نوروز زمانی نماد دموکراسی بود!
پارسینه: دید و بازدید بفرصتی برای کم کردن شکاف طبقاتی است
به گزارش پارسینه ؛نوروز این رسم قدیمی در این سالها دچار تغییراتی شده و با تغییر در رفتار مردم آن هم دچار دگرگونی شده است. در زمینه کارکردهای نوروز در جامعه و رفتارشناسی مردم در این ایام با محمد امین قانعی راد رئیس انجمن جامعه شناسی می گوید: دموکراسی بعد اجتماعی و سیاسی دارد. بعد اجتماعی دموکراسی معطوف به کاهش شکاف طبقاتی است. به طوری سنتی نوروز فرصتی برای از بین رفتن این شکافها حداقل در سطح روابط اجتماعی بود. همسایهها به دیدار هم میرفتند و در این روابط بین غنی و فقیر از نظر عاطفی یک حس همدلی هم پیدا میشد.مشروح گفت و گوی محمد امین قانعی راد با سایت خبری و تحلیلی ندای ایرانیان در ذیل آمده است :
چرا کارکرد نوروز در جامعه ایران کم رنگتر از گذشته شده است؟
نوروز یک بازسازی و نوسازی است و آئینهای نوروزی به تزریق انرژی جدید در زندگی اجتماعی میانجامند. با نوروز، جامعه از طریق دید و بازدیدها و رفت و آمدها دوبارۀ همبستگی خود را تجدید میکند و مناسبات خویشاوندی و دوستیها در میان خانواده و دوستان از نو احیاء میشود. ممکن است شما یک سال درگیر کار باشید اما نوروز فرصت خوبی برای احوالپرسی با اقوام، دوستان و آشنایان است. مجموعه آیینهای نوروز از چهارشنبه سوری تا ۱۳ فروردین ادامه پیدا میکند و این آئینها هر یک به شکل خاص خود جامعه را بازسازی میکنند. جامعه مانند موجود زنده نیاز به بازسازی دارد و مراسم فرهنگی درهمه جای دنیا این بازسازی را از جمله با مراسم بزرگداشت سال نو انجام میدهند. بدون مراسم سال نو با تداوم روزمرگی و استمرار وضعیت عادی، جامعه دچار رخوت و فرسودگی میشود. البته نو کردن خانه و نو کردن لباسها که الان کمتربه آن توجه میشود هم وجود دارد. نوروز یعنی روز نو و در آن همه چیز نو میشود از نو کردن لباس و اثاث خانه تا نوسازی روابط آدمها. اما کارکرد دیگر نوروز در جامعه سنتی یادآوری سرنوشت مشترک انسان و طبیعت و تجدید رابطه همدلانه مردم با طبیعت بود. رابطۀ
باطنی بین انسان و طبیعت در باورهای سنتی و از جمله در نمادهای سفرۀ هفت سین مثل سبزه، سیب، سنجد و سیر... بازیابی میشود. نمادهای طبیعت در یک آئین فرهنگی حضور پیدا میکنند. فرهنگ از طبیعت الهام میگیرد و آن را بازتولید میکند. در سفرۀ هفت سین، ماهی نماد تحرک و شادابی است و آب هم نماد حیات و پاکی است. نوروز از نظر زمانی در نقطۀ آغاز بهار رخ میدهد که بازسازی و نوسازی طبیعت است. در فرهنگ ایرانی، نوسازی فرهنگ و بازسازی جامعه با تولد دوبارۀ سبزی و طراوت طبیعت اقتران دارد و این خود نشانهای دیگر از پیوند طبیعت و فرهنگی است. در نوروز انسان، طبیعت و جامعه به یک تعادل میرسند.
این کارکردها در جامعه مدرن امروز ما هم کاربردی دارد؟
بله! جامعه ما الان هم به این کارکردها نیاز دارد؛ نوروز مجموعهای از آیین و رسوم است که رابطه انسان با جامعه و طبیعت را بازسازی کند. الان کمتر در طول سال صله رحم انجام میشود و ارتباطات بین مردم ضعیف شده است. از طرفی رابطه خشونت آمیز انسان با طبیعت در جامعه صنعتی، آسیبهایی را ایجاد کرده است. سبک غذا خوردن و سلیقه فرهنگی ما از زندگی و غذای ارگانیک فاصله گرفته که مجموعه نوروز به ما کمک میکند تا هرچند برای چند روز، دوباره این رابطه ایجاد شود. گاهی با توجه به کارکردهای نوروز به نظر میرسد که کسانی برای طراحی مجموعۀ مراسم و آئینهای نوروز فکر و برنامه ریزی کردهاند اما اینگونه نیست و فرهنگ از طریق باروری درونی خود این نمادها و مراسم را ایجاد کرده است. نوروز یک خرد فرهنگی ناخودآگاه و مستتر در باورها، اسطورهها و مراسم ایرانی برای نو کردن جامعه است. یک خرد مستتر در فرهنگ است که ظرفیت فرهنگ را برای نوآفرینی خود و برای نوسازی مناسبات اجتماعی نشان میدهد. جامعه معاصر و مدرن ما هم به دلیل فرسایش در روابط اجتماعی و به هم خوردن رابطه انسان با محیط زیست به ظرفیتهای فرهنگی نوروز احتیاج دارد. این نوروز به بازسازی
انرژی اجتماعی ما کمک میکند و به مناسبات ما با همدیگر تحرک میبخشد. نکتۀ اساسی این است که جامعۀ جدید به ظرفیتهای جامعۀ مدنی هم نیاز دارد، چیزی که باید در پیوند با ظرفیتهای فرهنگی سنتی قرار گیرد. باید به مدنیتر شدن نوروز و تبدیل آن به عرصهای فراتر از مناسبات دوستی و خویشاوندی هم فکر کرد؛ البته این به معنای استفاده از فرصتهای جمعی برای بهبود حیات مدنی است و نه دستکاریهای نسنجیده در امر فرهنگی.
الان به خاطر مسائل اقتصادی نو کردن لباس و خانه کمتر است اما با این وجود خیابانها و مغازهها شلوغ هستند؟
خانه تکانی برای نوسازی فضای فیزیکی خانه انجام میشود؛ بعضی از وسایل کهنه و غیر قابل استفاده یاگاه از ند افتاده بیرون ریخته میشود و وسایل جدید جایگزین آنها میشوند. این یک نوع مصرف اقتصادی را ایجاد میکند که به نظر من لزوماً منفی نیست. چون نوروز یک کارکرد اقتصادی هم دارد که در نماد سکه در هفت سین هم خود را نشان میدهد. نوروز یک انرژی هم به اقتصاد میدهد و هزینههای خانواده را در ماه اسفند افزایش میدهد البته فرصتی برای تسویه حسابهای اقتصادی هم است و این نوسازی مالی برای سال جدید است. بنابراین در فرهنگ ما سال اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی با هم نو میشوند. برای تولیدکنندگان اقتصادی این ایام رونق اقتصادی دارد که نباید به آن جنبه منفی داد. این نشان میدهد که در درون پدیدههای فرهنگی، مسائل اقتصادی هم وجود دارد.
شما ابعاد فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی نوروز را مطرح کردید؛ آیا نوروز ابعاد و لایههای سیاسی هم دارد؟
در پدیدۀ اجتماعی نوروز به طور پیچیدهای ابعاد متنوع وجود دارد. نوروز یک مجموعه پیچیده از کارکردها و مناسبات گوناگون حیات اجتماعی است. نوروز با سیاست ایرانی هم ارتباط دارد. در اسطورههای تاریخی، نوروز زمان به تخت نشستن جمشید و آغاز حکومت ایرانی هم بوده است. در واقع پادشاه مردم به تخت مینشیند و جامعه نو میشود و عدالت اجتماعی شکل میگیرد. بنابراین در نوروز حتی رابطه دولت و مردم هم احیا میشود. فرمانروایان و پادشاهان در ایران قدیم در نوروز بارعام میدادند و مردم را میپذیرفتند. در ایام عید به طور نمادین میرنوروزی به جای امیر مینشست و احکام ویژهای را صادر میکرد. نوروز با صدور احکام عفو و بخشش همراه بود و زندانیان بخشیده میشدند، بنابراین فرصتی برای بازبینی رفتار سیاسی حاکمان هم بود.
الان نوروز برخی از کارکردهای مورد اشاره شما را در زمینههای گوناگون حیات اجتماعی دارد اما گویا شادمانی پیشین وجود ندارد؛ به نظر شما فرهنگ غم برمردم ما غلبه نکرده است؟
نوروز چون همه چیز را نو میکند و مسافرت و دیدنها قلبها را به همدیگر نزدیک میکند باعث شادی میشود؛ مردم از فضای کار فاصله میگیرند و یک استراحت و نشاط به وجود میآید. اما همانطور که گفتم آیین نوروز بعد سیاسی هم دارد که به رابطه دولت و ملت باز میگردد. اگر این رابطه متعادل باشد بر روحیه مردم هم تاثیر میگذارد. فرهنگ غم در ایران به نامناسب بودن شرایط اقتصادی و سیاسی بستگی دارد که در عرصه روانشناختی فرهنگی خود را نشان میدهد. یعنی غم و شادی متاثر از فضای سیاسی و اقتصادی به طور ناخودآگاه در فرهنگ شکل میگیرد و این طور نیست که افرادی آن را برنامه ریزی کنند. مطالعه در مورد رابطه بین شادی و دموکراسی در مقیاس جهانی نشان میدهد که در جوامعی که دموکراسی دارند شادی هم بیشتر است. بنابراین غمزدگی یک عنصر فرهنگی ذاتی نیست. الان مدتی است که با گسترش سیاستهای اعتدال گرایانه و تلاش برای بازسازی رابطۀ دولت و ملت، امید اجتماعی افزایش یافته است.
یعنی این غمزدگی با مشکلات اقتصادی ارتباط ندارد؟
دموکراسی بعد اجتماعی و سیاسی دارد. بعد اجتماعی دموکراسی معطوف به کاهش شکاف طبقاتی است. به طوری سنتی نوروز فرصتی برای از بین رفتن این شکافها حداقل در سطح روابط اجتماعی بود. همسایهها به دیدار هم میرفتند و در این روابط بین غنی و فقیر از نظر عاطفی یک حس همدلی هم پیدا میشد. افراد ثروتمند مناسبات اجتماعی خود را با افراد فقیر قطع نمیکردند و چیزی به نام گست طبقاتی شدید و خط فقر وجود نداشت. در روستاها رعیت و ارباب وجود داشت اما رعیت برای خودش خانه و معیشت داشت و در حاشیۀ نظام اقتصادی قرار نداشت. در گذشته در کنار نابرابری یک نوع همدلی طبقاتی هم وجود داشت. اما در جامعه معاصر گروههای حاشیه نشین را داریم که در طی سال هم قادر به سیر کردن شکم و رفع مایحتاج خود نیستند ودر ایام عید هم که هزینهها دوبرابر میشود بیش از پیش احساس درماندگی میکنند. برای کسانیکه در درون نظام اقتصادی قرار دارند کم و بیش گردش مالی وجود دارد و مثلا حتی یک کارگر پاداش و عیدی پایان سال دارد. اما گروههایی که مشارکت اقتصادی ندارند به جای رونق نسبی اقتصاد خانواده مجبورند غم و غصۀ افزایش هزینه شب عید را بخورند.
به نظر شما بهبود شرایط اقتصادی میتواند این مشکل را حل کند؟
کاهش نابرابری اجتماعی و بهبود رابطه دولت و مردم میتواند بسیار کمک کند تا عید برای همه مردم معنا دار باشد. نوروز زمانی نماد دموکراسی بود من موضوع غمزدگی مردم را به روانشناختی اجتماعی تبدیل کردم و به وضعیت نهادهای اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و اقتصادی ربط دادم. با نگاه به وضعیت شادمانی و غمزدگی مردم در ایام نوروز میتوان تاثیر شرایط سیاسی و اقتصادی را بر زندگی مردم دید. وقتی فقر باشد تاثیر آن را در افسردگی مردم وابسته به لایههای اجتماعی پائین میبینید. اگر شادمانی کمتر است دلیل آن را در رابطۀ دولت و ملت و امنیت اقتصادی زندگی مردم جستجو کنید. بهبود این شرایط است که باعث شادی افراد میشود.
به نظر شما جشنهای غربی مانند ولنتاین میتوانند جایگزین آیین باستانی ما شوند؟ چون این گونه مراسم شاید به خاطر جذابیت در جامعه فراوان شدهاند؟
در فرهنگ ما تنظیم و بازسازی رابطه افراد با جامعه خیلی مهم است و مناسبتهای مختلفی برای تقویت و نوسازی این رابطه وجود دارد. اما ما هر چند ادبیات عاشقانۀ فراوانی داشتهایم اما آیینی رسمی برای تجلیل رابطۀ فرد با فرد نداشتهایم و جای آن در فرهنگ ما خالی است. ولنتاین آیینی برای عشق رمانتیک و حرمت گذاشتن بر عواطف و احساسات و دوستیهای فردی تلقی شد که ظاهراً توانست است تا حدی اینجای خالی را پر کند. با گسترش فرد گرایی و اهمیت یافتن مناسبات صمیمی بین افراد، برخیها به آئین و مراسم آن هم اندیشیدند و با احساس نیاز به یک روز معین برای پاسداشت عشق و دوستی، آن را وام گرفتند. اما ولنتاین نمیتواند جایگزین آیین نوروز شود. ما روز کارگریا روز زن- نه روز مادر- را هم وام گرفتیم. این روزهای جهانی هدفشان احیای حقوق کارگران و زنان است. این روزها از جائی وام گرفته شدند که در آن کارگران و زنان به نوعی خودآگاهی برای پاسداشت حقوق خود دست یافته بودند. شبیه همین اتفاق هم در مورد ولنتاین افتاده است. خلاءفرهنگی در مورد روز صمیمت بین فردی به وام گیری فرهنگی انجامیده است. اما این گونه جشنهای غربی جای رسوم ایرانی را نمیگیرند و به موازات
هم پیش میروند. آنها رقیب هم نیستند و هر کدام نقشهای خود را دارند.
به نظر شما با تغییرات اجتماعی که الان هر روز هم شدیدتر میشود ممکن است رسومی مانند نوروز هم تغییر کنند؟
هنوز هم در کشورهای غربی مانند آمریکا و اروپا کریسمس- که در عین حال ریشههای مذهبی دارد- خیلی با شکوه برگزار میشود. نوروزدر ایران یک مجموعه اقتصادی، فرهنگی، دینی و سیاسی است و نباید نگران حذف نوروز بود. حال و هوای نوروز آئینه وبازتاب احوال جامعه است اما امکان منسوخ شدن آن در یک آیندۀ قابل پیش بینی وجود ندارد. دید و بازدیدها ممکن است به دلیل کاهش اهمیت خانواده گسترده کمتر شوند اما حذف نمیشوند و به جای آن ممکن است میزان دید و بازدیدهای دوستانه افزایش پیدا کند. در رفتارهای نوروزی مردم متناسب با شرایط جامعه برخی تغییرات به وجود میآید اما این رفتارها و آئینها از بین نمیروند. هنوز چهارشنبه سوری، نوروز و ۱۳ فرودین را داریم. الان کمی چیدن سفره هفت سین تغییر کرده اما از بین نرفته است. مثلا برای سفره سین دیگر کسی سمنو در خانه نمیپزد. الان نوروز متناسب با شرایط اقتصادی افراد فرق میکند اما وجود دارد. چون قدرت خرید مردم در هر منطقه فرق میکند و کم وبیش الان در خیابانها شور ونشاط را میبینید. تغییر و نشیب و فرازهای ادواری در تمام آیینهای اصیل فرهنگی وجود دارد اما نباید نگران از بین رفتن آنها بود.
اتفاقا ایرانیان خارج از کشور هم نوروز را جشن میگیرند؟
آنها میخواهد رابطه خود را با ایران و هویت خود حفظ کنند. برای آنها آئینهای نوروزی یک حالت نوستالوژیک دارد و غم غربت را کم میکند. آنها حتی سنتیترین لایههای فرهنگ ایرانی را که ممکن است ما در اینجا چندان نسبت به آنها حساس نباشیم حفظ میکنند. آنها با انجام مراسم نوروزی رابطه خود را با فرهنگ ایرانی بازسازی میکنند و به زندگی خود معنا و هویت میبخشند.
به نظر شما برنامههای تلویزیون چقدر میتواند در حفظ و بازسازی آیین ما کمک کند؟
در سریالهای نوروزی باید تصویری درست از نوروز نشان داد اما الان بیشتر برنامههای تلویزیونی نوروزی کمیک هستند. باید از متخصصان و فرهنگشناسان و جامعهشناسان برای حفظ و غنا بخشیدن به این آئینها کمک گرفت. کارکرد این رسوم برای جامعه مهم است و رابطه مردم را با هم تجدید میکند. این آیینها تاریخ مصرف ندارند و چیزی را هم نمیتوان جایگزین آنها کرد.
دقیقا زمانی نماد دموکراسی بود. زمانی.