ریشههای اقتصادی جنگ سوریه؛از فروش تسلیحات تا انتقال گاز به اروپا
پارسینه: جنگ در دوران قدیم ،اهداف و مفاهیم خاص خود را داشت.آنچه به روشنی از ثبت تاریخی و مکتوب فاتحان جنگ های دنیای قدیم می توان دریافت ؛این است که هدف غایی جنگ ها کشور گشایی ،توسعه ی قلمرو حکومت و افزایش منابع محدود ثروت در آن دوران مانند سرزمین های حاصلخیز و مراتع پر بار و جواهرات و طلای در اختیار حاکمان سرزمین های مورد تهاجم بوده است.
پارسینه/آرش رازانی: این الگو کمابیش تا قرون وسطی و عصر استعمار در گستره گیتی مورد پیروی بوده است.جنگ های عقیدتی که با شعار هدایت ملت های گمراه انجام می شد ،
الگوی بعدی بود که از اواخر دوران قدیم در قالب کشورگشایی فرمانروایان بنی امیه و بنی عباس و پس از آن توسط اروپاییان در جنگ های صلیبی برای نجات اراضی مقدس در خاورمیانه پیروی می شد.البته این شعار ها،تنها لباسی بود که بر تن همان نیت قدیمی دوخته شده بود.این الگو در کشورگشایی های ابتدایی عهد استعمار نیز مورد استفاده بود.
کشورگشایی اسپانیایی ها در قاره آمریکا که با شعار مسیحی کردن بومیان آمریکا انجام میشد یا نفوذ انگلیسی ها در قاره آفریقا به بهانه تبلیغ مسیحیت نمونه هایی از این دست اند.
اما با آغاز انقلاب صنعتی و نیاز روز افزون کشورهای اروپایی به منابع معدنی و مواد اولیه به تدریج این نقاب برداشته شد و تسخیر و استعمار کشور ها از طریق جنگ برای غارت منابع آنها با لباس "متمدن سازی" بومیان این مناطق انجام می شد.نقطه ی پایان این نوع جنگیدن ،جنگ جهانی اول است.
از جنگ جهانی اول و ظهور کمونیسم ،الگوی مورد پیروی برای آغاز جنگ ها بهانه های ایدئولوژیک بودند.از ایدئولوژی کمونیسم اینترناسیونال تا نازیسم هیتلری از یک طرف و مبارزه با "طاعون سرخ " و اهدای آزادی به ملل تحت ستم از سوی دیگر هیزم جنگ را برای کشورهای صاحب قدرت مهیا می ساختند.اما آنچه کماکان موتور محرکه اصلی این جنگ ها به شمار می رفت ،افزایش ثروت و توسعه ی قدرت بود.
پس از فروپاشی شوروی و پایان جنگ سرد ،نیاز به دست اندازی به قدرت بیشتر و بازارهای فروش محصولات کمپانی های فراملیتی از یک سو و بی اعتبار شدن دلایل ایدئولوژیک برای اقناع افکار عمومی برای آغاز جنگ ها نیاز بود که راه های تازه ای برای فریب افکار عمومی و همراه ساختن آن ابداع شود.از طرفی،نیازهای اقتصادی و کمبود منابع مالی دیگر تکافوی هزینه جنگ را نمی داد.
بدین لحاظ ،در این دوران مبارزه با تروریسم به عنوان مفهوم کلیدی همراه ساختن افکار عمومی ابداع شده است و جنگ ها یا با هزینه کشورهای ضعیف تر که خود را در معرض تهدید کاذب می یابند و منابع مالی خود را صرف خرید تسلیحات می کنند، به راه می افتند و یا عملیات نظامی عمدتا هوایی به سرعت زیر ساخت های کلیدی کشور مورد تهاجم را نابود می کنند تا هزینه جنگ از طریق قرارداد های کلان بازسازی همان زیر ساخت ها به کشور های مهاجم برگردد.الگوهایی که در جنگ های عراق،افغانستان ،کوزوو و سوریه مورد پیروی قرار می گیرند.
بدین لحاظ ،برای یافتن دلایل جنگ ها در این دوران می بایست به گردش مالی حول این جنگ ها و اینکه در نهایت منافع مالی جنگ به چه سمتی سرازیر می شود توجه ویژه ای کرد.
حال می خواهیم علت وقوع جنگ سوریه را از این نگاه تحلیل کنیم.البته ،دلایل آشکار جنگ در سوریه از قبیل فساد و دیکتاتوری توامان حزب بعث سوریه،خشکسالی بزرگ در سوریه که باعث کوچ روستاییان به شهر و افزایش فقر و نارضایتی و شروع اعتراضات در آن کشور شد،سرکوب خونبار مخالفین که بهانه را برای القاعده مهیا کرد تا تروریست های بین المللی خود را به جنگ تازه ای گسیل کند و منافع امنیتی ترکیه و اسرائیل به عنوان همسایگان ذی نفع در دامن زدن به نا امنی در سوریه بر افکار عمومی پوشیده نیستند.در این مقال می خواهیم دلایل و منافع اقتصادی ناشی از این جنگ را در عناوین زیر بررسی نماییم .
1) فروش تسلیحات :
در جنگ سوریه از همه نوع تسلیحات سبک و سنگین استفاده می شود.دولت سوریه که به صورت سنتی تسلیحات خود را از روسیه و چین خریداری می کند و مخالفان نیز تسلیحات خود را با یا بی واسطه از کشورهای غربی و آمریکا تهیه می کنند که هزینه این تسلیحات بر عهده ی حامیان مالی آنها مانند قطر و عربستان است.
در حال حاضر نیز که روسیه به اتفاق فرانسه در حال ارائه ی آخرین محصولات نظامی خود در ویرانه های کشور مصیبت زده سوریه برای بازار های جهانی هستند.بدین ترتیب،منافع مالی سرشاری از طریق رونق پیدا کردن صنایع نظامی نصیب کشور های نام برده شده است و تا پایان جنگ امکان بستن قرارداد های تازه با کشور های دیگر نیز وجود دارد.
2)منافع ناشی از بازسازی:
سوریه کشور غنی ای نیست.این کشور عمده ثروت خود را از طریق کشاورزی و دامداری و توریسم به دست می آورد که در شرایط جنگی فعلی این منابع نابود شده اند و دولت بعدی سوریه از هر گروه و قومیتی که باشد برای گذران زندگی مردم ناگزیر از بازسازی زیر ساخت ها خواهد بود.بالطبع بازسازی این زیر ساخت ها مستلزم بستن قرارداد های سنگین به لحاظ مالی با کشورهای صاحب تکنولوژی خواهد بود.
تامین هزینه ها برای برگرداندن سوریه به نقطه صفر پیش از آغاز جنگ تا چندین و چند سال ثروت تولید شده در این کشور را پیشاپیش به حساب کشورهای طرف قرارداد واریز می کند.حال ،اینکه دولت آینده این کشور به سمت کدام قدرت صاحب تکنولوزی متمایل بوده و خود را مدیون و تحت حمایت آن ببیند و این قراردادها نصیب آن کشور شود یکی از دلایلی است که این روزها همه کشورهای پیشرفته و غنی را به فکر مبارزه با تروریسم در سوریه انداخته است!
3)انتقال گاز به اروپا:
گروهی از کارشناسان انرژی در جهان ،دنیای انرژی را به بعد و قبل از حادثه فوکوشیما تقسیم بندی کرده اند .حادثه فوکوشیما که در آن زلزله و سونامی منجر به خرابی نیروگاه اتمی فوکوشیما و نشت مواد رادیو اکتیو از آن شد بار دیگر خطرناک بودن انرژی هسته ای حتی تحت شرایط بسیار مطمئن مشابه نیرو گاه فوکوشیما را به دنیای انرژی ثابت کرد.
با توجه به مباحث محیط زیستی و همچنین کم شدن منابع نفت و ارزشمند بودن آن برای استخراج مواد دیگر نسبت به سوزاندن ؛ اینک گاز است که انرژی آینده جهان را تامین خواهد کرد.منابع بزرگ گاز در خلیج فارس اکنون از طریق تبدیل به گاز مایع و انتقال غیر مستقیم به دیگر مناطق دنیا صادر می شوند.
گاز مورد نیاز اروپا نیز از طریق دو خط لوله شمالی و جنوبی انحصارا توسط روسیه تامین می گردند.تلاش های کشورهای خلیج فارس برای ایجاد یک خط لوله به دریای مدیترانه برای انتقال ارزان تر و سهل تر گاز به بازار اروپا منجر به دو راه زیر شد :
1. طبق قراردادی که در مرداد سال 1390هم زمان با آغاز نا آرامی ها در سوریه بین ایران ,عراق و سوریه بسته شد سه کشور ایران، عراق و سوریه برای ساخت یک خط لوله 56 اینچی به طول پنج هزار و 600 کیلومتر و برای انتقال روزانه 110 میلیون متر مکعب گاز طبیعی به توافقهای کلی دست یافته بودند و بنا بود در صورت تامین خطوط اعتباری و اجرا به موقع این خط لوله از سال 2015 میلادی آماده ی بهره برداری باشد.مذاکرات و مطالعات مربوط به این خط لوله از سال 1388 آغاز شده بود .
2. خط لوله ی عربی نیز هم زمان در دست مطالعه بود و از مسیر قطر،عربستان ،اردن ،سوریه و ترکیه گاز پارس جنوبی را به مدیترانه منتقل می کرد.
دولت بشار اسد با انجام این پروژه در خاک سوریه موافقت ننمود.بدین لحاظ ،گروهی از تحلیل گران بر این باورند که یکی از دلایل اصلی تلاش و هزینه ی فراوان قطر و عربستان برای ساقط کردن دولت سوریه و کمک به تسلیح گروه های تکفیری در منطقه ،آماده سازی بستر مناسب برای اجرای این طرح بوده است.
همچنین در طول چند سال اخیر ، چند حوزه گاز عظیم در شرق مدیترانه شامل مصر و اسرائیل کشف شده اند که گر چه به لحاظ حجم ذخایر کوچکتر از حوزه های گازی روسیه و خلیج فارس به شمار می روند اما در موقعت مناسب تری برای تامین انرزی اروپا قرار دارند.
در جولان اشغالی نیز منابع قابل توجهی از نفت و گاز شیل (میانسنگی، شیست) اکتشاف شده است.برای استخراج گاز شرکت گاز پروم روسیه با دولت اسرائیل قرارداد امضا کرده است و برای استخراج نفت جولان،مجوز های لازم به شرکت آمریکایی"جنی انرژی " داده شده است.در این شرایط ، برای دسترسی به منافع سرشار ناشی از استحصال و فروش نفت و گاز از این منابع،می بایست دولتی در سوریه صاحب قدرت باشد که از فرط ضعف یا وابستگی ،اختلالی در این استخراج نفت از جولان اشغالی ایجاد نکند و همچنین در قضیه انتقال گاز به بازار انرژی اروپا ،منافع دولت های حامی آینده اش را لحاظ کند .
با بررسی موارد فوق ، می توان دریافت که جنگ در سوریه به لحاظ مالی برای چه کشورها یا گروه های قدرت و ثروت فراملیتی تا کنون سود آور بوده است و هدایت آینده جنگ را چه کشورها و با چه انگیزه هایی رقم خواهند زد. البته ، آنچه در حال حاضر مهم تراست ،نابودی شبکه تروریستی و جنایتکار داعش در سوریه و عراق به هر طریق ممکن است ؛زیرا در صورت از بین رفتن امنیت و ثبات هیچ ملتی قادر به زندگی ،توسعه ،رشد و بالندگی در منطقه نخواهد بود.امّا چشمانی باز لازم است تا از ورای ژست های انسان دوستانه و قهرمان مآبانه ، انگیزه های واقعی کشورهایی که به بهانه نجات سوریه آن را نابود کرده اند شناخت.
الگوی بعدی بود که از اواخر دوران قدیم در قالب کشورگشایی فرمانروایان بنی امیه و بنی عباس و پس از آن توسط اروپاییان در جنگ های صلیبی برای نجات اراضی مقدس در خاورمیانه پیروی می شد.البته این شعار ها،تنها لباسی بود که بر تن همان نیت قدیمی دوخته شده بود.این الگو در کشورگشایی های ابتدایی عهد استعمار نیز مورد استفاده بود.
کشورگشایی اسپانیایی ها در قاره آمریکا که با شعار مسیحی کردن بومیان آمریکا انجام میشد یا نفوذ انگلیسی ها در قاره آفریقا به بهانه تبلیغ مسیحیت نمونه هایی از این دست اند.
اما با آغاز انقلاب صنعتی و نیاز روز افزون کشورهای اروپایی به منابع معدنی و مواد اولیه به تدریج این نقاب برداشته شد و تسخیر و استعمار کشور ها از طریق جنگ برای غارت منابع آنها با لباس "متمدن سازی" بومیان این مناطق انجام می شد.نقطه ی پایان این نوع جنگیدن ،جنگ جهانی اول است.
از جنگ جهانی اول و ظهور کمونیسم ،الگوی مورد پیروی برای آغاز جنگ ها بهانه های ایدئولوژیک بودند.از ایدئولوژی کمونیسم اینترناسیونال تا نازیسم هیتلری از یک طرف و مبارزه با "طاعون سرخ " و اهدای آزادی به ملل تحت ستم از سوی دیگر هیزم جنگ را برای کشورهای صاحب قدرت مهیا می ساختند.اما آنچه کماکان موتور محرکه اصلی این جنگ ها به شمار می رفت ،افزایش ثروت و توسعه ی قدرت بود.
پس از فروپاشی شوروی و پایان جنگ سرد ،نیاز به دست اندازی به قدرت بیشتر و بازارهای فروش محصولات کمپانی های فراملیتی از یک سو و بی اعتبار شدن دلایل ایدئولوژیک برای اقناع افکار عمومی برای آغاز جنگ ها نیاز بود که راه های تازه ای برای فریب افکار عمومی و همراه ساختن آن ابداع شود.از طرفی،نیازهای اقتصادی و کمبود منابع مالی دیگر تکافوی هزینه جنگ را نمی داد.
بدین لحاظ ،در این دوران مبارزه با تروریسم به عنوان مفهوم کلیدی همراه ساختن افکار عمومی ابداع شده است و جنگ ها یا با هزینه کشورهای ضعیف تر که خود را در معرض تهدید کاذب می یابند و منابع مالی خود را صرف خرید تسلیحات می کنند، به راه می افتند و یا عملیات نظامی عمدتا هوایی به سرعت زیر ساخت های کلیدی کشور مورد تهاجم را نابود می کنند تا هزینه جنگ از طریق قرارداد های کلان بازسازی همان زیر ساخت ها به کشور های مهاجم برگردد.الگوهایی که در جنگ های عراق،افغانستان ،کوزوو و سوریه مورد پیروی قرار می گیرند.
بدین لحاظ ،برای یافتن دلایل جنگ ها در این دوران می بایست به گردش مالی حول این جنگ ها و اینکه در نهایت منافع مالی جنگ به چه سمتی سرازیر می شود توجه ویژه ای کرد.
حال می خواهیم علت وقوع جنگ سوریه را از این نگاه تحلیل کنیم.البته ،دلایل آشکار جنگ در سوریه از قبیل فساد و دیکتاتوری توامان حزب بعث سوریه،خشکسالی بزرگ در سوریه که باعث کوچ روستاییان به شهر و افزایش فقر و نارضایتی و شروع اعتراضات در آن کشور شد،سرکوب خونبار مخالفین که بهانه را برای القاعده مهیا کرد تا تروریست های بین المللی خود را به جنگ تازه ای گسیل کند و منافع امنیتی ترکیه و اسرائیل به عنوان همسایگان ذی نفع در دامن زدن به نا امنی در سوریه بر افکار عمومی پوشیده نیستند.در این مقال می خواهیم دلایل و منافع اقتصادی ناشی از این جنگ را در عناوین زیر بررسی نماییم .
1) فروش تسلیحات :
در جنگ سوریه از همه نوع تسلیحات سبک و سنگین استفاده می شود.دولت سوریه که به صورت سنتی تسلیحات خود را از روسیه و چین خریداری می کند و مخالفان نیز تسلیحات خود را با یا بی واسطه از کشورهای غربی و آمریکا تهیه می کنند که هزینه این تسلیحات بر عهده ی حامیان مالی آنها مانند قطر و عربستان است.
در حال حاضر نیز که روسیه به اتفاق فرانسه در حال ارائه ی آخرین محصولات نظامی خود در ویرانه های کشور مصیبت زده سوریه برای بازار های جهانی هستند.بدین ترتیب،منافع مالی سرشاری از طریق رونق پیدا کردن صنایع نظامی نصیب کشور های نام برده شده است و تا پایان جنگ امکان بستن قرارداد های تازه با کشور های دیگر نیز وجود دارد.
2)منافع ناشی از بازسازی:
سوریه کشور غنی ای نیست.این کشور عمده ثروت خود را از طریق کشاورزی و دامداری و توریسم به دست می آورد که در شرایط جنگی فعلی این منابع نابود شده اند و دولت بعدی سوریه از هر گروه و قومیتی که باشد برای گذران زندگی مردم ناگزیر از بازسازی زیر ساخت ها خواهد بود.بالطبع بازسازی این زیر ساخت ها مستلزم بستن قرارداد های سنگین به لحاظ مالی با کشورهای صاحب تکنولوژی خواهد بود.
تامین هزینه ها برای برگرداندن سوریه به نقطه صفر پیش از آغاز جنگ تا چندین و چند سال ثروت تولید شده در این کشور را پیشاپیش به حساب کشورهای طرف قرارداد واریز می کند.حال ،اینکه دولت آینده این کشور به سمت کدام قدرت صاحب تکنولوزی متمایل بوده و خود را مدیون و تحت حمایت آن ببیند و این قراردادها نصیب آن کشور شود یکی از دلایلی است که این روزها همه کشورهای پیشرفته و غنی را به فکر مبارزه با تروریسم در سوریه انداخته است!
گروهی از کارشناسان انرژی در جهان ،دنیای انرژی را به بعد و قبل از حادثه فوکوشیما تقسیم بندی کرده اند .حادثه فوکوشیما که در آن زلزله و سونامی منجر به خرابی نیروگاه اتمی فوکوشیما و نشت مواد رادیو اکتیو از آن شد بار دیگر خطرناک بودن انرژی هسته ای حتی تحت شرایط بسیار مطمئن مشابه نیرو گاه فوکوشیما را به دنیای انرژی ثابت کرد.
با توجه به مباحث محیط زیستی و همچنین کم شدن منابع نفت و ارزشمند بودن آن برای استخراج مواد دیگر نسبت به سوزاندن ؛ اینک گاز است که انرژی آینده جهان را تامین خواهد کرد.منابع بزرگ گاز در خلیج فارس اکنون از طریق تبدیل به گاز مایع و انتقال غیر مستقیم به دیگر مناطق دنیا صادر می شوند.
گاز مورد نیاز اروپا نیز از طریق دو خط لوله شمالی و جنوبی انحصارا توسط روسیه تامین می گردند.تلاش های کشورهای خلیج فارس برای ایجاد یک خط لوله به دریای مدیترانه برای انتقال ارزان تر و سهل تر گاز به بازار اروپا منجر به دو راه زیر شد :
1. طبق قراردادی که در مرداد سال 1390هم زمان با آغاز نا آرامی ها در سوریه بین ایران ,عراق و سوریه بسته شد سه کشور ایران، عراق و سوریه برای ساخت یک خط لوله 56 اینچی به طول پنج هزار و 600 کیلومتر و برای انتقال روزانه 110 میلیون متر مکعب گاز طبیعی به توافقهای کلی دست یافته بودند و بنا بود در صورت تامین خطوط اعتباری و اجرا به موقع این خط لوله از سال 2015 میلادی آماده ی بهره برداری باشد.مذاکرات و مطالعات مربوط به این خط لوله از سال 1388 آغاز شده بود .
2. خط لوله ی عربی نیز هم زمان در دست مطالعه بود و از مسیر قطر،عربستان ،اردن ،سوریه و ترکیه گاز پارس جنوبی را به مدیترانه منتقل می کرد.
دولت بشار اسد با انجام این پروژه در خاک سوریه موافقت ننمود.بدین لحاظ ،گروهی از تحلیل گران بر این باورند که یکی از دلایل اصلی تلاش و هزینه ی فراوان قطر و عربستان برای ساقط کردن دولت سوریه و کمک به تسلیح گروه های تکفیری در منطقه ،آماده سازی بستر مناسب برای اجرای این طرح بوده است.
همچنین در طول چند سال اخیر ، چند حوزه گاز عظیم در شرق مدیترانه شامل مصر و اسرائیل کشف شده اند که گر چه به لحاظ حجم ذخایر کوچکتر از حوزه های گازی روسیه و خلیج فارس به شمار می روند اما در موقعت مناسب تری برای تامین انرزی اروپا قرار دارند.
در جولان اشغالی نیز منابع قابل توجهی از نفت و گاز شیل (میانسنگی، شیست) اکتشاف شده است.برای استخراج گاز شرکت گاز پروم روسیه با دولت اسرائیل قرارداد امضا کرده است و برای استخراج نفت جولان،مجوز های لازم به شرکت آمریکایی"جنی انرژی " داده شده است.در این شرایط ، برای دسترسی به منافع سرشار ناشی از استحصال و فروش نفت و گاز از این منابع،می بایست دولتی در سوریه صاحب قدرت باشد که از فرط ضعف یا وابستگی ،اختلالی در این استخراج نفت از جولان اشغالی ایجاد نکند و همچنین در قضیه انتقال گاز به بازار انرژی اروپا ،منافع دولت های حامی آینده اش را لحاظ کند .
با بررسی موارد فوق ، می توان دریافت که جنگ در سوریه به لحاظ مالی برای چه کشورها یا گروه های قدرت و ثروت فراملیتی تا کنون سود آور بوده است و هدایت آینده جنگ را چه کشورها و با چه انگیزه هایی رقم خواهند زد. البته ، آنچه در حال حاضر مهم تراست ،نابودی شبکه تروریستی و جنایتکار داعش در سوریه و عراق به هر طریق ممکن است ؛زیرا در صورت از بین رفتن امنیت و ثبات هیچ ملتی قادر به زندگی ،توسعه ،رشد و بالندگی در منطقه نخواهد بود.امّا چشمانی باز لازم است تا از ورای ژست های انسان دوستانه و قهرمان مآبانه ، انگیزه های واقعی کشورهایی که به بهانه نجات سوریه آن را نابود کرده اند شناخت.
تحليل جالبيست اما نبايد فراموش كرد كه بازنده اصلى در افغانستان و عراق امريكا بود هم از نظر مالى و هم جانى و ميلياردها دلاريكه امريكا از طريق كمپانيهاى امريكائى در افغانستان خرج كرد بيشتر از هفتاد درصد ان از بين رفت چونكه بخش زيادى از انرا كمپانيهاى امريكائى بردند و مقدارى هم رهبران قدرتمند افغان و بطور مثال پمپ بنزينى در كابل با خرج امريكا ساخته شده بمبلغ چهل ميليون دلار كه فعلا تحت بر بر رسى اداره مميزى است و خرج جنگ امريكا در افغانستان و عراق حدود چهار ترليون دلار است البته اين دوتا جنگ بنفع رژيم ما شد اما در سوريه ما هم بازنده شديم ... و تأمين مالى رژيم از طرف مردم كشور ما اما اگر حكومتى در سوريه بسر كار بيايد كه با ما سازگار نباشد بازنده اصلى ما هستيم هم مالى و هم معنوى. باحتمال زياد روسيه هم بازنده خواهد شد بدليل حمايت از أسد و اگر بخواهرم نتيجه بگيريم بازنده اصلى همان مردم مظلوم اين كشورهاست
هرکشوری در کشور دیگر دخالت کند بازنده است روزی ملت ها بیدار می شوند بیگانگان را بیرون می کنند شمانمی توانید برای حمایت یک نفر از اهل خونه باقی دیگر را سرکوب کنید تاکی می شود از ان شخص حمایت کرد پس بهتر است هرملتی در باره سرنوشت کشور خود خود تصمیم بگیرد ملت هارا نادان ونفهم ندانیم مگر کشور های بزرگ وکیل وصی ملت ها هستند
خب که چی؟؟؟!!! چیزی که مشخصه جنایات و کشتار وحشیانه و آوارگی مردم سوریه و عراق و نابودی این دو کشور توسط تروریستهای ساخته و پرداخته و تجهیز شده به وسیله آمریکا و اسراییل و عربستان و قطر و ترکیه و غربی هاست این بر کسی پوشیده نیست دیگه بحث سر چیه؟؟؟!!! در ضمن سوریه رقیب اقتصادی ترکیه بودش
دوستانی که نظر میدن کمی تاریخ هم بخونن. این تحلیل تا حد زیادی قابل قبوله وباید قبول کرد که مردم بویژه عوام به همون دلیل بی اطلاعی همیشه ملعبه دست حکومتهان و خواهند بود.
بدتر اینکه با این وضعیتی که کشور ما داره احتمالا سر ما مثل همیشه بی کلاه خواهد ماند.