جاعلی که دیپلم هم نداشت
پارسینه: سالها است پروندههای معمایی و بدون سرنخ روی میز او قرار میگیرد. پس از سالها کار و تجربه دیگر همه مهارت او در رازگشایی پروندهها را میدانند و به آن اذعان دارند.
بازپرس مرشدلو که هماکنون بازپرس شعبه هفتم دادسرای امور جنایی تهران است، میگوید هر پروندهاش یک خاطره است که اگر بخواهد همه وقایع را بنویسد کتابی چندصد صفحهای خواهد شد. اودرباره ماجرای دستگیری مغز متفکر یک باند جعل این چنین گفت: «سال ۸۹ در مجتمع قضایی محلاتی دادیار بودم که پروندهای به شعبه ما ارجاع شد. متهم، جوان موتورسواری بود که برای تردد در خط ویژه اتوبوس، با مأمور راهنمایی و رانندگی حسابی بحث کرده بود و دست آخر وقتی موفق نشده بود او را متقاعد کند دست به جیب شده و کارت شناسایی را برای عبور نشان داده بود.
آن طور که در گزارش پرونده آمده بود این مرد خود را فرمانده یکی از یگانهای بسیج در پایتخت معرفی کرده بود و مشخصات روی کارت هم اظهارات او را تأیید میکرد. مأمور راهنمایی که به شرایط مشکوک شده بود، با گرفتن کارت شناسایی این موتورسوار از مرکز استعلام گرفته و مشخص می شود چنین یگان بسیجی در منطقه شرق وجود ندارد و این کارت جعلی است.بلافاصله هماهنگیهای لازم انجام شده و مأموران آگاهی از راه رسیده و موتورسوارجوان را دست بسته به اداره آگاهی منتقل میکنند.پس از انجام تحقیقات اولیه، پرونده به دادسرای محلاتی فرستاده شد.
«شهاب»، همان جوان موتورسوار وقتی در اتاق بازپرسی آمد ادعا کرد کارت را از مردی به نام «ایمان» خریده است و آدرس فروشنده را در اختیار مأموران قرار داد.دیگر شکی نبود که ما با یک نفر یا باند جاعلان طرف هستیم. به خاطر حساسیت موضوع، تحقیقات با دقت عمل بالایی دنبال میشد. ایمان که آشپز یکی از کاخهای معروف تهران بود بازداشت شد و در بازجوییها با ترفندهای ویژه بازپرسی دو همدست دیگرش را نیز معرفی کرد.متهمان در اعترافاتشان مدعی شدند کارشان جعل مدارک و مهر شرکتها و مؤسسات است و آنها برای هر مورد جعل درآن زمان دست کم ۲ میلیون تومان میگیرند.این پرونده به آخر خط رسیده بود اما نکته بسیار جالب اینکه باند جاعل حرفهای را جوانی هدایت میکرد که حتی دیپلم هم نداشت. این مغز متفکر شرکتی را به ثبت رسانده بود و در پوشش این شرکت به اقدامات خلافکارانهاش میپرداخت.»
منبع:
روزنامه ایران
ارسال نظر