سيدمحمد اسلامي در یادداشت روز خراسان نوشت:
آيا آقاي ظريف در تمديد برنامه اقدام مشترک ژنو اشتباه کرده است؟ ممکن است هريک از ما قضاوت متفاوتي درباره آن داشته باشيم. اما فارغ از اينکه چه پاسخي به اين سوال داده ايم، مهم تر اين است که چگونه به اين سوال پاسخ داده باشيم. به نظر مي رسد براي پاسخ به اين پرسش بايد ابتدا به چند پرسش اوليه بپردازيم.
١. پرونده هسته اي در يک سال گذشته چه مسيري را طي کرده است؟
سال گذشته در چنين روزهايي ايران و ٦ کشور ديگر توافق کردند تا تلاشي مشترک را براي رسيدن به يک چارچوب مشخص و عيني آغاز کنند که به رفع تنش ساختگي بين ايران و ديگران منجر شود. توافق نامه ژنو را بايد نوعي قرارداد آتش بس موقت بين ايران و مخالفانش دانست. بنابراين مهم است بدانيم که در پايان برنامه اقدام مشترک ژنو اساسا قرار نبوده است که پرونده سياسي شده ايران به طور کامل حل و فصل شود. بلکه قرار بوده است براي حداکثر يک سال آتش بس اعلام کنند و به ديپلماسي و مذاکره فرصت دهند که احتمال دستيابي به صلح سياسي در اين زمينه را بيازمايد. ٢ روز پيش مذاکره کنندگان ايراني و طرف هاي مقابلشان در برابر اين ٢ راهي بودند که اعلام کنند راهي سياسي براي حل اين بحران وجود دارد يا اينکه نمي توانند يا نمي خواهند که اين گره را به جاي دهان، با دست باز کنند. پاسخ آن ها اين بود که آتش بس فعلا برقرار بماند. آيا مذاکره کنندگان ايراني از ابتدا براي اعلام تمديد آتش بس به وين رفته بودند؟ براساس اطلاعات دريافتي به نظر مي رسد که به هيچ وجه اين چنين نيست. تيم مذاکره کننده ايراني به همان اندازه براي اعلام شکست آماده بود که براي اعلام توافق آماده بود.
چه توافقي؟ توافق بر سر يک راه حل منطقي به گونه اي که رسيدن به نتيجه نهايي را تضمين کند. بنابراين مهم است يادآوري کنيم که از ابتدا نيز قرار نبود در وين يک آتش بس کامل اعلام شود.
٢. قرار است در زمان بندي جديد درباره چه موضوعاتي گفت و گو شود؟
واقعيت اين است که سال هاي اخير به دليل توهم ايران هراسي در عرصه بين المللي و برخي اقدامات در سياست خارجي پيشين، اساسا يک مفاهمه مشترک عيني بر سر پرونده هسته اي وجود نداشت. اما در يک سال گذشته ايران و ٦ کشور مورد مذاکره درک کرده اند که چه بخشي از گفته هاي پيشينشان صرفا اعلام مواضع ديپلماتيک و کدام بخش اعلام سياست هاي قطعي است. اکنون ديگر از مرحله ناز و کرشمه هاي ديپلماتيک گذشته ايم. واقعيت اين است که در آذر ماه جاري ٢ طرف مذاکره، ايران و ٦ کشور، مي توانستند مذاکرات را پايان يافته اعلام کنند. در اين شرايط قطعا ايران تصميم هاي از پيش اتخاذ شده را اجرايي مي کرد. اما برداشت همه جانبه اين بود که صورت مسئله بعد از يک سال دقيق، جزئي و صريح روشن شده است و اکنون سطح مذاکرات از اعلام مواضع صرف به تلاش هاي چند جانبه براي دستيابي به فرمول هاي مشخص رسيده است.
٣. آيا کسي از محتواي مذاکرات و جزئيات آن خبر دارد؟
با همه اين ها آيا کسي مي داند که جزئيات مذاکرات چه بوده و يا قرار است از اين به بعد چه باشد؟ خير. به جز سران کشورها و مذاکره کنندگان ارشد (آن هم نه مذاکره کنندگان همه ٧ کشور) هيچ کسي چه در ايران و چه در کشورهاي مقابل چيزي بيش از عناوين کلي موضوع مذاکرات شامل ١) موضوع غني سازي اورانيوم و سطح آن، ٢) موضوع بازرسي هاي آژانس بين المللي انرژي اتمي و قواعد آن و ٣) موضوع لغو تحريم هاي غربي و جدول زمان بندي آن نمي داند. اين را براي آن هايي گفتيم که منتظر گزارش هاي نيويورک تايمز و المانيتور و مانند اين ها هستند. اين را براي آن ها مي گوييم که در ماه هاي گذشته پي در پي مدعي مي شدند که دولت دکتر روحاني و تيم مذاکره کننده توافق پشت پرده اي را انجام داده اند و منتظر مهياشدن شرايط براي اعلام آن هستند. البته بايد بي پرده بگوييم که ضمن اعتماد به تمامي اعضاي تيم مذاکره کننده، هيچ کسي نمي تواند خود را از اشتباه مصون بداند. مذاکره کنندگان ما هم معصوم نيستند. اما انتقاد مغرضانه را نبايد با انتقاد منصفانه و فني و حساب شده اشتباه کنيم.
۴. آيا ما در مذاکرات به کشورهاي 1+5 به ويژه آمريکا اعتماد داريم؟
با اين حال اگرچه کسي از جزئيات مذاکرات مطلع نيست، اما مي توان اصول کلي حاکم بر فضاي مذاکره را مرور کرد. هيچ کس اکنون در هيچ کشوري و درباره هيچ موضوعي مذاکره را بر مبناي اعتماد انجام نمي دهد. بديهي است که مبناي جمهوري اسلامي ايران در مذاکرات با ٦ کشور اعتماد نيست و نبوده است. همه ما مي دانيم که ديپلمات هاي غربي، روس و چيني براي منافع ملي خودشان در مذاکرات حاضر شده اند. با اين حال تلاش ديپلمات هاي جمهوري اسلامي ايران اين است که براساس محاسبات سياسي و فني دقيق، منطق و راه حلي را برگزينند که بتواند به يک بازي برد-برد تبديل شود. آيا رسيدن به اين راه حل شدني است؟ کسي نمي داند. بايد منتظر آينده ماند. آيا ٦ کشور حداقل هاي اعتماد را دارند؟ يکي از هدف هاي اصلي اين مذاکرات دقيقا پاسخ به اين پرسش است.
۵. آيااحتمال عدم توافق در مذاکرات در پايان ٧ ماه آينده وجود ندارد؟
ابتدا بايد توجه کنيم که مفهومي تحت عنوان "شکست" در مذاکرات حداقل براي جمهوري اسلامي ايران وجود ندارد. ما در مذاکرات يابه نتيجه مطلوب مان مي رسيم، يا اين که اثبات مي کنيم مانع دستيابي به توافق طرف مقابل بوده است. با اين وجود، احتمال عدم توافق در تمام حدود يک هفته مذاکره اخير، بلکه تمام سال گذشته وجود داشته و از اين پس هم وجود خواهد داشت. بنابراين بايد رک و صريح خودمان را براي عدم توافق آماده کنيم.
۶. آيا مذاکره به تنهايي مي تواند متضمن منافع ملي باشد؟
با در نظر گرفتن اين نکات بايد همه بدانيم که مذاکرات اگرچه ممکن است مفيد باشد، اما به تنهايي نمي تواند مشکلات کشور را حل کند. بسياري از مشکلات کنوني نه به خاطر پرونده سياسي هسته اي، بلکه به خاطر ضعف هاي ساختاري در مديريت کشور و جامعه خودمان است. اين روزها اجلاس اپک نيز در وين برگزار مي شود. در اين نشست احتمال ارزان تر شدن قيمت نفت جدي است. مخرب تر از تحريم ها و دشوار تر از مذاکرات هسته اي، اقتصاد وابسته به نفت کشور است. همزمان نبود شفافيت در اقتصاد کشور، رونق را از بين برده است. بايد به همان اندازه که نگران پرونده هسته اي هستيم، براي اقتصاد آلوده به رانت مان نگران باشيم. قطعا اگر همزمان به مولفه هاي اساسي قدرت کشورمان مانند افزايش سرمايه اجتماعي و وفاق ملي بپردازيم، مذاکره کنندگان نيز با توان بيشتري مي توانند براي تحقق حقوق کشور چانه زني کنند. دولت نبايد و نمي تواند اقتصاد کشور را به مذاکرات هسته اي گره بزند.
انرژی هسته ای برای ایران اقتصادی نیست.