روایت حاشیه نویس سایت رهبری از آغاز به کارش
میثم امیری در وبلاگ خود نوشت:
قلم به مزد شدن خوب است یا نه؟
یک نفر میشود رهبر مملکت. هر کسی. یک نفر هم باید حاشیههای دیدارش را بنویسد. هر خری میتواند این کار را بکند. بنویسد. امّا داستان زمانی در خردهریزههای زندگیام مهم میشود که این خر من هستم. این حاشیهنویس. این کسی که این را اقلیمی از قلم میپندارد که باید امتحانش کند. جدا از این که ارادتی به رهبر انقلاب داشته باشد یا نداشته باشد. این مسألهی فرعی است. این کار، بیآن که بخواهیم ارزشگذاری کنیم، امر مهمّی است.
این که طرف اوباما باشد یا بوش یا رهبر انقلاب یا یک رهبر دیگر. این اصلِ مسأله است. و مسألهی بعدی ارادت شما به آن نفر است. ولی نوشتن در این اقلیم، ربطی به این ارادت ندارد. چون وجهِ نوشتههام باید بازتابندهی آن چیزی باشد که میبینی. بازتابندهی واقعیِ ماجرا. این که آنها، یعنی خامنهای دات آی آریها، چیزی را حفظ کنند یا بَرِش دارند یا ممیّزی کنند، مسألهی ثانوی است که هر نویسندهای باهاش روبهروست. ممیّزی در هر سیستم، مسألهی ثانویست. بهویژه در این قصّه. شاید اگر شما برای اوباما هم تکنگاری کنید، آنها ممیّزیاش میکنند و شاید هرگز منتشرش نکنند. حتّی انتشار هم در این داستان اهمیّت ندارد. آنچه که اهمیّت دارد تجربه است. تجربهای که برای هر نویسندهای طلاست.
وقتی امیرخانی، با شجاعت این قصّه را داستان سیستان آغاز کرد، با همین دید پیشرو و آونگاردانه چنین تجربهای را گرانسنگ یافت و این فضل را داشت که مقدّم بر همهی ما حاشیهنگارهای بعدی از رهبری نوشت که میتوان رهبر نوشتدش.
ولی این اقیلم باز شده و میتوان نوشت.
خدا کند که درست بنویسیم. درست، تکنگاری کنیم. آن قدر تجربه ندارم که بخواهم بیش از این بنویسیم این داستان را.
آغاز کارم را در اینجا بخوانید.
پسنوشت:
تا انتهای هفتهی بعد مینویسم.
ارسال نظر