اين همراهي تاثيرگذار است
سعيد معيدفر٭
يكي از دلايل ايجاد آسيبهاي اجتماعي، غفلت جامعه است. وقتي شهروندان يك جامعه نسبت به سرنوشت يكديگر بياعتنا ميشوند و ديگر به مشكلات يكديگر و اتفاقهايي كه در زندگي اجتماعي آنها رخ ميدهد توجه نميكنند، آسيبهاي اجتماعي فرصتي براي چهرهنمايي پيدا ميكنند. انزواي اجتماعي، يكي از دلايل اصلي اين بياعتنايي و بيتوجهي است. تشديد اين انزوا هم به انواع و اقسام آسيبهاي اجتماعي اضافه ميكند. به همين دليل است كه كمك به حل بحرانها و آسيبهاي اجتماعي هم تنها مسووليت مديران اجتماعي و مسوولان نيست و يك مسووليت جمعي است. ما نسبت به يكديگر و جامعهاي كه در آن زندگي ميكنيم مسوول هستيم و بايد براي حل بحرانها آستين بالا بزنيم. در اين ميان، فعاليت هنرمندان و چهرههاي مختلف فرهنگي و هنري، يكي از راهحلهاي خروج از بحران بيتوجهي و انزواي جامعه است. هنرمندان به عنوان يكي از گروههاي الگوي مرجع جامعه با فعاليتها و رفتارهاي شهروندي مسوول، اين پيام را به مردم ميدهند كه بايد نسبت به جامعه خود احساس وظيفه كنيم و نسبت به مشكلات بيتفاوت نباشيم. افكار عمومي نه تنها از رفتارهاي هنرمندان كه از تمام گروههاي الگوي مرجع كه شامل
نخبگان و مديران هم ميشود، آموزش ميگيرند. همين است كه وقتي مديران اجتماعي ميتوانند به نقطه تعاملي با هنرمندان برسند و هنرمندان هم با مديران در حل بحرانها همراه ميشوند، تاثيرگذاري اين حركت بيشتر و موفقتر است. همراهي هنرمندان با مديران اجتماعي يا نهادهاي دولتي و غيردولتي اجتماعي، يك اتفاق خوب است؛ اتفاقي كه به مرور زمان ميتواند نتيجههاي مهم و تاثيرگذار خود را نشان دهد.
٭جامعهشناس
هنرمند مسوول است
مجتبي ميرتهماسب ٭
يكي از وظايف هنرمندان احساس مسووليتي است كه در قبال انواع رويدادهاي جامعه ميكنند؛ مسووليتي كه باعث ميشود اين افراد در بزنگاههاي اجتماعي، كنشي را از خود بروز دهند كه جامعه را تحت تاثير قرار دهد. اين احساس مسووليت در هنرمندان ايران كاملا دروني شده. در سالهاي اخير فعاليتهاي سازنده خوبي از آنها ديدهايم؛ فعاليتهايي اثرگذار كه جامعه را متوجه خود كرد. هنرمندان در دستهبندي الگوهاي مرجع جامعه در صدر قرار دارند. ايفاي اين نقش مهم در جامعه به دليل شهرت و محبوبيت ذاتياش، وظيفه مشاركت در امور اجتماعي را دارد؛ وظيفهاي كه اتفاقا هنرمندان با ميل و رغبت آن را انجام ميدهند و از زير آن شانه خالي نميكنند. مسووليت اجتماعي از وظايف ذاتي هر عضو جامعه است. در اين زمينه هنرمند، ورزشكار يا يك شهروند عادي فرقي با هم ندارند. همگي بايد مسووليت اجتماعي خود را با تكيه بر ضرورت حفظ روابط انساني ايفا كنند. اما ايفاي نقش جامعه هنري در بين ديگر گروههاي مرجع، اثرگذاري پررنگتري دارد. مردم به فعاليت هنرمندان بيش از باقي گروههاي مرجع چشم دوختهاند. همين است كه اگر مديران زيرساختهاي اجتماعي، در زمينه مبارزه با آسيبها و مشكلات
جامعه با هنرمندان همكاري كنند، زودتر بههدف خواهند رسيد. هنرمندان براي هرگونه همكاري اجتماعي آمادهاند، چون آنها در دل جامعه هستند، مدام با مردم سروكار دارند و لحظهاي از احوالات مردم غافل نيستند. هنرمندان با نگاهي دردمندانه جامعه را همراهي ميكنند و مشكلاتشان را بازتاب ميدهند. در حالي كه مسوولان و مديران اجتماعي، جامعه را از دور تماشا ميكنند و معمولا مشغول فعاليتهاي تشريفاتي و رسمي هستند، اما به هرحال قدرت و توانايي در دست مديران است، بنابراين تركيب تواناييهاي مديريتي و دلسوزيهاي هنرمندان محصول خوبي ميدهد؛ محصولي كه بدون شك به نفع جامعه آسيبزده ما خواهد بود. اتفاق خوبي است اگر مديران به هنرمنداني كه سابقه فعاليتهاي اجتماعي دارند، اعتماد كنند و در انجام برخي امور به آنها اعتماد كنند.
٭كارگردان و فعال اجتماعي
سكوت جامعه شكسته ميشود
ليلا ارشد ٭
وقتي هنر به كمك جامعه ميآيد اثرگذارياش چندبرابر ميشود. چون هنر گستره وسيعي دارد و ميتواند افراد زيادي را متوجه خود كند. هنر ميتواند سكوت جامعه را بشكند و زنگهاي زيادي را بهصدا درآورد. فعاليتهاي اجتماعي هنرمندان خيلي از گستردهتر از برنامههاي مديريتي سازمانها و نهادهاي مسوول است.
مردم صداي هنرمندان را زودتر ميشنوند و از آنها الهام ميگيرند. همين است كه وقتي فيلمي با هدف مبارزه با يكي از مشكلات اجتماعي به نمايش درميآيد تاثيراتي كه روي مردم ميگذارد خيلي بيشتر از جلسات و همايشهايي است كه كارشناسان آسيبهاي اجتماعي برگزار ميكنند. هنرمنداني كه به فعاليتهاي خيرخواهانه مشغول هستند درك درستي از تاثيرگذاري فعاليتهاي خود روي مردم دارند براي همين سعي ميكنند از اين طريق نقش اجتماعي خود را به خوبي ايفا كنند. هنر ابزار كارآمدي است كه با تكيه بر آن ميتوان به بسياري از مشكلات اجتماعي فايق آمد؛ ابزاري مفيد كه براي آگاهي جامعه بسيار لازم است. اما نگاه مديران اجتماعي به همراهي هنر و هنرمندان نگاه مثبتي نيست. برخي از آنها فكر ميكنند اگر هنر مشكلات اجتماعي را بازنمايي كند جامعه را زير سوال برده و نارساييهاي اجتماعي را بزرگنمايي كرده است. همين است كه مديران با تصميمات خود هنرمندان را از فعاليتهاي اجتماعي دور نگه ميدارند و بهجاي تحسين، آنها را محكوم ميكنند. اگر مديران دوشادوش هنرمندان حركت كنند، قطعا اين همراهي به نفع هر دو گروه است. اين نوع فعاليتها جايگاه اجتماعي هنرمندان را ارتقا
ميدهد و مديران را با نگاه انساني و دلسوزيهاي هنرمندان آشنا ميكند.
٭مددكار اجتماعي
منبع: اعتماد، دنيا عيوضي
ارسال نظر