دختر مقتول: به خاطر خدا بخشیدیم
روند بخشش محکومان به قصاص همچنان ادامه دارد. در تازهترین موارد بعد از اینکه اولیایدم مقتولی روز چهارشنبه قاتل پدر خود را در ساری بخشیدند، بامداد پنجشنبه نیز اولیایدم دو مقتول در آمل و مشهد از اجرای حکم قصاص صرفنظر کردند و دو محکوم به مرگ به زندگی بازگشتند.
روند بخششها بعد از آن آغاز شد که زن و شوهری در شهرستان نور قاتل فرزند خود را در ملاءعام عفو کردند. پس از آن چند اتفاق مشابه در نیشابور، بندرعباس، بیجار و داراب رخ داد و سپس چهارشنبه هفته گذشته دو دختر و سه پسر مردی به نام «مهدی دیانسورکی» که در شهرستان میاندرود به قتل رسیده بود وقتی برای اجرای حکم به زندان ساری رفتند در واپسین لحظات اعلام گذشت کردند. یکروز بعد همین اتفاق در مشهد و آمل نیز تکرار شد.
روابطعمومی زندان مرکزی مشهد اعلام کرد قاتلی که با تایید حکم قصاص نفس، قرار بود سپیدهدم پنجشنبه به مجازات برسد، با گذشت اولیایدم در پای چوبهدار، از مرگ نجات یافت. این قاتل 34ساله جوانی را در سال 1388 با ضربه چاقو کشت و پس از برگزاری چند جلسه محاکمه، دادگاه کیفری استان خراسانرضوی، رای به قصاص وی داد که رای صادره به تایید دیوانعالی کشور نیز رسید. با فراهمشدن مقدمات اجرای حکم، قاتل در زندان مرکزی مشهد پای چوبهدار رفت اما لحظاتی قبل از اجرای حکم، اولیایدم طناب دار را از گردن قاتل گشودند.
در همین حال فردی به نام «ر- د» 51ساله که هشتسال پیش در درگیری «حسن علیزاده» را به قتل رسانده بود، بامداد پنجشنبه از پای چوبهدار نجات یافت. علی طالبی، دادستان عمومی و انقلاب اسلامی شهرستان آمل در اینباره گفت: متهم که هشتسال پیش در درگیری «حسن علیزاده» را به قتل رسانده بود، بامداد پنجشنبه در پای چوبهدار نجات یافت. وی افزود: خانواده مقتول که در طول سالهای گذشته بهطور جدی پیگیر اعدام قاتل بودند، بامداد پنجشنبه با حضور در صحنه اعدام و در حالی که چندثانیه بیشتر به اجرای حکم باقی نمانده بود بخشش خود را اعلام کردند.
دادستان عمومی و انقلاب اسلامی آمل گفت: خانواده مقتول ابتدا در صحنه اعدام بر اجرای حکم اصرار داشتند ولی با تلاشهای صورتگرفته، رضایت خود را اعلام کردند. وی با قدردانی از خانواده مقتول و افرادی که برای کسب رضایت و بخشش تلاش کردند، اظهار کرد: خداوند متعال حق قصاص را به خانواده مقتول داده اما به بخشش و گذشت هم توصیه فراوانی شده است. طالبی افزود: در چنین پروندههایی در مراحل مختلف تلاش میشود پس از صدور حکم، عفو و گذشت حاصل شود اما در نهایت این اولیایدم هستند که درخصوص حق شرعی و قانونی خود تصمیمگیری میکنند.
میترا علیزاده، دختر مقتول دلیل رضایت و بخشش قاتل پدرش را خوابی که دیده بود، عنوان کرد و گفت: ساعت هشتصبح 21 آذر 1385 بود که پدرم من و برادرم را به شهر آورد و خودش به محل کارش رفت. ساعت پنجغروب همان روز متوجه شدیم موبایل پدرم خاموش است. بعد از پیگیریهای صورتگرفته بعد از 32روز جنازه پدرمان را در یکی از روستاهای بابل پیدا کردند و بعد از گذشت هشتماه قاتل وی را که اهل بجنورد بود دستگیر کردند.
علیزاده اظهار کرد: من و برادرم برای اجرای حکم قصاص عجله داشتیم و میخواستیم قاتل پدرمان اعدام شود ولی چندروز قبل از اعدام خوابی دیدم که منجر به رضایت خانواده من در پای چوبهدار شد. در خواب من شخصی آمد و گفت که پول دیه را به یتیمان ببخشید و به قاتل رضایت دهید. دختر مقتول ادامه داد: در لحظهای که طناب دار را به گردن قاتل آویختند، من به مادرم گفتم رضایت بدهیم و برادرم نیز از مادرم خواست تا رضایتمان را اعلام کنیم و در همان لحظات نیز دادستان آمل گفت برای اینکه خانوادهای دیگر عزادار نشوند اگر میخواهید، رضایت دهید که مادرم با این پیشنهاد دادستان موافقت کرد و رضایت خودمان را اعلام کردیم.
اولیایدمی که طی دوهفته اخیر قاتلان را عفو کردهاند، همگی تا آخرین لحظات بر اجرای حکم اصرار داشتند اما ناگهان تصمیم خود را تغییر دادند. همه آنها میگویند از تصمیمی که گرفتهاند راضی هستند. سلیمه دیانسورکی یکی از اولیایدمی است که روز چهارشنبه در زندان ساری و بعد از انداختهشدن طناب دار دور گردن قاتل پدر خود رضایتش را اعلام کرد. او در گفتوگویی با «شرق» ماجرا را توضیح داده است:
پدرتان زمان مرگ چندسال داشت و شغلش چه بود؟
47ساله و قبلا کارمند نیروی انتظامی در پلیس راه جاجرود بود اما زمان قتل بازنشست شده بود.
قتل چطور اتفاق افتاد؟
پرونده ما پیچیده بود. برادرهایم برای شرکت در عروسی رفته بودند که درگیری و دعوا شد. محل عروسی و دعوا تا خانه ما فاصله زیادی نداشت و مادرم که سروصدا را شنیده بود پدر مرحومم را که خواب بود بیدار کرد تا برود ببیند ماجرا چیست. پدرم هم رفت به در خانهای که عروسی آنجا بود، اما وقتی در زد و صاحبخانه که مجلس عروسی یکی از اقوامشان بود در را باز کرد بدون اینکه سوال و جواب یا درگیری به وجود بیاید پدرم را چاقو زد و فرار کرد. بعد از آن صادق- یکی از برادرانم- برای اینکه انتقام خون پدرم را بگیرد به خانه آمد تا لباس عوض کند و دوباره به محل دعوا برود که مادرم ماجرا را فهمید و مانع برادرانم شد.
علت درگیری برادرانتان چه بود؟
برادرم موبایلش را برای لحظاتی روی سکویی که جلو آن ایستاده، گذاشته بود که ناگهان دید گوشی نیست. از اطرافیان پرسید گوشیاش را دیدهاند همه جواب منفی دادند. بعد از آن برادرم از سکویی که جلوی آن ایستاده بود داخل مرغدانی صاحبخانه که پایین آن بود، رفت چون فکر میکرد ممکن است گوشی از سکو داخل مرغدانی افتاده باشد اما صاحبخانه که قاتل است فکر کرده بود که برادرم قصد دارد مرغ ببرد و بدون توجه به حرفهای برادرم با او درگیر شد. بعد از آن دو برادر دیگرم هم وارد ماجرا شدند اما فایده نداشت و فحاشی و درگیری بالا گرفت تا اینکه پدرم وقتی قصد داشت برای جداکردن وارد شود با ضربه چاقوی صاحبخانه به قتل رسید. بعد از آن پلیس که فکر میکرد برادرانم قاتل هستند آنها را دستگیر کرد.
قتل چه تاریخی اتفاق افتاد و تا کشف حقیقت چقدر طول کشید؟
قتل 25تیر سال 87 اتفاق افتاد. یکی از برادرانم برای مراسم چهلم پدرم آزاد شد و دو برادر دیگرم هم 42روز بعد از مراسم چهلم آزاد شدند چون آنموقع حقیقت کشف شده بود. اگر شواهد جریان را لو نمیداد ممکن بود یکی از برادرانم تا آخر بهعنوان قاتل پدرش معرفی شود، اما خداراشکر حقیقت فاش شد. ما قصد داشتیم خون را با خون جواب بدهیم چون ماجرا اصلا از طرف ما نبود.
حقیقت چگونه مشخص شد؟
پس از وقوع قتل شواهد علیه برادرانم بود و آنها به اتهام قتل پدرشان بازداشت شدند. اول داستان زیاد مشخص نبود و برادرانم همچنان متهم بودند که پدرشان را کشتهاند اما پزشکیقانونی بعد از کالبدشکافی اعلام کرد نوک چاقو در بدن پدرم شکسته است و این در حالی بود که چاقوی برادرم سالم بود. بنابراین مشخص شد برادرم قاتل نیست و قاضی پرونده هم خیلی زحمت کشید تا حقیقت کشف شود. بالاخره اتهام از گردن برادرم برداشته و مشخص شد قتل کار کس دیگری است اما قاتل واقعی تا زمانی که حقیقت کشف شد هم ماجرا را قبول نداشت و خواست خدا بود که ما پای چوبهدار او را ببخشیم. ما این کار را برای رضای خدا و بیمه خانواده کردیم، بخشش ما واقعا یک معجزه بود.
خانواده قاتل در این مدت چه رفتاری داشتند؟
زمانی که برادرانم در بازداشت بودند همسر قاتل از ماجرا خبر داشت. او بود که چاقوی شوهرش را جابهجا کرده اما حرفی نزده بود. خانواده قاتل بعد از آنکه حکم نهایی شد دوبار پیش ما آمدند البته طلبکار بودند. درست است که برادران من در دعوا بودند اما پدرم از هیچچیز خبر نداشت. خصومتی هم با قاتل نداشت و بیگناه کشته شد.
در این مدت افرادی بودند که برای جلب رضایت شما واسطه شوند؟
پرونده ما با خیلی از پروندهها فرق داشت. یک وقتی قاتل خودش قتل را گردن میگیرد اما در مورد قتل پدر ما قاتل فرار کرد و بعد هم زیر بار نمیرفت. ما اصلا اجازه نمیدادیم دیگران دخالت کنند فقط به دو، سهنفر که جایگاه اخلاقی و رفتاری مناسبی داشتند اجازه دادیم وارد ماجرا شوند.
چه زمانی تصمیم به اعلام گذشت گرفتید؟
تا صبح چهارشنبه میخواستیم حکم را اجرا کنیم. آن روز قاتل را پای چوبهدار بردند، چشمبند زدند و طناب را هم دور گردنش انداختند اما او را بهخاطر رضای خدا بخشیدیم. ما خیلی بزرگواری کردیم.
گرفتن چنین تصمیمی چقدر برایتان دشوار بود؟
خیلی سخت بود. تا کسی جای ما نباشد نمیفهمد. ما با خانواده قاتل هممحلی بودیم و هرروز که از خانه بیرون میرفتیم از جلو خانه آنها رد میشدیم. گرفتن چنین تصمیمی برایمان خیلی سخت بود اما الان به آرامش رسیدهایم. خدا خواست چنین تصمیمی بگیریم. خدا کمکمان کرد.
دیگر چه توصیهای به اولیایدم دارید؟
چهارشنبه قبل از اینکه قاتل پدر ما پای چوبهدار برود قاتل پسری جوان اعدام شد. وقتی از مادرش پرسیدیم چرا نبخشیدی گفت از دو شب قبل که فهمیدم قرار است قاتل پسرم اعدام شود به آرامش رسیدهام. درواقع خود خانوادهها باید سبک، سنگین کنند و تصمیم بگیرند. ما گفتیم خدا خودش خلق کرده و خودش هم میکشد پس ما در کار خدا دخالت نکنیم. ما قاتل را بهخاطر خود او نبخشیدیم بلکه به خاطر خدا این کار را کردیم چون قاتل زمان قتل تازه از زندان آزاد شده بود و سابقه مواد مخدر و سرقت داشت. آن روز عروسی خواهرزادهاش بود. در این چندسال به ما خیلی بیاحترامی شد اما سکوت کردیم. الان که با شما صحبت میکنم تمام تنم میلرزد. 24ساعت است که نخوابیدهام. واقعا شرایط سختی بود.
حضور همان معتمدانی که با شما وارد مذاکره شدند چه تاثیری در تصمیمی که گرفتید داشت؟
حضور چنین افرادی خیلی تاثیر دارد. اینکه از خانواده مقتول حمایت شود و شرایط آنها را درک کنند خیلی مهم است و به اولیایدم آرامش میدهد.روند بخششها بعد از آن آغاز شد که زن و شوهری در شهرستان نور قاتل فرزند خود را در ملاءعام عفو کردند. پس از آن چند اتفاق مشابه در نیشابور، بندرعباس، بیجار و داراب رخ داد و سپس چهارشنبه هفته گذشته دو دختر و سه پسر مردی به نام «مهدی دیانسورکی» که در شهرستان میاندرود به قتل رسیده بود وقتی برای اجرای حکم به زندان ساری رفتند در واپسین لحظات اعلام گذشت کردند. یکروز بعد همین اتفاق در مشهد و آمل نیز تکرار شد.
روابطعمومی زندان مرکزی مشهد اعلام کرد قاتلی که با تایید حکم قصاص نفس، قرار بود سپیدهدم پنجشنبه به مجازات برسد، با گذشت اولیایدم در پای چوبهدار، از مرگ نجات یافت. این قاتل 34ساله جوانی را در سال 1388 با ضربه چاقو کشت و پس از برگزاری چند جلسه محاکمه، دادگاه کیفری استان خراسانرضوی، رای به قصاص وی داد که رای صادره به تایید دیوانعالی کشور نیز رسید. با فراهمشدن مقدمات اجرای حکم، قاتل در زندان مرکزی مشهد پای چوبهدار رفت اما لحظاتی قبل از اجرای حکم، اولیایدم طناب دار را از گردن قاتل گشودند.
در همین حال فردی به نام «ر- د» 51ساله که هشتسال پیش در درگیری «حسن علیزاده» را به قتل رسانده بود، بامداد پنجشنبه از پای چوبهدار نجات یافت. علی طالبی، دادستان عمومی و انقلاب اسلامی شهرستان آمل در اینباره گفت: متهم که هشتسال پیش در درگیری «حسن علیزاده» را به قتل رسانده بود، بامداد پنجشنبه در پای چوبهدار نجات یافت. وی افزود: خانواده مقتول که در طول سالهای گذشته بهطور جدی پیگیر اعدام قاتل بودند، بامداد پنجشنبه با حضور در صحنه اعدام و در حالی که چندثانیه بیشتر به اجرای حکم باقی نمانده بود بخشش خود را اعلام کردند.
دادستان عمومی و انقلاب اسلامی آمل گفت: خانواده مقتول ابتدا در صحنه اعدام بر اجرای حکم اصرار داشتند ولی با تلاشهای صورتگرفته، رضایت خود را اعلام کردند. وی با قدردانی از خانواده مقتول و افرادی که برای کسب رضایت و بخشش تلاش کردند، اظهار کرد: خداوند متعال حق قصاص را به خانواده مقتول داده اما به بخشش و گذشت هم توصیه فراوانی شده است. طالبی افزود: در چنین پروندههایی در مراحل مختلف تلاش میشود پس از صدور حکم، عفو و گذشت حاصل شود اما در نهایت این اولیایدم هستند که درخصوص حق شرعی و قانونی خود تصمیمگیری میکنند.
میترا علیزاده، دختر مقتول دلیل رضایت و بخشش قاتل پدرش را خوابی که دیده بود، عنوان کرد و گفت: ساعت هشتصبح 21 آذر 1385 بود که پدرم من و برادرم را به شهر آورد و خودش به محل کارش رفت. ساعت پنجغروب همان روز متوجه شدیم موبایل پدرم خاموش است. بعد از پیگیریهای صورتگرفته بعد از 32روز جنازه پدرمان را در یکی از روستاهای بابل پیدا کردند و بعد از گذشت هشتماه قاتل وی را که اهل بجنورد بود دستگیر کردند.
علیزاده اظهار کرد: من و برادرم برای اجرای حکم قصاص عجله داشتیم و میخواستیم قاتل پدرمان اعدام شود ولی چندروز قبل از اعدام خوابی دیدم که منجر به رضایت خانواده من در پای چوبهدار شد. در خواب من شخصی آمد و گفت که پول دیه را به یتیمان ببخشید و به قاتل رضایت دهید. دختر مقتول ادامه داد: در لحظهای که طناب دار را به گردن قاتل آویختند، من به مادرم گفتم رضایت بدهیم و برادرم نیز از مادرم خواست تا رضایتمان را اعلام کنیم و در همان لحظات نیز دادستان آمل گفت برای اینکه خانوادهای دیگر عزادار نشوند اگر میخواهید، رضایت دهید که مادرم با این پیشنهاد دادستان موافقت کرد و رضایت خودمان را اعلام کردیم.
اولیایدمی که طی دوهفته اخیر قاتلان را عفو کردهاند، همگی تا آخرین لحظات بر اجرای حکم اصرار داشتند اما ناگهان تصمیم خود را تغییر دادند. همه آنها میگویند از تصمیمی که گرفتهاند راضی هستند. سلیمه دیانسورکی یکی از اولیایدمی است که روز چهارشنبه در زندان ساری و بعد از انداختهشدن طناب دار دور گردن قاتل پدر خود رضایتش را اعلام کرد. او در گفتوگویی با «شرق» ماجرا را توضیح داده است:
پدرتان زمان مرگ چندسال داشت و شغلش چه بود؟
47ساله و قبلا کارمند نیروی انتظامی در پلیس راه جاجرود بود اما زمان قتل بازنشست شده بود.
قتل چطور اتفاق افتاد؟
پرونده ما پیچیده بود. برادرهایم برای شرکت در عروسی رفته بودند که درگیری و دعوا شد. محل عروسی و دعوا تا خانه ما فاصله زیادی نداشت و مادرم که سروصدا را شنیده بود پدر مرحومم را که خواب بود بیدار کرد تا برود ببیند ماجرا چیست. پدرم هم رفت به در خانهای که عروسی آنجا بود، اما وقتی در زد و صاحبخانه که مجلس عروسی یکی از اقوامشان بود در را باز کرد بدون اینکه سوال و جواب یا درگیری به وجود بیاید پدرم را چاقو زد و فرار کرد. بعد از آن صادق- یکی از برادرانم- برای اینکه انتقام خون پدرم را بگیرد به خانه آمد تا لباس عوض کند و دوباره به محل دعوا برود که مادرم ماجرا را فهمید و مانع برادرانم شد.
علت درگیری برادرانتان چه بود؟
برادرم موبایلش را برای لحظاتی روی سکویی که جلو آن ایستاده، گذاشته بود که ناگهان دید گوشی نیست. از اطرافیان پرسید گوشیاش را دیدهاند همه جواب منفی دادند. بعد از آن برادرم از سکویی که جلوی آن ایستاده بود داخل مرغدانی صاحبخانه که پایین آن بود، رفت چون فکر میکرد ممکن است گوشی از سکو داخل مرغدانی افتاده باشد اما صاحبخانه که قاتل است فکر کرده بود که برادرم قصد دارد مرغ ببرد و بدون توجه به حرفهای برادرم با او درگیر شد. بعد از آن دو برادر دیگرم هم وارد ماجرا شدند اما فایده نداشت و فحاشی و درگیری بالا گرفت تا اینکه پدرم وقتی قصد داشت برای جداکردن وارد شود با ضربه چاقوی صاحبخانه به قتل رسید. بعد از آن پلیس که فکر میکرد برادرانم قاتل هستند آنها را دستگیر کرد.
قتل چه تاریخی اتفاق افتاد و تا کشف حقیقت چقدر طول کشید؟
قتل 25تیر سال 87 اتفاق افتاد. یکی از برادرانم برای مراسم چهلم پدرم آزاد شد و دو برادر دیگرم هم 42روز بعد از مراسم چهلم آزاد شدند چون آنموقع حقیقت کشف شده بود. اگر شواهد جریان را لو نمیداد ممکن بود یکی از برادرانم تا آخر بهعنوان قاتل پدرش معرفی شود، اما خداراشکر حقیقت فاش شد. ما قصد داشتیم خون را با خون جواب بدهیم چون ماجرا اصلا از طرف ما نبود.
حقیقت چگونه مشخص شد؟
پس از وقوع قتل شواهد علیه برادرانم بود و آنها به اتهام قتل پدرشان بازداشت شدند. اول داستان زیاد مشخص نبود و برادرانم همچنان متهم بودند که پدرشان را کشتهاند اما پزشکیقانونی بعد از کالبدشکافی اعلام کرد نوک چاقو در بدن پدرم شکسته است و این در حالی بود که چاقوی برادرم سالم بود. بنابراین مشخص شد برادرم قاتل نیست و قاضی پرونده هم خیلی زحمت کشید تا حقیقت کشف شود. بالاخره اتهام از گردن برادرم برداشته و مشخص شد قتل کار کس دیگری است اما قاتل واقعی تا زمانی که حقیقت کشف شد هم ماجرا را قبول نداشت و خواست خدا بود که ما پای چوبهدار او را ببخشیم. ما این کار را برای رضای خدا و بیمه خانواده کردیم، بخشش ما واقعا یک معجزه بود.
خانواده قاتل در این مدت چه رفتاری داشتند؟
زمانی که برادرانم در بازداشت بودند همسر قاتل از ماجرا خبر داشت. او بود که چاقوی شوهرش را جابهجا کرده اما حرفی نزده بود. خانواده قاتل بعد از آنکه حکم نهایی شد دوبار پیش ما آمدند البته طلبکار بودند. درست است که برادران من در دعوا بودند اما پدرم از هیچچیز خبر نداشت. خصومتی هم با قاتل نداشت و بیگناه کشته شد.
در این مدت افرادی بودند که برای جلب رضایت شما واسطه شوند؟
پرونده ما با خیلی از پروندهها فرق داشت. یک وقتی قاتل خودش قتل را گردن میگیرد اما در مورد قتل پدر ما قاتل فرار کرد و بعد هم زیر بار نمیرفت. ما اصلا اجازه نمیدادیم دیگران دخالت کنند فقط به دو، سهنفر که جایگاه اخلاقی و رفتاری مناسبی داشتند اجازه دادیم وارد ماجرا شوند.
چه زمانی تصمیم به اعلام گذشت گرفتید؟
تا صبح چهارشنبه میخواستیم حکم را اجرا کنیم. آن روز قاتل را پای چوبهدار بردند، چشمبند زدند و طناب را هم دور گردنش انداختند اما او را بهخاطر رضای خدا بخشیدیم. ما خیلی بزرگواری کردیم.
گرفتن چنین تصمیمی چقدر برایتان دشوار بود؟
خیلی سخت بود. تا کسی جای ما نباشد نمیفهمد. ما با خانواده قاتل هممحلی بودیم و هرروز که از خانه بیرون میرفتیم از جلو خانه آنها رد میشدیم. گرفتن چنین تصمیمی برایمان خیلی سخت بود اما الان به آرامش رسیدهایم. خدا خواست چنین تصمیمی بگیریم. خدا کمکمان کرد.
دیگر چه توصیهای به اولیایدم دارید؟
چهارشنبه قبل از اینکه قاتل پدر ما پای چوبهدار برود قاتل پسری جوان اعدام شد. وقتی از مادرش پرسیدیم چرا نبخشیدی گفت از دو شب قبل که فهمیدم قرار است قاتل پسرم اعدام شود به آرامش رسیدهام. درواقع خود خانوادهها باید سبک، سنگین کنند و تصمیم بگیرند. ما گفتیم خدا خودش خلق کرده و خودش هم میکشد پس ما در کار خدا دخالت نکنیم. ما قاتل را بهخاطر خود او نبخشیدیم بلکه به خاطر خدا این کار را کردیم چون قاتل زمان قتل تازه از زندان آزاد شده بود و سابقه مواد مخدر و سرقت داشت. آن روز عروسی خواهرزادهاش بود. در این چندسال به ما خیلی بیاحترامی شد اما سکوت کردیم. الان که با شما صحبت میکنم تمام تنم میلرزد. 24ساعت است که نخوابیدهام. واقعا شرایط سختی بود.
حضور همان معتمدانی که با شما وارد مذاکره شدند چه تاثیری در تصمیمی که گرفتید داشت؟
منبع: روزنامه شرق
امیدواریم این بخششها از روی احساسات نباشد . بعضی ها اعدام هم کمشان است.