گوناگون

طلبه های طبقه متوسط و مسئله ای بنام ساده زیستی

ساده زیستی راز محبوبیت و اعتماد مردم به روحانیت و حوزه های علمیه است نکته ای که امام خمینی (ره) بارها و بارها بر آن تاکید داشته است وقوع انقلاب اسلامی و جایگاه روحانیت در این نظام فرصت هایی را برای روحانیان و طلاب پدید آورد تا به مردم خدمت کنند اما بهر ترتیب این مقوله باعث شد تا تغییراتی نیز در شیوه زندگی روحانیت بوجود آید، امروزه برخی از طلبه های جوان را بسختی بتوان قانع کرد که زندگی ساده ای را در پیش گیرند اما چرا؟
به گزارش پارسینه نویسنده وبلاگ نامه های حوزوی با ذکر این مقدمه می نویسد: روحانیت را از نظر وضعیت مالی و سطح زندگی میتوان به سه بخش تقسیم کرد:
1-طبقه ضیعف 2- طبقه متوسط 3- طبقه متمول
الف- طلاب طبقه ضعیف: این بخش از روحانیت خیل عظیم طلبه های مبتدی و جوان را تشکیل میدهد که عمدتا زندگی آنها با شهریه و حمایت خانواده پدری اداره میشود از این رو اکثر این طبقه از طلبه ها خانه شخصی ندارند و اجاره نشین هستند آنها ماشین شخصی هم ندارند و وضعیت خوراک آنها نیز در حد زیر فقر ارزیابی میشود، و آنها مانند اقشار آسیب پذیر جامعه زندگی میکنند از این رو این طبقه از بحث ما خارج است چه آنکه این بخش از طلبه ها اساسا توان زندگی اشرافی را ندارند از این رو انتخاب نوع زندگی خیلی برای اینان مفهومی نخواهد داشت و گزینه ای یگانه برای ادامه زندگی دارند اگر چه بخشی از طلبه های جوان نگاه های آرمانگرایانه ای داشته و ممکن است با اینکه ندارند اما معتقد به زندگی ساده باشند.
ب- روحانیت طبقه متمول: این طبقه بخش کوچکی از روحانیت است که تحصیلات عالی داشته و از موقعیت اجتماعی و البته مالی مناسبی نیز برخوردارند ممکن است برخی از آنان درآمدهای خوبی داشته باشند که البته از راه های شرعی و قانونی است، اما مساله این است که آیا با وجود داشتن وضعیت مالی مناسب زندگی آنها ساده است یا اشرافی؟ آنچه مشخص است اینکه نمیتوان در مورد همه این طبقه قضاوت یکسانی کرد برخی از همین علما و روحانیان با وجود توان مالی مناسب زندگی بسیار زاهدانه ای دارند و با وجود اینکه میتوانند زندگی خوبی داشته باشند اما از آن پرهیز میکنند اما برخی دیگر از این طبقه زندگی مرفهی دارند در بهترین جاهای شهر قم زندگی میکنند و خانه های بزرگی دارند و زندگی آنها از مردم فاصله قابل اعتنایی دارد، نمونه های هر دو را نیز میتوان ارائه کرد. البته موضوع بحث ما این بخش از روحانیت نیز نیست.
ج- طلبه های طبقه متوسط: منظور از طلبه های طبقه متوسط طلبه هایی هستند که بیشتر از پانزده سال است که در حوزه علمیه مشغول تحصیل هستند و در کنار آن بسیاری از آنها نیز دروس علوم انسانی را در مراکز دانشگاهی تحصیل کرده اند و در اداره یا سازمان یا پژوهشکده یا جایی مشغول به کار هستند یا آنکه از محل تبلیغ درآمد های نسبتا خوبی دارند، تعداد این دست از طلبه ها اگر چه نسبت به طلبه های طبقه ضعیف کم است اما همه ساله در حال افزایش است و بخش مهمی از جمعیت طلاب و روحانیان را تشکیل میدهد، اکثر این طلبه ها خانه دارند، بسیاری ماشین دارند و در حد متوسط جامعه زندگی میکنند، البته باید توجه داشت که وضعیت این دسته از طلبه ها در قیاس با جامعه وضعیت بالایی محسوب نخواهد شد این دست از طلبه ها در حد کارمندان متوسط جامعه زندگی میکنند. بحث ما درباره این طبقه از طلبه ها است و ابهامات و نگرشهایی که به ساده زیستی دارند و احیانا نکاتی که در باره وضعیت زندگی خود دارند.
1-تعریف ساده زیستی باید بروز باشد: برخی از همین طلبه های طبقه متوسط مدعی هستند که باید ساده زیستی را با مسائل روز تطبیق داد به این معنا که شاید پنجاه سال پیش کم نبودند افرادی که در تهیه لباس خود ناتوان بودند اما امروزه اینگونه نیست از اینرو طلبه نیز باید ساده زیستی را بر اساس معیارهای امروزی تعریف کند بطور مثال بسیاری از مردم امروز خودروی شخصی دارند خانه شخصی دارند از این رو طلبه حتی اگر بخواهد ساده هم زندگی کند باید همین اموال را داشته باشد، بطور مثال طلبه چهل ساله ای که بیست سال است ازدواج کرده است و فرزندانش دم بخت هستند بزور توانسته است در طول بیست سال خانه ای تهیه کند و با بالا رفتن قیمت مسکن، حالا خانه او صد و پنجاه میلیون تومان ارزش دارد و البته هنوز هم قسط آن تمام نشده است حال آیا ساده زیستی به این معنا است که خانه خود را بفروشد تا ساده زیست باشد.
2- زن و بچه چه گناهی کرده اند: برخی از طلبه ها نیز مسئله خانواده را مطرح میکنند میگویند درست است که خودمان طلبه شده ایم اما خانواده چه گناهی دارد همسر یا فرزندان تا حدی با دغدغه های من همراهی میکنند اما چه گناهی دارند آنها را که اسیر نگرفته ام پس باید بگونه ای زندگی کرد که حق و حقوق خانواده رعایت شود بسیاری از طلبه ها این نکته را بکار میبرند که بچه که در کودکی عقده ای شود خدا میداند بزرگ شود چگونه رفتار خواهد کرد پس باید حداقل های یک زندگی متوسط را برای آنها تامین کرد.
3- درآمد ما از طریق دین نیست: برخی از طلبه ها خصوصا آنهایی که تحصیلات دانشگاهی دارند معتقدند که درآمدهای مالی آنها ربطی به داشته های دینی ندارد و بقول خودشان از طریق دین ارتزاق نمیکنند از این رو مانند دیگر افراد جامعه کار میکنند و زحمت میکشند و این حق آنها است که زندگی متوسطی داشته باشند. برخی از آنها میگویند از زمانی که یادشان می آمده است درس خوانده اند و یک دوره طولانی مدت محرومیت داشته اند اگر آنها به بازار کار وارد میشدند یا برخی از رشته های دانشگاهی را انتخاب میکرده اند وضعیت شان دهها برابر بهتر از وضع امروز آنها بوده است برخی از آنها افراد باهوشی بوده اند و میتوانسته اند در بهترین رشته ها تحصیل کنند و برای خود درآمد زایی داشته باشند اما حال که به حوزه آمده اند نمیتوانند بعد این همه مدت تلاش خود را از اولین امکانات زندگی محروم کنند.
فارغ از اینکه این دلایل درست است یا نه، اما میتوان نکته هایی را در این زمینه ذکر کرد:
الف- تعریف نادقیق ساده زیستی در سیره علما: ساده زیستی در سیره علما و بزرگان تعریف دقیقی نداشته است برخی از آنها زندگی بسیار زاهدانه ای داشتند و بسختی زندگی خود را گذران میکردند اما برخی دیگر از طبقه مرفه جامعه بوده و از زندگی و امکانات بسیار خوبی برخوردار بودند که اکثریت اعضای عادی جامعه از آن محروم بودند از این رو اینکه کدام سیره درست بوده است در هاله ای از ابهام است مضافا بر اینکه هر کدام نیز برای خود دلایلی را ارائه میکنند و طلبه های جوان نیز متناسب با وضعیت خود به سیره برخی از بزرگان استناد میکنند، امروزه نیز با تغییراتی که در زندگی ایجاد شده است ضروری است حوزویان در این زمینه تامل بیشتری داشته باشند.
ب- تضعیف دغدغه های اخلاقی: ضعف برخی از مسائل اخلاقی نیز در فرار از ساده زیستی میتواندموثر باشد برخی از طلبه ها اگر چه میدانند و معتقد هستند که باید ساده زیست بود اما در عمل چنین رویه ای را دنبال نمیکنند، واقعیت این است که در حوزه های علمیه در سالیان دور وضعیت اخلاق و دغدغه تهذیب نفس قوی تر بوده است از این رو طلبه ها با طیب نفس و با اراده خود زندگی خود را به شیوه ای ساده اداره میکردند اما امروزه برخی از طلبه هایی که وضعیت مالی مناسبی ندارند خود را به آب و آتش میزنند تا بتوانند وضعیت خود را بهبود بخشند همین مساله میتواند اثرات نامطلوب هویتی را درباره طلاب برجای بگذارد.
ج-گسترش ارتباطات و تاثیر جامعه بر حوزه: باید پذیرفت که طلبه های امروزی بچه های همین جامعه هستند جامعه ای که در آن رقابت شدیدی برای بدست اوردن زندگی بهتر وجود دارد، فرزندان همین جامعه در حوزه تحصیل میکنند که ممکن است درس و مسائل اخلاقی کمی آنها را جرح و تعدیل کند از این رو همین طلبه ها با نگاهی به زندگی اطرافیان خود و مقایسه خود با آنها بصورت طبیعی تحت تاثیر قرار میگیرند، از سوی دیگر با گسترش ارتباطات و مشاهده سطح زندگی مردمان دیگر در کشورهای مختلف این تاثیر را میتوان دنبال کرد چه آنکه بسیاری از طلبه های امروزی اهل دیدن فیلم و استفاده از اینترنت هستند.
د- نگاه مطلق گرایانه مردم: نگاه برخی از مردم به شیوه زندگی روحانیان کمی سختگیرانه است بطور مثال اگر ببینند یک روحانی یک کیلو پیاز هم گرفته است با نگاه خاصی به آن توجه میکنند، یا وقتی میبینند یک روحانی داخل مغازه یا فروشگاهی مشغول خرید است نگاه معناداری را دارند نگاهی که تصور میکند طلبه نباید زندگی کند بقول برخی از طلبه ها بعضی از مردم فکر میکنند طلبه باید هوا بخورد. واقعیت این است که اگر چه مردم میتوانند انتظار داشته باشند که طلبه و روحانیت زندگی ساده ای داشته باشند اما همین تصور باید واقعی باشد باید پذیرفت که آنها نیز مانند مردم عادی نیازهایی دارند و در حد معمول باید زندگی کنند.
به هر حال درست یا غلط زندگی امروزی طلبه های طبقه متوسط دغدغه زندگی دارند و بزرگان و اندیشمندان حوزه باید بازتعریفی از ساده زیستی را داشته باشند تا هویت طلبه ها در مخاطره قرار نگید.

ارسال نظر

  • محمود

    حواسمون باشه یهو کار به توجیه نرسه

نمای روز

داغ

صفحه خبر - وب گردی

آخرین اخبار