گوناگون

برای جلوگیری از رشد افراطیون،باید آنها را با هنر، تلویزیون و ورزش وارد گفت و گو با جامعه کرد

پارسینه: شما چگونه دینداری هستید؟ دین برای شما و زمانه شما چه معنا، قلمرو و کارکردهایی دارد؟ چگونه می‌توانید در این زمانه و در محیط زندگی خود دیندار بمانید و تصویر مناسب و صحیحی از آن باشید؟

پاسخ به این پرسش ها در زمانه ای که از ظهور و اوج ادیان فاصله دارد، الزامی می نماید. نواندیشان، سنت گرایان، فیلسوفان، اصولگرایان و افراطیون دینی هر کدام از زاویه ای در پی پاسخ به این سوالات هستند. پاسخ هم از سبک زندگی، اخلاق کاری و خانوادگی، تا حکومت داری و رویکرد به سیاست، اقتصاد و فرهنگ متدینین را تحت تأثیر قرار خواهد داد.

نفس این پرسش ها پرسش هایی مدرن هستند که با توجه به تحولات دنیای امروز و رویکردهای جدید به انسان و جهان رخ داده اند. بدیهی است هر حرفی درباره دین، واکنشی تازه به سوالاتی تازه در یک حوزه پرقدمت و بنیادین است یعنی همه این گروه های دینی از نواندیش تا سنت گرا، از اعتدالی تا افراطی گروه هایی مدرن و متجدد محسوب می شوند، گروه هایی نوظهور در پی تعیین جایگاه دین در جهان مدرن. عده ای از این گروه ها بر این باورند که دین باید متحول شود و عده ای در پی متحول کردن زمانه اند؛عده ای در پی راهی بینابین برای هم متدین بودن و هم امروزی بودن هستند و اهل آشتی و تفاهم؛ اما عده ای دیگر بنا به اعتقاد افراطی شان معتقد به مبارزه با هریک از این حوزه ها هستند؛ از بین بردن هر یک از آنها و به قدرت نشاندن دیگری، دین یا بی دینی. در این میان آنچه ناگزیر به نظر می آید و بسیاری سعی در نادیده گرفتنش دارند، این است که جهان مدرن بی دین نشده و دنیای دین از تحولات مدرن مصون نمانده است. پس هر پاسخی به سوالات ابتدایی این نوشته، هر چند فردی و افراطی، به هیچ وجه ناب و محض نیست و آغشته به مناسبات زمان است.

اما افراطیون حاضر به پذیرش این نتیجه نیستند که اگر بودند دیگر افراطی نمی ماندند. لحظه پذیرش تأثیر و تأثر ناگزیر دین و تجدد، لحظه افراطی نبودن هم هست و لذا بسختی برای افراطیون چنین لحظه ای رخ می دهد. بحث چگونگی و رفتار افراطیون دینی، اما بحثی آشنا و حالا برای همه مردم جهان شناخته شده است. آنچه مبهم و محل بحث های فراوان است، نوع برخورد غیر افراطیون با افراطیون دینی است. چگونه باید با افراطیون دینی برخورد کرد و به شرط پذیرفته شدن در کنار آنها بخوبی زیست؟

اغلب موارد گروه های افراطی خود حاضر به زندگی و همزیستی با دیگران نیستند، اما گاهی در موضع ضعف یا با توجه به شرایط و الزامات و مصلحت خود، مجبور به زندگی کنار کسانی می شوند که هم عقیده آنها نیستند. هم اکنون بخشی از طالبان خود را آماده مذاکره اعلام کرده که این مساله موجب بحث های زیاد و تضاد گروه های سیاسی مختلف در افغانستان و حتی کشورهای درگیر دیگر از جمله آمریکا و اتحادیه اروپا شده است. حالا با طالبان پس از جنگ، پس از آن همه سر بریده، چگونه می توان پای میز مذاکره نشست و مشکل بعد از دشوار بودن نفس مذاکره با قاتلان از نظر اخلاقی، این است که با اینها چگونه باید حرف زد؟ چه باید گفت؟ باید به نقل چنگ زد یا به عقل؟ باید لبخند زد یا با جدیتی قهرآلود، اکراه خود را از سخن گفتن نشان داد؟

مثال دیگر فضای زندگی بسیاری از کشورهای اروپایی است. آنها مواجه با رشد افرادی هستند که نسل دوم و سوم مهاجران پاکستانی و عرب را تشکیل می دهند و بشدت در مسائل دینی افراطی اند، آنقدر که برای برانداختن حکومت مرکزی متکی به طبقه متوسط سوریه لشکرکشی می کنند و زن و مرد به آنجا می روند. آدم هایی از این دست را در همسایگی خود، محل کار، مسجد محل، پارک و... تصور کنید. بله، رفتار با افراطیون بیشتر از آن که برای خود افراطیون پیچیده باشد، برای دیگران پیچیده است. آنها با توجه به رویکرد خود و اعتقاداتشان دنیای ساده ای دارند و در دیدگاه تند خود می پذیرند یا نفی می کنند. تکلیفشان روشن است، همواره و در همه عرصه ها افراطی بودن ساده تر از معتدل بودن بوده است. همین نبود راه سوم است که آنها را افراطی می کند، فقدان راهی دیگر که غیر از نفی یا تائید، تعامل، گفت و گو و همزیستی را فراهم آورد، هر چند با نقد و مخالفت همراه باشد. سوال اساسی این است که گروه های اجتماعی دیگر، اعم از اقلیت و اکثریت که غیر افراطی هستند و طرفدار زندگی مسالمت آمیز، باید چه رفتاری را انتخاب کنند؟

برای پاسخ به این پرسش به نظر می رسد روان شناسی از نظر تمرکز بر فرد و روح و روانش، از فلسفه، سیاست و جامعه شناسی کارسازتر باشد. افراطیون در همه جای دنیا و در همه عقاید وجود دارند. یکی از مهم ترین نظریه هایی که درباره افراط گرایی دینی وجود دارد، نظریه ای است که اتفاقا افراطی بودن را از موضوع افراط (اینجا در دین) جدا کرد و معتقد است آدم ها فارغ از عقیده خود افراطی یا اعتدالی هستند.

این نظریه با اتکا به رویکردی روانشناختی، آدم های افراطی را در همه ادیان و عقاید، دارای خصوصیات روانی و واکنش های رفتاری ـ گفتاری به نسبت مشترک دانسته و آنها را در یک دسته بندی قرار می دهد. این نظریه آغاز افراط گرایی را اشخاص می داندکه گاه به سبب مجموعه پیچیده ای از دلایل اجتماعی، سیاسی، هویتی و خانوادگی به سمت دیدگاه های افراطی می روند. حتی در اینجا مرزهای روان شناسی، جامعه شناسی و سیاست به هم می آمیزد و بسیار پیچیده می شود اما مسلم است که در اینجا برخورد از محله ها و پاتوق ها شروع می شود، به مدارس عمومی و مراکز فرهنگی می رسد و سیاست هم که در همه جا حضوری فعال و اجتناب ناپذیر دارد.

در یک کلام برای جلوگیری از رشد افراطیون، باید افراطیون را پذیرفت؛ آنها را با هنر، تلویزیون و ورزش وارد گفت و گو با جامعه کرد. طرد یعنی ایجاد فضایی مطلوب برای تغذیه و رشد افراطی گری. آنچه افراطیون را قوی می کند افیون انزوا و انحصاری است که در شرایط گلخانه ای و بدون درکی از عالم بیرون، ساخته می شود، شرایطی که افراطی را تندخو می کند و امنیتش را در یک فضای وهم گونه متزلزل جلوه می دهد، و این هراس همیشگی و احساس نبود امنیت، خشونت را سبب می شود. منزوی و صامت کردن و به حاشیه راندن افراطیون یعنی ناتوانی در کنترل رشد میزان قدرت و تندخویی آنها؛ چیزی که مورد پسند راهبران و سیاستگذارا نشان هم هست؛ راهبرانی که بیشتر قدرت و منافع اقتصادی را در نظر دارند و مسائل اعتقادی آنها صرفاً اهرم فشاری برای دیگران و عنصری برای فریب پیروانشان است.

ورود افراطیون به رسانه های عمومی به جای تبعیدشان به رسانه های مضحک خودشان، دعوت به گفت و گو در فضاهای جدی علمی، دینی و دانشگاهی، آنها را به مرور وارد قواعد بازی دنیای واقعی می کند. انگار از خواب بیدارشان می کند و آنها را وادار به ترویج انسانی، متمدنانه و شهری عقیده شان و اصلاح زمانمند، اما ماندگارشان می کند. نادیده گرفتن افراطیون در ادیان مختلف سبب نادیده گرفتن چشمه زلال دین به عنوان راهی برای رهایی انسان از خود بیگانه امروز شده است، توفیقات بشر جدید، تعالی خود را در حالی در دین می یابد که صدای دین شنیده شود اما نادیده گرفتن افراطیون سبب پرصدا شدن آنها در گلوله ها و تیغ ها می شود (شده است) و همین طور بحران گم کردن دین توسط انسان را تشدید و ادامه دار خواهد کرد.

شاید بهتر باشد به همسایه افراطی خود لبخند بزنیم؛ سلام دهیم و با او گفت و گو کنیم؛ به او بگوییم تو را در نظر می گیریم؛ درباره تو حرف می زنیم. بگوییم که چگونه به نظر می رسد و بگوییم که عالم همیشه به فکر های بهتر نیاز دارد و اگر او یکی از آنها را دارد، می شنویم. به او اجازه ندهیم از مخدر انزوایش نوازش بگیرد و امثال خوی افراطی اش را تشدید کند و در مناسبات قدرت و ثروت امثال بن لادن و ریگی گیرکند.

علیرضا نراقی / جام​جم

ارسال نظر

  • ناشناس

    باشه آقا. چماقشونو که بردن بالا ما از موسيقي براشون حرف مي زنيم. بعدم سر شکسته مونو به عنوان اثر هنري آقايان افراطي به موزه اهدا مي کنيم

نمای روز

داغ

صفحه خبر - وب گردی

آخرین اخبار