رفیق دوست: اگرامام میگفت دست ریگان را میبوسیدم/خاتمی برانداز نبود
تسنیم نوشت:
رفیق دوست معتقد است روحانی نه اصولگراست نه اصلاح طلب؛ هم اصولگراست هم اصلاح طلب. رفیق دوست درباره قطعنامه می گوید برای ادامه جنگ تجهیزات داشتیم، برآوردمان برای گرفتن بغداد مثبت نبود.
اهم سخنان محسن رفیقدوست در ادامه می آید:
*در قطع نامه دو دلیل اتفاق افتاد که ما آن را پذیرفتیم و بعد از آن ارتش صدام به همراه منافقین به قول آنها عملیات فروغ جاویدان را انجام داد و تا نزدیک های کرمانشاه آمدند بعد عملیات مرصاد انجام شد و فضا تغییر کرد. بعد از آن عملیات که برای بازید رفتم جنازه خیلی از سران منافقین را کنار خیابان دیدم. بعد از آن با لشکر مجهز به جنوب حمله کرد و بچه ها آنچنان آن حمله را دفع کردند که دیگر در ایران نیامدند. چون اگر دفع نمی شد تا اهواز و حتی جلوتر می آمدند.
*آن موقع صحبت شد این جنگی که با عراق داشتیم تا کی ادامه دارد و چه موقع تمام می شود. آقای هاشمی معتقد بود اگر همه امکانات و دولت در خدمت قرار بگیرند جنگ ممکن است تمام شود والا اینکه یک نقشه می کشیم 5کیلومتری جلو می رویم دوباره عقب می رویم، فایده ندارد. این عین مذاکره هاشمی با من بود که رضایی یک نقشه جنگ می کشد به من می دهد و با آن جلو و عقب می رویم. این فایده ندارد. دولت کاملا در جنگ نیست. باید کامل وارد جنگ شود. می گفت باید توپ جنگ را به زمین دولت بیاندازیم. فردای آن روز موسوی مسئول ستاد جنگ شد. بهزاد نبوی مسئول لجستیک و خاتمی مسئول تبلیغات شد. اینها به من گفتند آقای فرمانده سپاه جنگ کی تمام می شود؟ گفتم وقتی صدام سقوط کند. گفتند کی صدام سقوط می کند؟ گفتم وقتی بغداد را گرفتیم. گفتند برای گرفتن بغداد چه می خواهید؟ صورت کنید تا آماده کنیم. صورت که تهیه شد دولت آن را خدمت امام برد و آنجا گفتند که ما نمی توانیم این تجهیزات را تامین کنیم. امام هم گفتند وقتی نمی توانید تامین کنید جنگ را تمام کنید و با ناراحتی قطع نامه را پذیرفتند.
*معلوم نبود تا کی طول بکشد و هیچ وقت فرمانده سپاه نگفت که ما نمی توانیم بجنگیم. یکی از تیمسارهای وقت ارتش که در جلسات که حضور داشت می گفت من حرف شما و بسیج را قبول ندارم. جنگ بین دو کشور یعنی نیروی نظامی این کشور در برابر نیروی نظامی کشور دیگر. هر کدام اسلحه و توپ و تانک بیشتر داشت آن کشور پیروز است. حرف ایشان درست از آب در نیامد و ما خیلی پیش روی کردیم.
*من معقتدم در بهترین زمان جنگ تمام شد چون ما به خودکفایی دفاعی رسیده بودیم. البته امروز قابل مقایسه با آن زمان نیستیم ولی آن زمان هم دستمان جلوی دشمن دراز نبود.
*دو روز بعد از ملاقات سپاه با رهبری که در آن نشست ایشان مطلب و استراتژی "نرمش قهرمانانه" را به کار بردند؛ خبرگزاری ها سراغ من آمدند و نظرم را جویا شدند. جوابم این بود که برداشت من این است که نرمش یعنی اینکه ما آماده گفت وگو شویم و قهرمانانه هم یعنی پشت سر رهبری حرکت کردن. یعنی هرچی ایشان می گویند همان را بگوییم. کمی عقب تر می روم در زمان امام هم من چندبار مواردی شبیه این را گفتم که مورد اعتراض هم قرار نگرفت، الآن هم تکرار می کنم. سوال ما این است که اگر با کسی دعوا کردیم، تاابد قهر بکنیم یا اینکه برای حل مشکل حرف بزنیم. در قهر چه چیزی گیر ما می آید؟ یعنی ما به جرم اینکه نمی خواهیم با آمریکا رابطه داشته باشیم تمام جلسات سازمان ملل را ترک کنیم؟ این درست است یا اینکه مقتدرانه برویم و حرف خودمان را بزنیم. من دو مطلب را زمان امام مطرح کردم. همان زمان جنگ که من مصاحبه ای با سی بی اس کرده بودم از من درباره جنگ سوال کردند، من گفتم که دوست داریم کسانی که پشت پرده جنگ هستند بیاند جلوی جنگ و گفتم من خیلی دوست دارم آمریکایی بکشم. این جمله بنده را 10 بار تکرار کرده بودند. الآن هم می گویم مستقیم حرف بزنیم.
*صحبت شد که همه امور در دست رهبری است و بخشی از امور را به کارگزاران نظام واگذار می کند. ولی دو چیز است که هدایت آن از زمان امام در دست رهبری باقی می ماند. یکی هدایت قدرت سیاسی کشور و یکی هم قدرت نظامی کشور است. من که چنین حرفی زده بودم و به آن باور داشتم، گفتم به عنوان یک مقلد امام اگر امام دستور بدهند که به واشنگتن بروم دست ریگان را ببوسم، این کار را می کردم تعلل هم نمی کردم. یک مطلب دیگر در زمان امام بود که اگر اشتباه گفته بودم حتما از سوی دفتر امام تکذیب می کردند. اینکه سال 62 یا 63 که وزیر سپاه شدم جایی برای استقرار نداشتم. فکر کردم که اگر امام اجازه دهد به لانه جاسوسی بروم و در آنجا مستقر شوم، در آن زمان هم در اختیار سپاه بود. جماران رفتم به حاج احمد آقا گفتم می خواهم یک چنین سوالی از امام بپرسم. ایشان با خنده گفت برو خودت از امام سوال کن. امام گفت چرا می خواهید به آنجا بروید مگر قرار است ما هزار سال با آمریکا اختلاف داشته باشیم. به آنجا نروید.
*همیشه امام و مقام معظم رهبری اگر مذاکره را نفی می کردند دلیل می آوردند. اینکه آمریکایی ها مذاکره را برای مذاکره می خواستند. همین قدر که ما بپذیریم با آمریکایی ها بدون مشخص شدن انتهای کار، مذاکره کنیم آمریکایی ها برنده هستند و می گویند این بود قدرت سرسخت منطقه که ابهت ما را در منطقه شکست، ببینید مجبور شد با ما مذاکره کند. در این قضیه مذاکره به این صورت به نظر من فکر شد. اوباما در چند صحنه اظهاراتی بیان کرد و به نوعی ابراز تمایل کرد. چند سال است رهبری فتوا دادند ساخت بمب اتم حرام است. اوباما گفت چون رهبر ایران فتوا داده که بمب اتم حرام است ما اطمینان حاصل می کنیم که آنها این کار را نمی کنند. بعد هم می گفتند ما همه نکات صلح آمیز هسته ای را برای ایران می پذیریم. مگر دعوای ما سرچه چیز است؟ ما معتقدیم حقوق ما را در انرژی صلح آمیز هسته ای بپذیرند ما هم به آن ها اطمینان می دهیم که بمب اتم نمی سازیم و آن هم بخاطر این است که این کار براساس دین ما حرام است. نه به خاطر اینکه آن ها گفته باشند بلکه به دلیل دستورات اسلام ما مجاز نیستیم از این دست اقدامات انجام دهیم و مجاز به کشتار مردم بی گناه نیستیم. این از زمان امام هم هست که ما نمی توانیم بر اساس دستور دین، بمب بسازیم.
*در سوریه تنها قدرتی که از نظر سیاسی و موارد دیگر با آنها مقابله می کند ایران است. حالا روسیه هم هست اما ایران خط مقدم است. در افغانستان و پاکستان هم همینطور نه طالبان در پاکستان و نه بعث در عراق دیگر نمی تواند بر سر قدرت بیایند و شیعه و سنی در کنار هم برای همیشه در قدرت باقی مانده است. لذا در زمانی که آنها برای مقاصد خودشان نیاز به مذاکره با ما دارند و در مواردی این مذاکره برای ما هم می تواند نتایجی داشته باشد، همانطور که آقای روحانی گفت «در یک جریان برد- برد مذاکره می کنم» می توانیم به مذاکره بپردازیم. قبلا اگر قبول می کردیم مذاکره کنیم برد- باخت بود. الان دری باز شده و آنها به دنیا اعلام کردند که ما حقوق ایران را به رسمیت می شناسیم ما هم اعلام کردیم که شفاف سازی می کنیم. ممکن است آنها به تعهد خود عمل نکنند و دوباره در ژنو زیر حرفهای خودشان بزنند و اگر هم بازی باشد این بار باخت- باخت است و برد- باخت در کار نیست. ما معتقدیم اگر شرایط منطقی برای گفت وگو فراهم باشد به مراتب برنده تر از منطق قهر است. اگر ما در جایی حضور نداشته باشیم علیه ما حرف می زنند اما اگر باشیم از خودمان دفاع می کنیم.
*من تا جایی که پیگیری کردم در مذاکرات نیویورک نه رئیس جمهور و نه وزیر خارجه یک قدم از خواسته هایمان کنار نرفتند. اینکه ما نمی خواهیم بمب اتم بسازیم درست است چون رهبرمان اعلام کرده که ما این کار را نمی کنیم. این اواخر تلویزیون بی بی سی تحلیل می کرد که ایران باید تعهد کند که بالای 20درصد غنی سازی نکند اما این موضع پذیرفته شده برای ما نیست. ما بمب اتم نمی سازیم اما درباره سطح غنی سازی شاید نیاز باشد در امور پزشکی و صنعت به سطح غنی سازی بالاتری نیاز داشته باشیم و در این صورت رها نمی کنیم این کار را. ما به دنیا اطمینان می دهیم بمب اتم نمی سازیم و بیش از این هم نباید از ما بخواهند. لذا من هر چه پیگیری کردم حرف های دولت ما محکم بود و اینکه آقای روحانی اعلام کردند که من با اختیار کامل آمدم این پیام روشنی بود. امیدواریم که آینده این مذاکرات به نفع مردم باشد و گشایشی در زندگی مردم باشد.
*انکار تاثیر تحریم ها بر زندگی مردم شوخی بزرگی است. همین الان که تنها یک مذاکره جزئی شده و هیچ اتفاقی نیفتاده چینی ها و هندی ها به وحشت افتادند. چون بازار ما را گرفته بودند، اگر بازار اروپا باز شود حتی اگر از آنها هم استفاده نکنیم لااقل این کشورها جنس بهتر به ما می دهند. ما که معتقد به مردم سالاری دینی هستیم نباید منکر این باشیم که مردم به مردم سالاری دینی رای دادند و همه کمک کردند و خواست مردم این است که با حفظ منافع مان این کار انجام بدهیم. حتی در مصاحبه رسانه ای تلویزیون با مردم همه از مذاکره به شرط حفظ منافع خوشحال بودند. من از اول معتقد بودم که اگر مذاکره برای مذاکره نیست و مذاکره در پی رفع اختلاف ها و رسیدن به منافع و دیدگاه مشترک است، باید ادامه پیدا کند.
*شخص روحانی در 34 سال گذشته یکی از شخصیت هایی است که اعوجاج نداشته است. در هر پستی بوده همین مشی اعتدال را رعایت کرده است. در زمان جنگ ایشان در جبهه که از طرف هاشمی قائم مقام ایشان بود بین سپاه و ارتش معتدل برخورد می کرد. سپاه از سبک مدیریت روحانی خوشش نمی آمد. در نمایندگی مجلس شورای اسلامی، دبیری شورای عالی امنیت ملی و... یک چنین فردی بود. این مشی را همیشه داشته و دارد و آدم زیرکی هم هست. خودش را نه اصول گرا و نه اصلاح طب می داند چرا که هم اصلاح طلب است و هم اصول گرا.
*نه اصول گرایی برای ما اصل است و نه اصلاح طلبی. برای ما ولایت فقیه اصل است. اصول گرا تندرو هم داریم که ولایت را قبول ندارد. یا با تندروی به ما ضربه می زند. در نظام آینده ما، جریان اصلاح طلب به قدرت نخواهد رسید. کما اینکه که خاتمی هم اصلاح طلب برانداز نبود هر چند که کارهایی انجام داد و به او اعتراض داریم ولی وقتی رئیس دولت بود مقاومت زیادی هم کرد اما بیش از آن نتوانست. در پاسخ به اینکه روحانی جاده صاف کن دولتی در آینده باشد که ضد ولایت فقیه باشد، این را می گویم که این در دولت روحانی اتفاق نخواهد افتاد.
*یک آقایی در این جریان بود که نظراتش در فتنه 88 با نظرات سران فتنه یکی بود. این آدم پشت تریبون مجلس اعلام کرد که من با آنها نظرم یکی نبوده و باهم همکاری نکرده ایم. من مطیع ولایت هستم. عقل، شرع و منطق نشان می دهد که این آدم که از طرف رئیس جمهور معرفی شده و اینطور محکم حرف می زند باید تحویلش بگیریم وقتی ما چیزی به عنوان جذب حداکثری و دفع حداقلی داریم. اگر نخواهیم با این منطق نگاه کنیم باید همه را رد کنیم. بنظرم مجلس در شرایط فعلی دست رئیس جمهور را نبندد اگر آن فرد جایی در مقابل رهبری قرار گرفت او را استیضاح کند. ولی الان که می گوید من تابع محض ولایت فقیه هستم، از او بپذیرد.
رفیق دوست معتقد است روحانی نه اصولگراست نه اصلاح طلب؛ هم اصولگراست هم اصلاح طلب. رفیق دوست درباره قطعنامه می گوید برای ادامه جنگ تجهیزات داشتیم، برآوردمان برای گرفتن بغداد مثبت نبود.
اهم سخنان محسن رفیقدوست در ادامه می آید:
*در قطع نامه دو دلیل اتفاق افتاد که ما آن را پذیرفتیم و بعد از آن ارتش صدام به همراه منافقین به قول آنها عملیات فروغ جاویدان را انجام داد و تا نزدیک های کرمانشاه آمدند بعد عملیات مرصاد انجام شد و فضا تغییر کرد. بعد از آن عملیات که برای بازید رفتم جنازه خیلی از سران منافقین را کنار خیابان دیدم. بعد از آن با لشکر مجهز به جنوب حمله کرد و بچه ها آنچنان آن حمله را دفع کردند که دیگر در ایران نیامدند. چون اگر دفع نمی شد تا اهواز و حتی جلوتر می آمدند.
*آن موقع صحبت شد این جنگی که با عراق داشتیم تا کی ادامه دارد و چه موقع تمام می شود. آقای هاشمی معتقد بود اگر همه امکانات و دولت در خدمت قرار بگیرند جنگ ممکن است تمام شود والا اینکه یک نقشه می کشیم 5کیلومتری جلو می رویم دوباره عقب می رویم، فایده ندارد. این عین مذاکره هاشمی با من بود که رضایی یک نقشه جنگ می کشد به من می دهد و با آن جلو و عقب می رویم. این فایده ندارد. دولت کاملا در جنگ نیست. باید کامل وارد جنگ شود. می گفت باید توپ جنگ را به زمین دولت بیاندازیم. فردای آن روز موسوی مسئول ستاد جنگ شد. بهزاد نبوی مسئول لجستیک و خاتمی مسئول تبلیغات شد. اینها به من گفتند آقای فرمانده سپاه جنگ کی تمام می شود؟ گفتم وقتی صدام سقوط کند. گفتند کی صدام سقوط می کند؟ گفتم وقتی بغداد را گرفتیم. گفتند برای گرفتن بغداد چه می خواهید؟ صورت کنید تا آماده کنیم. صورت که تهیه شد دولت آن را خدمت امام برد و آنجا گفتند که ما نمی توانیم این تجهیزات را تامین کنیم. امام هم گفتند وقتی نمی توانید تامین کنید جنگ را تمام کنید و با ناراحتی قطع نامه را پذیرفتند.
*معلوم نبود تا کی طول بکشد و هیچ وقت فرمانده سپاه نگفت که ما نمی توانیم بجنگیم. یکی از تیمسارهای وقت ارتش که در جلسات که حضور داشت می گفت من حرف شما و بسیج را قبول ندارم. جنگ بین دو کشور یعنی نیروی نظامی این کشور در برابر نیروی نظامی کشور دیگر. هر کدام اسلحه و توپ و تانک بیشتر داشت آن کشور پیروز است. حرف ایشان درست از آب در نیامد و ما خیلی پیش روی کردیم.
*من معقتدم در بهترین زمان جنگ تمام شد چون ما به خودکفایی دفاعی رسیده بودیم. البته امروز قابل مقایسه با آن زمان نیستیم ولی آن زمان هم دستمان جلوی دشمن دراز نبود.
*دو روز بعد از ملاقات سپاه با رهبری که در آن نشست ایشان مطلب و استراتژی "نرمش قهرمانانه" را به کار بردند؛ خبرگزاری ها سراغ من آمدند و نظرم را جویا شدند. جوابم این بود که برداشت من این است که نرمش یعنی اینکه ما آماده گفت وگو شویم و قهرمانانه هم یعنی پشت سر رهبری حرکت کردن. یعنی هرچی ایشان می گویند همان را بگوییم. کمی عقب تر می روم در زمان امام هم من چندبار مواردی شبیه این را گفتم که مورد اعتراض هم قرار نگرفت، الآن هم تکرار می کنم. سوال ما این است که اگر با کسی دعوا کردیم، تاابد قهر بکنیم یا اینکه برای حل مشکل حرف بزنیم. در قهر چه چیزی گیر ما می آید؟ یعنی ما به جرم اینکه نمی خواهیم با آمریکا رابطه داشته باشیم تمام جلسات سازمان ملل را ترک کنیم؟ این درست است یا اینکه مقتدرانه برویم و حرف خودمان را بزنیم. من دو مطلب را زمان امام مطرح کردم. همان زمان جنگ که من مصاحبه ای با سی بی اس کرده بودم از من درباره جنگ سوال کردند، من گفتم که دوست داریم کسانی که پشت پرده جنگ هستند بیاند جلوی جنگ و گفتم من خیلی دوست دارم آمریکایی بکشم. این جمله بنده را 10 بار تکرار کرده بودند. الآن هم می گویم مستقیم حرف بزنیم.
*صحبت شد که همه امور در دست رهبری است و بخشی از امور را به کارگزاران نظام واگذار می کند. ولی دو چیز است که هدایت آن از زمان امام در دست رهبری باقی می ماند. یکی هدایت قدرت سیاسی کشور و یکی هم قدرت نظامی کشور است. من که چنین حرفی زده بودم و به آن باور داشتم، گفتم به عنوان یک مقلد امام اگر امام دستور بدهند که به واشنگتن بروم دست ریگان را ببوسم، این کار را می کردم تعلل هم نمی کردم. یک مطلب دیگر در زمان امام بود که اگر اشتباه گفته بودم حتما از سوی دفتر امام تکذیب می کردند. اینکه سال 62 یا 63 که وزیر سپاه شدم جایی برای استقرار نداشتم. فکر کردم که اگر امام اجازه دهد به لانه جاسوسی بروم و در آنجا مستقر شوم، در آن زمان هم در اختیار سپاه بود. جماران رفتم به حاج احمد آقا گفتم می خواهم یک چنین سوالی از امام بپرسم. ایشان با خنده گفت برو خودت از امام سوال کن. امام گفت چرا می خواهید به آنجا بروید مگر قرار است ما هزار سال با آمریکا اختلاف داشته باشیم. به آنجا نروید.
*همیشه امام و مقام معظم رهبری اگر مذاکره را نفی می کردند دلیل می آوردند. اینکه آمریکایی ها مذاکره را برای مذاکره می خواستند. همین قدر که ما بپذیریم با آمریکایی ها بدون مشخص شدن انتهای کار، مذاکره کنیم آمریکایی ها برنده هستند و می گویند این بود قدرت سرسخت منطقه که ابهت ما را در منطقه شکست، ببینید مجبور شد با ما مذاکره کند. در این قضیه مذاکره به این صورت به نظر من فکر شد. اوباما در چند صحنه اظهاراتی بیان کرد و به نوعی ابراز تمایل کرد. چند سال است رهبری فتوا دادند ساخت بمب اتم حرام است. اوباما گفت چون رهبر ایران فتوا داده که بمب اتم حرام است ما اطمینان حاصل می کنیم که آنها این کار را نمی کنند. بعد هم می گفتند ما همه نکات صلح آمیز هسته ای را برای ایران می پذیریم. مگر دعوای ما سرچه چیز است؟ ما معتقدیم حقوق ما را در انرژی صلح آمیز هسته ای بپذیرند ما هم به آن ها اطمینان می دهیم که بمب اتم نمی سازیم و آن هم بخاطر این است که این کار براساس دین ما حرام است. نه به خاطر اینکه آن ها گفته باشند بلکه به دلیل دستورات اسلام ما مجاز نیستیم از این دست اقدامات انجام دهیم و مجاز به کشتار مردم بی گناه نیستیم. این از زمان امام هم هست که ما نمی توانیم بر اساس دستور دین، بمب بسازیم.
*در سوریه تنها قدرتی که از نظر سیاسی و موارد دیگر با آنها مقابله می کند ایران است. حالا روسیه هم هست اما ایران خط مقدم است. در افغانستان و پاکستان هم همینطور نه طالبان در پاکستان و نه بعث در عراق دیگر نمی تواند بر سر قدرت بیایند و شیعه و سنی در کنار هم برای همیشه در قدرت باقی مانده است. لذا در زمانی که آنها برای مقاصد خودشان نیاز به مذاکره با ما دارند و در مواردی این مذاکره برای ما هم می تواند نتایجی داشته باشد، همانطور که آقای روحانی گفت «در یک جریان برد- برد مذاکره می کنم» می توانیم به مذاکره بپردازیم. قبلا اگر قبول می کردیم مذاکره کنیم برد- باخت بود. الان دری باز شده و آنها به دنیا اعلام کردند که ما حقوق ایران را به رسمیت می شناسیم ما هم اعلام کردیم که شفاف سازی می کنیم. ممکن است آنها به تعهد خود عمل نکنند و دوباره در ژنو زیر حرفهای خودشان بزنند و اگر هم بازی باشد این بار باخت- باخت است و برد- باخت در کار نیست. ما معتقدیم اگر شرایط منطقی برای گفت وگو فراهم باشد به مراتب برنده تر از منطق قهر است. اگر ما در جایی حضور نداشته باشیم علیه ما حرف می زنند اما اگر باشیم از خودمان دفاع می کنیم.
*من تا جایی که پیگیری کردم در مذاکرات نیویورک نه رئیس جمهور و نه وزیر خارجه یک قدم از خواسته هایمان کنار نرفتند. اینکه ما نمی خواهیم بمب اتم بسازیم درست است چون رهبرمان اعلام کرده که ما این کار را نمی کنیم. این اواخر تلویزیون بی بی سی تحلیل می کرد که ایران باید تعهد کند که بالای 20درصد غنی سازی نکند اما این موضع پذیرفته شده برای ما نیست. ما بمب اتم نمی سازیم اما درباره سطح غنی سازی شاید نیاز باشد در امور پزشکی و صنعت به سطح غنی سازی بالاتری نیاز داشته باشیم و در این صورت رها نمی کنیم این کار را. ما به دنیا اطمینان می دهیم بمب اتم نمی سازیم و بیش از این هم نباید از ما بخواهند. لذا من هر چه پیگیری کردم حرف های دولت ما محکم بود و اینکه آقای روحانی اعلام کردند که من با اختیار کامل آمدم این پیام روشنی بود. امیدواریم که آینده این مذاکرات به نفع مردم باشد و گشایشی در زندگی مردم باشد.
*انکار تاثیر تحریم ها بر زندگی مردم شوخی بزرگی است. همین الان که تنها یک مذاکره جزئی شده و هیچ اتفاقی نیفتاده چینی ها و هندی ها به وحشت افتادند. چون بازار ما را گرفته بودند، اگر بازار اروپا باز شود حتی اگر از آنها هم استفاده نکنیم لااقل این کشورها جنس بهتر به ما می دهند. ما که معتقد به مردم سالاری دینی هستیم نباید منکر این باشیم که مردم به مردم سالاری دینی رای دادند و همه کمک کردند و خواست مردم این است که با حفظ منافع مان این کار انجام بدهیم. حتی در مصاحبه رسانه ای تلویزیون با مردم همه از مذاکره به شرط حفظ منافع خوشحال بودند. من از اول معتقد بودم که اگر مذاکره برای مذاکره نیست و مذاکره در پی رفع اختلاف ها و رسیدن به منافع و دیدگاه مشترک است، باید ادامه پیدا کند.
*شخص روحانی در 34 سال گذشته یکی از شخصیت هایی است که اعوجاج نداشته است. در هر پستی بوده همین مشی اعتدال را رعایت کرده است. در زمان جنگ ایشان در جبهه که از طرف هاشمی قائم مقام ایشان بود بین سپاه و ارتش معتدل برخورد می کرد. سپاه از سبک مدیریت روحانی خوشش نمی آمد. در نمایندگی مجلس شورای اسلامی، دبیری شورای عالی امنیت ملی و... یک چنین فردی بود. این مشی را همیشه داشته و دارد و آدم زیرکی هم هست. خودش را نه اصول گرا و نه اصلاح طب می داند چرا که هم اصلاح طلب است و هم اصول گرا.
*نه اصول گرایی برای ما اصل است و نه اصلاح طلبی. برای ما ولایت فقیه اصل است. اصول گرا تندرو هم داریم که ولایت را قبول ندارد. یا با تندروی به ما ضربه می زند. در نظام آینده ما، جریان اصلاح طلب به قدرت نخواهد رسید. کما اینکه که خاتمی هم اصلاح طلب برانداز نبود هر چند که کارهایی انجام داد و به او اعتراض داریم ولی وقتی رئیس دولت بود مقاومت زیادی هم کرد اما بیش از آن نتوانست. در پاسخ به اینکه روحانی جاده صاف کن دولتی در آینده باشد که ضد ولایت فقیه باشد، این را می گویم که این در دولت روحانی اتفاق نخواهد افتاد.
*یک آقایی در این جریان بود که نظراتش در فتنه 88 با نظرات سران فتنه یکی بود. این آدم پشت تریبون مجلس اعلام کرد که من با آنها نظرم یکی نبوده و باهم همکاری نکرده ایم. من مطیع ولایت هستم. عقل، شرع و منطق نشان می دهد که این آدم که از طرف رئیس جمهور معرفی شده و اینطور محکم حرف می زند باید تحویلش بگیریم وقتی ما چیزی به عنوان جذب حداکثری و دفع حداقلی داریم. اگر نخواهیم با این منطق نگاه کنیم باید همه را رد کنیم. بنظرم مجلس در شرایط فعلی دست رئیس جمهور را نبندد اگر آن فرد جایی در مقابل رهبری قرار گرفت او را استیضاح کند. ولی الان که می گوید من تابع محض ولایت فقیه هستم، از او بپذیرد.
فاو به سختی تصرف شد و به راحتی از دست دادید باز هم کری میخوانید؟؟!!