گوناگون

فرض های نادرست در تحلیل فوتبال

فرض های نادرست در تحلیل فوتبال

پارسینه: در این متن می خواهم به بعضی خطاهای رایج در تحلیل فوتبال، به ویژه جام جهانی که مخاطب زیادی دارد، اشاره کنم. بعضی از این موارد شاید بدیهی به نظر برسد، اما در واکنشهای فیسبوکی و گپهای دوستانه، نمونه آنها را زیاد می بینیم. چند مورد امشب می نویسم و چند مورد فردا:


1) فرض یکنواخنی و ثبات عملکرد تیمها در طول جام: اینکه فرض شود اگر مثلا آرژانتینی که از ایران 1-0 برده، در فینال 3-0 از آلمان ببرد، پس ما به اندازه 2 گل از آلمان بهتریم. در حالی که سایر تیمها، از جمله آرژانتین، هم مثل ایران نوسان و روز خوب و بد دارند. تقریبا تمام قهرمانان جام جهانی در یکی از مراحل اولیه در مقابل یک تیم ضعیف زمینگیر شده اند.

ضمن اینکه بسیاری تیم های بزرگ در جریان مسابقات خود را پیدا می کنند و به بلوغ تاکتیکی می رسند. نهایتا اینکه اصولا قدرت تیمها مفهومی "ترتیب پذیر" (ordinal) نیست و به دلایل سیستماتیک ناشی از سبک بازی، ممکن است تیم هجومی x که اصولا از تیم y قوی تر است، همیشه جلوی سبک دفاعی تیم y مشکل داشته باشد.

2) فرض تناسب بین "میزان اختلاف گل بین برنده و بازنده"، با "تفاوت قدرت آنها": وقتی تیمی از حریفش عقب می افتد و ریسک حمله همه جانبه را قبول می کند، احتمال بالایی وجود دارد که با اختلاف گل زیادی بازی را ببازد، اما در عوض با حمله همه جانبه احتمال به تساوی کشیدن بازی باخته را هم زیاد می کند. شکست با اختلاف گل زیاد را لزوما به حساب ضعف توان یا تاکتیک تیم نباید گذاشت.

3) فرض رابطه مستقیم بین "پیروزی یک تیم" و "برتری افکار تاکتیکی مربی آن": جدال دو تیم با قدرت فرضی کاملا یکسان (از نظر بازیکن) را در نظر بگیرید. نمی توان فرض کرد الزاما مربی تیم پیروز آن بازی در پیاده کردن تاکتیکش موفق تر بوده. ممکن است تیم بازنده در ایجاد موقعیت های گل و ساختار دفاع و حمله شرایط بهتری داشته، اما موقعیت های گل پرتعدادتر آن، به دلیل عوامل خارج از کنترل مربی، گل نشده باشد. اینکه کارنامه بلندمدت نتایج یک مربی ملاک قضاوت در مورد توانایی او قرار بگیرد، کاملا بجاست؛ اما شکست تیم در "یک بازی" به هیچ وجه به معنای ضعف اندیشه های تاکتیکی مربی اش "در آن بازی" نیست.

متاسفانه اغلب قضاوت های بعد از بازی در مورد توان مربیان منحصرا به نتیجه بازی تکیه می کند. حتی گاهی نتیجه، ملاک قضاوت در مورد جواز اخلاقی یک حرکت قرار می گیرد. مثلا درگیری مربی با داور در صورت پیروزی تیمش به حساب "حرفه ای گری و جنگ روانی و انگیزه دادن به تیم خودی" گذاشته می شود، اما اگر مهاجم توپ را به تیر دروازه بزند و تیم ببازد، همان رفتار مربی به حساب "به هم زدن تمرکز تیم و باختن توأمان نتیجه و اخلاق" گذاشته می شود.

4) این فرض که عملکرد موفق بازیکن تعویضی به حساب استحقاق او برای زودتر وارد شدن به زمین گذاشته شود: در حالی که برای مثال یک مهاجم سرعتی و تازه نفس - که پس از ورود به زمین و مواجهه با مدافعان خسته، گل زده - شاید اگر از ابتدا در ترکیب قرار می گرفت، کارایی بسیار کمتری می داشت.

سروش اصلانی

ارسال نظر

نمای روز

داغ

صفحه خبر - وب گردی

آخرین اخبار