گوناگون

داستان هیپنوتیزم رسول ملاقلی‌پور برای فیلم سفر به چزابه

پارسینه: «رسول ملاقلی‌پور از همان اولین فیلمش «سقای تشنه‌لب» تا آخرین آن «میم مثل مادر» بر اساس زندگی واقعی انسان‌ها فیلمنامه می‌نوشت و کارگردانی می‌کرد.»

فاطمه ابراهیمی به تازگی دیدگاه‌های هنری- سینمایی شهیدآوینی را در کتابی با عنوان «همسفرآسمان» منتشر کرده است. او همچنین، کتاب بررسی آثار سینمایی رسول ملاقلی‌پور را با عنوان «رسول عشق» برای چاپ به سوره مهر سپرده است. گزیده گفتگوی ابراهیمی با سایت ناشر را در ادامه می​خوانید:

- داستان «همسفر آسمان» بستری بود تا بخش بسیار کوچکی از تفکر و اندیشه شهید مرتضی آوینی را به زبان ساده به تحریر درآورم. امیدوارم دوستداران این بینش و تفکر، علاوه بر قدم زدن در بستر آرمان‌های شهیدان، بتوانند درباره تفکر و اندیشه انسان بزرگی که دردش جوانان و انسان معاصر بود تعقل و تفکر کنند. از سوی دیگر، اعتقاد دارم درک آثار انقلاب و جنگ و مردان روزگارش، که در جهانی متفاوت می‌زیسته‌اند، همچون روایات دوران اساطیری، که امروز برای ما بی‌نیاز از تأویل و تفسیر نیست، برای بسیاری از جوانان همین نسل بسیار دشوار است. بنابراین، باید با تدوین این آثار کلمات، جملات، و دیدگاه‌های آنان را رمزگشایی و درخور فهم سازیم. آثار هنری انقلاب و جنگ روایت و اندیشه‌ای است که در ذهن فعال شکل گرفته و در قلم‌هایی جوشیده که خود راویِ روایتی دیگرند.

- مباحث گروه کارشناسی نقد آثار شهید آوینی بر این محور بود که آوینی انسان بزرگی است که حرارت ایمان و یقین خود را بر خزانی‌ترین فصل هنر معاصر، یعنی سینما، آخرین دستاورد تغافل بشری، تاباند برای اشراق معانی متفاوت و درک تجلی حضور رحمانی در این گریزگاه ظهور جسمانیت و انانیت بشر مدرن و آفتابی شد. شهید اهل قلم راه را نمی‌نمود بلکه خود راه بود.

- آوینی معتقد است، برخلاف آنچه عموماً نقل می‌شود، فیلمْ بازآفرینی یا بازتاب واقعیت نیست، بلکه بازتابی است از درون فیلم‌ساز، بنابراین، او اصالت را به فیلم‌ساز می‌دهد. وی از فیلم‌سازی نام می‌برد که در ساحت حقیقت گام برداشته و از تکنیک و تکنولوژی عبور کرده است. بنابراین، فیلم‌سازی که خود وارد ساحتی از حقیقت گشته و با هستی ارتباطی تنگاتنگ برقرار کرده به نسبت معرفتی که کسب نموده می‌تواند از تکنولوژی عبور نماید و فیلمی متناسب با تفکر و اندیشة انقلاب اسلامی و دفاع مقدس بسازد.

- با پیروزی انقلاب اسلامی، سید مرتضی سرچشمة حقیقت را مثل بسیاری از یاران حضرت امام(ره) یافته بود. او شیفتة امام خمینی شده بود. کم کم عاشقانه‌ای به رنگ خدا در درون آوینی شکل گرفت. نور در جای جای سلول‌هایش در هم می‌تنید. او آرام آرام به تماشا دعوت می‌شد و رنگ و بوی زندگی‌اش در مسیر تغییری شگرف بود. او به دنبال جمال درونی برای رضایت سرچشمة هستی قدم‌ها را هر روز بلندتر برمی‌داشت. او معتقد بود اگر هنرمند خود را در خدا فانی کند، خداوند در آثارش تجلی می‌یابد. سید مرتضی آوینی دغدغه‌اش انسان معاصر بود؛ انسانی که روز به روز از خودش دور می‌شود.



- از آن جایی که دغدغة من تولید فیلم مستند و شناخت ماهیت سینماست، در حوزة سینما، هنرمندان فرهیخته‌ای همچون ابراهیم حاتمی‌کیا و رسول ملاقلی‌پور را به خاطر نگاه نظربازانه‌شان در ساخت فیلم‌های دفاع مقدس انتخاب کردم.

- در کتاب «رسول‌عشق» ، طی جلساتی که با آقای اکبر نبوی، نویسنده و منتقد سینما داشتیم، ضمن بررسی ماهیت سینما، تک تک آثار زنده‌یاد ملاقلی‌پور بررسی و نقد شد. همچنین در مصاحبه با آقای مرتضی سرهنگی، درباره فیلم «مزرعه پدری» نیز گفت‌و‌گو کردیم. در پایان کتاب نیز چند نقد کوتاه از سایر منتقدان آمده است.

- در مجموعه عطار آمده که دسته بزرگی از مرغان برای رسیدن به قلة قاف با هم به پرواز درآمدند، اما منزل به منزل از تعداد آن‌ها کم شد و در هر منزلی عده‌ای به سفر ادامه ندادند. رسیدن به معرفت الهی مراتبی دارد: به نظر می‌رسد رسول ملاقلی‌پور در سیر آفاق گام‌هایی برداشته بود، اما از سیر انفس کم‌بهره بود؛ اما سید مرتضی آوینی در هر دو ساحت گام برمی‌داشت.

- ملاقلی‌پور چون فطرتا انسان صالح و صادقی بود و با حضورش در روزهای اول جنگ، در خرمشهر، مصائبی را که مردم آن سرزمین کشیده بودند خوب درک کرده بود، در آثار دفاع مقدس خود به نگاهی نظربازانه و شهودی از هستی رسیده بود که اکتسابی نبود. سید مرتضی، علاوه بر سیر و سلوکی فردی، به دلیل مطالعات گسترده در حوزه‌های مختلف، با عنایت و توفیقی که به آن دست یافته بود، همچون حکیمی و تئورسینی برای تغییر و تحول یک فرهنگ تلاش می‌کرد.

- با توجه به اطلاعاتی که از احوالات رسول ملاقلی پور کسب کرده‌ام، به‌صراحت می‌گویم او اهل هیچ ایسمی نبود. او بر اساس دانسته‌های خود و میزان دریافتش از هستی فیلم می‌ساخت. او دایرة لغات خودش را داشت و واژگانش شاید منطبق بر واژگان هیچ استاد دانشگاهی نبود. او دغدغه تکنیک و تکنولوژی را هم نداشت. او جامعه‌شناس و روان‌شناسی بود که احوالات و گسل‌های جامعه را می‌شناخت و با ادبیات خود فیلم می‌ساخت. او در روزهای اول جنگ جنایت و مصیبتی را که بر مردم بزرگ خرمشهر وارد شده بود در اوان جوانی با پوست و گوشت خود لمس کرد. دلش می‌خواست از واقعیت‌های آن روز فیلم بسازد. دغدغه‌اش مردم و جان‌فشانی‌ها و دلاوری‌های آنان در دفاع از سرزمین مادری بود.

- رسول ملاقلی‌پور از همان اولین فیلمش «سقای تشنه‌لب» تا آخرین آن «میم مثل مادر» بر اساس زندگی واقعی انسان‌ها فیلمنامه می‌نوشت و کارگردانی می‌کرد. شرح کامل چگونگی ساخت و پردازش آن در کتاب «مفاخر امروز» آمده است. البته تا قبل از این مطالعه و پژوهش، من هم بر آن بودم که رسول ملاقلی‌پور در «سفر به چزابه» حقیقتی از یک واقعیت ساخته است تا برای تبیین و ترسیم وضع امروزی جامعه خودشْ واقعیت ناشی از حقیقت را به مخاطب نشان دهد.



- خود رسول تعریف می‌کند که در خواب هیپنوتیزمی این وقایع (فیلم سفر به چزابه) را دیده است. وی می‌گوید: «حسن شوکت‌پور مرا رها نمی‌کرد. می‌خواستم تکلیفم را با او مشخص کنم. یکی از دوستانم با هیپنوتیزم مرا به خواب برد و من در اتوبان کردستان شوکت‌پور را دیدم. او دست مرا گرفت و با خود به چزابه برد.» حسن شوکت‌پور، در بیان رسول، نقش مراد را دارد، در اندیشه‌های عرفانی ما آمده است که مراد دست مرید را می‌گیرد و منزل به منزل با خود می‌برد.

منبع: خبرآنلاین

ارسال نظر

نمای روز

داغ

صفحه خبر - وب گردی

آخرین اخبار