گوناگون

كيش، بدترين خاطره دنيا براي منصوريان!

پيام يونسي پور: شايد اين نتيجه همان تن دادن به نداي دروني و ذاتي‌مان باشد. ندايي كه در وجود تك تك ما هست. يكي صدايش را گاهي خفه مي‌كند و يكي هميشه با همين ندا هم آوا و هم صدا مي‌شود. صدايي كه هميشه مي‌گويد: «چو فردا رسد فكر فردا كنيم!» و حالا آرام آرام اين فرداي لعنتي از راه رسيده! فردايي كه مي‌خواهيم در موردش فكر كنيم اما واقعا فكر كردن هم ديگر سودي ندارد. امروز وقت عمل كردن به فكري است كه ديروز بايد برايش وقت مي‌گذاشتيم.

تيم اميد، ميان يك گرداب واقعي گير افتاده. يك سو باشگاه‌هايي هستند كه از برنامه‌ريزي ليگ به تنگ آمده‌اند و سويي ديگر بازيكناني كه تحت فشار باشگاه‌هايي قرار دارند كه لحظه‌اي حضور آنها در اردوي تيم اميد را تاب نمي‌آورند. باشگاه‌ها بازيكنان شان را مي‌خواهند و منصوريان بايد مقابل آنها بايستد اما براي رسيدن به چه چيزي؟ ساختن تيمي كه قرار است چند روز ديگر يا چند هفته ديگر دو دستي آن را تحويل نلووينگادا بدهد؟

منصوريان شايد در آن جام ملت‌هاي آسياي 96 كه مقابل عربستاني كه وينگادا مربي‌اش بود دو بار قرار گرفت و دويد و جنگيد، تصورش را هم نمي‌كرد همان پرتغالي روزي بعد تيمش را در كيش قاپ بزند. شايد منصوريان در همان دبي بايد زير پاي وينگادا تكل دو پا مي‌رفت! منصوريان نه فدراسيون را پشت خودش مي‌بيند نه سازمان ليگ را و نه باشگاه‌ها و حتي بازيكنانش را! بازيكني كه گل مي‌زند و مي‌داند چون فردا منصوريان نيست با خشم به سويش مي‌دود!
امروز، همان فرداي لعنتي است كه مي‌خواهيم به آن فكر كنيم. وقتي كروش فرياد مي‌زد كه جام حذفي برگزار نشود و سازمان ليگ فقط به‌خاطر نشان دادن استقلال و شايد هم استبدادش از خير برگزار نشدن آن نگذشت، فكر امروز را نكرده بوديم. وقتي ليگ با بازي‌هاي اميد تداخل پيدا مي‌كند و ما ناتوان در تعطيل كردن ليگ مي‌شويم، بايد هم فدراسيون و باشگاه‌ها را مقابل هم ببينيم.

در تاريخ فوتبال ايران، به‌جز يك بار كه فيروز كريمي (با رفتارهاي خاص و معلومش) اجازه حضور چند بازيكن ابومسلم در تمرين تيم اميد را نداد، چه زماني چنين جدالي را بين فدراسيون و باشگاه‌ها بر سر بازيكنان اميد ديده بوديم؟ تقريبا هرگز! امروز دقيقا همان فردايي است كه ديروز بي تفاوت از كنارش عبور كرده بوديم.

اوضاع تيم اميد به جايي رسيده كه علي منصوريان قبل از بازي، قبل از بردن كره‌جنوبي در كيش، قبل از اينكه بداند اصلا وضعيت بازيكنان پرسپوليس چه خواهد شد، آن را فاجعه‌بار مي‌خواند و حتي قيد فرصت طلايي دوباره ايستادن مقابل كره را هم مي‌زند و در تلويحياتش، با تيمش وداع مي‌كند. شايد تا امروز ماندنش هم نشانه‌اي از صبوري‌اش باشد! اما واقعاحضور او در اين روزها روي نيمكت تيمي با تمامي بحران‌ها و مشكلات ممكن، چه سودي براي خودش يا تيمي كه قرار است فردا به دست وينگادا يا هر تازه واردي خواهد رسيد داشته باشد؟
كيش، بدترين خاطرات دنيا را براي منصوريان ساخت. تيم بيمار و بي حوصله‌اش، از تمام تيم‌هاي اميدي كه در اين چند سال ديده بوديم بهتر درخشيد و بهتر بازي كرد و البته پيروز هم شد. حال اگر همين تيم هم حمايت باشگاه‌ها را پشت خود داشت و هم سايه پدرانه فدراسيون (به‌عنوان متولي) را چه اتفاقي برايش مي‌افتاد؟! فدراسيون پشت پسرش را خالي مي‌كند و ناخواسته و نادانسته با برنامه‌ريزي في الفور و ضربتي‌اش، باشگاه‌ها را هم مقابل منصوريان قرار مي‌دهد. شايد اگر ديروز، وقت صرف مي‌كرديم به حال ليگ انديشه‌اي بهتر مي‌كرديم و با لجاجتي بيهوده و بي‌حاصل دنبال برگزار كردن جام حذفي نمي‌گشتيم و البته از خانه بيرون نمي‌زديم تا آن چه داريم را از بيگانه تمنا كنيم، امروز تيم اميد را در آرامشي بيشتر و با اميدي بالاتر مي‌ديديم.
اين نتيجه تن دادن به نداي هميشگي قلب ماست. ندايي كه مي‌گويد چو فردا رسد فكر فردا كنيم. فردا همين حالا رسيده و ما را آرام آرام مي‌بلعد. خودمان خبر نداريم!


منبع: روزنامه ایران ورزشی

ارسال نظر

  • ناشناس

    چرا لیگهای دنیا برای رقابتها ملی تعطیل نمی شوند، ولی ما نمی توانیم.

نمای روز

داغ

صفحه خبر - وب گردی

آخرین اخبار