پیامدهای خطرناک دوگانه "انگلیسی-ضدانگلیسی"
پارسینه: اسفند ۹۴، خالی از این دوگانهها نیست. همان داستان بارارزشی مثبت به سود یاران خود و بار ارزشی منفی برای مخالفین.
پارسینه/احمدعلی چایچی: دمِ هر انتخابات، میان رقبا دوگانهای ساخته میشود. ۸۴، دوگانهٔ هاشمی-احمدینژاد به صورت اشرافگری-سادهزیستی نمود پیدا کرد. در ۸۸، این تقابل به مفاهیم نرفت و تبدیل به دوگانهٔ هاشمی-احمدینژاد شد. احمدینژاد در مناظرهها ادعا کرد که هاشمی، آن سه نفر دیگر را فرستاده است؛ اگرچه هاشمی بعدها این ادعا را رد کرد. در هر دو تقابل، احمدینژاد برنده شد.
خرداد ۹۲، ورق برگشت. نام هاشمی در یکسوی دوگانه، بیشتر از آنکه ریزش رأی داشته باشد، رأیآور بود. احمدینژادی هم نبود که این تقابل دو دورهٔ گذشته را ایجاد کند. دوگانه عوض شد. فضای انتخابات با ورود سعید جلیلی، رنگ و بوی هستهای گرفت.
دیدگاه کاندیداهای انتخابات یازدهم ریاست جمهوری دربارهٔ پروندهٔ هستهای، برای رأیدهندگان مهم بود. حسن روحانی، با شعار «هم چرخ سانتریفیوژها بچرخد و هم چرخ اقتصاد»، هم برنامهٔ خود برای دوران ریاستجمهوریاش را گفت و هم رقیبش را تلویحاً نقد کرد. سابقهٔ حسن روحانی در پروندهٔ هستهای و تلاش او برای توافق با غرب در زمان دولت خاتمی، از سوی منتقدین او به وادادگی و کرنش و سازش با غرب تفسیر شد.
آنان سیاست دولت نهم و دهم و دوران سکانداری سعید جلیلی را دوران پایداری و مقاومت میخواندند. دوگانهٔ سازش-مقاومت یا وادادگی-مقاومت را در زمان رقابت انتخاباتی ساختند.
دوگانهای که نتوانست بر آراء تأثیر بگذارد و شعار روحانی بر این دوگانه غلبه کرد. این دوگانه در طی مذاکرات هستهای در دولت یازدهم و توافق ژنو و پس از آن برجام نیز پابرجا بود و منتقدین کماکان سیاست حسن روحانی را به سازش و وادادگی و حتی غربگرایی تفسیر میکنند.
از سوی دیگر، منتقدین سیاستهای هستهای دولت نهم و دهم و سعید جلیلی، دوگانهٔ جنگطلبان-صلحجویان را بر زبان میآوردند. سیاست و مدیریت سعید جلیلی را جنگطلبی میخواندند و مردم را از جنگی دوباره برحذر میداشتند و سیاست روحانی را صلحجویی و آشتیخواهی میدانستند. این دوگانه تعبیری وارونه از همان دوگانهٔ «مقاومت-سازش» است.
هر سو، سیاست خود را با عبارتی با بار ارزشی مثبت مانند مقاومت و صلحخواهی و سیاست رقیب را با عبارتی با بار ارزشی منفی مانند جنگطلبی و وادادگی به کار میبردند. در هر یک از این دوگانهها نوعی از بیانصافی دیده میشود.
اسفند ۹۴، خالی از این دوگانهها نیست. همان داستان بارارزشی مثبت به سود یاران خود و بار ارزشی منفی برای مخالفین. دوگانهٔ اعتدال-تندروی از اینسو و دوگانهٔ اشراف-مستضعفین یا دوستداران غرب-مقاومت دوباره به چشم میآیند. باز هم میتوان از این دست دوگانهها دید.
شرکت در انتخابات و رأی به فرد یا فهرست، میتواند دلایل ایجابی و سلبی داشته باشد. دلایل سلبی همان رأی «نَه» است.
شاید بخشی از رأی ۸۴ به احمدینژاد، رأی «نه به هاشمی» بود. بخشی از رأی ۹۲ به حسن روحانی، «نه به جلیلی» بود. گاهی از این «رأی نه» به «بد و بدتر» یاد میشود. رأی سلبی، برخاسته از همان دوگانههاست. «من به اشرافیگری رأی نخواهم داد»، «من به جنگطلبی رأی نخواهم داد»، «من به وادادگی رأی نخواهم داد» و ... مطلقاً با این کار نداریم که این دوگانهها واقعی است یا نه. اما این دوگانهها ساخته شدهاند و بیتأثیر نیستند.
در اسفند ۹۴، برخی با نگاه به تجربهٔ رأی سلبی در خرداد ۹۲، شرکت در انتخابات و رأی سلبی را تبلیغ کردند. گروهی تبلیغ کردند که در انتخابات شرکت کنید و به آیتالله یزدی، جنتی و مصباح یزدی رأی ندهید. دربارهٔ درستی یا نادرستی و اخلاقی بودن/نبودن این تبلیغ سخنی نداریم.
تبلیغ هر فهرستی، خود به خود نفی فهرست رقیب است. اما تأکید بر نفی و بر زبان راندن آن سخن دیگری است؛ زیرا سخن از نفی، میتواند ترویج نفرت باشد. اما سخن، سخن دیگری است. از میان این نفی، دوگانهای ساخته شد؛ مخالفان این سه-موافقان. این دوگانه حول این رأی سلبی ساخته شد. خاستگاه این نفی، انتساب تندروی به این سه آیتالله است.
میتوان همان دوگانهٔ اعتدال-تندروی است که به صورت بیان شخصشخص آمده است. گفته شد دربارهٔ صدق این دوگانهها سخنی نداریم. در حاشیه این نفی، دربارهٔ امکان پیروزی و شکست این نفی سخن گفته شد. اما داستان ادامه داشت. بیبیسی «گزارش»ی رندانه از این رأی سلبی و «امکان ریاضی» آن منتشر کرد. ... اما احتمالاً هر مخاطبی، از حاشیهٔ سفید کلمات اینگونه برداشت میکند که نویسنده دوست دارد این اتفاق بیافتد حتی اگر نویسنده آخرش نوشته باشد این سخت است اما ممکن.
گزارش بیبیسی، بهانهای برای دوگانهای نو شد. مهدی محمدی از نویسندگان کیهان و وطنامروز نوشت: «اصولگرایان برای معرفی ماهیت حریفان خود به مردم اکنون کاری بسیار سهل در پیش دارند؛ فقط کافی است بگویند: اینها انگلیسی هستند!» دوگانهٔ «انگلیسی-ضدانگلیسی» متولد شد. این چند رسانههای مخالف فهرستِ هاشمی پر شدند از اتهام انگلیسی بودن به رقیب.
فهرست موافق خود را ضدانگلیسی نامیدند و فهرست رقیب را انگلیسی. گفتند انگلیس فهرست داده است برای انتخابات و از گروهی حمایت کرده است. ما باید از کسانی که انگلیس از آنان حمایت میکنند، بیزار باشیم و نگذاریم مردم به آنان رأی دهند. سخن از دیگ سفارت انگلیس گفتند. «کاری بسیار سهل در پیش دارند؛ فقط کافی است بگویند: اینها انگلیسی هستند!»
این دوگانه، بهرهای از واقعیت ندارد. حتی اگر گزارش بیبیسی حمایت از رأی سلبی بود، به هیچ عنوان -با تأکید فراوان بر هیچ- به معنای انگلیسی بودن رقیب نیست.
حتی اگر بگوییم این گزارش، تبلیغ رأی سلبی بود، رأی سلبی به معنای حمایت ایجابی از رقیب نیست. در این صورت تنها میتوان گفت، گزارش بیبیسی، نشانهٔ ضدانگلیسی بودن اینان است. اما نمیتوان از ضدانگلیسی بودن الف و ب به انگلیسی بودن دال و جیم پی برد. جالب اینجاست در کنار این گزارش، یادداشتی نوشته شده بود و از تحریم انتخابات سخن گفته بود و شرکت در آن را بیفایده دانسته بود و جالبتر اینکه بیبیسی همانروز گزارشی از فتاوای رهبر انقلاب را دربارهٔانتخابات منتشر کرده بود.
من به عنوان یک مخاطب عادی، از گزارش بیبیسی، تبلیغ برای رأی سلبی به افراد خاص را نمیفهمم حتی نوعی «این کار نشدنی است» از آن گزارش برمیآید. به گمانم بسیار دور از انصاف است، که با این گزارش دوگانهٔ انگلیسی-ضدانگلیس ساخته شود. وزیر کشور، عارف و هاشمی به این گزارش و این دوگانه واکنش نشان دادند.
اما سخن به اینجا ختم نمیشود. دوگانهٔ «انگلیسی-ضدانگلیس» با تمام دوگانههای پیشین تفاوت دارد. همه دوگانههای پیشین -با آنکه یکسو عنوان مثبت و دیگرسو عنوان منفی داشت- سخن از دو سلیقه از یاران انقلاب بود. یعنی همه دوگانهها حتی با بار ارزشی منفی، زیر سایهٔ انقلابی بودن تعریف میشد؛ «یک انقلابی با سلیقهٔ جنگطلبی» «یک حامی جمهوری اسلامی با روحیهٔ سازشکاری»، «یک انقلابی با زیست اشرافی»، «یک انقلابی با رفتاری تندروانه» تمام عبارتهای منفی در عین منفی بودن، در سایهٔ طرفدار انقلاب بودن تعریف میشد. پس از انتخابات هر کس رأی میآورد، یکی از افراد همین جمهوری اسلامی بود. یعنی دوگانهها، دوگانهای خودی بودند؛ دعوایی درونی بودند و جر وبحثی خانوادگی.
اما دوگانهٔ «انگلیسی-ضدانگلیس» از دایرهٔ «خودی» بودن خارج شده است. عبارت دیگر «خودی-ناخودی» است. دوگانههای دیگر «خودی الف-خودی ب» بودند. این دوگانه شده است «خودی-ناخودی» و این علاوه بر غیرواقعیبودنش، خطرناک است.
مسئله از چند حالت خارج نیست: یا فهرست موسوم به فهرست هاشمی پیروز میشود یا موفقیت نسبی به دست میآورد یا شکست میخورد؛ اما در هر صورت تعدادی رأی دارد. با توجه به این دوگانه این حالات را بازگویی کنیم «انگلیس پیروز بزرگ انتخابات ایران»، «موفقیت نسبی انگلیس در انتخابات ایران»، «شکست انگلیس در انتخابات ایران» اما حتی در حالت سوم، میتوان گفت «بخشی از مردم ایران، به فهرست انگلیس رأی دادند»
یک قدم جلوتر برویم. بر فرض نخست که فهرست هاشمی پیروز شود و بعد در خبرگان تأثیرگذار باشد... لوازم آن دوگانه این است «نقش انگلیس در تعیین ولی فقیه»، «فهرست انگلیس، ولی فقیه را تعیین کرد»، «مجلس خبرگان، یک مجلس انگلیسی است»،... آیا به این پیامدها فکر کرده اند؟
باور کنید اینها لوازم آن دوگانه است... حواستان به پیامدهایش باشد. مصداق این آیهٔ شریفه نشویم که میگوید: «يخربون بيوتهم بأيديهم» خانههای خود را با دست خود خراب میکنند..
خرداد ۹۲، ورق برگشت. نام هاشمی در یکسوی دوگانه، بیشتر از آنکه ریزش رأی داشته باشد، رأیآور بود. احمدینژادی هم نبود که این تقابل دو دورهٔ گذشته را ایجاد کند. دوگانه عوض شد. فضای انتخابات با ورود سعید جلیلی، رنگ و بوی هستهای گرفت.
دیدگاه کاندیداهای انتخابات یازدهم ریاست جمهوری دربارهٔ پروندهٔ هستهای، برای رأیدهندگان مهم بود. حسن روحانی، با شعار «هم چرخ سانتریفیوژها بچرخد و هم چرخ اقتصاد»، هم برنامهٔ خود برای دوران ریاستجمهوریاش را گفت و هم رقیبش را تلویحاً نقد کرد. سابقهٔ حسن روحانی در پروندهٔ هستهای و تلاش او برای توافق با غرب در زمان دولت خاتمی، از سوی منتقدین او به وادادگی و کرنش و سازش با غرب تفسیر شد.
آنان سیاست دولت نهم و دهم و دوران سکانداری سعید جلیلی را دوران پایداری و مقاومت میخواندند. دوگانهٔ سازش-مقاومت یا وادادگی-مقاومت را در زمان رقابت انتخاباتی ساختند.
دوگانهای که نتوانست بر آراء تأثیر بگذارد و شعار روحانی بر این دوگانه غلبه کرد. این دوگانه در طی مذاکرات هستهای در دولت یازدهم و توافق ژنو و پس از آن برجام نیز پابرجا بود و منتقدین کماکان سیاست حسن روحانی را به سازش و وادادگی و حتی غربگرایی تفسیر میکنند.
از سوی دیگر، منتقدین سیاستهای هستهای دولت نهم و دهم و سعید جلیلی، دوگانهٔ جنگطلبان-صلحجویان را بر زبان میآوردند. سیاست و مدیریت سعید جلیلی را جنگطلبی میخواندند و مردم را از جنگی دوباره برحذر میداشتند و سیاست روحانی را صلحجویی و آشتیخواهی میدانستند. این دوگانه تعبیری وارونه از همان دوگانهٔ «مقاومت-سازش» است.
هر سو، سیاست خود را با عبارتی با بار ارزشی مثبت مانند مقاومت و صلحخواهی و سیاست رقیب را با عبارتی با بار ارزشی منفی مانند جنگطلبی و وادادگی به کار میبردند. در هر یک از این دوگانهها نوعی از بیانصافی دیده میشود.
اسفند ۹۴، خالی از این دوگانهها نیست. همان داستان بارارزشی مثبت به سود یاران خود و بار ارزشی منفی برای مخالفین. دوگانهٔ اعتدال-تندروی از اینسو و دوگانهٔ اشراف-مستضعفین یا دوستداران غرب-مقاومت دوباره به چشم میآیند. باز هم میتوان از این دست دوگانهها دید.
شرکت در انتخابات و رأی به فرد یا فهرست، میتواند دلایل ایجابی و سلبی داشته باشد. دلایل سلبی همان رأی «نَه» است.
شاید بخشی از رأی ۸۴ به احمدینژاد، رأی «نه به هاشمی» بود. بخشی از رأی ۹۲ به حسن روحانی، «نه به جلیلی» بود. گاهی از این «رأی نه» به «بد و بدتر» یاد میشود. رأی سلبی، برخاسته از همان دوگانههاست. «من به اشرافیگری رأی نخواهم داد»، «من به جنگطلبی رأی نخواهم داد»، «من به وادادگی رأی نخواهم داد» و ... مطلقاً با این کار نداریم که این دوگانهها واقعی است یا نه. اما این دوگانهها ساخته شدهاند و بیتأثیر نیستند.
در اسفند ۹۴، برخی با نگاه به تجربهٔ رأی سلبی در خرداد ۹۲، شرکت در انتخابات و رأی سلبی را تبلیغ کردند. گروهی تبلیغ کردند که در انتخابات شرکت کنید و به آیتالله یزدی، جنتی و مصباح یزدی رأی ندهید. دربارهٔ درستی یا نادرستی و اخلاقی بودن/نبودن این تبلیغ سخنی نداریم.
تبلیغ هر فهرستی، خود به خود نفی فهرست رقیب است. اما تأکید بر نفی و بر زبان راندن آن سخن دیگری است؛ زیرا سخن از نفی، میتواند ترویج نفرت باشد. اما سخن، سخن دیگری است. از میان این نفی، دوگانهای ساخته شد؛ مخالفان این سه-موافقان. این دوگانه حول این رأی سلبی ساخته شد. خاستگاه این نفی، انتساب تندروی به این سه آیتالله است.
میتوان همان دوگانهٔ اعتدال-تندروی است که به صورت بیان شخصشخص آمده است. گفته شد دربارهٔ صدق این دوگانهها سخنی نداریم. در حاشیه این نفی، دربارهٔ امکان پیروزی و شکست این نفی سخن گفته شد. اما داستان ادامه داشت. بیبیسی «گزارش»ی رندانه از این رأی سلبی و «امکان ریاضی» آن منتشر کرد. ... اما احتمالاً هر مخاطبی، از حاشیهٔ سفید کلمات اینگونه برداشت میکند که نویسنده دوست دارد این اتفاق بیافتد حتی اگر نویسنده آخرش نوشته باشد این سخت است اما ممکن.
گزارش بیبیسی، بهانهای برای دوگانهای نو شد. مهدی محمدی از نویسندگان کیهان و وطنامروز نوشت: «اصولگرایان برای معرفی ماهیت حریفان خود به مردم اکنون کاری بسیار سهل در پیش دارند؛ فقط کافی است بگویند: اینها انگلیسی هستند!» دوگانهٔ «انگلیسی-ضدانگلیسی» متولد شد. این چند رسانههای مخالف فهرستِ هاشمی پر شدند از اتهام انگلیسی بودن به رقیب.
فهرست موافق خود را ضدانگلیسی نامیدند و فهرست رقیب را انگلیسی. گفتند انگلیس فهرست داده است برای انتخابات و از گروهی حمایت کرده است. ما باید از کسانی که انگلیس از آنان حمایت میکنند، بیزار باشیم و نگذاریم مردم به آنان رأی دهند. سخن از دیگ سفارت انگلیس گفتند. «کاری بسیار سهل در پیش دارند؛ فقط کافی است بگویند: اینها انگلیسی هستند!»
این دوگانه، بهرهای از واقعیت ندارد. حتی اگر گزارش بیبیسی حمایت از رأی سلبی بود، به هیچ عنوان -با تأکید فراوان بر هیچ- به معنای انگلیسی بودن رقیب نیست.
حتی اگر بگوییم این گزارش، تبلیغ رأی سلبی بود، رأی سلبی به معنای حمایت ایجابی از رقیب نیست. در این صورت تنها میتوان گفت، گزارش بیبیسی، نشانهٔ ضدانگلیسی بودن اینان است. اما نمیتوان از ضدانگلیسی بودن الف و ب به انگلیسی بودن دال و جیم پی برد. جالب اینجاست در کنار این گزارش، یادداشتی نوشته شده بود و از تحریم انتخابات سخن گفته بود و شرکت در آن را بیفایده دانسته بود و جالبتر اینکه بیبیسی همانروز گزارشی از فتاوای رهبر انقلاب را دربارهٔانتخابات منتشر کرده بود.
من به عنوان یک مخاطب عادی، از گزارش بیبیسی، تبلیغ برای رأی سلبی به افراد خاص را نمیفهمم حتی نوعی «این کار نشدنی است» از آن گزارش برمیآید. به گمانم بسیار دور از انصاف است، که با این گزارش دوگانهٔ انگلیسی-ضدانگلیس ساخته شود. وزیر کشور، عارف و هاشمی به این گزارش و این دوگانه واکنش نشان دادند.
اما سخن به اینجا ختم نمیشود. دوگانهٔ «انگلیسی-ضدانگلیس» با تمام دوگانههای پیشین تفاوت دارد. همه دوگانههای پیشین -با آنکه یکسو عنوان مثبت و دیگرسو عنوان منفی داشت- سخن از دو سلیقه از یاران انقلاب بود. یعنی همه دوگانهها حتی با بار ارزشی منفی، زیر سایهٔ انقلابی بودن تعریف میشد؛ «یک انقلابی با سلیقهٔ جنگطلبی» «یک حامی جمهوری اسلامی با روحیهٔ سازشکاری»، «یک انقلابی با زیست اشرافی»، «یک انقلابی با رفتاری تندروانه» تمام عبارتهای منفی در عین منفی بودن، در سایهٔ طرفدار انقلاب بودن تعریف میشد. پس از انتخابات هر کس رأی میآورد، یکی از افراد همین جمهوری اسلامی بود. یعنی دوگانهها، دوگانهای خودی بودند؛ دعوایی درونی بودند و جر وبحثی خانوادگی.
اما دوگانهٔ «انگلیسی-ضدانگلیس» از دایرهٔ «خودی» بودن خارج شده است. عبارت دیگر «خودی-ناخودی» است. دوگانههای دیگر «خودی الف-خودی ب» بودند. این دوگانه شده است «خودی-ناخودی» و این علاوه بر غیرواقعیبودنش، خطرناک است.
مسئله از چند حالت خارج نیست: یا فهرست موسوم به فهرست هاشمی پیروز میشود یا موفقیت نسبی به دست میآورد یا شکست میخورد؛ اما در هر صورت تعدادی رأی دارد. با توجه به این دوگانه این حالات را بازگویی کنیم «انگلیس پیروز بزرگ انتخابات ایران»، «موفقیت نسبی انگلیس در انتخابات ایران»، «شکست انگلیس در انتخابات ایران» اما حتی در حالت سوم، میتوان گفت «بخشی از مردم ایران، به فهرست انگلیس رأی دادند»
یک قدم جلوتر برویم. بر فرض نخست که فهرست هاشمی پیروز شود و بعد در خبرگان تأثیرگذار باشد... لوازم آن دوگانه این است «نقش انگلیس در تعیین ولی فقیه»، «فهرست انگلیس، ولی فقیه را تعیین کرد»، «مجلس خبرگان، یک مجلس انگلیسی است»،... آیا به این پیامدها فکر کرده اند؟
باور کنید اینها لوازم آن دوگانه است... حواستان به پیامدهایش باشد. مصداق این آیهٔ شریفه نشویم که میگوید: «يخربون بيوتهم بأيديهم» خانههای خود را با دست خود خراب میکنند..
چه عجب ! آخرش يه مرد پيدا شد و واقعيت را نوشت .
كاش ميشد عواقب اين " دوگانه سازى " و لوازم آن را به بزرگان اصولگرايى گوشزد كرد، وقتى هر بچه پرروى بى سوادى را بعنوان تحليلگر به خورد خلق الله داد از اين بهتر نميشود !
متاسفانه استراتژی یک جریان در هراسانیدن از تهدید خارجی و دشمن است.
در هر زمان که لازم بدانند از این استراتژی برای فشار بر جریان رقیب و یا تخریب و به انزوا کشاندن آن استفاده می کنند.
بدون آن به عواقب بلند مدت این موضوع بیاندیشند، صرفا به بهره برداری فوری از این استراتژی در جهت تقویت و تحکیم منافعشان می پردازند.
آقایان زمانی که هاشمی را از ریاست خبرگان برکنار می کردند فکر این روزاش رو باید می کردن! زمانی که ردصلاحیتش کردن این روزا رو باید می دیدند! نمیشه شما همش توسرش بزنید اون هم هیچ کاری نکنه!
وزارت کشور اینطوری می خواد با روزنامه های متخلف برخورد کنه پس خدا به داد بقیه تخلف های روزهای مهم برسه حتما مجبور ساکت بمونه دیگه!!!؟؟
ولی این بی بی سی هم کم مشکوک نیست و نبوده ها !!! چه معنی داره یک ضربه کاری یا آتو به هم پیمانان خودش بزنه !!!! گزک عمدی برای اختلاف و برهم زدن میده!!!
سیاست قدیمی تفرقه بیانداز!
عاغا انگلیسی و ضد انگلیسی نکنید چون اگه مردم به ضد انگلیسی ها رای نداند میخواهید چه کنید ؟ اینطوری که آبروتون میره