گوناگون

اصغر فرهادي:«گذشته» را فقط در پاريس مي شد ساخت

پارسینه: بعد از «درباره الي» و در زمان اقامتم در برلين، فيلمنامه ديگري نوشتم. بعد از «جدايي...» را كارگرداني كردم و همكار فرانسوي‌ام الكساندر ماله‌گي از من خواست اين فيلمنامه را هم پيگيري كنم.

بعد از «درباره الي» و در زمان اقامتم در برلين، فيلمنامه ديگري نوشتم. بعد از «جدايي...» را كارگرداني كردم و همكار فرانسوي ‌ ام الكساندر ماله ‌ گي از من خواست اين فيلمنامه را هم پيگيري كنم. او اين فيلمنامه را دوست داشت و براي توليدش چه در آلمان و چه فرانسه علاقه نشان داد. بعد از سفرهاي متعدد، شهر پاريس را انتخاب و اين پروژه را آغاز كردم. يك روز در كافه ‌ اي با ياسمينا رضا نشسته بوديم و صحبت مي ‌ كرديم كه ناگهان گفتم داستان ديگري به سرم زده است. من فقط خلاصه ‌ اي از داستان را داشتم و همين ‌ طور كه تعريف مي ‌ كردم متوجه شدم كه چيزهايي در حال شكل گرفتن است و داستان ديگري هم دارم. آهسته آهسته برنامه ‌ هايمان را روي اين داستان تغيير داديم. كار را بسط دادم و خيلي سريع به اولين داده ‌ ها رسيدم. اين طور كه «گذشته» شكل گرفت و پاريس هم نقش خاص خودش را گرفت. وقتي قرار باشد فيلمي بسازيم كه مربوط به گذشته باشد، بايد به شهري مثل پاريس رجوع كرد كه تداعي كننده گذشته است. نمي ‌ توانستم اين داستان را در هر جايي بسازم. خيلي مواظب بودم تا از ابعاد تاريخي معماري پاريس سوء استفاده نكنم و فيلمي توريستي نسازم.

< نوشتن من حسي است، ولي به محض اينكه خلاصه ‌ اي داشته باشم شروع مي ‌ كنم از خودم سؤال ‌ هايي درباره داستان مي ‌ پرسم، داستاني كه چيزهاي زيادي درباره ‌ اش نمي ‌ دانم. از آنجا كه مي ‌ دانم اين مرد آمده تا طلاق بگيرد از خودم مي ‌ پرسم: «چرا اين چهار سال پيش رفت؟» و «اگر او به خانه اين زن برود چه اتفاقي مي ‌ افتد؟» سؤالات زيادي است كه از اين نوشته كم به ذهن متبادر مي ‌ شود و جواب ‌ هايش هم كل داستان را مي ‌ سازد. در اين فيلم هم خودم را در معرض سؤالات زيادي قرار دادم: اگر اين داستان در ايران اتفاق مي ‌ افتاد چه تغييري مي ‌ كرد؟ و...

< احمد نقش يك كاتاليزور را ايفا مي ‌ كند؛ فردي كه ديگران را در معرض مقررات خاصي از گفتار قرار مي ‌ دهد و موارد ناگفته زيادي را موجب مي ‌ شود كه مدت ‌ هاي زيادي كسي به آن اشاره نكرده است. ولي فكر مي ‌ كنم اين موارد اتفاقي است و او اختياري ندارد.

< علي مصفا ويژگي ‌ خاصي به عنوان بازيگر و انسان دارد. خويشتن ‌ داري ‌ اي كه در صورت و وجودش هست، خيلي زود به آدم اين حس را مي ‌ دهند كه دنياي دروني غني ‌ اي دارد و كم اجازه مي ‌ دهد چيزي به بيرون بروز كند. او فردي است كه ديگران را جذب خودش مي ‌ كند. دوست داريم چيزهاي بيشتري درباره ‌ اش بدانيم. اين خويشتن ‌ داري احمد با انتخاب علي مصفا، بيشتر شده بود.

< اولين بار كه برنيس بژو را ديدم، در سفري به آمريكا آمده بود. آمده بود آنجا تا در اكران فيلم «هنرمند» شركت داشته باشد. همانجا همين حس به من دست داد كه انسان خونگرم و رو راستي است. برنيس جزو آن آدم ‌ هايي است كه خيلي سريع مي ‌ توان با او ارتباط برقرار و گفت ‌ و ‌ گو كرد. بازي ‌ اش در «هنرمند» قانعم كرد و استعداد زيادي در بازيگري دارد.

< «يك پيام ‌ آور» را در ايران ديدم و خيلي زود فهميدم كه طاهر رحيم مثل بقيه بازيگرها نيست و قابليت ‌ هاي خارق ‌ العاده ‌ اي دارد كه مي ‌ تواند نقش ‌ هاي بسيار پيچيده ‌ را بازي كند. بنابراين تصميمم گرفتم با او كار كنم.

< قبل از انتخاب پالين (بازيگر نقش لوسي)، دختران هم سن و سال زيادي با او ديدم. او را در صحنه ‌ اي آزمايشي از فيلم انتخاب كردم. خيلي سريع مرا قانع كرد كه توانايي لازم براي بازي كردن اين نقش را دارد.

< وقتي داستان شكل گرفت، دكور را ديدم و فهميدم كه اين داستان بايد ثبات بيشتري نسبت به «جدايي» داشته باشد. «جدايي» فيلمي بود كه همه داستان جلوي چشم مي ‌ گذشت و تحت نظر بينندگان بود، اما در «گذشته» ما فقط اتفاقات گذشته و تاثيرش بر شخصيت ‌ ها را مي ‌ بينيم. از آنجا كه اين فيلم بيشتر دروني است، به نظرم رسيد كه دوربين بايد كمتر حركت كند.

منبع:بانی فیلم

ارسال نظر

نمای روز

داغ

صفحه خبر - وب گردی

آخرین اخبار