داعش و اوضاع مایلیکهنی خاورمیانه
پارسینه: وقتی مایلیکهن سرمربی تیم ملی بود، در مجلس پنجم اتفاق جالبی افتاد که احتمالاً در نوع خود منحصر به فرد است.
تحت رهبری مایلیکهن فوتبال ملی شاهد شکستهای پی در پی، و ایران در یک قدمی حذف از صعود به جام جهانی فرانسه بود. کسی سابقه مربیگری مایلیکهن را در حد و اندازه یک باشگاه درجه دو هم قبول نداشت. در دوران بازیگری هم آدم سر به راهی نبود. اما در تیم ملی سرشار از ادعا بود، و به حمایتهای ویژه اتکا داشت. شخصیت او را هم که میشناسیم. تیم را در حساسترین شرایط دچار بدترین حاشیهها کرد. حتی علی دائی را هم مدتی کنار گذاشت که در در اوج فوتبال خود بود.
مردم و افکار عمومی بشدت ناراضی بودند. صدای نمایندگان مجلس هم در آمد. او را به مجلس پنجم فراخواندند تا حسابی سؤالپیچش کنند. اما به یک باره گوشی دست جناحهای مختلف آمد و مجلس کاملاً هنگ شد. خیلی از جزئیات یادم رفته اما کلیاتی را که به یاد دارم برای شما تعریف میکنم. اکثریت مجلس از جناح راست حکومت بود. اما جناح تازه تاسیس کارگزاران سازندگی یک اقلیت قدرتمند روانه مجلس کرده بود. در معادلات قدرت، این موضوع شکست بزرگی برای جامعه روحانیت مبارز محسوب میشد.
کارگزارانیها هیچ میانهای با مایلیکهن نداشتند، و در آن دوران جریانی پیشرو محسوب میشدند، و میخواستند خودی به مردم نشان دهند. اما مسئله اینجا بود که رئیس وقت سازمان ورزش یعنی مصطفی هاشمیطبا، از بنیانگذاران کارگزارن بود. و به نوعی حامی مایلیکهن محسوب میشد. هر چه علیه مایلیکهن میگفتند، عملاً به ضرر متحد اصلی آنها در حکومت تبدیل میشد.
جناج راست حکومت مایلی کهن را نیروی خودی می دانست، و بدش نمیآمد که دیگران را در سازمان ورزش مقصر جلوه دهد. خاصه که سازمان ورزش دست یک کارگزارانی بود. اما حتی به مدیریت هاشمیطبا هم چیزی نمیتوانستند بگویند. چون تقریباً تمام مدیران وقت فوتبال منصوب و باقی مانده دوران غفوریفرد بودند که عضو هیئت مؤتلفه، و در واقع کسی بود که پای امثال مایلیکهن را به مربیگری فوتبال ملی باز کرد. غفوریفرد حتی در دفاع از مایلی کهن در مجلس حرف هم زد. اگر جناح راست به سازمان ورزش پیله میکرد، عملاً خودیترین و تحصبلکردهترین عضو خود یعنی غفوریفرد را آزرده میساخت. مؤتلفه نمایندگانی در مجلس داشت که ابداً راضی به ناراحتی مؤتلف و همقبیله خود نمیشدند. مایلی کهن هم که کلاً نورچشمی آنها محسوب میشد و میشود.
خلاصه بدجوری اوضاع پیچیده شده بود. تقریباً هیچ حرف مهمی در مجلس رد و بدل نشد. هر کسی هر حرفی میزد، از نظر سیاسی بیشتر خدمت به حریف محسوب میشد و حتی جنبه خودزنی هم پیدا میکرد. مایلیکهن فرصت را غنیمت شمرد و قیافه یک بچه هیئتی مظلوم را به خود گرفت و داد سخن سر داد و با موفقیت مجلس را ترک کرد. تا فوتبال ملی همچنان قربانی بیکفایتی او و حامیانش باشد.
اوضاع منطقه من را یاد همان اتفاق انداخت. خاورمیانه بدجوری مایلیکهنی شده است. همه قدرتهای محلی و جهانی فلانگیجه گرفتهاند. هر تصمیمی میگیرند و هر اقدامی میکنند، عملاً به نفع حریف و کسان دیگری تمام میشود که اصلاً میانه خوبی با آنها ندارند. اوضاع قمر در عقرب و سیاست در منطقه آچمز شده است. فعلاً بیگناهان و شهروندان عادی تاوان میدهند. تاوان سختی هم میدهند.
محمد بابایی/روزنامه نگار
ارسال نظر