گوناگون

نمیخواهم بنویسم تلویزیون ما به چه روزی افتاده اما...!

نمیخواهم بنویسم تلویزیون ما به چه روزی افتاده اما...!

پارسینه: تلویزیونی که برنامه ی پر مخاطبش اشپزی پژمان بازغی باشد و در نهایت بیست و دو سکه طلا به عنوان جایزه تقدیم سلبریتیهای دسته دومش کند و دل مردم را شاد! که ارزش نقد ندارد ..

نمیخواهم بنویسم تلویزیون ما به چه روزی افتاده!. مگر کسی هست که از همان دروازه بغداد وضعیت نخ نمای تلویزیون ما را که از تک ماکارون و تبلیغ بانکها و انواع کرم شتر و حلزون و شیر سالم! بدون پالم را در دستور کار دارد، نداند. تلویزیونی که برنامه ی پر مخاطبش اشپزی پژمان بازغی باشد و در نهایت بیست و دو سکه طلا به عنوان جایزه تقدیم سلبریتیهای دسته دومش کند و دل مردم را شاد! که ارزش نقد ندارد ...

اما چه زیباست این دورویی تلویزیون ما که از سویی یک قشر دلبخواه را به صورتی زیگزاگی و کاملا ژله ای و دقیقا به نرخ روز نشان داده و سانسور میکند و از طرفی دیگر حالا که کفگیر مالی اش به ته دیگ خورده برنامه هایی سه وعده در روز تعریف میکند با این مضمون که مردم خودشان بروند برنامه راجع به هر مسئله ای {و با هر کیفیتی} به شرط غیر جدی و سانتی مانتال بودن تولید کنند و ایشان زحمت فراوان پخش انرا {در صورت صلاحدید} بکشند.

باز هم با این شقِ مسئله که اینها چه موجودات جالبی هستند کاری ندارم. اینجایش قشنگ است که مردم برای دیده شدن دست به تولید انواع و اقسام گزارشهای بیخود و بی جهت زده و انرا به تلویزیون ارسال میکنند تا بلکه لحظه ای روی انتن باشند. واقعا به این میگویند یک تلویزیون مردمی که با نام مردم سر مردم و انقلاب این مردم را به بهترین شکل به دیوار کوبیده است. و به این مردم میگویند عاشقان پارادوکس کراهت از تلویزیون و محبت به تلویزیون! { سوژه خوبی برای رفقای جامعه شناس }.

استاد یک تیر با دو نشان!، یک نشان مردمی شدن تلویزیون! و یک نشان نابرده رنج پرکردن کنداکتور پخش ...

پ.ن: دوستانی که خواهند پرسید شما خودت تولید کننده ای و مستندهایت از تلوزیون پخش شده هرگز حدیث منع رطب را شنیده ای؟ . به قول کورش: بله شنیدم. سوال بعدی؟

2: حالا از این سوی نگاهی داشته باشیم به { مثلا } بی طرف ترین رسانه انطرف اب جناب بی بی سی فارسی که دقیقا عین تلویزیون خودمان که یک بهشت داخلی و جهنم خارجی میسازد کارش این است که خاورمیانه را تنها اتش و خون و بمب متحرک نشان بدهد { که البته بخشی هست که نشان می دهد } و بعد به صورتی کاملا اگزجره و منزجر کنند ناگهان کات بزند به مردم اروپا و امریکا که در حال دور زدن درگالری ها و رویت جدید ترین اثار هنری، نشستن پای کنسرتهای موسیقی و خلاصه لایت اندر لایت بازنمایی می شوند و اب بیندازد به دل انان که هنوز فکر میکنند اروپا همان جایی است که اگر سطل ماست ات وسط خیابان چپ شود میتوانی قاشق قاشق جمعش کنی و بریزی سر جایش! از شدت تمیزی. و ما چقدرخاک بر سریم! که در اوج خوشبختی پراید ابرو برمان نمی رود به برنامه تخت گاز.

مردم؟ رسانه مردم؟ این روزها هیچ چاقویی به تیزی مردم ندیده ام که بر گلوی مردم گذاشته شود. مردمی که اصلا دیده نمی شوند!. مردم توی همه دنیا به رسم رسانه ها در پای تلویزیون فقط سرگرم میشوند و من همینقدر سواد اکابر را اگر نداشته باشم چیزی ننویسم بهتر است. اما درد اینجاست که نه رسانه های اینطرف و نه انطرف هیچکدام مردم را نمی بینند!. و درد همین هم نیست! چرا که تلویزیون لاجرم و بی هیچ رحمی کیستی " مردم " را برای مخاطبینش روشن میکند. من از شما میپرسم عشایر بختیاری را کدامشان نشان میدهد؟ مردم سیستان را چه؟ حاشیه نشین های مشهد را چه؟ چند میلیون مردم ترکمن صحرا را چه؟ مردم کردستان را چه؟ اصلا همین مردم دروازه غار تهران را چه؟

توده مردم!. انهایی که وجودشان فقط جنبه فان و فانتزی و سانتی مانتال ندارد! فقط لباس و رقص و غذای محلی برای چند دقیقه سرگرم شدن فرهنگ غالب نیستند! ادمندبا تمام نیازها، انسان هستند. درد دارند و مشکل.

باز درد از این هم برجان انسان بیشتر نهیب میزند وقتی می بیند در رسانه های جمعی و فضای مجازی باز همین مردم دغدغه "وجود داشتن" را ندارند! توجه ندارند که چقدر مهم است واقعا با همه هستی شان دیده شوند!. نه هستی ساخته شده و چند روزه برایشان { تخته موجهایی که هر هفته به شکل یک موج جدید فیس بوکی در می ایند و می روند در افق گم میشوند تا موج بعدی! }. متاسفانه این مردم هستند که بازهم این فرصت را با سلفی های بیهوده از خودشان و قلیان و سیخ کباب جدید می سوزانند و از این پتانسیل هم نمی توانند استفاده کنند!.

پ.ن2 : و زرنگی شبکه های اینطرفی و انطرفی را هم ببینی که باز در همین شبکه های مجازی که حداقل فرصت حضور را به "مردم " میدهد صفحه ایجاد میکنند و موج راه میاندازند و بازهم متاسفانه این " مردم " دنبال همان رسانه ها و ادمهای همان رسانه های رسمی در زمینی می دوند که باید زمین بازی انها باشد نه رسانه ها و ادمهای رسانه ها. جایی که باید " مردم " دیده شوند نه " رسانه ها ".

یاسر عرب

ارسال نظر

  • ناشناس

    جانا سخن اززبان مامیگویی ...

  • ناشناس

    بنده خدا چندساعت فکر کردی تا این مقاله را بنویسی.........؟
    شماره فرکانس تلویزیون ایران ....؟!!!

  • پدرام

    تلويزيون كه به خود اجازه مي دهد هر مسول و مديري را به چالش بكشد چرا اجازه نمي دهد يك سازمان براي صداو سيما گزارش تهيه كند كه بابا در همين خاورميانه و همين كشورهاي عربي ،وضعيت برنامه ها تلويزيون آنها از ما بهتر است .
    باعث شرمندگي كه عروسك كلاه قرمزي (پديده سال 73) همچنان براي تلويزيون آبرو داري مي كنه و هر سال يك عروسك جديد اضافه مي شه و ساعت پخش به پايان شب (رسما براي بزرگسالان) تغيير كرده ؟
    چرا براي نقد عملكرد هر ارگاني تلويزيون از 4 گوشه جهان دليل تهيه مي كند ولي حاضر نيست خودشو با كشورهاي همسايه مقايسه كنه !
    متاسفم براي سازماني كه در پربيننده ترين ساعات ( زمان تحويل سال- افطار ماه مبارك -عيد نوروز )فقط دنبال مصاحبه با هنرمندان است كه غالبا برنامه هاي اونها نيز در حال پخش است .ضمن اداي احترام به همه اين هنرمندان ولي سياست تلويزيون درست نيست فرضا آقاي مهران رجبي چقدر تو برنامه ها دعوت مي شه و.... .

  • مینا

    نویسنده محترم با نگارش خود نشان داد که هستند هنوز انسانهائی که خوشبختانه نه جو گیر میشوند و نه دنبال سراب میدوند بلکه با مطالعه و آگاهی و شعور دست به قلم میبرند . خسته نباشید .

  • ناشناس

    رسانه ای که قشرجوان ونخبه هیچ علاقه ای به برنامه هایش ندارد وپلی شده برای فرارمخاطب به سوی برنامه های ماهواره وچه بودجه ای راهم میبلعداین سازمان عریض وطویل م مخاطب!!

نمای روز

داغ

صفحه خبر - وب گردی

آخرین اخبار