ابراهیمی درباره روحانی، موسوی و هاشمی چه گفت؟
خبرگزاری فارس نوشت: وقتی تاریخ باعث شد گریزی به مظلومیت شهید بهشتی بزنیم اشک در چشمانش حلقه زد و با خیس شدن گونههایش خود را یکی از مریدان شهید بهشتی معرفی کرد و گفت پس از شهادت آیتالله بهشتی تا چند روز در خانه افتادم و فقط گریه کردم.
حجت الاسلام حسین ابراهیمی که خاطرات زیادی از حاشیههای مجلس داشت گفت: با محوریت حسن روحانی گروهی در مجلس شورای اسلامی به عنوان عقلای مجلس تشکیل شد که بازتاب کارهایش باعث شد هاشمی فیتله آن را پایین بکشد.
ابراهیمی که هم اکنون عضو شورای مرکزی جامعه روحانیت مبارز است، میگوید در دور هشتم مجلس شورای اسلامی در کمیسیون امنیت ملی حضور داشته به دیداری که با نامزدهای ناکام انتخابات دهم داشت اشاره کرد و اظهار داشت: در یکی از این دیدارها که با میرحسین موسوی داشتیم وی گفت: «اگر همه دنیا هم بگویند تقلب نشده من میگویم تقلب شده است».
وی که در مجلس دوم شورای اسلامی با حسن روحانی به عنوان نمایندگان مردم در خانه ملت مشغول به کار بودند در این گفتوگو به شعار اعتدال و اعتدالگرایی،تقسیم بندیهای چپ و راست، نحوه گزینش استانداران، فتنه88، انتخابات ریاست جمهوری 92 و توافقنامه ژنو و... اظهاراتی را مطرح کرد.
آنچه در ادامه میآید گفتوگوی تفصیلی خبرگزاری فارس با حجت الاسلام ابراهیمی است.
تعریف شما از اعتدال چیست؟
وقتی ما به واژه لغوی اعتدال رجوع کنیم میبینیم که اعتدال از عدالت گرفته میشود و وقتی عدل را معنا میکنیم. (العدل وضع الشی) هر چیزی را سر جای خود قرار دادن عدل معنا میشود.
نبی مکرم اسلام از همین رهگذر فرمود: (بِالْعَدْلِ قامَتِ السَّماواتُ وَ الاَرْضُ) دوام و بقای آسمان و زمین نتیجه موزون بودنشان است، بنابراین هر چیزی باید سر جای خودش باشد. خورشید و ماه هر کدام در جای خود حرکاتی دارند، اما حرکات هیچ کدام از آنها با هم تلاقی و تصادف ندارد.
در نظام حکومتی چطور؟
در نظام حکومتی وقتی حرفی از اعتدال گفته میشود یعنی هر فردی باید در جایی که با دانش و تخصص، تعهد، بینش و توان وی تناسب دارد به کار گرفته شود.
باتوجه به گذشت 100 روز از دولت آقای روحانی به نظر شما آقای رئیس جمهور توانست در این مدت شعار خود را مبنی بر عتدال و اعتدالگرایی عملی کند؟
در جریانات سیاسی وقتی از اعتدال سخن گفته میشود منظور این است که اگر از افرادی که دارای گرایشهای سیاسی هستند هم استفاده شد آن تفکرات در اداره کشور دخالت داده نشود،و مصالح و منافع ملی مورد نظر باشد یعنی کار را به نوعی انجام دهند که منافع ملی، کاملاً حفظ شود.
با توجه به تعریف شما این اعتدال باید در همه زمینهها مثل فرهنگ، اقتصاد، سیاست نیروی انسانی و مدیریتی و ... رعایت شود دیگر
بله. شخص آقای روحانی به ما «هُوَ هْوْ» به قول فلاسفه یک فرد معتدلی است و من با ایشان کار کردهام.
در مجلس...
بله. در دور دوم مجلس با آقای روحانی در کمیسیون دفاعی مجلس بودیم. وی آن زمان، رئیس کمیسیون و بنده نیز نایبرئیس بودم. آن زمان آقای علی لاریجانی نیز معاون پارلمانی سپاه بود.
پس خاطرات و ناگفتههای زیادی از آن مقطع باید داشته باشید. به ویژه درباره آقای روحانی.
درست است. آن مقطع برداشتمان این بود که آقای روحانی کپی آقای هاشمی است. یعنی آقای روحانی نه گرایش 100درصد اصولگرایی داشت که امروز برخی درصدد مصادره وی برآمدهاند.
یعنی با جریان دوم خرداد که مدعی اصلاحات هستند...
نسبت به اصلاحطلبان نوعی حساسیت داشت اما زیاد شدید نبود چون در آن مقطع خیلی اصلاحطلب و یا اصولگرا مطرح نبود، چپ و راست بود که مطرح میشد.
این تقسیم بندی چپ و راست از چه زمانی شکل گرفت؟
تقسیمبندی از دور دوم مجلس آغاز شد. قبل از مجلس دوم تقسیمبندی مبنایی وجود نداشت، یعنی علاقهمندان به نظام جمهوری اسلامی در چهارچوب حزب جمهوری سالامی فعالیت میکردند چراکه در آن سو ،بنی صدر و منافقین بودند و در سمت دیگر جریان علاقهمند به امام(ره) و نظام مقدس جمهوری اسلامی که تقریباً یکدست بود، قرار داشت.
در حزب جمهوری نیز یک جریان طرفدار مقام معظم رهبری با محوریت آقای بهشتی بود. تا زمان مرحوم شهید بهشتی حزب جمهوری یکدست بود و مشکلی در حزب وجود نداشت.
یعنی محوریت شهید بهشتی سبب این یکدستی بود؟
این یکدستی تنها به دلیل شخصیت شهید بهشتی نبود بلکه جبهه مقابل بنیصدر، ملیگراها، لیبرالها و بیرونخواها بودند.
پس فتنه مشخص بود.
بله. فتنه مشخص بود. بنی صدر و منافقین و ملیگراها مثل بازرگان آن سمت بودند، اما این سمت یکدست بود. البته تا زمانی که آنها وجود داشتند. بعد از سقوط بنی صدر و جریانات ترور در حزب جمهوری و انفجار 7 تیر که به شهادت شهید باهنر و رجایی منجر شد، شرایط تغییر کرد.
ماجرای نامهای که آن زمان خطاب به جامعه روحانیت مبارز نوشتید چه بود؟
زمانی که ما به مجلس آمدیم حزب جمهوری هنوز فعال بود و بنده نیز جزو عناصر حزبی البته در شاخه روحانیت بودم. شاخه روحانیت نیز با حمایت شهید بهشتی (رضواناللهتعالیعلیه) شکل گرفت و اولین گامی که برای این شاخه برداشته شد به همت بنده، آقای شهیدی و برخی از دوستان ما در منطقه 11 روحانیت مبارز بود. که در نهایت بنده و این افراد به این دلیل که برخی از اعضای جامعه روحانیت مبارز متمایل به بنیصدر بودند، نامهای را خطاب به جامعه روحانیت مبارز نوشتیم.
فکر کنم اواخر عمر سیاسی بنیصدر بود؟
بله. در آن نامه نوشتیم ما به دلیل مواضع جامعه از جامعه روحانیت مبارز فاصله میگیریم و این نامه را خدمت شهید بهشتی بردیم که ایشان از ما استقبال کرد و واحد روحانیت حزب جمهوری را با رهبری شهید بهشتی (رضوانالله...علیه)، شکل دادیم که جمعیت زیادی از علمای تهران در این واحد شرکت میکردند.
بعد از شهادت شهید بهشتی تعطیل شد؟
خیر. بعد از شهادت شهید بهشتی بنده، آقای باغانی، آقای منتجبنیا و آقای موسویکاشانی مأمور برای اداره واحد روحانیت حزب جمهوری اسلامی شدیم و شورایی شکل گرفت. این شورا وجود داشت تا به مجلس دوم رسیدیم. مجلس دوم را که ما آغاز کردیم دیگر مسئله خطکشی و چپ و راست شروع شد.
پس آغاز این خط کشی در مجلس دوم بود؟
بله. چپ و راست از مجلس دوم شروع شد. و از وقتی این جریانات پیش آمد، شاهد فراز و نشیبهایی بودیم.
چه فراز و نشیبهایی؟
به عنوان مثال آقای هاشمی به جریان چپ آن روز تمایل پیدا کرد که چرخاننده چپ آن روز، آقای میرحسین موسوی نخستوزیر وقت بود و چپیها مثل هادی غفاری و آقای بیات که ایشان به تازگی در قم فتوا میدهد، به میرحسین موسوی متمایل بودند. آقایان عبدالله نوری، جهانگیری که در مجلس حضور داشتند، نیز از عناصر چپ آن زمان و یا میتوان گفت از چرخانندههای آن بودند. البته آقای منتجبنیا هم با آنها بود یعنی از اول چپ نبود، بعدها به آنان ملحق شد. چون وی ابتدا جزو معتدلان بود.
این پروژه جذب به جریان چپ که در خوصص آقای منتجب نیا هم اشارهای به آن داشتید، به چه علت بود؟
بخش عمده این جذب شدنها به دلیل وجود آقای کروبی بود.
یعنی کاریزمای خاصی داشت آقای کروبی؟
اجازه دهید توضیح میدهم. آقای کروبی در بنیاد شهید، نماینده حضرت امام(ره) بود بنابراین امکانات خوبی در اختیار داشت و نیازهایی که این افراد داشتند را برآورده میکردند چراکه وی برخوردی کریمانه داشت، یعنی هرکس به وی مراجعه میکرد نه نمیشنید. این برخورد کریمانه مختص چپها نبود بلکه اگر راستیها نیز مراجعه میکردند، آقای کروبی از آنها مضایقه نمیکرد. روحیات آقای کروبی، روحیات باز و گشاده بود و مالی و غیر مالی کمک میکرد بنابراین آقای کروبی در جذب افراد به جریان چپ، بسیار تأثیرگذار بود.
عامل قدرت هم در این روند اثرگذار بود؟
عامل دوم، دادستانی کل کشور در آن زمان یعنی آقای موسوی خوئینیها بود. وی و امام جمارانی به عنوان رئیس کل اوقاف رفت و آمد زیادی به مجلس شورای اسلامی داشتند. آقای کروبی هم که در مجلس نه رئیس و نه نایبرئیس بود، یکباره به کمیسیون دفاعی ما آمد. هادی نجفآبادی نیز که یکی از عناصر مؤثر جریان چپ بود نیز، به کمیسیون ما آمد. خود میرحسین نیز خیلی اثرگذار بود و از همان اوایل در مقابل مقام معظم رهبری موضع داشت.
چطور موضوع داشت؟
مقام معظم رهبری در آن زمان رئیس جمهور و آقای میرحسین موسوی نخستوزیر ایشان بودند. بنده به دلیل ارتباط کاری که با آیتالله خامنهای در آن مقطع داشتم به خوبی شاهد موضع و برخورد میرحسین موسوی با مقام معظم رهبری بودم به گونهای که میرحسین موسوی نهاد ریاستجمهوری را در مضیقه اقتصادی گذاشته بود و بودجهها را نمیداد. مقام معظم رهبری به شدت تحت فشار، مسائل اقتصادی نهاد رایست جمهوری بودند و همین امر شرایط را در نهاد، نامطلوب کرده بود. در نهایت میخواهم نتیجهگیری کنم که آقای روحانی، در دورهای که در کمیسیون دفاعی مجلس با ایشان بودیم، فردی معتدل به معنای واقعی بود. گرایش آقای روحانی تقریباً شایسته محورانه بود و حقیقت را میپذیرفت.
بر روی بحث قبلی یک جمعبندی داشته باشیم. میتوان گفت که مال و قدرت علت اصلی گرایش و جذب برخی افراد به جریان چپ بود. یعنی یک عده از عناصر تندرو، به دلیل داشتن قدرت همچون میرحسین موسوی و موسویخوئینیها و از سوی دیگر در اختیار داشتن مال در اختیار افرادی همچون مهدی کروبی ، سبب جذب اسخاص به جریان چپ شدند؟.
یک عامل سومی نیز وجود داشت و آن ارتباط آنان با بیت حضرت امام(ره) بود که این ارتباط بیش از ارتباط راستها با بیت بود. یعنی حضور آقای کروبی در دفتر حضرت امام(ره) و حضور آقای جمارانی در بیت حضرت امام(ره)، بیشتر از اصولگراها بود. گرچه مقام معظم رهبری و آقای هاشمی در یک جایگاه تعریف میشدند یعنی ما هر دو را اصولگرا و یا راست آن روز میدانستیم.
امام این تقسیم بندی را قبول داشتند؟
خیر. این راست و چپ را حضرت امام(ره) قبول نداشت و مقام معظم رهبری نیز بعدها دیگر راست و چپ را نمیپذیرفت. بنابراین رابطه چپها از طریق شیخ حسن صانعی و آقای توسلی به بیت حضرت امام ارتباط خوبی بود. گرچه ارتباط مقام معظم رهبری و آقای هاشمی با حضرت امام ارتباط کلان بود چون امام هر دو اینها را دوست داشتند و مورد عنایت ویژه ایشان بودند اما چپها به صورت قهری و طبیعی بیش از راستها دور و بر امام بودند.
آیا اینکه امروز مطرح میکنند که یاران امام(ره) را محصور میکنند تا تفکرات امام(ره) مصادره کنند، درست است؟
من نمیخواهم بگویم امام(ره) علاقه بیشتر به اینها داشت، خیر؛ اما خود اینها به صورت تشکیلاتی با بیت امام(ره) ارتباطی منسجم داشتند.
پس ارتباط آنان با بیت حضرت امام(ره) تشکیلاتی بود.
بله؛ آنان با بیت حضرت امام(ره) تشکیلاتی ارتباط داشتند. شما میدانید که اگر تشکیلاتی ارتباط وجود داشته باشد، گزارشها، حرکات و حرفها هماهنگ میشود و میتواند برای افراد اثرگذار باشد. به ویژه بعد از اینکه مجمع روحانیون مبارز از جامعه روحانیت مبارز فاصله گرفت. همانطور هم که میدانید اعضای مجمع روحانیون مبارز افرادی بودند که در بیت حضرت امام(ره) حضور داشتند و مجمع به وسیله آنها شکل گرفت.
یعنی حضرت امام(ره) نسبت به جهت آنها اثرپذیر بود؟
بنده نمیخواهم بگویم حضرت امام(ره) اثرپذیر بود اما چپها از بیت حضرت امام(ره) بیشتر استفاده کردند.
استفاده یا سوء استفاده؟
بنده نگفتم استفاده یا سوءاستفاده، اما آنها در آن زمان استفاده بیشتری از بیت حضرت امام(ره) کردند. در ظاهر امر استفاده احسن کردند اما باطناً برخوردهای تشکیلاتی به گونهای شد که وانمود میکردند با تأیید حضرت امام(ره) است، اما تأیید حضرت امام(ره) عمدتاً به مقام معظم رهبری و آقای هاشمی بود. یعنی در مواقعی که مقام معظم رهبری اظهارنظر میکردند، امام نیز در تأیید آن سخن میگفتند و به اصطلاح به نفع جریان راست بود.
مثالی در این باره میشود مطرح کنید؟
چپها در دور دوم مجلس حمله شدید به شورای نگهبان کردند که امام(ره) شمشیر را از رو بست و در پاسخ به آنان، شورای نگهبان را به عرش اعلا برد؛ بنابراین هنگامی که حضرت امام(ره) اظهار نظر میکردند، چیزی به نفع چپها نبود و یا کمترین به نفع آنان بود. در آن زمان وانمود میشد که چپها به امام(ره) نزدیکتر هستند. این کار را بعضی از افراد که کشور را رها کردند نیز، انجام دادند یعنی وانمود میکردند که نزدیکترین فرد به حضرت امام(ره) هستند. درحالی که از آن سو، اینگونه نبود اما آنها تشکیلاتی این کارها را انجام میدادند.
شما فرمودید که آقای روحانی فرد معتدلی بود و ...
آقای روحانی فرد معتدلی بود. ما در دور دوم مجلس با آقای انواری، آیتالله یزدی، آیتالله شبستری، آقای روحانی، بنده، اسماعیل شوشتری، سبحانینیا، قائمی و محمود علوی جمعی را تشکیل دادیم، که میشود گفت بخش بزرگی از مجلس در این پروسه قرار گرفت.
همان جمع عقلای مجلس؟
بله. به عقلای مجلس معروف شدیم به گونهای که در همه کارها اظهارنظر میکردیم تا اینکه یک بار آقای هاشمی ما را به دفترش خواست و پس از تعریف و تجمید گفت که حضرت امام (ره) فرمودهاند که عقلای مجلس چه کسانی هستند که در همه کارها دخالت میکنند. از آن دیدار به بعد فتیله عقلای مجلس پایین کشیده شد.
چرا؟
چون آقای هاشمی نمیخواست.
آقای هاشمی نمیخواست یا حضرت امام (ره) ؟
هاشمی خودش با عقلای مجلس موافق نبود، به حضرت امام (ره) منتسب میکرد. بنابراین بعد از دیدار با آقای هاشمی فتیله عقلای مجلس پایین کشیده و فعالیتمان کم شد. عقلای مجلس کسانی بودند که نه گرایش چپ داشتند و نه راست.
پس مستقل بودند.
بله. افراد مستقل که به دنبال واقعیت و حقیقت بودند، یعنی کارهایی را انجام میدادند که به نفع نظام باشد و افراط و تفریط صورت نگیرد.
نقش آقای روحانی...
آقای روحانی جزو افراد اصلی عقلای مجلس بود. بنابراین فردی معتدل بود و تا وقتی هم که من با وی ارتباط داشتم این خصلت را از ایشان سراغ داشتم، چرا که بنده بعد از دور دوم مجلس تا دور هشتم دیگر به مجلس نرفتم.
در حال حاضر آقای روحانی را چطور ارزیابی میکنید؟
ابراهیمی: من هنوزم هم معتقدم در شخص آقای روحانی روح عدالتخواهی وجود دارد، بنابراین معتقد نیستم که خود شخص آقای روحانی از اعتدال دور شده باشد. اما آنچه که الان باید بر روی آن تکیه کرد، این است که در حادثه به وجود آمده برخی تشکیلات به نحوی عمل میکنند که در نهایت به ضرر آقای روحانی است.
این تشکیلات چه کسانی هستند؟
بخشی از اصلاحطلبان حضور فعال دارند و تشکیلاتی وارد شدهاند. کارگزارانیها نیز فعال هستند، البته بین اصلاحطلبان و کارگزاران فاصله چندانی وجود ندارد و هر دوی آنان سر و ته یک کرباس هستند.
آیا در حال حاضر اقدام ملموس تشکیلاتی درباره آقای روحانی شکل گرفته؟
بله. در جریان منصوب شدن استانداران دیدیم که عمدتاً این تفکر به سمت و سوی اصلاحطلبی رفت. یعنی استاندار معتدل تا به الان نداریم و انتخاب نشده است.
یعنی هیچکدام از منصوب شدگان معتدل نیستند؟
اگر استاندار معتدلی نیز باشد، سیاستها به گونهای طراحی شده که تقیه میکنند؛ یعنی حتی اگر معتدل هم باشند برای اینکه باقی بمانند، تقیه میکنند.
هدف از چنین چینشی چیست؟
تصور من این است که این حرکت و چینش برای مجلس هم و خبرگان رهبری است که البته الان قصد ورود به این بحث را ندارم.
جریان دوم خرداد که به دنبال مصادره آقای روحانی هستند، امروز ادعا میکنند که تعادل ایجاد شده است و حتی میگویند که وزیر کشور، یک فرد اصولگرا است. بنابراین تصریح میکنند که جریان اصولگرا چنین چینشی را در خصوص استاندارن صورت داده است.
بنده آقای رحمانیفضلی را میشناسم. انسان خوب و اصولگرا است اما انتصابها به دست ایشان انجام نشده است. انتصابات به نهاد ریاست جمهور میرود و زیر نظر معاون اول صورت میگیرد یعنی آقای جهانگیری تصمیم میگیرد حتی با آقای رحمانی فضلی برخورد و اصتحکاک دارد و در بعضی از موارد که این سه نفر باید رای بدهند.
کدام سه نفر؟
همین آقایانی که برای استانداران تصمیم میگیرند.
کدام آقایان؟
من اسامی آنها را نمیدانم.
سمتشان چیست؟ یکی از آنها معاون اول است.
مجموعه آنان 5 نفر میشود که زیر نظر آقای جهانگیری هستند. حتی اتفاق افتاده که اکثریت با فردی بوده اما اما چون وی جزو اصلاح طلبان یا کارگزاران نبوده است، دستور دادهاند که فعلاً دست نگه داشته شود و بعداً رای گیری شود. در مواردی آقای رحمانیفضلی بر انتصاب استانداری تاکید داشته اما انجام نشده است.
پس این ادعاها...
ادعایشان مبنی بر اینکه ما با نمایندگان ولی فقیه در استانها هماهنگ خواهیم بود نیز اتفاق نیفتاده است. با نمایندگان مجلس و نمایندگان ولی فقیه در استانها نیز هماهنگی صورت نگرفته است. اخیراً هم در استانها شایعهای مبنی بر اینکه نمیگذارند دولت کار کند منتشر کردهاند.
یعنی چه که نمیگذارند؟
مدعی هستند نمایندگان مجلس شورای اسلامی، نمایندگان ولی فقیه و خبرگان رهبری از طرف دیگر، نمیگذارند دولت کار کند. چراکه به نمایندگان مجلس در انتصاب استانداران اعتنایی نشد، به خصوص نمایندگان تهران.بنابراین تصور میکنم که جریان اصلاحطلب خود را از آقای روحانی طلب کار میداند.
چرا؟
چون برداشتشان این است که آرای آقای روحانی متعلق به آنان است.
به نظر شما برداشت اصلاحطلبان درست است؟
تفاوت آرای اصولگرایان با آقای روحانی فقط 7 دهم درصد است یعنی 49 ممیز 3 دهم درصد متعلق به اصولگرایانی همچون آقایان قالیباف، ولایتی، رضایی و جلیلی است و 50 ممیز 7 دهم درصد متعلق به آقای روحانی است. بنابراین اصولگرایان رای خود را دارند اما اگر این تفاوت آرا بین اصولگرایان و یکی غیر از آقای روحانی بود، به نظر شما چه اقدامی انجام میدادند؟
به عقیده کارشناسان حوادثی چون فتنه 88 رقم میخورد.
قطعاً اگر چنین بود، جریان 88 را به نحو مفتضحتری به راه میانداختند، اما اصولگرایان بر اساس علاقهشان به انقلاب و نظام هیچ موضوعی را مطرح نکردند و همان ابتدا حمایتشان را از آقای روحانی اعلام کردند و دلیل اصلی برای این است که اصولگرایان مادر واقعی نظام هستند، چون اصولگرایان میگویند نظام بماند.اگر اصولگرایان این اعتقاد را نداشتند، یک حرکت خیابانی دیگر ایجاد میشد. اما اقدام اصولگرایان در انتخابات 92 ولایتپذیری آنها را اثبات میکرد، چون آنها تابع مقام ولایت هستند و هر چه مقام معظم رهبری مورد تایید قرار دهند را میپذیرند و هرچه را رهبری نپذیرند، اصولگرایان نیز تابع آن خواهند بود.
پس سبد آرای روحانی متعلق به چه گروهی است؟
در مورد آرای آقای روحانی نه اصولگرایان و نه اصلاحطلبان نمیتوانند مدعی شوند که این آرا، متعلق به آنان است زیرا جمعیت خاکستری که اصلاً تصمیم نگرفته بود، یکباره از شعارهای آقای روحانی خوششان آمد و به میدان آمدند و اگر هم گرایشی بود باز ثقلش متعلق به اصولگرایان است.
چرا؟
تعدای از اعضای جامعه روحانیت مبارز به طور علنی از آقای روحانی حمایت کردند البته یک عده نیز ساکت بودند. در مناظرات تلویزیونی آقای روحانی قویتر بود و فقط آقای ولایتی میتوانست با وی رقابت کند. به همین دلیل میگویم نمیشود مدعی شد آقای روحانی را گروه خاصی به قدرت رساندند، انصاف قضیه این است که روحانی برخاسته از افراد علاقهمند به نظام و جمعیت خاکستری جامعه بود که ساعات آخر علاقه به رای دادن پیدا کردند.
ملبس بودن آقای روحانی تاثیری در آرای ایشان نداشت؟
نمیشود گفت به عنوان روحانی، اما در برخی جاها اظهاراتی در این خصوص شنیده شد.
یعنی سبقه روحانی بودن ایشان اثری نداشت؟
در تبلیغات ایشان آمد که آقای روحانی نماینده مقام معظم رهبری در شورای امنیت ملی است و از این نیز بگذریم آقای روحانی سالیان دراز با حضرت امام (ره) و با مقام معظم رهبری کار کرده بود در پیام آقای مهدوی کنی نیز یار امام (ره)، یار مقام معظم رهبری و عضو جامعه روحانیت مبارز قید شده بود. در مجموع مورد اعتماد بودن وی از سوی مقام معظم رهبری سبب رای آوری آقای روحانی شد. در فیلم انتخاباتی آقای روحانی نیز از مقام معظم رهبری خیلی خرج شد و این کاملاً در رایآوری آقای روحانی اثرگذار بود.
به نکته خوبی رسیدم روحانی یار امام و مقام معظم رهبری. شاهد بودیم که در مقطعی آقای کروبی نیز یار امام(ره) بودند و همواره میگفتند که از سوی امام (ره) حکم دارم. در نهایت پرسهای طی شد که آقای کروبی در سال 88 رسماً فاصله خود را با نظام جمهوری اسلامی به طور علنی نشان داد. به نظر شما با توجه به ساختار تشکیلاتی که در اطراف آقای روحانی شکل گرفته، آیا این امکان وجود دارد که این پروسه در مورد آقای روحانی نیز اتفاق بیفتد؟
دلیل نزدیک شدن اصلاحطلبان و دیگر افراد به روحانی، طمع است. بنابراین این افراد اولین کسانی خواهند بود که زیر پای وی را خالی کنند. بنده معتقدم اولین مخالفان آقای روحانی کسانی خواهند بود که امروز دور بر وی جمع شدهاند. اما تصور و تخیلم به بنده این اجازه را نمیدهد که فکر کنم آقای روحانی از مقام معظم رهبری جدا شود.
شاید مثل آقای کروبی...
خیر، نوع ارتباط آقای کروبی با مقام معظم رهبری ارتباط درستی نبود. یعنی آقای کروبی نشان داد اگر با امام ارتباط داشت به خاطر منافع خاصی بوده است چون کسی که امام را قبول داشته باشد ساز و کار امام را نیز میپذیرند.
منظورتان بحث شورای نگهبان است؟
منظور من همه چیز است؛ اینها خود مقام معظم رهبری را نیز نپذیرفتند. یعنی همان ابتدا که مقام معظم رهبری به عنوان ولی فقیه مشخص شدند، اولین کسانی که گفتد موقت است امثال آقای کروبی بودند. یعنی افرادی مثل آقای کروبی ولایت مقام معظم رهبری را نپذیرفتند، چراکه امام(ره) را به خاطر منافع حزبی، مالی و اقتدارگرای میخواستند. اینها در زمان حضرت امام (ره) عددی به حساب نمیآمدند، اما بعد از حضرت امام (ره) مخالفت با مقام معظم رهبری را از همان روزهای آغازین در دستور کار داشتند. وقتی مقام معظم رهبری به عنوان ولی فقیه انتخاب شدند، اکثریت مجلس متعلق به چپها بود. اسدالله بیات و کروبی و غیره ساز و کارهایی که امام برای انتخاب جانشین خود مبنی بر اینکه هر کسی خبرگان مشخص کرد، ولی فقیه است، عنوان کرده بودند را نپذیرفتند و گفتند رهبری مقام معظم رهبری موقت است.
اما رهبری برای کروبی هم حکم مشاور صادر کردند.
ابراهیمی: بله. مقام معظم رهبری بعد از پایان دوران ریاست مجلس آقای کروبی، برای وی حکم مشاوره زدند و در دفتر خود به کروبی مکان دادند. هنوز ساختمانی که مقام معظم رهبری به کروبی دادند، وجود دارد و آقای کروبی نیز مدتی به آن جا رفت. مقام معظم رهبری در دفتر خود به آقای موسوی خوئینیها نیز دفتر داد. بنده دفتر مقام معظم رهبری بودم. آقایان کروبی و موسوی خوئینیها به دفتر مقام معظم رهبری میآمدند، اما یکباره آنجا را رها کردند و تقریباً میتوان گفت این دو فرد بدون تعارف طلحه و زبیر شدند؛ خواستههای آنان در کنار مقام معظم رهبری برآورده نمیشد، چون خواست الهی نداشتند. آنها همانطور که به دنبال استفاده از امام (ره) بودند، مقام معظم رهبری را نیز برای رسیدن به همان غایت میخواستند، اما رهبری اهل این حرفها نبودند چراکه ایشان به هیچکس باج نداده است و الان نیز همانگونه هستند. آقای باهنر میگفت من خدمت برادرم شهید باهنر رفتم و گفتم در بین شما آن کسی که واقعا زهد آنچنانی داشته باشد، چه کسی است؟ که شهید باهنر پاسخ میدهد: من نیستم، شهید بهشتی نیز نیست، بنابراین اگر به دنبال شخصی با این خصوصیات میگردی، به سراغ سید علی خامنهای برو.
آقای ابراهیمی! کمی هم از دیدارتان در مجلس هشتم با داوطلبان ناکام انتخابات یازدهم بگوئید. آیا شما در همه دیدارهای نمایندگان بودید؟
بله با هر 4 کاندیدا انتخابات سال 88 دیدار داشتیم.
مثل اینکه دیداری هم با آقای خاتمی و هاشمی داشتید. آقای هاشمی قرار بود بیانیه بدهند، چه شد که بیانیه نداد؟
ما با جمعی از اعضای کمیسیون امنیت ملی مجلس با آقای هاشمی ملاقات داشتیم و به ایشان گفتیم مقام معظم رهبری از شما در نماز جمعه تجلیل و احترام کردند، خوب است که تشکری از مقام معظم رهبری داشته باشید. آقای هاشمی گفت: اتفاقاً من پیام تشکر را نیز نوشتهام. آماده کردهام و فقط میخواهم به رهبری نشان بدهم که اگر خوب است در اختیار رسانهها قرار دهم. اما یک هفته گذشت و خبری از بیانیه آقای هاشمی نشد.
باز دو مرتبه بنده با روحانیون مجلس خدمت آقای هاشمی رسیدیم و موضوع بیانیه را به ایشان یادآوری کردیم که آقای هاشمی گفت بیانیه آماده است و همین امروز بعدازظهر به رهبری میدهم. اما باز هم آقای هاشمی بیانیهای ندادند. در سومین دیداری که با آقای هاشمی داشتیم به وی قضیه بیانیه و نامه تشکرآمیز را یادآوری کردیم که هاشمی گفت میدهم. هاشمی هیچ وقت نگفت بیانیه نمیدهم اما درکل بیانیهای نداد. یعنی چیزی رسمی نشد.
بله درباره دیدارتان با آقای موسوی...
ما دیداری هم با آقای میرحسین موسوی داشتیم.
در ساختمانی که در پاستور بود؟
بله. به پاستور رفتیم و به آقای موسوی گفتیم در کشور ما انتخابات دست دولت نیست که تقلبی صورت گرفته باشد. انتخابات را مردم برگزار میکنند به این معنا که، فرماندار از معتمدان محل دعوت میکند و از بین آنان تعدادی انتخاب میشوند. بنابراین رئیس و مرئوس خود مردم هستند و اصلاً فرمانداری در مسائل انتخابات کارهای نیست. سر هر صندوقی 14 نفر قرار دارند و خود کاندیدا نیز بر سر صندوقها نماینده دارند بنابراین امکان تقلب نیست.
به آقای موسوی گفتیم، شما بیش از هرکسی به مقام معظم رهبری نزدیک بودید. آقای موسوی گفت: مقام معظم رهبری در منزل من یک اتاق داشتند و کلید نیز دست خود ایشان بود و هرگاه از مشهد میآمدند، خودشان در اتاق را باز میکردند و پس از استراحت میرفتند این سخن خود آقای موسوی است. معرف آقای موسوی برای وزارت امور خارجه، مقام معظم رهبری بود بنابراین ایشان در بالا رفتن و اوج گرفتن میرحسین موسوی مؤثر بودند. مقام معظم رهبری در مدح میرحسین موسوی شعر عربی دارند. به هرحال در آن جلسه بنده، آقای بروجردی، آقای سبحانینیا و خانم الهیان توضیحات خود را دادیم اما آقای موسوی پاسخ دادند که اگر همه دنیا بگوید تقلب نشده است من میگویم تقلب شده است. ما هم از وی خداحافظی کردیم. اما قبل از خداحافظی بنده حدیثی را برای آقای موسوی خواندم و او از من تقاضا کرد که این حدیث را به او بدهم.
چه حدیثی خواندید؟
حدیثی را از امام هشتم(ع) خواندم که میفرمایند: عالم تاریک است مگر جایی که علم است و علم نیز تاریک است مگر جایی که عمل باشد، عمل هم بینتیجه است، مگر جایی که اخلاص باشد و اخلاص نیز در خطر است، مگر جایی که انسان بسنجد پایان زندگیاش چگونه ختم میشود؛ به موسوی گفتم بنابراین من هم از شما میخواهم به این حدیث بیندیشید که پایان زندگی شما چگونه خواهد بود.
همین یکبار با موسوی دیدار کردید.
بله.
بله، درباره دیدارتان با آقای خاتمی....
با آقای خاتمی نیز در جماران دیدار داشتیم. آقای خاتمی گفت من به این دو نفر (موسوی و کروبی) گفتم پیش از آنکه مقام معظم رهبری اقامه نماز جمعه کنند شما خدمت ایشان نامه بنویسید و بگویید حضرت آقا تقلب یا تخلف شده، چنین یا چنان شده اما هر چه شما دستور بفرمائید، عمل میکنیم. خاتمی میگفت موسوی و کروبی حرفم را گوش ندادند.
در دیدارتان با آقای کروبی چه گذشت؟
بنده در دیدار با آقای کروبی نبودهام. اما در دیداری که با آقای محسن رضایی صورت گرفت، حضور داشتم و به آقای رضایی گفتم: «آقای رضایی شما سردار هستید و در جریان حزباللهی پرچمداری کردید، میخواهیم اینبار نیز پرچمداری کنید». به آقای رضایی گفتیم که امروز بر علیه انقلاب برنامهای را شکل دادهاند، بنابراین شما باید اولین کسی باشید که این برنامهها را بشکنید، پس بیانیهای بدهید و در آن قید کنید که تقلبی صورت نگرفته است؛ آقای رضایی نیز فردای پس از آن دیدار بیانیه داد و گفت: در انتخابات تقلبی صورت نگرفته است و ما نیز از وی تشکر کردیم. این کار آقای رضایی علامت ولایتمداری بود. هرکجا که آقای رضایی را میبینم از ایشان تشکر میکنم. این دیدارهایی که در مورد انتخابات 88 داشتیم را نوشتهام و دادهام تا چاپ شود تا در تاریخ بماند که ما چه مواضعی در سال 88 نسبت به نظام داشتهایم. اسم این کتاب سخن آشنا با 600 صفحه است.
موضوع کتاب فقط در مورد انتخابات و فتنه سال 88 است؟
این کتاب مصاحبههای من با رسانهها است که این مصاحبهها و بخشی از آن گفتو گوی من با رسانهها در زمان نمایندگی مجلس است.
به کتاب اشاره کردید یاد کتاب عالیجناب سرخپوش افتادم و اینکه آقای هاشمی به دنبال واژه اعتدال رفت.
آقای هاشمی در دور دوم مجلس نیز عملا خواست همین را پیاده کند.
شما اشارهای داشتید که جریان اصلاحات، زیر پای روحانی را خالی میکند. میخواستم بپرسم که جریان آقای هاشمی...
من تصور میکنم، بهایی که هاشمی در مجلس دوم به چپها و میرحسین موسوی داد، به مقام معظم رهبری نداد.اما طولی نکشید که آیتالله خامنهای رهبر شدند.
آقای هاشمی بیشترین تمایل را به دولت و آقای میرحسین موسوی داشت البته بیشتر چپیها نیز به موسوی تمایل فراوانی داشتند. علیرغم حمایتهای بیدریغ آقای هاشمی از میرحسین موسوی اما ما اصولگرایان علیه آقای هاشمی چیزی نگفتیم. آقای هاشمی در دولت کارگزاران بیشترین جایگاه را اختصاص به اصلاحطلبان و کارگزاران داد، اما اصلاحات و کارگزاران در اصلاحات بیشترین توهینها را به هاشمی کردند. بنده در زمان دولت آقای خاتمی همه روزنامههای زنجیرهای آن زمان را ،خلاصه میکردم و برای مسئولان ارسال میکردم. مواضع اصلاحطلبان بر علیه آقای هاشمی آنقدر زشت است که عالیجناب سرخپوش در مقابل آن توهینها چیزی به حساب نمیآید.
درباره شیوه مذاکره صورت گرفته و توافقنامه فعلی هم نظرتان را بگوئید؟
اگر آقای احمدینژاد نیز پیشنهاد اینگونه مذاکره را به مقام معظم رهبری میداد، ایشان پاسخ منفی نمیدادند.
آقای هاشمی رفسنجانی...
آقای هاشمی در مجلس شورای اسلامی که حضور داشت مک فارلن را به ایران آورد و بعد از آن نیز پس از افتضاحی که به بار آمد، حاشا کرد و گفت که چنین چیزی وجود نداشت. آقای هاشمی معتقد است که با غرب نباید درگیر شد و باید با آنها سازش کنیم و کنار بیاییم. تفاوت مقام معظم رهبری با آقای هاشمی این است که رهبری آرمانگرا و واقعیت محور است اما آقای هاشمی صرفاً واقعیتگرا است. به تعبیر دیگری هاشمی عملگرا است و میخواهد کاری انجام شود. اما مقام معظم رهبری میخواهد، انقلاب و طرفداران انقلاب و نظام را حفظ کند. اگر بنا باشد که ما در اختیار غرب باشیم، انقلاب، حزبالله، سوریه دیگر معنایی نخواهد داشت.
به آقای احمدینژاد اشاره کردید یعنی وی هم ...
شرایطی بینالمللی در دولت آقای احمدینژاد هماهنگ با موضعگیریهای خود وی بود. در گفتوگوهای ژنو تا حدودی روزنههای باز شده است همین که آمریکاییها اذعان کردند که اموال بلوکه شده ما را به ما برمیگردانند، این در جهان اثرگذار است یعنی دنیا فهمید یکی از دلایل شعار مرگ بر آمریکا ملت ایران به دلیل بلوکه شدن اموالشان بدست این کشور است، بنابراین این اذعان آمریکاییها احقاق حق بود. اینکه 6 کشور که از موضع بالاسخن میگویند 2 بار به ژنو بکشانیم اهمیت ایران را نشان میدهد و نشان میدهد که همه به دنبال ایران میدوند. آن چه که حائز اهمیت است این است که علیرغم مخالفتهای رژیم صهیونیستی عربستان و برخی دیگر از کشورهای عربی، توافق حاصل شد که عصبانیت حقیقی و نارضایتی عربستان و رژیم صهیونیستی به دنبال داشته است.
معتقدم که ما از چیزی عقبنشینی نکردیم چرا که اگر غربی برای غنیسازی مانع جمهوری اسلامی شوند، ما خودمان نیز نیازی به غنیسازی 20 درصد نداریم چون مصرفی نداریم و فقط مختصص راکتور پزشکی دانشگاه تهران است؛ سوخت مورد نیاز نیروگاههای ما تا حد 5 درصد و یا حتی زیر 5 درصد است، بنابراین از چیزی عقبنشینی نکردهایم. در طول 6 ماه آینده، قطعاً در منطقه اقدام نظامی صورت نمیگیرد و یک آرامش نسبی به وجود خواهد آمد. ما نیز تا 6 ماه دیگر کارهایی خواهیم کرد. معتقدیم آمریکا و قدرتهای غربی رو به افول هستند و مثل یخ آب میشوند. ما تا 6 ماه دیگر در این جایگاه فعلی نخواهیم بود و در مقابل نیز قدرتهای جهانی نیز همینطور. شکست اقتصادی، جنبش وال استریت، مشکلات داخلی دامنگیر آمریکا خواهد شد و بعد از این آمریکا توان حمله نظامی به هیچ کشوری نخواهد شد.
برخی از کشورهای غربی هم اکنون به سمت ایران خیز برداشتهاند، چرا که در اروپا هر روز یک کشور از لحاظ اقتصادی سقوط میکند.
اگر بتوانیم تا 6 ماه دیگر مشکلات داخلی به خصوص اقتصادی را حل کنیم، کارها به خوبی صورت خواهد گرفت.
باتشکر از اینکه دعوت ما را قبول کردید و تشریف فرما شدید.
من هم از شما سپاسگذارم و امیدوارم که موفق و مؤید باشید. انشالله.
حجت الاسلام حسین ابراهیمی که خاطرات زیادی از حاشیههای مجلس داشت گفت: با محوریت حسن روحانی گروهی در مجلس شورای اسلامی به عنوان عقلای مجلس تشکیل شد که بازتاب کارهایش باعث شد هاشمی فیتله آن را پایین بکشد.
ابراهیمی که هم اکنون عضو شورای مرکزی جامعه روحانیت مبارز است، میگوید در دور هشتم مجلس شورای اسلامی در کمیسیون امنیت ملی حضور داشته به دیداری که با نامزدهای ناکام انتخابات دهم داشت اشاره کرد و اظهار داشت: در یکی از این دیدارها که با میرحسین موسوی داشتیم وی گفت: «اگر همه دنیا هم بگویند تقلب نشده من میگویم تقلب شده است».
وی که در مجلس دوم شورای اسلامی با حسن روحانی به عنوان نمایندگان مردم در خانه ملت مشغول به کار بودند در این گفتوگو به شعار اعتدال و اعتدالگرایی،تقسیم بندیهای چپ و راست، نحوه گزینش استانداران، فتنه88، انتخابات ریاست جمهوری 92 و توافقنامه ژنو و... اظهاراتی را مطرح کرد.
آنچه در ادامه میآید گفتوگوی تفصیلی خبرگزاری فارس با حجت الاسلام ابراهیمی است.
تعریف شما از اعتدال چیست؟
وقتی ما به واژه لغوی اعتدال رجوع کنیم میبینیم که اعتدال از عدالت گرفته میشود و وقتی عدل را معنا میکنیم. (العدل وضع الشی) هر چیزی را سر جای خود قرار دادن عدل معنا میشود.
نبی مکرم اسلام از همین رهگذر فرمود: (بِالْعَدْلِ قامَتِ السَّماواتُ وَ الاَرْضُ) دوام و بقای آسمان و زمین نتیجه موزون بودنشان است، بنابراین هر چیزی باید سر جای خودش باشد. خورشید و ماه هر کدام در جای خود حرکاتی دارند، اما حرکات هیچ کدام از آنها با هم تلاقی و تصادف ندارد.
در نظام حکومتی چطور؟
در نظام حکومتی وقتی حرفی از اعتدال گفته میشود یعنی هر فردی باید در جایی که با دانش و تخصص، تعهد، بینش و توان وی تناسب دارد به کار گرفته شود.
باتوجه به گذشت 100 روز از دولت آقای روحانی به نظر شما آقای رئیس جمهور توانست در این مدت شعار خود را مبنی بر عتدال و اعتدالگرایی عملی کند؟
در جریانات سیاسی وقتی از اعتدال سخن گفته میشود منظور این است که اگر از افرادی که دارای گرایشهای سیاسی هستند هم استفاده شد آن تفکرات در اداره کشور دخالت داده نشود،و مصالح و منافع ملی مورد نظر باشد یعنی کار را به نوعی انجام دهند که منافع ملی، کاملاً حفظ شود.
با توجه به تعریف شما این اعتدال باید در همه زمینهها مثل فرهنگ، اقتصاد، سیاست نیروی انسانی و مدیریتی و ... رعایت شود دیگر
بله. شخص آقای روحانی به ما «هُوَ هْوْ» به قول فلاسفه یک فرد معتدلی است و من با ایشان کار کردهام.
در مجلس...
بله. در دور دوم مجلس با آقای روحانی در کمیسیون دفاعی مجلس بودیم. وی آن زمان، رئیس کمیسیون و بنده نیز نایبرئیس بودم. آن زمان آقای علی لاریجانی نیز معاون پارلمانی سپاه بود.
پس خاطرات و ناگفتههای زیادی از آن مقطع باید داشته باشید. به ویژه درباره آقای روحانی.
درست است. آن مقطع برداشتمان این بود که آقای روحانی کپی آقای هاشمی است. یعنی آقای روحانی نه گرایش 100درصد اصولگرایی داشت که امروز برخی درصدد مصادره وی برآمدهاند.
یعنی با جریان دوم خرداد که مدعی اصلاحات هستند...
نسبت به اصلاحطلبان نوعی حساسیت داشت اما زیاد شدید نبود چون در آن مقطع خیلی اصلاحطلب و یا اصولگرا مطرح نبود، چپ و راست بود که مطرح میشد.
این تقسیم بندی چپ و راست از چه زمانی شکل گرفت؟
تقسیمبندی از دور دوم مجلس آغاز شد. قبل از مجلس دوم تقسیمبندی مبنایی وجود نداشت، یعنی علاقهمندان به نظام جمهوری اسلامی در چهارچوب حزب جمهوری سالامی فعالیت میکردند چراکه در آن سو ،بنی صدر و منافقین بودند و در سمت دیگر جریان علاقهمند به امام(ره) و نظام مقدس جمهوری اسلامی که تقریباً یکدست بود، قرار داشت.
در حزب جمهوری نیز یک جریان طرفدار مقام معظم رهبری با محوریت آقای بهشتی بود. تا زمان مرحوم شهید بهشتی حزب جمهوری یکدست بود و مشکلی در حزب وجود نداشت.
یعنی محوریت شهید بهشتی سبب این یکدستی بود؟
این یکدستی تنها به دلیل شخصیت شهید بهشتی نبود بلکه جبهه مقابل بنیصدر، ملیگراها، لیبرالها و بیرونخواها بودند.
پس فتنه مشخص بود.
بله. فتنه مشخص بود. بنی صدر و منافقین و ملیگراها مثل بازرگان آن سمت بودند، اما این سمت یکدست بود. البته تا زمانی که آنها وجود داشتند. بعد از سقوط بنی صدر و جریانات ترور در حزب جمهوری و انفجار 7 تیر که به شهادت شهید باهنر و رجایی منجر شد، شرایط تغییر کرد.
ماجرای نامهای که آن زمان خطاب به جامعه روحانیت مبارز نوشتید چه بود؟
زمانی که ما به مجلس آمدیم حزب جمهوری هنوز فعال بود و بنده نیز جزو عناصر حزبی البته در شاخه روحانیت بودم. شاخه روحانیت نیز با حمایت شهید بهشتی (رضواناللهتعالیعلیه) شکل گرفت و اولین گامی که برای این شاخه برداشته شد به همت بنده، آقای شهیدی و برخی از دوستان ما در منطقه 11 روحانیت مبارز بود. که در نهایت بنده و این افراد به این دلیل که برخی از اعضای جامعه روحانیت مبارز متمایل به بنیصدر بودند، نامهای را خطاب به جامعه روحانیت مبارز نوشتیم.
فکر کنم اواخر عمر سیاسی بنیصدر بود؟
بله. در آن نامه نوشتیم ما به دلیل مواضع جامعه از جامعه روحانیت مبارز فاصله میگیریم و این نامه را خدمت شهید بهشتی بردیم که ایشان از ما استقبال کرد و واحد روحانیت حزب جمهوری را با رهبری شهید بهشتی (رضوانالله...علیه)، شکل دادیم که جمعیت زیادی از علمای تهران در این واحد شرکت میکردند.
بعد از شهادت شهید بهشتی تعطیل شد؟
خیر. بعد از شهادت شهید بهشتی بنده، آقای باغانی، آقای منتجبنیا و آقای موسویکاشانی مأمور برای اداره واحد روحانیت حزب جمهوری اسلامی شدیم و شورایی شکل گرفت. این شورا وجود داشت تا به مجلس دوم رسیدیم. مجلس دوم را که ما آغاز کردیم دیگر مسئله خطکشی و چپ و راست شروع شد.
پس آغاز این خط کشی در مجلس دوم بود؟
بله. چپ و راست از مجلس دوم شروع شد. و از وقتی این جریانات پیش آمد، شاهد فراز و نشیبهایی بودیم.
چه فراز و نشیبهایی؟
به عنوان مثال آقای هاشمی به جریان چپ آن روز تمایل پیدا کرد که چرخاننده چپ آن روز، آقای میرحسین موسوی نخستوزیر وقت بود و چپیها مثل هادی غفاری و آقای بیات که ایشان به تازگی در قم فتوا میدهد، به میرحسین موسوی متمایل بودند. آقایان عبدالله نوری، جهانگیری که در مجلس حضور داشتند، نیز از عناصر چپ آن زمان و یا میتوان گفت از چرخانندههای آن بودند. البته آقای منتجبنیا هم با آنها بود یعنی از اول چپ نبود، بعدها به آنان ملحق شد. چون وی ابتدا جزو معتدلان بود.
این پروژه جذب به جریان چپ که در خوصص آقای منتجب نیا هم اشارهای به آن داشتید، به چه علت بود؟
بخش عمده این جذب شدنها به دلیل وجود آقای کروبی بود.
یعنی کاریزمای خاصی داشت آقای کروبی؟
اجازه دهید توضیح میدهم. آقای کروبی در بنیاد شهید، نماینده حضرت امام(ره) بود بنابراین امکانات خوبی در اختیار داشت و نیازهایی که این افراد داشتند را برآورده میکردند چراکه وی برخوردی کریمانه داشت، یعنی هرکس به وی مراجعه میکرد نه نمیشنید. این برخورد کریمانه مختص چپها نبود بلکه اگر راستیها نیز مراجعه میکردند، آقای کروبی از آنها مضایقه نمیکرد. روحیات آقای کروبی، روحیات باز و گشاده بود و مالی و غیر مالی کمک میکرد بنابراین آقای کروبی در جذب افراد به جریان چپ، بسیار تأثیرگذار بود.
عامل قدرت هم در این روند اثرگذار بود؟
عامل دوم، دادستانی کل کشور در آن زمان یعنی آقای موسوی خوئینیها بود. وی و امام جمارانی به عنوان رئیس کل اوقاف رفت و آمد زیادی به مجلس شورای اسلامی داشتند. آقای کروبی هم که در مجلس نه رئیس و نه نایبرئیس بود، یکباره به کمیسیون دفاعی ما آمد. هادی نجفآبادی نیز که یکی از عناصر مؤثر جریان چپ بود نیز، به کمیسیون ما آمد. خود میرحسین نیز خیلی اثرگذار بود و از همان اوایل در مقابل مقام معظم رهبری موضع داشت.
چطور موضوع داشت؟
مقام معظم رهبری در آن زمان رئیس جمهور و آقای میرحسین موسوی نخستوزیر ایشان بودند. بنده به دلیل ارتباط کاری که با آیتالله خامنهای در آن مقطع داشتم به خوبی شاهد موضع و برخورد میرحسین موسوی با مقام معظم رهبری بودم به گونهای که میرحسین موسوی نهاد ریاستجمهوری را در مضیقه اقتصادی گذاشته بود و بودجهها را نمیداد. مقام معظم رهبری به شدت تحت فشار، مسائل اقتصادی نهاد رایست جمهوری بودند و همین امر شرایط را در نهاد، نامطلوب کرده بود. در نهایت میخواهم نتیجهگیری کنم که آقای روحانی، در دورهای که در کمیسیون دفاعی مجلس با ایشان بودیم، فردی معتدل به معنای واقعی بود. گرایش آقای روحانی تقریباً شایسته محورانه بود و حقیقت را میپذیرفت.
بر روی بحث قبلی یک جمعبندی داشته باشیم. میتوان گفت که مال و قدرت علت اصلی گرایش و جذب برخی افراد به جریان چپ بود. یعنی یک عده از عناصر تندرو، به دلیل داشتن قدرت همچون میرحسین موسوی و موسویخوئینیها و از سوی دیگر در اختیار داشتن مال در اختیار افرادی همچون مهدی کروبی ، سبب جذب اسخاص به جریان چپ شدند؟.
یک عامل سومی نیز وجود داشت و آن ارتباط آنان با بیت حضرت امام(ره) بود که این ارتباط بیش از ارتباط راستها با بیت بود. یعنی حضور آقای کروبی در دفتر حضرت امام(ره) و حضور آقای جمارانی در بیت حضرت امام(ره)، بیشتر از اصولگراها بود. گرچه مقام معظم رهبری و آقای هاشمی در یک جایگاه تعریف میشدند یعنی ما هر دو را اصولگرا و یا راست آن روز میدانستیم.
امام این تقسیم بندی را قبول داشتند؟
خیر. این راست و چپ را حضرت امام(ره) قبول نداشت و مقام معظم رهبری نیز بعدها دیگر راست و چپ را نمیپذیرفت. بنابراین رابطه چپها از طریق شیخ حسن صانعی و آقای توسلی به بیت حضرت امام ارتباط خوبی بود. گرچه ارتباط مقام معظم رهبری و آقای هاشمی با حضرت امام ارتباط کلان بود چون امام هر دو اینها را دوست داشتند و مورد عنایت ویژه ایشان بودند اما چپها به صورت قهری و طبیعی بیش از راستها دور و بر امام بودند.
آیا اینکه امروز مطرح میکنند که یاران امام(ره) را محصور میکنند تا تفکرات امام(ره) مصادره کنند، درست است؟
من نمیخواهم بگویم امام(ره) علاقه بیشتر به اینها داشت، خیر؛ اما خود اینها به صورت تشکیلاتی با بیت امام(ره) ارتباطی منسجم داشتند.
پس ارتباط آنان با بیت حضرت امام(ره) تشکیلاتی بود.
بله؛ آنان با بیت حضرت امام(ره) تشکیلاتی ارتباط داشتند. شما میدانید که اگر تشکیلاتی ارتباط وجود داشته باشد، گزارشها، حرکات و حرفها هماهنگ میشود و میتواند برای افراد اثرگذار باشد. به ویژه بعد از اینکه مجمع روحانیون مبارز از جامعه روحانیت مبارز فاصله گرفت. همانطور هم که میدانید اعضای مجمع روحانیون مبارز افرادی بودند که در بیت حضرت امام(ره) حضور داشتند و مجمع به وسیله آنها شکل گرفت.
یعنی حضرت امام(ره) نسبت به جهت آنها اثرپذیر بود؟
بنده نمیخواهم بگویم حضرت امام(ره) اثرپذیر بود اما چپها از بیت حضرت امام(ره) بیشتر استفاده کردند.
استفاده یا سوء استفاده؟
بنده نگفتم استفاده یا سوءاستفاده، اما آنها در آن زمان استفاده بیشتری از بیت حضرت امام(ره) کردند. در ظاهر امر استفاده احسن کردند اما باطناً برخوردهای تشکیلاتی به گونهای شد که وانمود میکردند با تأیید حضرت امام(ره) است، اما تأیید حضرت امام(ره) عمدتاً به مقام معظم رهبری و آقای هاشمی بود. یعنی در مواقعی که مقام معظم رهبری اظهارنظر میکردند، امام نیز در تأیید آن سخن میگفتند و به اصطلاح به نفع جریان راست بود.
مثالی در این باره میشود مطرح کنید؟
چپها در دور دوم مجلس حمله شدید به شورای نگهبان کردند که امام(ره) شمشیر را از رو بست و در پاسخ به آنان، شورای نگهبان را به عرش اعلا برد؛ بنابراین هنگامی که حضرت امام(ره) اظهار نظر میکردند، چیزی به نفع چپها نبود و یا کمترین به نفع آنان بود. در آن زمان وانمود میشد که چپها به امام(ره) نزدیکتر هستند. این کار را بعضی از افراد که کشور را رها کردند نیز، انجام دادند یعنی وانمود میکردند که نزدیکترین فرد به حضرت امام(ره) هستند. درحالی که از آن سو، اینگونه نبود اما آنها تشکیلاتی این کارها را انجام میدادند.
شما فرمودید که آقای روحانی فرد معتدلی بود و ...
آقای روحانی فرد معتدلی بود. ما در دور دوم مجلس با آقای انواری، آیتالله یزدی، آیتالله شبستری، آقای روحانی، بنده، اسماعیل شوشتری، سبحانینیا، قائمی و محمود علوی جمعی را تشکیل دادیم، که میشود گفت بخش بزرگی از مجلس در این پروسه قرار گرفت.
همان جمع عقلای مجلس؟
بله. به عقلای مجلس معروف شدیم به گونهای که در همه کارها اظهارنظر میکردیم تا اینکه یک بار آقای هاشمی ما را به دفترش خواست و پس از تعریف و تجمید گفت که حضرت امام (ره) فرمودهاند که عقلای مجلس چه کسانی هستند که در همه کارها دخالت میکنند. از آن دیدار به بعد فتیله عقلای مجلس پایین کشیده شد.
چرا؟
چون آقای هاشمی نمیخواست.
آقای هاشمی نمیخواست یا حضرت امام (ره) ؟
هاشمی خودش با عقلای مجلس موافق نبود، به حضرت امام (ره) منتسب میکرد. بنابراین بعد از دیدار با آقای هاشمی فتیله عقلای مجلس پایین کشیده و فعالیتمان کم شد. عقلای مجلس کسانی بودند که نه گرایش چپ داشتند و نه راست.
پس مستقل بودند.
بله. افراد مستقل که به دنبال واقعیت و حقیقت بودند، یعنی کارهایی را انجام میدادند که به نفع نظام باشد و افراط و تفریط صورت نگیرد.
نقش آقای روحانی...
آقای روحانی جزو افراد اصلی عقلای مجلس بود. بنابراین فردی معتدل بود و تا وقتی هم که من با وی ارتباط داشتم این خصلت را از ایشان سراغ داشتم، چرا که بنده بعد از دور دوم مجلس تا دور هشتم دیگر به مجلس نرفتم.
در حال حاضر آقای روحانی را چطور ارزیابی میکنید؟
ابراهیمی: من هنوزم هم معتقدم در شخص آقای روحانی روح عدالتخواهی وجود دارد، بنابراین معتقد نیستم که خود شخص آقای روحانی از اعتدال دور شده باشد. اما آنچه که الان باید بر روی آن تکیه کرد، این است که در حادثه به وجود آمده برخی تشکیلات به نحوی عمل میکنند که در نهایت به ضرر آقای روحانی است.
این تشکیلات چه کسانی هستند؟
بخشی از اصلاحطلبان حضور فعال دارند و تشکیلاتی وارد شدهاند. کارگزارانیها نیز فعال هستند، البته بین اصلاحطلبان و کارگزاران فاصله چندانی وجود ندارد و هر دوی آنان سر و ته یک کرباس هستند.
آیا در حال حاضر اقدام ملموس تشکیلاتی درباره آقای روحانی شکل گرفته؟
بله. در جریان منصوب شدن استانداران دیدیم که عمدتاً این تفکر به سمت و سوی اصلاحطلبی رفت. یعنی استاندار معتدل تا به الان نداریم و انتخاب نشده است.
یعنی هیچکدام از منصوب شدگان معتدل نیستند؟
اگر استاندار معتدلی نیز باشد، سیاستها به گونهای طراحی شده که تقیه میکنند؛ یعنی حتی اگر معتدل هم باشند برای اینکه باقی بمانند، تقیه میکنند.
هدف از چنین چینشی چیست؟
تصور من این است که این حرکت و چینش برای مجلس هم و خبرگان رهبری است که البته الان قصد ورود به این بحث را ندارم.
جریان دوم خرداد که به دنبال مصادره آقای روحانی هستند، امروز ادعا میکنند که تعادل ایجاد شده است و حتی میگویند که وزیر کشور، یک فرد اصولگرا است. بنابراین تصریح میکنند که جریان اصولگرا چنین چینشی را در خصوص استاندارن صورت داده است.
بنده آقای رحمانیفضلی را میشناسم. انسان خوب و اصولگرا است اما انتصابها به دست ایشان انجام نشده است. انتصابات به نهاد ریاست جمهور میرود و زیر نظر معاون اول صورت میگیرد یعنی آقای جهانگیری تصمیم میگیرد حتی با آقای رحمانی فضلی برخورد و اصتحکاک دارد و در بعضی از موارد که این سه نفر باید رای بدهند.
کدام سه نفر؟
همین آقایانی که برای استانداران تصمیم میگیرند.
کدام آقایان؟
من اسامی آنها را نمیدانم.
سمتشان چیست؟ یکی از آنها معاون اول است.
مجموعه آنان 5 نفر میشود که زیر نظر آقای جهانگیری هستند. حتی اتفاق افتاده که اکثریت با فردی بوده اما اما چون وی جزو اصلاح طلبان یا کارگزاران نبوده است، دستور دادهاند که فعلاً دست نگه داشته شود و بعداً رای گیری شود. در مواردی آقای رحمانیفضلی بر انتصاب استانداری تاکید داشته اما انجام نشده است.
پس این ادعاها...
ادعایشان مبنی بر اینکه ما با نمایندگان ولی فقیه در استانها هماهنگ خواهیم بود نیز اتفاق نیفتاده است. با نمایندگان مجلس و نمایندگان ولی فقیه در استانها نیز هماهنگی صورت نگرفته است. اخیراً هم در استانها شایعهای مبنی بر اینکه نمیگذارند دولت کار کند منتشر کردهاند.
یعنی چه که نمیگذارند؟
مدعی هستند نمایندگان مجلس شورای اسلامی، نمایندگان ولی فقیه و خبرگان رهبری از طرف دیگر، نمیگذارند دولت کار کند. چراکه به نمایندگان مجلس در انتصاب استانداران اعتنایی نشد، به خصوص نمایندگان تهران.بنابراین تصور میکنم که جریان اصلاحطلب خود را از آقای روحانی طلب کار میداند.
چرا؟
چون برداشتشان این است که آرای آقای روحانی متعلق به آنان است.
به نظر شما برداشت اصلاحطلبان درست است؟
تفاوت آرای اصولگرایان با آقای روحانی فقط 7 دهم درصد است یعنی 49 ممیز 3 دهم درصد متعلق به اصولگرایانی همچون آقایان قالیباف، ولایتی، رضایی و جلیلی است و 50 ممیز 7 دهم درصد متعلق به آقای روحانی است. بنابراین اصولگرایان رای خود را دارند اما اگر این تفاوت آرا بین اصولگرایان و یکی غیر از آقای روحانی بود، به نظر شما چه اقدامی انجام میدادند؟
به عقیده کارشناسان حوادثی چون فتنه 88 رقم میخورد.
قطعاً اگر چنین بود، جریان 88 را به نحو مفتضحتری به راه میانداختند، اما اصولگرایان بر اساس علاقهشان به انقلاب و نظام هیچ موضوعی را مطرح نکردند و همان ابتدا حمایتشان را از آقای روحانی اعلام کردند و دلیل اصلی برای این است که اصولگرایان مادر واقعی نظام هستند، چون اصولگرایان میگویند نظام بماند.اگر اصولگرایان این اعتقاد را نداشتند، یک حرکت خیابانی دیگر ایجاد میشد. اما اقدام اصولگرایان در انتخابات 92 ولایتپذیری آنها را اثبات میکرد، چون آنها تابع مقام ولایت هستند و هر چه مقام معظم رهبری مورد تایید قرار دهند را میپذیرند و هرچه را رهبری نپذیرند، اصولگرایان نیز تابع آن خواهند بود.
پس سبد آرای روحانی متعلق به چه گروهی است؟
در مورد آرای آقای روحانی نه اصولگرایان و نه اصلاحطلبان نمیتوانند مدعی شوند که این آرا، متعلق به آنان است زیرا جمعیت خاکستری که اصلاً تصمیم نگرفته بود، یکباره از شعارهای آقای روحانی خوششان آمد و به میدان آمدند و اگر هم گرایشی بود باز ثقلش متعلق به اصولگرایان است.
چرا؟
تعدای از اعضای جامعه روحانیت مبارز به طور علنی از آقای روحانی حمایت کردند البته یک عده نیز ساکت بودند. در مناظرات تلویزیونی آقای روحانی قویتر بود و فقط آقای ولایتی میتوانست با وی رقابت کند. به همین دلیل میگویم نمیشود مدعی شد آقای روحانی را گروه خاصی به قدرت رساندند، انصاف قضیه این است که روحانی برخاسته از افراد علاقهمند به نظام و جمعیت خاکستری جامعه بود که ساعات آخر علاقه به رای دادن پیدا کردند.
ملبس بودن آقای روحانی تاثیری در آرای ایشان نداشت؟
نمیشود گفت به عنوان روحانی، اما در برخی جاها اظهاراتی در این خصوص شنیده شد.
یعنی سبقه روحانی بودن ایشان اثری نداشت؟
در تبلیغات ایشان آمد که آقای روحانی نماینده مقام معظم رهبری در شورای امنیت ملی است و از این نیز بگذریم آقای روحانی سالیان دراز با حضرت امام (ره) و با مقام معظم رهبری کار کرده بود در پیام آقای مهدوی کنی نیز یار امام (ره)، یار مقام معظم رهبری و عضو جامعه روحانیت مبارز قید شده بود. در مجموع مورد اعتماد بودن وی از سوی مقام معظم رهبری سبب رای آوری آقای روحانی شد. در فیلم انتخاباتی آقای روحانی نیز از مقام معظم رهبری خیلی خرج شد و این کاملاً در رایآوری آقای روحانی اثرگذار بود.
به نکته خوبی رسیدم روحانی یار امام و مقام معظم رهبری. شاهد بودیم که در مقطعی آقای کروبی نیز یار امام(ره) بودند و همواره میگفتند که از سوی امام (ره) حکم دارم. در نهایت پرسهای طی شد که آقای کروبی در سال 88 رسماً فاصله خود را با نظام جمهوری اسلامی به طور علنی نشان داد. به نظر شما با توجه به ساختار تشکیلاتی که در اطراف آقای روحانی شکل گرفته، آیا این امکان وجود دارد که این پروسه در مورد آقای روحانی نیز اتفاق بیفتد؟
دلیل نزدیک شدن اصلاحطلبان و دیگر افراد به روحانی، طمع است. بنابراین این افراد اولین کسانی خواهند بود که زیر پای وی را خالی کنند. بنده معتقدم اولین مخالفان آقای روحانی کسانی خواهند بود که امروز دور بر وی جمع شدهاند. اما تصور و تخیلم به بنده این اجازه را نمیدهد که فکر کنم آقای روحانی از مقام معظم رهبری جدا شود.
شاید مثل آقای کروبی...
خیر، نوع ارتباط آقای کروبی با مقام معظم رهبری ارتباط درستی نبود. یعنی آقای کروبی نشان داد اگر با امام ارتباط داشت به خاطر منافع خاصی بوده است چون کسی که امام را قبول داشته باشد ساز و کار امام را نیز میپذیرند.
منظورتان بحث شورای نگهبان است؟
منظور من همه چیز است؛ اینها خود مقام معظم رهبری را نیز نپذیرفتند. یعنی همان ابتدا که مقام معظم رهبری به عنوان ولی فقیه مشخص شدند، اولین کسانی که گفتد موقت است امثال آقای کروبی بودند. یعنی افرادی مثل آقای کروبی ولایت مقام معظم رهبری را نپذیرفتند، چراکه امام(ره) را به خاطر منافع حزبی، مالی و اقتدارگرای میخواستند. اینها در زمان حضرت امام (ره) عددی به حساب نمیآمدند، اما بعد از حضرت امام (ره) مخالفت با مقام معظم رهبری را از همان روزهای آغازین در دستور کار داشتند. وقتی مقام معظم رهبری به عنوان ولی فقیه انتخاب شدند، اکثریت مجلس متعلق به چپها بود. اسدالله بیات و کروبی و غیره ساز و کارهایی که امام برای انتخاب جانشین خود مبنی بر اینکه هر کسی خبرگان مشخص کرد، ولی فقیه است، عنوان کرده بودند را نپذیرفتند و گفتند رهبری مقام معظم رهبری موقت است.
اما رهبری برای کروبی هم حکم مشاور صادر کردند.
ابراهیمی: بله. مقام معظم رهبری بعد از پایان دوران ریاست مجلس آقای کروبی، برای وی حکم مشاوره زدند و در دفتر خود به کروبی مکان دادند. هنوز ساختمانی که مقام معظم رهبری به کروبی دادند، وجود دارد و آقای کروبی نیز مدتی به آن جا رفت. مقام معظم رهبری در دفتر خود به آقای موسوی خوئینیها نیز دفتر داد. بنده دفتر مقام معظم رهبری بودم. آقایان کروبی و موسوی خوئینیها به دفتر مقام معظم رهبری میآمدند، اما یکباره آنجا را رها کردند و تقریباً میتوان گفت این دو فرد بدون تعارف طلحه و زبیر شدند؛ خواستههای آنان در کنار مقام معظم رهبری برآورده نمیشد، چون خواست الهی نداشتند. آنها همانطور که به دنبال استفاده از امام (ره) بودند، مقام معظم رهبری را نیز برای رسیدن به همان غایت میخواستند، اما رهبری اهل این حرفها نبودند چراکه ایشان به هیچکس باج نداده است و الان نیز همانگونه هستند. آقای باهنر میگفت من خدمت برادرم شهید باهنر رفتم و گفتم در بین شما آن کسی که واقعا زهد آنچنانی داشته باشد، چه کسی است؟ که شهید باهنر پاسخ میدهد: من نیستم، شهید بهشتی نیز نیست، بنابراین اگر به دنبال شخصی با این خصوصیات میگردی، به سراغ سید علی خامنهای برو.
آقای ابراهیمی! کمی هم از دیدارتان در مجلس هشتم با داوطلبان ناکام انتخابات یازدهم بگوئید. آیا شما در همه دیدارهای نمایندگان بودید؟
بله با هر 4 کاندیدا انتخابات سال 88 دیدار داشتیم.
مثل اینکه دیداری هم با آقای خاتمی و هاشمی داشتید. آقای هاشمی قرار بود بیانیه بدهند، چه شد که بیانیه نداد؟
ما با جمعی از اعضای کمیسیون امنیت ملی مجلس با آقای هاشمی ملاقات داشتیم و به ایشان گفتیم مقام معظم رهبری از شما در نماز جمعه تجلیل و احترام کردند، خوب است که تشکری از مقام معظم رهبری داشته باشید. آقای هاشمی گفت: اتفاقاً من پیام تشکر را نیز نوشتهام. آماده کردهام و فقط میخواهم به رهبری نشان بدهم که اگر خوب است در اختیار رسانهها قرار دهم. اما یک هفته گذشت و خبری از بیانیه آقای هاشمی نشد.
باز دو مرتبه بنده با روحانیون مجلس خدمت آقای هاشمی رسیدیم و موضوع بیانیه را به ایشان یادآوری کردیم که آقای هاشمی گفت بیانیه آماده است و همین امروز بعدازظهر به رهبری میدهم. اما باز هم آقای هاشمی بیانیهای ندادند. در سومین دیداری که با آقای هاشمی داشتیم به وی قضیه بیانیه و نامه تشکرآمیز را یادآوری کردیم که هاشمی گفت میدهم. هاشمی هیچ وقت نگفت بیانیه نمیدهم اما درکل بیانیهای نداد. یعنی چیزی رسمی نشد.
بله درباره دیدارتان با آقای موسوی...
ما دیداری هم با آقای میرحسین موسوی داشتیم.
در ساختمانی که در پاستور بود؟
بله. به پاستور رفتیم و به آقای موسوی گفتیم در کشور ما انتخابات دست دولت نیست که تقلبی صورت گرفته باشد. انتخابات را مردم برگزار میکنند به این معنا که، فرماندار از معتمدان محل دعوت میکند و از بین آنان تعدادی انتخاب میشوند. بنابراین رئیس و مرئوس خود مردم هستند و اصلاً فرمانداری در مسائل انتخابات کارهای نیست. سر هر صندوقی 14 نفر قرار دارند و خود کاندیدا نیز بر سر صندوقها نماینده دارند بنابراین امکان تقلب نیست.
به آقای موسوی گفتیم، شما بیش از هرکسی به مقام معظم رهبری نزدیک بودید. آقای موسوی گفت: مقام معظم رهبری در منزل من یک اتاق داشتند و کلید نیز دست خود ایشان بود و هرگاه از مشهد میآمدند، خودشان در اتاق را باز میکردند و پس از استراحت میرفتند این سخن خود آقای موسوی است. معرف آقای موسوی برای وزارت امور خارجه، مقام معظم رهبری بود بنابراین ایشان در بالا رفتن و اوج گرفتن میرحسین موسوی مؤثر بودند. مقام معظم رهبری در مدح میرحسین موسوی شعر عربی دارند. به هرحال در آن جلسه بنده، آقای بروجردی، آقای سبحانینیا و خانم الهیان توضیحات خود را دادیم اما آقای موسوی پاسخ دادند که اگر همه دنیا بگوید تقلب نشده است من میگویم تقلب شده است. ما هم از وی خداحافظی کردیم. اما قبل از خداحافظی بنده حدیثی را برای آقای موسوی خواندم و او از من تقاضا کرد که این حدیث را به او بدهم.
چه حدیثی خواندید؟
حدیثی را از امام هشتم(ع) خواندم که میفرمایند: عالم تاریک است مگر جایی که علم است و علم نیز تاریک است مگر جایی که عمل باشد، عمل هم بینتیجه است، مگر جایی که اخلاص باشد و اخلاص نیز در خطر است، مگر جایی که انسان بسنجد پایان زندگیاش چگونه ختم میشود؛ به موسوی گفتم بنابراین من هم از شما میخواهم به این حدیث بیندیشید که پایان زندگی شما چگونه خواهد بود.
همین یکبار با موسوی دیدار کردید.
بله.
بله، درباره دیدارتان با آقای خاتمی....
با آقای خاتمی نیز در جماران دیدار داشتیم. آقای خاتمی گفت من به این دو نفر (موسوی و کروبی) گفتم پیش از آنکه مقام معظم رهبری اقامه نماز جمعه کنند شما خدمت ایشان نامه بنویسید و بگویید حضرت آقا تقلب یا تخلف شده، چنین یا چنان شده اما هر چه شما دستور بفرمائید، عمل میکنیم. خاتمی میگفت موسوی و کروبی حرفم را گوش ندادند.
در دیدارتان با آقای کروبی چه گذشت؟
بنده در دیدار با آقای کروبی نبودهام. اما در دیداری که با آقای محسن رضایی صورت گرفت، حضور داشتم و به آقای رضایی گفتم: «آقای رضایی شما سردار هستید و در جریان حزباللهی پرچمداری کردید، میخواهیم اینبار نیز پرچمداری کنید». به آقای رضایی گفتیم که امروز بر علیه انقلاب برنامهای را شکل دادهاند، بنابراین شما باید اولین کسی باشید که این برنامهها را بشکنید، پس بیانیهای بدهید و در آن قید کنید که تقلبی صورت نگرفته است؛ آقای رضایی نیز فردای پس از آن دیدار بیانیه داد و گفت: در انتخابات تقلبی صورت نگرفته است و ما نیز از وی تشکر کردیم. این کار آقای رضایی علامت ولایتمداری بود. هرکجا که آقای رضایی را میبینم از ایشان تشکر میکنم. این دیدارهایی که در مورد انتخابات 88 داشتیم را نوشتهام و دادهام تا چاپ شود تا در تاریخ بماند که ما چه مواضعی در سال 88 نسبت به نظام داشتهایم. اسم این کتاب سخن آشنا با 600 صفحه است.
موضوع کتاب فقط در مورد انتخابات و فتنه سال 88 است؟
این کتاب مصاحبههای من با رسانهها است که این مصاحبهها و بخشی از آن گفتو گوی من با رسانهها در زمان نمایندگی مجلس است.
به کتاب اشاره کردید یاد کتاب عالیجناب سرخپوش افتادم و اینکه آقای هاشمی به دنبال واژه اعتدال رفت.
آقای هاشمی در دور دوم مجلس نیز عملا خواست همین را پیاده کند.
شما اشارهای داشتید که جریان اصلاحات، زیر پای روحانی را خالی میکند. میخواستم بپرسم که جریان آقای هاشمی...
من تصور میکنم، بهایی که هاشمی در مجلس دوم به چپها و میرحسین موسوی داد، به مقام معظم رهبری نداد.اما طولی نکشید که آیتالله خامنهای رهبر شدند.
آقای هاشمی بیشترین تمایل را به دولت و آقای میرحسین موسوی داشت البته بیشتر چپیها نیز به موسوی تمایل فراوانی داشتند. علیرغم حمایتهای بیدریغ آقای هاشمی از میرحسین موسوی اما ما اصولگرایان علیه آقای هاشمی چیزی نگفتیم. آقای هاشمی در دولت کارگزاران بیشترین جایگاه را اختصاص به اصلاحطلبان و کارگزاران داد، اما اصلاحات و کارگزاران در اصلاحات بیشترین توهینها را به هاشمی کردند. بنده در زمان دولت آقای خاتمی همه روزنامههای زنجیرهای آن زمان را ،خلاصه میکردم و برای مسئولان ارسال میکردم. مواضع اصلاحطلبان بر علیه آقای هاشمی آنقدر زشت است که عالیجناب سرخپوش در مقابل آن توهینها چیزی به حساب نمیآید.
درباره شیوه مذاکره صورت گرفته و توافقنامه فعلی هم نظرتان را بگوئید؟
اگر آقای احمدینژاد نیز پیشنهاد اینگونه مذاکره را به مقام معظم رهبری میداد، ایشان پاسخ منفی نمیدادند.
آقای هاشمی رفسنجانی...
آقای هاشمی در مجلس شورای اسلامی که حضور داشت مک فارلن را به ایران آورد و بعد از آن نیز پس از افتضاحی که به بار آمد، حاشا کرد و گفت که چنین چیزی وجود نداشت. آقای هاشمی معتقد است که با غرب نباید درگیر شد و باید با آنها سازش کنیم و کنار بیاییم. تفاوت مقام معظم رهبری با آقای هاشمی این است که رهبری آرمانگرا و واقعیت محور است اما آقای هاشمی صرفاً واقعیتگرا است. به تعبیر دیگری هاشمی عملگرا است و میخواهد کاری انجام شود. اما مقام معظم رهبری میخواهد، انقلاب و طرفداران انقلاب و نظام را حفظ کند. اگر بنا باشد که ما در اختیار غرب باشیم، انقلاب، حزبالله، سوریه دیگر معنایی نخواهد داشت.
به آقای احمدینژاد اشاره کردید یعنی وی هم ...
شرایطی بینالمللی در دولت آقای احمدینژاد هماهنگ با موضعگیریهای خود وی بود. در گفتوگوهای ژنو تا حدودی روزنههای باز شده است همین که آمریکاییها اذعان کردند که اموال بلوکه شده ما را به ما برمیگردانند، این در جهان اثرگذار است یعنی دنیا فهمید یکی از دلایل شعار مرگ بر آمریکا ملت ایران به دلیل بلوکه شدن اموالشان بدست این کشور است، بنابراین این اذعان آمریکاییها احقاق حق بود. اینکه 6 کشور که از موضع بالاسخن میگویند 2 بار به ژنو بکشانیم اهمیت ایران را نشان میدهد و نشان میدهد که همه به دنبال ایران میدوند. آن چه که حائز اهمیت است این است که علیرغم مخالفتهای رژیم صهیونیستی عربستان و برخی دیگر از کشورهای عربی، توافق حاصل شد که عصبانیت حقیقی و نارضایتی عربستان و رژیم صهیونیستی به دنبال داشته است.
معتقدم که ما از چیزی عقبنشینی نکردیم چرا که اگر غربی برای غنیسازی مانع جمهوری اسلامی شوند، ما خودمان نیز نیازی به غنیسازی 20 درصد نداریم چون مصرفی نداریم و فقط مختصص راکتور پزشکی دانشگاه تهران است؛ سوخت مورد نیاز نیروگاههای ما تا حد 5 درصد و یا حتی زیر 5 درصد است، بنابراین از چیزی عقبنشینی نکردهایم. در طول 6 ماه آینده، قطعاً در منطقه اقدام نظامی صورت نمیگیرد و یک آرامش نسبی به وجود خواهد آمد. ما نیز تا 6 ماه دیگر کارهایی خواهیم کرد. معتقدیم آمریکا و قدرتهای غربی رو به افول هستند و مثل یخ آب میشوند. ما تا 6 ماه دیگر در این جایگاه فعلی نخواهیم بود و در مقابل نیز قدرتهای جهانی نیز همینطور. شکست اقتصادی، جنبش وال استریت، مشکلات داخلی دامنگیر آمریکا خواهد شد و بعد از این آمریکا توان حمله نظامی به هیچ کشوری نخواهد شد.
برخی از کشورهای غربی هم اکنون به سمت ایران خیز برداشتهاند، چرا که در اروپا هر روز یک کشور از لحاظ اقتصادی سقوط میکند.
اگر بتوانیم تا 6 ماه دیگر مشکلات داخلی به خصوص اقتصادی را حل کنیم، کارها به خوبی صورت خواهد گرفت.
باتشکر از اینکه دعوت ما را قبول کردید و تشریف فرما شدید.
من هم از شما سپاسگذارم و امیدوارم که موفق و مؤید باشید. انشالله.
ارسال نظر