دیالوگهای ماندگار سینمایی
پارسینه: دیالوگ های زیبا و ماندگار سینما و تلویزیون ایرانی دیالوگهایی جداب که شاید با بعضی از انها خاطران زیادی داشته باشیم
پارسینه: در فیلم های ایرانی چه در سینما و چه در تلویزیون دیالوگهای ماندگاری به گوشمان خورده است که شاید حتی بعضی از انها انقدر برایمان جداب و زیبا و پرمحتوا بوده است که انها را حفظ کرده باشیم قابل ذکر است که دیالوگهای ماندگار و خاطرانگیزی زیادی در فیلمها اعم از سینما و تلویزیونوجود دارد از قدیم و تا به امروز اما در اینجا بر حسب سلیقه چندتایی را انتخاب کرده ایم تا شاید مروری باشد بر خاطرات خوبی که از این فیلمها داشته اید ...
خدا که فقط متعلق به آدمهای خوب نیست،خدا ، خدای آدمهای خلافکار هم هست و فقط خود خداست که بین بندگانش فرقی نمیگذارد فیالواقع خداوند end لطافت endبخشش end بیخیالشدن و end چشمپوشی و end رفاقت است.رفیق خوب و با مرام همه چیزش را پای رفا قت میگذارد. اگر آدمها مرام داشته باشند هیچوقت دزدی نمیکنند ولی متأسفانه بعضاً آدمها تکخوری میکنند و این بدِ روزگار است ... بایستی ما یک فکری به حال اهلیشدن آدمها بکنیم اهلیکردن یعنی ایجاد علاقهکردن و این تنها راه رسیدن به خداست و خیلی هم مهم است ...
خانه ای روی آب
مهرداد صدیقیان- اتوبوس شب
هر چی بالاتر می ری
بالا و بالاتر می ری
دنیا از دید تو بزرگتر می شه و
تو از دید دنیا کوچکتر !
شهاب حسيني- شوق پرواز
شهاب حسینی . درباره الی
پدر (همایون ارشادی):خوب هر چی ملا یادت داده رو ول کن فقط یک گناه وجود داره اونم دزدیه و السلام .هر گناه دیگه ای هم نوعی دزدیه . اگر مردی رو بکشی یک زندگی رو می دزدی حق زنش رو از داشتن شوهر می دزدی .وقتی دروغ می گویی حق کسی رو از دانستن حقیقت می دزدی وقتی تقلب می کنی حق رو از انصاف می دزدی. می فهمی؟
بادبادكباز
سگ کشی
امیر (بهرام رادان): نه !!!
صبوحی: فهمیدم که قدرت شیر توی عضلاتش نیست...توی وجودشه...
وقتی میخواد چیزی رو بدست بیاره, با تمام وجود بلند میشه, با تمام وجود دنبالش میکنه , و با تمام وجود بدستش میاره...
پل چوبی
آتیلا پسیانی. یه تیکه زمین
حامد بهداد. سعادت آباد
مدار صفر درجه
پیـرمـرد :دل واسه ايـنه کــه بگـيره ديگه، اصلا دلی کـه نگيره که دل نيست...
یک تکه نان
راوی (بهرام رادان) : بابا ! راس میگن که مادر از دست تو دق کرد و مرد؟
پدر (عزت الله انتظامی) : نه . من از دست مادرت دق کردم .
راوی : ولی وقتی که تو مردی مادرم زنده نبود .
پدر : زنده نبود ، ولی من هر شب خوابشو میدیدم .
راوی : منم هر شب خواب تو رو میبینم .
پدر : پس بپا دق نکنی
گاو خونی
محمد :معلمون میگه خدا شما نابیناها رو بیشتر دوست داره چون نمی بینید. ولی من گفتم خانم اگه مارو دوست داشت چرا ما رو نابینا کرد تا اون نبینیم. بعد گفت "خدا دیدنی نیست ولی همه جا هست. می تونید اون حس کنید. گفت شما با دستاتون میبینید." حالا من همه جارو می گردم تا یه روزی بالاخره دستم به خدا بخوره! اون وقت بهش میگم، هرچی تو دلم هست بهش میگم.
رنگ خدا
مامان بابا خیلی خوبن سهیل....به خاک آقام قسم...
شهاب حسینی. حوض نقاشی
.(محمدرضا فروتن- شب يلدا )
مهناز افشار:چی شد؟
صابر ابر:هیچی چرا گفتم ول نکردین؟
مهناز افشار:خوب من ول کردم...
صابر ابر:باید بعدش گاز میدادین...
برف روی کاجها. سکانسی ک ماشین صابر ابر خراب شده
حرف هم باید مزه مزه کنی بعد بزنی....
رویا تیموریان .یه تیکه زمین
دوئل
پرویز پرستویی
آقا ما مریض نیستیم!دیوونه نیستیم
معتاد هم نیستیم
مافقط دوتا شاهد میخوایم
دونفر بیان شهادت بدن که ما بدبختیم
ماخواستیم ونشد...
ما دیروز عاشق بودیم
امروز باید جداشیم...
نمیخوایم ولی مجبوریم...
"شاهرخ استخری. پس کوچه های شمرون"
جالب بودولی کاش ازسریال شب های برره هم بود.
بسیار دیالوگ های ماندگار داریم و به نظرم خوش سلیقه تر می توانستید عمل کنید. جای دیالوگ های علی حاتمی و بسیاری از بزرگان دیگر خالیست.
"همه عمر دیر رسیدیم"
یه پایان تلخ بهتر از یه تلخی بی پایانه این دیالوگ عالی بود واقع
"حاج آقا، مسالئتون ... " :D
اره دیالوگهای جالبی بود دوست داشتم همشونو