آیا وقتی هست كه یاد این ستارههای افول كرده بیفتید؟ یا نه، شما هم مثل آدمهای داستان «ستاره بود» آنها را فراموش كردهاید. مهم نیست؛ ما چندتا از این ستارگان جوان را گلچین كردهایم تا كمی شما را به عقب برگردانیم و یادی از آنها کرده و دلایل این افول را بررسی كنیم. اگر هنوز هم احوال ستارهها برایتان مهم است، همراه ما باشید و این مطلب را از دست ندهید.
سیاوش خیرابی
مرگ آرزوها با طعم كنجد
ستارههای سریالهای مناسبتی كی آمدند و كی رفتند؟
سیاوش یك پدیده تمامعیار بود كه جوانها را بهراحتی جذب میكرد. سریال «ترانه مادری» او را یكشبه ستاره كرد. سیاوش خیرابی از آن نامهای خوششانس بازیگری بود. او به سرعت محبوب شد. حسین سهیلیزاده از او در كارهای دیگرش هم استفاده كرد اما «دلنوازان» پایان این همكاری در شكل موفقیتآمیزش بود. سیاوش آنقدر مورد توجه بود كه عكس برادران او هم به همین بهانه روی جلد مطبوعات میرفت. پیشنهادهای سینمایی فقط نقشهای دستهچندم را به او پیشنهاد میدادند.
او در «لج و لجبازی» و «نفوذی» با امیر جعفری همبازی شد اما نقشها به اندازهای نبود كه از خیرابی ستاره بزرگتری بسازد. حضور در سینما برای یك بازیگر ادامه راه ستاره شدن است اما خیرابی نقشهایش را با عجله و بدون وسواس انتخاب كرد. خیرابی خودش آن شور و حال سابق را ندارد و بیشتر سعی میكند رستورانداری كند. اگر یك روز بخواهد برگردد، برای انتخابهایش نباید رفاقتپیشه كند. با افتتاح رستوران «كنجد» تمایل چندانی برای طی كردن این مسیر سخت در خیرابی وجود ندارد. كنجد حالا دیگر تمام فكر و ذهن خیرابی شده است.
مصطفی زمانی
یوسف در چاه فراموشی
تب مصطفی زمانی با مجموعه پرطرفدار «یوسف پیامبر (ع)» آغاز شد. او تا قبل از آن هیچگونه سابقه هنری نداشت. مصطفی زمانی راهی را یكشبه طی كرد كه شاید خیلیها مثل پرستویی و كیانیان در دو دهه طی كردهاند. یك حضور ترسناك او را به آرزویش یعنی بازی در سینما رساند. نقش یك آدم بیخواب و عصبی در فیلم «آل» چنان جذاب بود كه خبر از تولد یك ستاره بفروش در سینمای ایران میداد. بعد از آن در اثر تحسینشده حسن فتحی با نام «كیفر» خوش درخشید و در «جیببر خیابان جنوبی» ساخته سیاوش اسعدی هم خوب ظاهر شد.
ستارههای سریالهای مناسبتی كی آمدند و كی رفتند؟
شاید مصطفی زمانی چوب سینمایی را میخورد كه در آن قهرمانی وجود ندارد. فیلمهای دورهمی حرف اول را میزنند و او كه با «یوسف پیامبر» عزیز و قهرمان مصر بود، نمیتواند عزیز سینمای ایران باشد. مصطفی زمانی تمایلی برای بازگشت به تلویزیون ندارد تا باز ستاره شود چون در اینجا هم خبری از قهرمان نیست و اگر هم باشد پاهایش روی زمین نیست.
پوریا پورسرخ
از وفای تلویزیون تا بیوفایی سینما
شاید تنها مجموعه غیر كمدی این سالها كه توانسته باشد مردم را سیزده روز عید پای تلویزیون بنشاند «وفا» است. جوان اول آن مجموعه با موهای بلند و قد و قواره میزان به اندازه كافی جذاب بود و نه فقط در چهره كه در هیچ سكانس و پلانی مقابل نقش روبهرو یعنی هانیه توسلی كم نیاورد. حتی شانه به شانه شدن با بازیگری همچون فرهاد اصلانی یا فرهاد قائمیان هم نتوانست كاری كند تا بیننده به استعداد و توانایی او شك كند. این حضور مناسبتی در تلویزیون با مجموعه «صاحبدلان» ادامه پیدا كرد. دیگر از آن جوان محجوب و عاشقپیشه خبری نبود. پوریا پورسرخ در نقش یك لمپن جنبههای دیگری از توانایی خود را به بیننده نشان داد.
ستارههای سریالهای مناسبتی كی آمدند و كی رفتند؟
این حضور جذاب با حضور در كارهای متوسط، كمكم رنگ تكرار به خود گرفت. «روز حسرت» و «شكرانه» چالش تازهای برای پورسرخ نبود و حضور فصلی در سینما برای این ستاره تمامعیار كافی به نظر نمیرسید. اما مهمتر از همه چیزی كه پورسرخ را از ستاره بودن دور كرد، حضور در فیلم سینمایی «رستاخیز» بود. به قول فریبرز عربنیا حضور در چنین مجموعههایی طولانی یكجور خودكشی هنری است. چیزی كه میتواند پورسرخ را باز ستاره كند، حضور درخشان در تلویزیون است؛ شاید با یك سریال مناسبتی دیگر؛ چیزی كه دور از دستان او نیست.
حامد كمیلی
عواقب پرواز در حباب
كمتر از یك دهه دیگر نسل ما برای نسل تازهتر تعریف خواهد كرد كه شما یادتان نمیآید، روزی پسری در سینما و تلویزیون ما درخشید كه یكتنه بار موفقیت كارهای نمایشی مختلف را به دوش میكشید و كارگردانها برای داشتن او در پروژههای خود سر و دست میشكستند. این پسر كه صدای جذابی هم داشت حامد كمیلی است. یك جوان جویای نام كه وقتی دو كار تقریبا همزمان به نامهای «پرواز در حباب» و «به دنیا بگویید بایستد» را در قاب كوچك تلویزیون در پخش داشت، گوی سبقت را از همه ربود و در دو كانال مختلف تلویزیون ستاره شد.
ستارههای سریالهای مناسبتی كی آمدند و كی رفتند؟
همه مسحور یك جوان رعنای خوشصدا بودند كه عجیب در قد و قواره ستاره شدن میدرخشید. او همانقدر كه در «پرواز در حباب» عالی بود، در «به دنیا بگویید بایستد» خوب و دیدنی ظاهر شد. حامد كمیلی راه به سینما پیدا كرد و او هم تصمیم گرفت به این زودیها دیگر طرف تلویزیون پیدایش نشود. چند كار اول بسیار خوب بود. «هرچه خدا بخواد» و «پسر آدم دختر حوا» كارهای پرطرفداری شدند و او در كنار ستارههایی چون گلزار و شاكردوست در «دوخواهر» توانست خودی نشان دهد. حضور در «پایان نامه» پایانی بر این روند رو به رشد بود. فیلم دیده نشد و تصویر جالبی از كمیلی در ذهنها باقی نگذاشت حتی در برنامه هفت به صورت تلویحی از حضور در این فیلم عذرخواهی كرد.
محسن افشانی
مردی كه میخواست سلطان باشد
محسن افشانی در مصاحبههای اولیهاش كه با پخش مجموعه «ترانه مادری» انجام میداد گفته بود ظرف كمتر از پنج سال سوپراستار سینمای ایران خواهد شد. او در ابتدا آنقدر در دل مردم جا باز كرده بود كه اجرای برنامه «ماه عسل» را بر عهده او گذاشتند. این شاید بزرگترین اشتباه افشانی در راه ستاره شدن بود.
ستارههای سریالهای مناسبتی كی آمدند و كی رفتند؟
مجریگری شاخهای از بازیگری نیست. افشانی نجیبتر از آن بود كه یك مجری تمامعیار باشد. انتخابهای اشتباهش را ادامه داد و با بازی در نقشهای كمرنگ سریالهای نه چندان پربیننده زمان را از دست داد. زمان از دست رفته و كمبود تجربههای خوشایند انگیزه را در افشانی از بین برد. افشانی برای ستاره شدن زیادی پسر خوبی است. اگر بلد بود بد باشد شاید حداقل هنوز سریالهای زیادی بودند كه نقش اولشان را برای او كنار میگذاشتند.
شاهرخ استخری
خداحافظ شاهرخ
شاهرخ استخری آنقدر توانایی دارد كه خودش را از دل یك كار بیرون بكشد و خودی نشان دهد اما راستی چه شد كه دیگر كسی سراغش را نمیگیرد؟ زمانی مطبوعات لذت میبردند تصویر این بازیگر را پشت سر هم روی جلد ببرند و حتی با تیترهای دروغین و مصاحبههای خیالی از شهرت افسانهای او سود ببرند؛ ولی حالا دیگر چنین رغبتی وجود ندارد. تمام تلاش شاهرخ استخری این بود كه در سینما صاحب اسم و رسم شود اما همیشه یك چهره محبوب تلویزیونی باقی ماند.
ستارههای سریالهای مناسبتی كی آمدند و كی رفتند؟
زمانی با «ترانه مادری»، «دلنوازان» و «فاصلهها» یكهسوار سریالهای مناسبتی بود، هر بار كه نامش در تیتراژ كاری میآمد همه منتظر بودند تا برگ موفقیتی دیگر را از او شاهد باشند. استخری میتوانست یك جوان عصیانگر در سینما و تلویزیون باقی بماند كه چاشنی طنز خوبی هم در نوع گویش دیالوگهایش یا نگاههایش بود اما یكباره پا پس كشید. شاید بخشی از این ماجرا تغییر مسیر زندگی او از تجرد به تاهل و تجربه زودهنگام پدر شدن بود. جدا از اینها انگار استخری خیلی نیازی به کسب درآمداز سینما و تلویزیون ندارد. شاید هم مثل همه ما كه از كاری دلزده و خسته میشویم، او هم از این فضا دلزده است. این دوری و كمنور شدن دلایلی دارد که شاید تنها كسی كه این دلایل را میداند خود شاهرخ استخری است.
مهدی سلوكی
5 كیلومتر تا غروب
ستارههای سریالهای مناسبتی كی آمدند و كی رفتند؟
مهدی سلوكی متعلق به دورانی است كه كارهای خوب كمی ساخته میشدند و این فرصت مناسبی برای نشان دادن استعدادهایش بود. سلوكی در دو زمان به اوج رسید و در فاصله آنها فراموشی را به بدترین شكل ممكن از سر گذراند. او با سریال «نرگس» خود را از یك بازیگر معمولی و جوانپسند بیرون كشید و نظرهای بسیای را جلب كرد. بعد از آن با ایرج قادری در سینما همراه شد. این فرصت مانند یك حباب تركید و سلوكی كه تا دم ستاره شدن آمده بود، لغزید و پایش به قله نرسید. مدتها خبری از او نبود تا اینكه قرار شد در یك فیلم سینمایی جوانگرایانه به نام «كریستال» برای محسن محسنینسب بازی كند. این بازگشت با سریال مناسبتی «پنجمین خورشید» در كنار حمید گودرزی تكمیل شد. سریال ساخته علیرضا افخمی دوباره او را روی بورس آورد و پیشنهادها پشت سر هم از راه رسیدند. بعد از مدتی در كار مناسبتی دیگری از افخمی به نام «5 كیلومتر تا بهشت» همه را غافلگیر كرد.
در این دوره همیشه گوشه چشمی هم به سینما داشت و هرازگاهی با كارهایی چون «احضارشدگان» و «پاتو زمین نذار» خود را روی بورس نگه داشت. اما باز هم یكباره خبری از او نشد. اینبار دوره كمتری ردر غیبت و انزوا گذراند و با سریال «ستایش» بازگشت خودش را جشن گرفت و باز هم در نقش یك جوان عجول و خام؛ چیزی كه در این سالها سلوكی را از ستاره شدن دور نگه داشته.
اسم خیلی ها میتونست تو این لیست باشه/ حتی بیشتر از 50 نفر!!!!!!!!!!!!!!!1