وقتی ب.ام.و اسپانسر اپرا می شود!
پارسینه: گرچه "ب م و" از این طریق برای خود تبلیغ میکند و به قول معروف هیچ گربه ای برای رضای خدا موش نمی گیرد ولی برای آن اکثریتی از مردم که
پارسینه/امیرپرویز: یکشنبه اول جون 2014، هشتمین کنسرت "اپرای دولتی برای همه" با حمایت مالی کارخانه خودروسازی "ب م و" از طرف ارکستر اپرای دولتی برلین، "Staatsoper" در میدان آگوست ببل، جلوی درب ورودی دانشگاه هومبلد اجراء شد.
این ارکستر هر ساله چند ده هزار نفر از دوستداران موسیقی کلاسیک را به این محل می کشاند. حال اگر مانند امروز هوا یاری کند (آفتابی، حدود 20 درجه سانتی گراد)، دیگر نورعلی النور خواهد شد. خیلی از خانواده ها همراه با کودکان دبستانی شان حضور می یابند.
گرچه "ب م و" از این طریق برای خود تبلیغ میکند و به قول معروف هیچ گربه ای برای رضای خدا موش نمی گیرد ولی برای آن اکثریتی از مردم که در غیر اینصورت از پس قیمت کارت ورودی برای خود و خانواده شان به سختی بر می آیند فرصتی است تا دلی از عزا در بیاورند و یکبار در سال هم که شده به موسیقی از ارکستری گوش فرا دهند که معمولاً طبقات دارا، بقول معروف بورژواها، از آن بهره مندند.
در برنامه دو ساعته امروز که از ساعت یک بعد از ظهر به وقت اروپای مرکزی شروع شد قطعاتی از آهنگسازان آلمانی ریچارد واگنر (1813-1883)، و لودویگ وان بتهوون (1770-1827) و اثر معروف آهنگساز کلاسیک مدرن از روسیه، ایگور استراوینسکی (1882-1971) و به رهبری دانیل بارنبویم اجراء شدند. در پایان بخاطر تشویق مکرر حاضرین قطعه "پلونیز از اپرای اویگن اونگین" اثر آهنگساز شهیر روس، پیوت ایلیچ چایکوفسکی (1840-1893) نواخته شد. این اپرا بر اساس رمان آلکساندر پوشکین ساخته شد.
اغلب شهرهای آلمان، بخصوص شهرهای بزرگ، ازجمله برلین، هامبورگ، مونیخ، ... از امکانات فرهنگی زیادی بر خوردارند.
مثلا در برلین که بطور تاریخی نه تنها پایتخت سیاسی آلمان بوده بلکه از نظر امکانات فرهنگی نیز چنین بوده است. غیر از "اپرای دولتی" میتوان از "اپرای آلمان"، "خانه کنسرت" و مجموعه تالار بزرگ ارکستر سمفونیک "فیلارمونی* نام برد.
بعضی از این "خانه" های موسیقی کلاسیک درهایشان را یکروز، پایان هفته، در سال رایگان بروی شهروندان باز میگذارند.
این یک تجربه خوبیست برای کودکان و نوجوانانی که خیلی از آنها در مدارس موسیقی به فراگیری آلات موسیقی مشغولند. در چنین روزهایی تعدادی نوازنده در داخل سالن کوچکتری آلات موسیقی کوچک (مثلاً ویولن 1/8، 1/4، ...) را به دست کودکان می دهند و با آنها یک قطعه ساده را می نوازند. خیلی از این کودکان برای اولین بار دستشان به این آلات موسیقی خورده است. بدین ترتیب علاقه مندی این کودکان به نواختن موسیقی کلاسیک را بر می انگیزند.
در چنین روزی آثار کلاسیک با ارکسترهای بزرگ، تکنوازی، دو یا چهار نفره ارائه میشود. رهبر ارکستر تمرین زنده ای را با ارکستر بزرگ شروع میکند و مسائل را به مردم حاضر توضیح میدهد.
بدین ترتیب مردم "عادی" به روند آماده سازی یک کنسرت پی برده، کودکان و نوجوانان به موسیقی کلاسیک علاقه مند شده، ماندگاری این نوع موسیقی در برابر موج فزاینده دیگر گرایشات موسیقی تضمین می شود.
در جوامعی چون آلمان هر کسی میتواند محل اجرای موسیقی مورد علاقه اش را پیدا کند. بعضی از گرایشات موسیقی میتواند برای تعدادی از مردم "غیر فرهنگی"، "کسل کننده" ویا "بی ارزش" باشد ولی برای بخشی دیگر از مردم عکس آن باشد. اینجا بخشنامه ای له/علیه هیچ گرایش موسیقی وجود ندارد. هیچ گروهی "دلواپس" و "نگران" این گرایشات نیست و هیچ کسی به خود زحمت سفر چند هزار کیلومتری به کشوری دیگر برای حفاظت "اخلاقی" ورزشکارانش نمی دهد! همه چیز سر جای خودش است.
درمدارس موسیقی دولتی آلمان یک دوره یک و نیم ساله برای کودکان پیش دبستانی، "پرورش موسیقیایی"، ارائه میشود. شهریه آن خیلی پائین است، حدود 20 یورو در ماه. مربیان همراه با بازی، کودکان (بین چهار تا شش سال) را با آلات موسیقی و نت های ساده آشنا میکنند.
در پایان دوره، مربی مربوطه به پدر/مادر کودک آلت موسیقی مناسب کودکشان را مشاوره می دهد. خیلی از این کودکان پس از این دوره، همزمان با شروع دبستان هفته ای یکبار بعد از ظهر، بمدت نیم تا سه ربع ساعت، در مدارس موسیقی برای فراگیری یکی از آلات موسیقی (پیانو، ویولن، ویولا، ویولن سل، کنتراباس، فلوت، ...) شرکت می کنند.
تدریس تک نفره و شهریه آن از 60 تا 80 یورو در ماه است. اگر یک خانواده از پس این هزینه بر نیاید دولت بخشی از آنرا (حدود 1/3) متقبل میشود. اشتباه نشود، صحبت بر سر وجود عدالت اجتماعی ویا شانس برابر آموزش و پرورش برای همه در آلمان نیست، چرا که چنین ادعایی در یک جامعه طبقاتی عوامفریبی بیش نیست. بلکه صحبت بر سر وجود حداقل هایست که در بسیاری از جوامع اثری از آن نیست وخیلی از کودکان فرودستان بجای رفتن به مدرسه، در خیابانها مشغول کارند واز بی رحمانه ترین سوء استفاده ها در امان نیستند. این درحالیست که اقلیتی فرادست هر روز فربه تر شده خود و فرزندانشان از همه چیز برخوردارند.
اگر یک خانواده آلمانی در شهرکی کوچک و یا دهی زندگی کند که چنین مدارس موسیقی در آن نباشد در همان نزدیکی ها معلم موسیقی پیدا میکنند که بطور خصوصی به تدریس کودکشان بپردازد. حق الزحمه چنین کلاسهایی چیزی حدود 20 یورو از مدارس دولتی بیشتر است. فلسفه فرستادن کودکان در سنین خیلی پایین برای فرا گرفتن موسیقی، تأثیر مثبت آن بر روی شخصیت و توسعه مغزی کودک است.
سوزوکی، پروفسور ژاپنی در دهه 50 قرن پیشین پژوهش های زیادی در مورد این تأثیرات انجام داد و روشی را ابداع کرد (بنام ایشان) که حتی کودکان خردسال قادرند قطعات موسیقی را به همان روش "تقلید و تکرار" که زبان مادری را فرا میگیرد، بیاموزند و بنوازند.
روش سوزوکی امروزه حدود 60 سال قدمت دارد. امروزه در بیش از 40 کشور جهان، از جمله آمریکا، آلمان، فرانسه، کشورهای اسکاندیناوی، ... بیش از 8000 معلم با این روش برای 250000 کودک و نوجوان موسیقی تدریس میکنند. گرچه رشته سوزوکی ویولن بود ولی امروزه رشته های دیگر نیز به این روش گرویدند.
با چنین سازماندهی اجتماعی میتوان در مسیر آینده کودکان و جوانان تاثیر گذاشت نه با بخشنامه و اجبار، طبیعیست که حتی با چنین برنامه ریزی ها هیچ تضمینی وجود ندارد که در زندگی همه کودکان امروزی، فردا هیچ انحرافی صورت نگیرد ولی احتمال آن از کشورهایی که چنین نمی کنند کمتر است.
ارسال نظر