توافق ژنو؛آغاز اتحاد ایران روسیه چین
پارسینه: تهران و مسکو و پکن همواره با بیپرواییِ بیشتر، آمریکا را به چالش میکشند تا سلطهی آمریکا را بشکنند.
رییسجمهور ایالات متحده، نیروهای خود را از عراق خارج کرده و به سوی ایران دست دوستی دراز میکند. منتقدان در داخل و خارج از ضعف سیاست خارجیِ اوباما شکوه کرده و نگرانی این روزهای خود را بروز میدهند.
ایالات متحدهی آمریکا جاسوسی دنیا را میکند، در این رهگذر، آژانس امنیت ملی این کشور همچون جارو برقیِ الکترونیکی غولآسایی میماند که قدرت انحصاری آمریکا را القا میکند. اما با این همه، قدرت جهانیِ آمریکا در حال عقب نشینی ژئواستراتژیک است. چه پایان دکترین مونرو که آمریکای لاتین را از سال ۱۸۲۳ به حیاط خلوت آمریکا تبدیل ساخته بود یا خارج شدن از عراق و افغانستان، چه تلاش برای آشتی با ایران یا عدم تمایل برای برداشتن حکومت اسد به زور اسلحه: تغییر تفکر دولت اوباما در زمینهی سیاست خارجی باعث دلنگرانی متحدان آمریکا مانند عربستان و اسراییل شده و در خود آمریکا کسان بیشتری را به انتقاد از رییسجمهور واداشته است.
برای نمونه، دیوید ایگناتیوس مقالهنویس سیاستِ خارجی، مدتی پیش با نگرانی در«واشنگتن پست» نوشت آیا اوباما «نسخهی آمریکایی» میخاییل گورباچف و در نتیجه رهبری است «که اصلاحات خیرخواهانهاش افول قدرت جهانی کشورش را در پی داشت؟» وزیرخارجهی فرانسه لورانت فابیوس در یک کنفرانس امنیتی در آخر هفته در موناکو، مطلب مشابهی را بیان کرد. او گفت ایالات متحده اغلب مورد انتقاد قرار گرفته که «بیش از حد حضور» داشته و همه جا دخالت کرده است، «اکنون اما از این کشورانتقاد میشود که به اندازهی کافی حضور ندارد.»
خط قرمز، صورتی و سفید میشود
همچنین رییس سابق سازمان اطلاعت عربستان، شاهزاده ترکی الفیصل که همیشه بلندگوی مورد اطمینان خانوادهی سلطنتی این کشور بوده، در واشنگتن بیش ازهر چیز تعلل و نگرانی میبیند. شاهزاده در حاشیهی کنفرانس امنیت موناکو توضیح داد که اوباما «چندین خط قرمز کشیده» است که «ابتدا صورتی و بعد سفید» شدهاند؛ مانند سوریه که رییسجمهور میخواست بعد از استفاده از سلاحهای شیمیایی در حومهی دمشق، حملهی نظامی کند اما بعد نظرش را تغییر داد. شاهزاده گفت آمریکا دیگر شریک مطمئنی نیست و در حالیکه دشمنان آمریکا قدرت مییابند، سر خود را مانند کبک در برف فرو کرده است.
هیچ چیز این منتقدان را بیشتر از توجه دیپلماتیک به دشمن قسم خورده یعنی ایران به وحشت نیانداخته است. والتر راسل میدِ آمریکایی که عالم سرشناس جغرافیای سیاسی است، در مجلهی « نشنال اینترست» مینویسد که با این کارِ آمریکا یک محور خطرناکِ «قدرتهای کلیدی» - ایران و روسیه و چین - تقویت میشود.
مید که از ضعف عمیق در چشماندازهای ژئواستراتژیک در واشنگتنِ باراک اوباما انتقاد میکند، هشدار میدهد که این مخالفانِ آمریکا «از کوتهبینی راهبردی ما علیه ما» سواستفاد میکنند.
پنج سال بعد از پیروزی باراک اوباما، تندروهای آمریکایی، از جمله نومحافظهکاران و همچنین «واقعبینهایی» مانند مید به ویژه نگران ضعف سیاست خارجی اوباما هستند: در افغانستان حامد کرزای، اوباما را دست به سر میکند، عراق بعد از جنگ پرهزینهی یک بیلیون دلاری جورج بوش به نوچهی تهران تبدیل شد، در آمریکای لاتین بسیاری از ضد آمریکاییها علیه واشنگتن هرچه میخواهند میگویند.
مید حتی از این نیز پیشتر میرود. او میگوید بعد از«پایان تاریخ» فرانسیس فوکویاما، که در سال ۱۹۹۲ بعد از فروپاشی اتحاد شوروی سابق با عجله اعلام شد، اکنون «پایان پایان تاریخ» رسیده است. مید میگوید تهران و مسکو و پکن همواره با بیپرواییِ بیشتر، آمریکا را به چالش میکشند تا سلطهی آمریکا را بشکنند.
کمبودها مانع سیاست مداخله جویانه است
مید گله میکند؛ ایران در حال تبدیل شدن به قدرت برتر در خاورنزدیک است، در حال حاضر پوتین به واشنگتن و اروپاییهای بیرمق در اوکراین نشان میدهد که چه کسی «آقای خانه» است. از این گذشته به تعبیر مید واکنش محتاطانهی دولت اوباما در منطقهی ممنوع پروازی در دریای شرق چین، بیتردید پکن را تشجیع میکند تا به زودی ادعاهای جدیدی مطرح کند. گرچه آمریکا هواپیماهای جنگی به منطقهی ممنوع پروازی فرستاد اما از شرکتهای هوایی آمریکایی خواست از این منطقه پرهیز کنند. مید میخواهد آمریکا به جای اینکه یک سیاست خارجی را دنبال کند که عمدتا به مسایل موردی میپردازد، مانند تروریسم و محیط زیست و تجارت، باید دوباره به یک راهبرد جهانی بازگردد.
اما گفتن این حرف ساده است؛ هرچه باشد اوباما به این دلیل نیز انتخاب شد که از سیاست مداخلهجویانهی سلفاش، جورج بوش به شدت انتقاد کرده و وعده داده بود آن را پایان دهد. دوازده سال جنگ بعد از یازده سپتامبر، آمریکاییها را از جنگ خسته کرده است؛ به ویژه که وضع کشور و نهادهای آن، اصلاحات عمیق و پرخرج را مطالبه میکند. از این گذشته کسری بودجهی عظیم آمریکا مانع سیاست خارجی مداخلهجویانه است: خیلی ساده، پول کم است تا با توجه به چالشهای متعدد از برتری جهانی این کشور دفاع شود.
در خصوص سعودیها باید گفت آنها در مقابل واشنگتن موضع بسیاری ضعیفی دارند: هرچه در آمریکا با روش فراکینگ گاز و نفت بیشتری به دست آید و از واردات کاسته شود به همان میزان احتمالا آمریکاییها علاقهی کمتری به امور عربستان خواهند داشت. چه بسا «پایان پایان تاریخ» در عمل آغاز شود. به همین شکل اما ممکن است زمان دخالتهای نظامی بزرگ امریکا از ویتنام گرفته تا عراق سپری شده باشد.
مارتین کیلیان / تاگس آنتسایگر
ایالات متحدهی آمریکا جاسوسی دنیا را میکند، در این رهگذر، آژانس امنیت ملی این کشور همچون جارو برقیِ الکترونیکی غولآسایی میماند که قدرت انحصاری آمریکا را القا میکند. اما با این همه، قدرت جهانیِ آمریکا در حال عقب نشینی ژئواستراتژیک است. چه پایان دکترین مونرو که آمریکای لاتین را از سال ۱۸۲۳ به حیاط خلوت آمریکا تبدیل ساخته بود یا خارج شدن از عراق و افغانستان، چه تلاش برای آشتی با ایران یا عدم تمایل برای برداشتن حکومت اسد به زور اسلحه: تغییر تفکر دولت اوباما در زمینهی سیاست خارجی باعث دلنگرانی متحدان آمریکا مانند عربستان و اسراییل شده و در خود آمریکا کسان بیشتری را به انتقاد از رییسجمهور واداشته است.
برای نمونه، دیوید ایگناتیوس مقالهنویس سیاستِ خارجی، مدتی پیش با نگرانی در«واشنگتن پست» نوشت آیا اوباما «نسخهی آمریکایی» میخاییل گورباچف و در نتیجه رهبری است «که اصلاحات خیرخواهانهاش افول قدرت جهانی کشورش را در پی داشت؟» وزیرخارجهی فرانسه لورانت فابیوس در یک کنفرانس امنیتی در آخر هفته در موناکو، مطلب مشابهی را بیان کرد. او گفت ایالات متحده اغلب مورد انتقاد قرار گرفته که «بیش از حد حضور» داشته و همه جا دخالت کرده است، «اکنون اما از این کشورانتقاد میشود که به اندازهی کافی حضور ندارد.»
خط قرمز، صورتی و سفید میشود
همچنین رییس سابق سازمان اطلاعت عربستان، شاهزاده ترکی الفیصل که همیشه بلندگوی مورد اطمینان خانوادهی سلطنتی این کشور بوده، در واشنگتن بیش ازهر چیز تعلل و نگرانی میبیند. شاهزاده در حاشیهی کنفرانس امنیت موناکو توضیح داد که اوباما «چندین خط قرمز کشیده» است که «ابتدا صورتی و بعد سفید» شدهاند؛ مانند سوریه که رییسجمهور میخواست بعد از استفاده از سلاحهای شیمیایی در حومهی دمشق، حملهی نظامی کند اما بعد نظرش را تغییر داد. شاهزاده گفت آمریکا دیگر شریک مطمئنی نیست و در حالیکه دشمنان آمریکا قدرت مییابند، سر خود را مانند کبک در برف فرو کرده است.
هیچ چیز این منتقدان را بیشتر از توجه دیپلماتیک به دشمن قسم خورده یعنی ایران به وحشت نیانداخته است. والتر راسل میدِ آمریکایی که عالم سرشناس جغرافیای سیاسی است، در مجلهی « نشنال اینترست» مینویسد که با این کارِ آمریکا یک محور خطرناکِ «قدرتهای کلیدی» - ایران و روسیه و چین - تقویت میشود.
مید که از ضعف عمیق در چشماندازهای ژئواستراتژیک در واشنگتنِ باراک اوباما انتقاد میکند، هشدار میدهد که این مخالفانِ آمریکا «از کوتهبینی راهبردی ما علیه ما» سواستفاد میکنند.
پنج سال بعد از پیروزی باراک اوباما، تندروهای آمریکایی، از جمله نومحافظهکاران و همچنین «واقعبینهایی» مانند مید به ویژه نگران ضعف سیاست خارجی اوباما هستند: در افغانستان حامد کرزای، اوباما را دست به سر میکند، عراق بعد از جنگ پرهزینهی یک بیلیون دلاری جورج بوش به نوچهی تهران تبدیل شد، در آمریکای لاتین بسیاری از ضد آمریکاییها علیه واشنگتن هرچه میخواهند میگویند.
مید حتی از این نیز پیشتر میرود. او میگوید بعد از«پایان تاریخ» فرانسیس فوکویاما، که در سال ۱۹۹۲ بعد از فروپاشی اتحاد شوروی سابق با عجله اعلام شد، اکنون «پایان پایان تاریخ» رسیده است. مید میگوید تهران و مسکو و پکن همواره با بیپرواییِ بیشتر، آمریکا را به چالش میکشند تا سلطهی آمریکا را بشکنند.
کمبودها مانع سیاست مداخله جویانه است
مید گله میکند؛ ایران در حال تبدیل شدن به قدرت برتر در خاورنزدیک است، در حال حاضر پوتین به واشنگتن و اروپاییهای بیرمق در اوکراین نشان میدهد که چه کسی «آقای خانه» است. از این گذشته به تعبیر مید واکنش محتاطانهی دولت اوباما در منطقهی ممنوع پروازی در دریای شرق چین، بیتردید پکن را تشجیع میکند تا به زودی ادعاهای جدیدی مطرح کند. گرچه آمریکا هواپیماهای جنگی به منطقهی ممنوع پروازی فرستاد اما از شرکتهای هوایی آمریکایی خواست از این منطقه پرهیز کنند. مید میخواهد آمریکا به جای اینکه یک سیاست خارجی را دنبال کند که عمدتا به مسایل موردی میپردازد، مانند تروریسم و محیط زیست و تجارت، باید دوباره به یک راهبرد جهانی بازگردد.
اما گفتن این حرف ساده است؛ هرچه باشد اوباما به این دلیل نیز انتخاب شد که از سیاست مداخلهجویانهی سلفاش، جورج بوش به شدت انتقاد کرده و وعده داده بود آن را پایان دهد. دوازده سال جنگ بعد از یازده سپتامبر، آمریکاییها را از جنگ خسته کرده است؛ به ویژه که وضع کشور و نهادهای آن، اصلاحات عمیق و پرخرج را مطالبه میکند. از این گذشته کسری بودجهی عظیم آمریکا مانع سیاست خارجی مداخلهجویانه است: خیلی ساده، پول کم است تا با توجه به چالشهای متعدد از برتری جهانی این کشور دفاع شود.
در خصوص سعودیها باید گفت آنها در مقابل واشنگتن موضع بسیاری ضعیفی دارند: هرچه در آمریکا با روش فراکینگ گاز و نفت بیشتری به دست آید و از واردات کاسته شود به همان میزان احتمالا آمریکاییها علاقهی کمتری به امور عربستان خواهند داشت. چه بسا «پایان پایان تاریخ» در عمل آغاز شود. به همین شکل اما ممکن است زمان دخالتهای نظامی بزرگ امریکا از ویتنام گرفته تا عراق سپری شده باشد.
مارتین کیلیان / تاگس آنتسایگر
ترجمه :پدرام
به نظر من اگر این طور پیش میرفت و مردم جز روحانی به کسی دیگری رای میدادند ما با جنگ جهانی سوم رو به رو میشدیم و شاید امریکا سقوط میکرد و مرکز این جنگ ایران بود که جز ویرانه ای که متحجران و تندرو ها برای ایران به ارمغان خواهند اورد چیزی برای مردم ایران نمیماند به نظر من هر کس به جای صلح به جنگ فکر کنه و بدون برنامه در مقابل دشمناننش بایسته ابلهی بیش نیست و نه فکر مردمش نه فکر ارمانهاش فقط فکر منافع خودش و روزی که بره همه چیز رو نابود میکنه و میره
ایران باید هوشمندانه با توجه به منافع خودش با همه کشورها دوست باشه