گوناگون

چرا سوپراستارها به عروسك‌ها مي‌بازند؟

پارسینه: وقتي خودم را مجبور مي‌كنم بفهمم چرا اين شانس را داشته‌ام مي‌بينم شايد به اين دليل كه من هيچ‌وقت مصنوعي كار نكردم. نمي‌گويم تاثير نگرفتم. مثلا از سينماي ايتاليا تاثير گرفته‌ام و آن ژانر و آن فضا را هميشه دوست داشته‌ام ولي هيچ‌وقت كپي نكردم. من يك سريال‌ساز مولفم. در تلويزيون خيلي مولف نداريم. نمي‌شود آدم چند تا كار بسازد هر كدام يك رنگ و يك جور

«من واقعا توقع ندارم. نه در انتظارش بودم نه متوقع. خودم هم خيلي در اين فضاها نبوده‌ام. گاهي فكر كردم كه خانه سينما نسبت به برخي جريانات بي‌مهر و كم‌توجه است. و راستش بعد هم با خودم گفتم آنها هم مسائل خاص خودشان را دارند. خوشحال مي‌شوم اما كمبودش را احساس نمي‌كنم». اينها حرف‌هاي مرضيه برومند است درباره تقديري كه جشن حافظ از او خواهد كرد.

به گزارش اعتماد، جشن حافظ تنها جشن خصوصي در ايران است كه هر ساله برگزار مي‌شود. امسال اين جشنواره تصميم گرفته تنديس «يك عمر فعاليت هنري» را به پاس ٣٠ سال كار درخشان، به مرضيه برومند اهدا كند. برومند در گفت‌وگو با «اعتماد» با اشاره به اينكه خوشحال است، مي‌گويد: «در طول اين سال‌ها خب يك جاهايي تقدير شدم. مردم به اندازه كافي مهربان و قدردان هستند. همكارانم هم كه باشند نور علي نور است. به ويژه آقاي علي معلم كه بسيار قدردان مهرشان هستم كه ياد من بودند و خب اين براي من بسيار ارزشمند است.» به گفته‌ خودش وقتي چند روز قبل علي معلم با او تماس گرفته و پرسيده بود آيا ٢٦ خرداد در تهران است؟ حدس زده بود احتمالا چنين برنامه‌اي قرار است برگزار شود. ارجاع دادن به قدرداني مردم امري مرسوم در فضاي هنري ما است اما برومند تاكيد مي‌كند كه اين فقط شعار نيست. «بدون اينكه شعار بدهم اين را در واقع اعتراف مي‌كنم كه مردم خيلي محبت دارند. مثلا وقتي به سوپرماركت مي‌روم و حرف مي‌زنم با شنيدن صدايم برمي‌گردند و كلي حرف‌هاي خوب مي‌زنند و همانطور كه خودشان مي‌گويند با كارهاي من خاطره دارند و برايشان نوستالژيك است چون يادآور روزهاي بچگي‌شان است و خب اين بيشتر مرا مي‌ترساند. براي اينكه وقتي تبديل به كولت يا فرهنگ مي‌شوي مسووليتت بسيار زياد است.»

اين هنرمند كه سهم بسياري زيادي در نوستالژي نسل‌هاي پس از انقلاب در ايران دارد، معتقد است كار او از جهت فني و تكنيك نيست كه براي مردم جذاب و ماندگار بوده است بلكه «بحث محتوايي است. آدم وقتي به گذشته نگاه مي‌كند و مي‌بيند چه تاثيراتي گذاشته است و بعد از گذشت اين همه سال مي‌بيند هنوز مردم يادشان است، ديالوگ‌ها، صحنه‌ها، فكر مي‌كند چقدر خطرناك است و البته با خودم مي‌گويم خدا را شكر خيلي بيراهه نرفته‌ام.»

سه دهه است كه برومند در كار خلق و توليد آثار نمايشي، سينمايي و تلويزيوني است. وي در مواجهه با فضاي كنوني هنر نگاهي انتقادي دارد: «متاسفانه فضا عوض شده. انگيزه‌ها متفاوت است. نسل ما از روي احساس مسووليت وارد حوزه فرهنگ مي‌شد. ولي گاهي به نظرم مي‌رسد اين نسل جديد جذابيت‌هاي ظاهري جذب‌شان مي‌كند مثل شهرت، محبوبيت و ثروت. البته به هيچ‌وجه اين به معناي اين نيست كه الان كساني كه با احساس مسووليت كار بكنند وجود ندارند. نه قطعا وجود دارند ولي خب تعدادشان كم است.»

«ماندگاري» شايد بيش از هر كلمه‌اي بتواند كارنامه‌ كاري برومند را توصيف كند. وقتي از او مي‌پرسم چگونه اين اتفاق افتاده است، مي‌گويد خيلي آگاهانه نيست. مي‌گويم به هر حال با گذشت ٣٠ سال و فاصله گرفتن از آثار، حالا ديگر مي‌توانيد نگاهي از بيرون به كارهايي كه ساخته‌ايد داشته باشيد: «وقتي خودم را مجبور مي‌كنم بفهمم چرا اين شانس را داشته‌ام مي‌بينم شايد به اين دليل كه من هيچ‌وقت مصنوعي كار نكردم. نمي‌گويم تاثير نگرفتم. مثلا از سينماي ايتاليا تاثير گرفته‌ام و آن ژانر و آن فضا را هميشه دوست داشته‌ام ولي هيچ‌وقت كپي نكردم. من يك سريال‌ساز مولفم. در تلويزيون خيلي مولف نداريم. نمي‌شود آدم چند تا كار بسازد هر كدام يك رنگ و يك جور.»

اين كارگردان باسابقه، استفاده از تجربه زيسته و دغدغه‌هاي واقعي را نيز از جمله اين دلايل مي‌داند: «هميشه حرف دلم را زده‌ام. هر چيزي چه خوشحالم كرده چه ناراحت، همان را وارد كارم كرده‌ام. سراغ مسائل معمولي رفتم. هر‌چيز بوده درد خودم بوده و خب قصه بامزه‌اي هم پيدا شده و ساخته شده است. چيزهاي روزمره‌اي كه آدم مي‌تواند با خشم نگاه كند يا با لبخند، و من فكر مي‌كنم بهتر است آدم با لبخند با آن نگاه كند.»

وي همچنين مي‌گويد هيچگاه سعي نكرده است مخاطبانش با دنبال كردن قصه پيگير سريال‌هايش باشند: «كارهايم بيشتر اپيزوديك بوده‌اند و شايد هر كدام مي‌تواند يك فيلم سينمايي باشد. يك‌بار يك تهيه‌كننده به من گفت تو داري چي كار مي‌كني! هر قسمت از كارهايت يك فيلم سينمايي است. راستش من خيلي گشاده‌دستانه موضوعات ناب را در تلويزيون نشان دادم. دوست نداشتم آب ببندم. دوست نداشتم كارم را با قصه پيش ببرم. هميشه خواسته‌ام تفكر كنند و لبخند بزنند. نخواستم از احساسات‌شان سوءاستفاده كنم، اشك‌شان را دربياورم و كارم را پيش ببرم. مثلا خونه‌مادربزرگه به زبان بچه‌هاست ولي حرفي است كه من در تمام كارهايم مي‌زنم. نگاهم به زندگي، مردم و جامعه در آنها هست. من، مرضيه برومند، در اين كارها تكرار شده و تا اينجا آمده است.»

واقعيت اين است كه وقتي اين همه اقبال نصيب همه آثار يك هنرمند مي‌شود، نشان از درك صحيح هنرمند و ارتباط واقعي‌اش با جامعه دارد. كارگردان خونه مادربزرگه هم اين نظر را دارد: «دليل اصلي شايد اين باشد كه ذايقه‌ام به مردم نزديك بود. تازگي‌ها فكر مي‌كنم ‌اي واي من دارم از ذايقه مردم دور مي‌شوم و از خودم مي‌پرسم چرا؟ و جواب مي‌دهم سريال‌هاي داخلي و خارجي. من ناراحت مي‌شوم وقتي مي‌بينم در يك سريال طنز همه دارند به هم پرخاش مي‌كنند و اين مردم را مي‌خنداند. دوست دارم پرسوناژهاي خوب كارهايم بيشتر از چهره‌هاي بد باشند.»

مرضيه برومند اما از كارنامه كاري خود رضايت دارد و معتقد است كارهاي «محترمي» ساخته است: «گاهي وقتي كارهاي خودم را دوباره مي‌بينم مي‌گويم دستم درد نكند! چه كارهاي خوبي ساختم! كارهاي محترمي ساختم!»

گفت‌وگوي ما تمام مي‌شود. قبل از خداحافظي به او مي‌گويم شما پرفروش‌ترين فيلم تاريخ سينماي ايران را ساخته‌ايد و حالا هم سينمايي‌ها دارند از شما تقدير مي‌كنند. چه حرفي براي سينما داريد. يك سوال مي‌پرسد و خداحافظي مي‌كند: «سينما مي‌تواند اين سوال را از خودش بپرسد كه چرا سوپراستارها به عروسك‌ها مي‌بازند؟» سوال تكان‌دهنده‌اي است. نيست؟

ارسال نظر

نمای روز

داغ

صفحه خبر - وب گردی

آخرین اخبار