آيا آقاي ظريف قادر خواهد بود اين گره را باز کنديا خير؟ از نگاه آقاي روحاني آقاي ظريف مي تواند اين گره را باز کند.
شما توجه کنيد آقاي روحاني امروز دو تيم بسيار قدرتمند و کارآمد را تشکيل داده است. يکي تيم سياست خارجي دولت و ديگري تيم اقتصادي دولت است. در طراحي سياست خارجي دولت يازدهم به نظر مي رسد اگر مشکل خاصي پيش نيايد پرونده هسته اي کشور از شوراي عالي امنيت ملي به وزارت خارجه ببرند. ماهيت مسئله از مسئله اي مربوط به امنيت ملي به يک مسئله ديپلماتيک تقليل خواهد يافت و کارکردهاي ديپلماتيک پيدا خواهد کرد. در اين صورت اقتضائات مختص به خودش را خواهد داشت تا بتواند آسان تر آن را حل کنند. لذا ديگر شکل امنيت ملي محسوب نمي شود و راحت تر حل خواهد شد.
از طرف ديگر در حوزه اقتصاد هم آقاي روحاني بر روي نيروهاي کاملا شناخته شده ايستادگي کرده است. تا بتواند در حوزه اجرايي دو مسئله سياست خارجي و مسائل اقتصادي از جمله نفت را به شکلي مرتفع کند که با يکديگر هم افزايي داشته باشد. در واقع آقاي روحاني يک بازي هماهنگ شده اي را دنبال مي کند. نوعي تعامل بين اقتصاد و سياست خارجي بر قرار کرده است.

استراتژي اعتدال آقاي روحاني در معرفي کابينه متعادل به مجلس را دوباره مشاهده مي کنيم، تحليل شما از کابينه يازدهم چيست؟
خود آقاي روحاني گفتند کابينه اي معرفي کردند که کمترين ريسک را داشته باشند. به همين خاطر وزرايي که شناخت کاملي نسبت به آنها وجود داشت به مجلس معرفي شد. از طرف ديگر آقاي روحاني نوعي تعامل را با مجلس نهم برقرار کرد و توانست تقريبا کابينه اي را تشکيل دهد که مخرج مشترک نيروهاي کارامد و با تجربه جريانات اصلاحات، کارگزاران و اصولگرايي باشند.
اين کابينه فقط يک قطب مخالف داشت که در مجلس هم خودش را نشان داد و آن هم فراکسيون اصول گرايان متشکل از جمعيت ايثارگران، رهپويان و جبهه پايداري بود. به نظر مي رسيد اگر يک سري از مسائل داخلي اتفاق نمي افتاد اين سه نفر هم راي اعتماد مي گرفتند و محاسبه آقاي روحاني درست از آب در مي آمد.

به نظر شما با توجه به معرفي کابينه و راي اعتماد مجلس به وزيران پيشنهادي تعامل بين قوا در آينده به چه سمتي خواهد رفت؟
تعامل بين دولت و مجلس مثبت بوده است. به نظر من قوه قضائيه و مجلس پيام هاي خوبي به دولت فرستاده اند. شرايط از نظر تعامل قوا عالي است. اين شرايط خوب بايد حفظ بشود و با ادامه اين روند رسيدن دولت به اهدافش تسهيل خواهد شد.

ارسال نظر

  • جعفر

    بیشترین رای روحانی بخاطر این جمله بود / همانطور که انرژی هسته ای حق مسلم ماست زندگی بدون تحریم وبدون دغدغه هم حق مسلم ماست

نمای روز

داغ

صفحه خبر - وب گردی

آخرین اخبار