گوناگون

" گناهکاران" براساس یک فیلم نامه آمریکایی نوشته شده است

پارسینه: حمید سلیمی گفت:‌فیلم نامه گناهکاران براساس یک فیلم نامه آمریکایی نوشته شده و در برخی از سکانس های ایرانی تناسب ندارد.

"حمید سلیمی" منتقد سینما گفت: فیلم سینمایی " گناهکاران" به عنوان یک فیلم نو‌آورانه سعی در ارائه یک فیلم منطبق با قواعد ژانر پلیس داشته است زیرا سینمای ما در این ژانر بسیار فقیر است .

وی افزود: با توجه به ساخته شده این اثر براساس یک فیلم نامه آمریکایی دچار مشکلات زیادی است اما در کل نیروی انتظامی تعامل خوبی با فیلم ساز در هنگام ساخت این اثر داشته است.

وی ادامه داد: بزرگترین ویژگی این فیلم وجود یک قهرمان در آن است زیرا در اصل سینمای ما در قهرمان سازی بسیار ضعیف است اما گناهکاران بعد از مدت ها ما را با یک قهرمان مواجه می کند .

این منتقد عنوان کرد: کارگردانی خوب فرامرز قریبیان در کنار فیلم‌برداری بسیار خوب هومن‌ بهمنش به عنوان یکی دیگر از نکات مثبت این اثر باعث ارائه یک فیلم متفاوت شده است.

سلیمی بیان کرد: جای تاسف است که فیلمی همانند جا به جای با آن محتوا توانسته به فروشی 2 میلیاردی دست پیدا کند در حالی که این فیلم با استقبال خوبی مواجه نشده است.

این منتقد خاطرنشان کرد: امیدوارم سینمای پلیسی ما قوام پیداکند زیرا این تلاش یکی از تلاش های پر طرفدار دنیاست.


ارسال نظر

  • پوريا برزعلي

    نقدي بر فيلم«گناهكاران» و نقدهاي آن!:
    فيلم گناهكاران را مي توان از فيلم هاي خوش ساخت با ژانر پليسي دانست كه ارزش حداقل يكبار ديدن آن را فراهم مي¬كند. فيلمي كه از ابتدا براي سينماهاي هاليوود ساخته شده بود ولي بعد در سينماي ايران ساخته شد و اين كار باعث بروز نقاط قوت و ضعف اين اثر شد و در ابتدا براي اين حركت شجاعانه آقاي فرامز قريبيان و پسر ايشان (سام قريبيان) مي توان از ايشان تشكر كرد چرا كه سينماي ما نياز به اين كارهاي خلاقانه و شجاعانه دارد، كه البته ممكن است به دل خيلي ها ننشيند.
    با ساختن اين فيلم متوجه نكات ريزي شدم، يكي از اين نكات اين است كه فيلمهاي هاليوودي به ويرايشي بيش از آنچه آقاي سام قريبيان ويرايش كرده اند نياز دارند كه ويرايش شوند وگرنه بسيار غيرواقعي و دور از حال و هوا (فرهنگ) ما ايراني هاي خواهد بود.
    نكته ديگر اينكه آقاي فرامرز قريبيان كه قصد داشتند در اين فيلم از بهترين بازيگران و گرانترين مصالح استفاده كنند و بقول معروف سنگ تمام بگذارند تا كيفيت را هرچه بهتر و بالاتر ببرند ولي گاهي اوقات گافهاي بدي هم ميدهند مثل ساعت مچي خودشان در فيلم كه يك سرگرد ساده بودند (نه يك سرهنگ) و حقوق يك سرگرد و حتي سرهنگ چقدر مي تواند باشد تا با چنان تيپ و تشكيلاتي دور بزند!
    ولي از اينها كه بگذريم فيلم حالت كپي هم داشت، يكي در ابتدا كه آدمي را به ياد فيلم «بي خوابي» آل¬پاچينو مي انداخت كه يك پليس دروغ مي گويد و خلاف قانون عمل مي¬كند ولي برخلاف آل¬پاچينو، قريبيان تا انتهاي فيلم اصلاً عذاب وجداني نداشته و متوجه مي شويم كه اين بخش تنها براي نشان دادن خشونت اين سرگرد در حين انجام وظيفه در ابتداي فيلم گنجانده شده بود.
    كپي دوم برخي صحنه هاي آغازين و در طول فيلم بود كه يادآور فيلم «هفت» مي باشد و خود نويسنده و كارگردان هم به چنين صحنه اي در طول فيلم اشاره ميكنند.
    البته از اين كپي برداري ها كه بگذريم بايد بدانيم كه كپي برداري نشانه يادگيري است و اين نشان ميدهد كه هنرمندان ما در حال تجربه كردن مسائل جديدي هستند اما با نوعي احتياط و نشانه اين احتياط هم خود عمل كپي برداري است يعني كاري كه قبلاً جواب داده؛ ولي اگر اين كپي برداري همچنان ادامه داشته باشد و خلاقيت جاي آنرا نگيرد سينمايي خواهيم داشت بي رمق و خسته كننده، ولي در حال حاضر اين فيلمها مورد نياز است.
    فيلم از قاب بنديهاي خوبي بهره برده و فيلمبرداري خوب است.
    موسيقي را در حد متوسط مي توان ارزيابي كرد چرا كه مثل خود فيلم گاهي كشدار و بي رمق بنظر مي آمد ولي بعضي سكانسها خوب به تن سكانس مي¬نشيند.
    جمله اي در ابتداي فيلم از نيچه نقل شد كه هنوز كه هنوز است من را گيج كرده كه اين جمله دقيقاً منظورش كدام طرف بود، سرگرد جوان يا سرگرد پير؟! (نيچه: هر کس که با هیولاها می جنگد باید مراقب باشد در طول این نبرد، خودش به هیولا تبدیل نشود.)
    چرا كه خلق و خوي هر دو خشن و با دروغگويي آميخته بود!
    البته بايد منظور همان سرگرد جوان باشد و چرا كه سرگرد پير به هر روش خواهان رسيدن به عدالت بود و براي او هدف وسيله را توجيه ميكرد اما اين جمله خيلي هم به حال و روز سرگرد جوان نمي خورد چرا كه او خيلي در پي از بين بردن بديها نبود بلكه عاشقي بود كه براي رهايي از چنگال قانون شروع به كشتن و انتقام گيري از انسانهايي كرده بود كه عشقش «آسمان» را از او گرفته و يا عوضش يا حتي از «آسمان» بدشان مي آمد، كرده بود.
    اما نكته اي كه در مورد فيلم متوجه شدم اين بود كه بسياري از جوانان تا به انتهاي فيلم در سالن ننشستند و به محض اينكه متوجه شدن (يا بهتر است بگويم خيال كردند كه متوجه شدند) سرگرد جوان قاتل پشت پرده است ولي از دست قانون رهيد، سالن را ترك كردند و اين نشان از اين مهم دارد كه كيفيت و بازيگران خوب هم نمي توانند تماشاچي را تا به انتها در سالن نگهدارند!
    اما نكته عجيب تر نقدهاي نوشته شده (احتمالاً از سوي همين افرادي كه سالن را زودتر از اتمام فيلم ترك كردند) است، بسياري نوشته اند كه در انتهاي اين فيلم شر بر خير پيروز شد در صورتي كه درست در آخرين سكانس پرونده شر به دست قانون سپرده مي شود و هم رئيس پليس و هم تماشاچيان را متعجب مي كند و به نوعي آخر فيلم مي فهماند كه هيچ كسي حتي ماموران متخلف هم نمي توانند از عدالت و حقيقت فرار كنند؛ و اين بيصبري دوستاني كه چنين نقدهايي بر اين فيلم نوشته¬اند جاي بسيار شگفتي دارد!!!
    به هرحال چنين فيلمهايي ارزش يك بار بليط خريدن(حمايت شدن) و ديدن را دارند، چرا كه سعي در معرفي نكاتي نو براي سينماي ايران دارند.

نمای روز

داغ

صفحه خبر - وب گردی

آخرین اخبار