ارتباط نظریه و عمل در دیپلماسی هستهای
پارسینه: در حوزه دیپلماسی هسته ای شاید سه واژه بیش از همه تکرار می شود: انرژی هسته ای، دیپلماسی و علوم سیاسی. سوال این است که رابطه بین این سه حوزه چگونه خواهد بود؟ در عین حال رابطه بین حوزه فکر و حوزه عمل چگونه قابل تجزیه و تحلیل است؟
دکتر سیدمحمدکاظم، سجادپور استاد دانشگاه و تحلیلگر مسایل بین المللی در نشست دیپلماسی هسته ای که توسط انجمن علوم سیاسی برگزار شد، به پیوند علمی و عملی میان سه حوزه انرژی هسته ای، دیپلماسی و علوم سیاسی پرداخت.
در حوزه دیپلماسی هسته ای شاید سه واژه بیش از همه تکرار می شود: انرژی هسته ای، دیپلماسی و علوم سیاسی. سوال این است که رابطه بین این سه حوزه چگونه خواهد بود؟ در عین حال رابطه بین حوزه فکر و حوزه عمل چگونه قابل تجزیه و تحلیل است؟
انرژی هسته ای
با نگاهی خرد به این سه پدیده، در ابتدا باید گفت انرژی هسته ای حوزه فنی و علمی است. در عین حال مبنای حقوقی و حاکمیتی داشته و در همین راستا سیاسی و امنیتی نیز خواهد بود. از طرفی یک مساله اجتماعی- اقتصادی نیز هست. از این رو کمتر مساله ای چنین ابعاد و وجوهی داشته است.
دیپلماسی
به نظر می رسد باید بیشتر درباره بعد دیپلماسی بحث شود. دیپلماسی از کهن ترین نهادهای زندگی بشر است. زمانی که انسان ها از طریق شکار زندگی می کردند، پیش از نزاع درباره منطقه شکار، با فرستادن نمایندگانی حدود شکار خود را میان قبایل تعیین می کردند. به همین خاطر اصل احترام نمایندگان و فرستادگان یک اصل کهن بوده و دیپلماسی نیز به همان اندازه کهن است. به همان اندازه که جهان پیچیده است، دیپلماسی نیز پیچیده تر و تخصصی تر شده و برای خود چارچوبی دارد. گاهی در سازمان ملل سال ها بر سر یک ویرگول مذاکره می شود. زیرا همان ویرگول با سرنوشت، تمامیت ارضی و حاکمیت سیاسی کشورها سر و کار دارد. دیپلماسی بسیار تکنیکی است، هرچند دسته بندی می شود. گاهی دیپلماسی برای خاتمه یک جنگ و گاهی برای امضای قراردادها به کار می رود.
علوم سیاسی
پرسش این است که علوم سیاسی در مورد چیست؟ باید گفت علوم سیاسی در مورد تولید فهم در خصوص قدرت است. در علوم سیاسی با تولید فهم در عرصه تولید، توزیع و مصرف قدرت سر و کار داریم. ما اکنون مصرف کنندگان قدرت هستیم. امنیتی که در ایران وجود به دلیل مصرف قدرت است. همزمان تولیدکنندگان قدرت نیز هستیم. همانند دیپلماسی، علوم سیاسی نیز از کهن ترین رشته هاست که با عرصه فکر درباره چرخه قدرت، اندیشه در مورد قدرت و توزیع و پویایی قدرت در همه حوزه ها اعم از محلی، ملی، منطقه ای و بین المللی سر و کار دارد که بسیار مهم است.
جمع بندی نگاه خرد بر این است که دو حوزه اول یعنی انرژی هسته ای و دیپلماسی یک حوزه عملی بوده که در عین حال با فکر سر و کار دارد و حوزه سوم - علوم سیاسی - که حوزه فکری است، امروز روشن شد که با هم پیوند دارند. این پیوند بسیار قابل توجه است.
اگر از نگاه خرد به نگاه کلان برسیم، نمی توان به صورت مجمع الجزایر پراکنده به این سه حوزه نگاه کرد. باید به صورت یک مجمع الجزایر به هم پیوسته به آن ها نگاه شود. انرژی هسته ای از علوم سیاسی و فهم قدرت در وضعیت فعلی ایران، منطقه و جهان جدا نیست. دیپلماسی ایران بدون فهم آن چیزی که در عرصه تکنولوژیک می گذرد، قابل پیشروی نیست. تردیدی نیست که باید میان این مجمع الجزایر پیوند و پلی برقرار باشد.
این پل ها بسیار کلیدی و جدی است. این پل ها همانند پل های ساختمانی با بخشنامه ایجاد نمی شوند. ساختن هر پلی روند پیچیده و محاسبه گرانه ای در بر دارد. سوال این خواهد بود که چگونه این پل را ایجاد کنیم؟ راه ها و مدل های مختلفی وجود دارد. یک مدل دیپلمات دانشور - scholar diplomat - است. مفهومی که حتی امروز وارد نیروهای ارتش نیز شده و افرادی در ارتش های جهان حضور دارند که هم متفکر و هم نظامی هستند. این افراد به راحتی می توانند پل ایجاد کنند. راه دیگر ارتقای سطح دانش سیاسی، دانش تخصصی و دیپلماتیک - دانش عمومی در این حوزه - در کل جامعه و در سطوح مختلف است. این سطوح چه در سطح خیابان، چه در سطح کلاس، چه در سطح روزنامه و چه در سطح بحث های علمی می تواند باشد. ارتقای نقشه شناختی و عملی کردن آن تولید فهم یکی از راه هایی است که می تواند ایجاد پل را امکان پذیر کند. تاکید می شود که برپایی این پل روندی پروسه ای، تدریجی و مانند علم، تجربی است، اما یک ضرورت انکار ناپذیر برای جامعه است.
حال چه چیزهایی را نیاز داریم؟ همه ما به ایران علاقه داریم. این علاقه فارغ از دین و مذهب است. پس عشق وجود دارد. در عین حال هر کسی از هر جناحی تردیدی نسبت به پیشرفت ایران ندارد. در عین حال علاقه مندی به علوم سیاسی یعنی علم نیز وجود دارد. منتها ترجمه عشق و علم به قدرت در ایران بسیار کلیدی است. سوال این است چگونه می توان آن را انجام داد؟ قدرت ایران تک بعدی نیست. بخشی از قدرت ایران قدرت علمی و بخشی دیگر فهم، تجزیه و تحلیل به صورت فنی تر، دقیق تر و علمی تر چیزی است که در جهان می گذرد. علاوه بر ترجمه عشق و علم به قدرت، باید به ابزارهای تحلیل و فهم نیز توجه کرد. کار علوم سیاسی تولید فهم بود که برای آن نیاز به ابزار است. ابزارهای ما نیز همه فکری است.
باید اشاره کرد که با وجود همه تحولات مثبت از نظر علمی، فاجعه های تحلیلی نیز در حال روی دادن است. امروز شما با یک پیامک و تیتر می خواهید جهان را تحلیل کنید یا با یک نگرش از پیش تعیین شده به پدیده ها نگاه می کنید. مثلا می گویند مذاکرات هسته ای بد است. بدون اینکه به جزییات پرداخته شود تنها با یک نگرش پیشینی به تحلیل می پردازند. برخی اگر مخالف هستند، هر چیزی را با مخالفت بیان می کنند، حتی اگر از آن اطلاعات نیز داشته باشند، اما اطلاعات را در کلیشه های تحلیلی که جواب واقعیت را روشن نمی کند، قرار می دهند.
باید به طور مرتب داده ها، مفاهیم و نظریات جدید با علوم سیاسی و ابزارهای تحلیلی را نگاه کرد. شاید بتوان این توصیه را داشت که دیپلماسی را جدی تر بگیریم. دیپلماسی یک امر جدی است. اگر کسی به دیپلماسی بپردازد، متوجه خواهد شد که دیپلماسی ضد تقدیرگرایی و ساختار گرایی منحطی است که در برخی از تئوری ها به حالت کلیشه در آمده است. دیپلماسی با عنصر انسانی می تواند هر شرایطی را تغییر دهد. البته بدان معنی نیست که عنصر انسانی همه چیز است، بلکه این عنصر تعیین کننده خواهد بود. در نهایت دو موضوع را باید مد نظر داشت: نخست حفظ دستاوردهای کشور و دیگری توسعه و گسترش آن. برای تحقق آن نیز نیاز به به پل زدن بین حوزه های عمل و فکر دارد.
در حوزه دیپلماسی هسته ای شاید سه واژه بیش از همه تکرار می شود: انرژی هسته ای، دیپلماسی و علوم سیاسی. سوال این است که رابطه بین این سه حوزه چگونه خواهد بود؟ در عین حال رابطه بین حوزه فکر و حوزه عمل چگونه قابل تجزیه و تحلیل است؟
انرژی هسته ای
با نگاهی خرد به این سه پدیده، در ابتدا باید گفت انرژی هسته ای حوزه فنی و علمی است. در عین حال مبنای حقوقی و حاکمیتی داشته و در همین راستا سیاسی و امنیتی نیز خواهد بود. از طرفی یک مساله اجتماعی- اقتصادی نیز هست. از این رو کمتر مساله ای چنین ابعاد و وجوهی داشته است.
دیپلماسی
به نظر می رسد باید بیشتر درباره بعد دیپلماسی بحث شود. دیپلماسی از کهن ترین نهادهای زندگی بشر است. زمانی که انسان ها از طریق شکار زندگی می کردند، پیش از نزاع درباره منطقه شکار، با فرستادن نمایندگانی حدود شکار خود را میان قبایل تعیین می کردند. به همین خاطر اصل احترام نمایندگان و فرستادگان یک اصل کهن بوده و دیپلماسی نیز به همان اندازه کهن است. به همان اندازه که جهان پیچیده است، دیپلماسی نیز پیچیده تر و تخصصی تر شده و برای خود چارچوبی دارد. گاهی در سازمان ملل سال ها بر سر یک ویرگول مذاکره می شود. زیرا همان ویرگول با سرنوشت، تمامیت ارضی و حاکمیت سیاسی کشورها سر و کار دارد. دیپلماسی بسیار تکنیکی است، هرچند دسته بندی می شود. گاهی دیپلماسی برای خاتمه یک جنگ و گاهی برای امضای قراردادها به کار می رود.
علوم سیاسی
پرسش این است که علوم سیاسی در مورد چیست؟ باید گفت علوم سیاسی در مورد تولید فهم در خصوص قدرت است. در علوم سیاسی با تولید فهم در عرصه تولید، توزیع و مصرف قدرت سر و کار داریم. ما اکنون مصرف کنندگان قدرت هستیم. امنیتی که در ایران وجود به دلیل مصرف قدرت است. همزمان تولیدکنندگان قدرت نیز هستیم. همانند دیپلماسی، علوم سیاسی نیز از کهن ترین رشته هاست که با عرصه فکر درباره چرخه قدرت، اندیشه در مورد قدرت و توزیع و پویایی قدرت در همه حوزه ها اعم از محلی، ملی، منطقه ای و بین المللی سر و کار دارد که بسیار مهم است.
جمع بندی نگاه خرد بر این است که دو حوزه اول یعنی انرژی هسته ای و دیپلماسی یک حوزه عملی بوده که در عین حال با فکر سر و کار دارد و حوزه سوم - علوم سیاسی - که حوزه فکری است، امروز روشن شد که با هم پیوند دارند. این پیوند بسیار قابل توجه است.
اگر از نگاه خرد به نگاه کلان برسیم، نمی توان به صورت مجمع الجزایر پراکنده به این سه حوزه نگاه کرد. باید به صورت یک مجمع الجزایر به هم پیوسته به آن ها نگاه شود. انرژی هسته ای از علوم سیاسی و فهم قدرت در وضعیت فعلی ایران، منطقه و جهان جدا نیست. دیپلماسی ایران بدون فهم آن چیزی که در عرصه تکنولوژیک می گذرد، قابل پیشروی نیست. تردیدی نیست که باید میان این مجمع الجزایر پیوند و پلی برقرار باشد.
این پل ها بسیار کلیدی و جدی است. این پل ها همانند پل های ساختمانی با بخشنامه ایجاد نمی شوند. ساختن هر پلی روند پیچیده و محاسبه گرانه ای در بر دارد. سوال این خواهد بود که چگونه این پل را ایجاد کنیم؟ راه ها و مدل های مختلفی وجود دارد. یک مدل دیپلمات دانشور - scholar diplomat - است. مفهومی که حتی امروز وارد نیروهای ارتش نیز شده و افرادی در ارتش های جهان حضور دارند که هم متفکر و هم نظامی هستند. این افراد به راحتی می توانند پل ایجاد کنند. راه دیگر ارتقای سطح دانش سیاسی، دانش تخصصی و دیپلماتیک - دانش عمومی در این حوزه - در کل جامعه و در سطوح مختلف است. این سطوح چه در سطح خیابان، چه در سطح کلاس، چه در سطح روزنامه و چه در سطح بحث های علمی می تواند باشد. ارتقای نقشه شناختی و عملی کردن آن تولید فهم یکی از راه هایی است که می تواند ایجاد پل را امکان پذیر کند. تاکید می شود که برپایی این پل روندی پروسه ای، تدریجی و مانند علم، تجربی است، اما یک ضرورت انکار ناپذیر برای جامعه است.
حال چه چیزهایی را نیاز داریم؟ همه ما به ایران علاقه داریم. این علاقه فارغ از دین و مذهب است. پس عشق وجود دارد. در عین حال هر کسی از هر جناحی تردیدی نسبت به پیشرفت ایران ندارد. در عین حال علاقه مندی به علوم سیاسی یعنی علم نیز وجود دارد. منتها ترجمه عشق و علم به قدرت در ایران بسیار کلیدی است. سوال این است چگونه می توان آن را انجام داد؟ قدرت ایران تک بعدی نیست. بخشی از قدرت ایران قدرت علمی و بخشی دیگر فهم، تجزیه و تحلیل به صورت فنی تر، دقیق تر و علمی تر چیزی است که در جهان می گذرد. علاوه بر ترجمه عشق و علم به قدرت، باید به ابزارهای تحلیل و فهم نیز توجه کرد. کار علوم سیاسی تولید فهم بود که برای آن نیاز به ابزار است. ابزارهای ما نیز همه فکری است.
باید اشاره کرد که با وجود همه تحولات مثبت از نظر علمی، فاجعه های تحلیلی نیز در حال روی دادن است. امروز شما با یک پیامک و تیتر می خواهید جهان را تحلیل کنید یا با یک نگرش از پیش تعیین شده به پدیده ها نگاه می کنید. مثلا می گویند مذاکرات هسته ای بد است. بدون اینکه به جزییات پرداخته شود تنها با یک نگرش پیشینی به تحلیل می پردازند. برخی اگر مخالف هستند، هر چیزی را با مخالفت بیان می کنند، حتی اگر از آن اطلاعات نیز داشته باشند، اما اطلاعات را در کلیشه های تحلیلی که جواب واقعیت را روشن نمی کند، قرار می دهند.
باید به طور مرتب داده ها، مفاهیم و نظریات جدید با علوم سیاسی و ابزارهای تحلیلی را نگاه کرد. شاید بتوان این توصیه را داشت که دیپلماسی را جدی تر بگیریم. دیپلماسی یک امر جدی است. اگر کسی به دیپلماسی بپردازد، متوجه خواهد شد که دیپلماسی ضد تقدیرگرایی و ساختار گرایی منحطی است که در برخی از تئوری ها به حالت کلیشه در آمده است. دیپلماسی با عنصر انسانی می تواند هر شرایطی را تغییر دهد. البته بدان معنی نیست که عنصر انسانی همه چیز است، بلکه این عنصر تعیین کننده خواهد بود. در نهایت دو موضوع را باید مد نظر داشت: نخست حفظ دستاوردهای کشور و دیگری توسعه و گسترش آن. برای تحقق آن نیز نیاز به به پل زدن بین حوزه های عمل و فکر دارد.
ارسال نظر