رای قضات به قصاص چشم
پارسینه: شب هجدهم فروردین ماه سال 93 مأموران پلیس در جریان درگیری خونین بین راننده اتوبوس شرکت واحد و راننده خودروی سواری واقع در پایانه غرب تهران قرار گرفتند.
با حضور مأموران در صحنه، راننده اتوبوس که از ناحیه چشم و صورت بشدت زخمی شده بود به بیمارستان انتقال یافت و راننده مهاجم نیز از صحنه گریخت.
در تجسسهای پلیسی مشخص شد راننده شرکت واحد آیت نام دارد و فراری نیز پسری 25 ساله به نام اشکان است که با خودروی سواریاش برای دکهداران داخل پایانه آب معدنی و اجناس میبرد. همین سرنخ کافی بود تا پلیس برای دستگیری مهاجم فراری وارد عمل شود.
خیلی زود آیت تحت عمل جراحی قرار گرفت و تلاش تیم پزشکی برای نجات بینایی این مرد مؤثر واقع نشد و چشم چپ وی بر اثر شدت جراحات وارده کاملاً تخلیه شد.
وقتی اشکان دستگیر شد ابتدا هرگونه درگیری را نپذیرفت اما وقتی با شاهدان حادثه روبهرو شد چارهای جز اعتراف ندید و گفت که آیت راننده شرکت واحد را مورد حمله قرار داده است و همین اقرار کافی بود تا پرونده با صدور کیفرخواست به دادگاه جزایی عمومی 1177 فرستاده شود.
قضات این شعبه از آنجا که شاکی بینایی چشم چپ خود را کاملاً از دست داده است پرونده را با قرار عدم صلاحیت به دادگاه کیفری یک استان تهران ارسال کردند. این پرونده در شعبه چهارم دادگاه کیفری یک استان تهران تحت رسیدگی قرار گرفت. از آنجا که راننده اتوبوس تقاضای قصاص چشم جوان مهاجم را کرده بود پزشکی قانونی اعلام کرد که با توجه به نوع ضایعات چشم، نظر به اینکه شرایط یکسان در قصاص باید رعایت شود، امکان قصاص چشم وجود ندارد.
بدین ترتیب صبح دیروز متهم در شعبه چهارم دادگاه کیفری یک تحت محاکمه قرار گرفت. در ابتدای جلسه محاکمه راننده اتوبوس پشت تریبون رفت و به قضات گفت: عصر حادثه وقتی با مسافران وارد پایانه آزادی شدم، هنگام پیاده شدن مسافران این مرد - متهم- پشت فرمان خودرویش بود و به من چراغ داد، از آنجا که خلاف جهت حرکت میکرد اما من به وی راه دادم. این در حالی بود که من به سختی اتوبوس را کنترل کردم تا با وی
تصادف نکنم!
بعد از اینکه مسافران پیاده شدند کنار متهم رفتم و گفتم این کارت خیلی خطرناک بود اگر نمیدیدمت با خودرو شما را زیر گرفته بودم. سپس از آنجا رفتم، بعد از دو دقیقه این پسر جوان آمد و گفت: شما بودی الان از کنار من رد شدی؟ گفتم بله، چطور مگه؟ ناگهان شروع به ناسزاگویی کرد که همان لحظه به او گفتم برو، تو جای پسر من هستی! ناگهان از خودرویش پیاده شد و در حالی که من پشت فرمان نشسته بودم یک سیلی محکم به صورتم زد!
پیاده شدم تا به پلیس 110 زنگ بزنم. دوباره ناسزاگویی کرد، من هم یک سیلی به وی زدم. پنج دقیقه از این ماجرا نگذشته بود که وی دوباره با دو جوان دیگر آمد. آن دو جوان وقتی مرا دیدند گفتند اینکه عمو آیته!
این مرد وقتی دید که آن دو جوان مرا میشناسند با سنگی که در دست داشت محکم به شیشه اتوبوس زد. ناگهان صورتم خونآلود شد و دیگر هیچی نفهمیدم. این مرد باعث شد که من بیناییام را از دست بدهم. حالا نیز تقاضای قصاص چشم وی را دارم و درخصوص صدمات و شکستگی نیز تقاضای دیه دارم. اشکان وقتی در جایگاه ایستاد، گفت: اتهام را قبول ندارم. آن روز برای دکهداران جنس بردم، این مرد کنار خودرویم توقف کرد و نسبت به اینکه چرا من خودرویم را داخل پایانه آوردهام اعتراض و ناسزاگویی کرد اما من اعتنایی نکردم و با مرد دکهدار در حال حساب و کتاب بودم که ناگهان وی با دوستانش که بیش از 15 نفر بودند به سمت من آمدند و وی گفت اینه، اینه که من از ترس خودرویم را جا گذاشتم و پیاده فرار کردم. حتی فردای آن روز خودرویم را از آنجا برداشتم و قبول ندارم. من سنگی به وی نزدهام.
ادعاهای اشکان در حالی بود که همه شاهدان قبلاً شهادت دادهاند که وی با سنگ، شیشه اتوبوس را شکسته و باعث نابینایی راننده شرکت واحد
شده است.
در پایان سه قاضی عالیرتبه با هم وارد شور شدند و با توجه به درخواست قصاص چشم، اشکان را به کمیسیون عالی پزشکی قانونی معرفی کردند تا امکان قصاص چشم وی تحت بررسی قرار گیرد.
ارسال نظر