فیلم کربلا جغرافیای یک تاریخ زمام تاریخ را به دست میگیرد. عاشورا را فرهنگ مینامد تا اعتراض. این فیلم خواهان دوستی اهل تفکر با مردم اسطوره ساز است. گفتوگوی ساده با این کارگردان فرهنگخواه میتواند نیت اصلی ساخت چنین فیلمی را باز کند.
چه شد که از تلفیق تعزیه و نقالی در فیلم استفاده کردید؟
این فیلم بررسی این است که فرهنگها و هنرهای مختلف چگونه حادثه عاشورا ۶۱ را به حماسه کشاندند و چگونه از این شخصیتها اسطوره ساختند. به همین دلیل لازم دانستیم برای رسیدن به این ایده به ترکیبی از این دو برسیم. احساس کردیم جامعه اندیشمند رو به روشنفکر معمولا با گارد خاصی به این مضامین یعنی مراسم آیینی و رفتارهای جمعی نگاه میکند. مثلا میخواهد فلسفه نخلکشی؛ سینهزنی؛ مرثیهسرایی و ... را آنهم برای ۱۴۰۰ سال بداند. من دوست داشتم این فلسفه را به روایت خودم برای همین قشر بیان کنم. میخواستم این حس خوب اسطورهسازی از یک واقعه تاریخی توسط مردم را نشان بدهم. حس میکردم بخشی از جامعه که روشنفکران هم میتوانند جز آنها باشند؛ مطالعه کاملی از بخشهایی از تاریخ این واقعه ندارند و همین عدم آگاهی باعث میشود استحالهای که در این مراسمها شکل گرفته به سمت و سوی مناسبی نرود. این فیلم میتواند فضایی را بوجود بیاورد که روشنفکرانی از این دست رفتارهای جمعی را ببینند و کمک کنند مردم درک بهتری از این آیینها داشته باشند.
صدای شهاب حسینی بار احساسی فیلم را تکمیل کرده؛ دلیل این انتخاب چه بود؟
ما سه کوک مختلف را امتحان کردیم و دنبال صدایی میگشتیم که حس تماشاچی را بالا و پایین نکند چون تصویر به اندازه کافی با تماشاگر ارتباط دارد و خودش این کار را میکند. پس این صدا باید صدای گرم و دوست داشتنی باشد تا صدای غلو شدهای که مثلا در برخی فیلمهای مستند به کار گرفته میشود. صداهای غلو شده بسیاری از این مستندها حالم را بد میکند برای همین تصمیم گرفتیم سراغ بازیگری بروم که دیالوگها را ملو بگوید اما ذات و باور خودش به رفتارهای جمعی مثبت باشد و کسی باشد که مردم خودش و صدایش را دوست داشته باشند. وقتی با شهاب حسینی صحبت کردیم؛ با روی باز پذیرفت و من همیشه مدیون لطف بزرگوارانه او هستم.
علت کم شدن ۱۰ دقیقه از فیلم در اکران چه بود؟
فکر کردم ریتم فیلم میتواند تندتر باشد. عامل دیگر دو پایانه بودن فیلم است. با گفتوگوهایی که با عوامل کردیم و بازخوردهای مخاطبان سعی کردیم این اشکال را از فیلم برطرف کنیم.
به نظرتان ریشه این رفتارهای جمعی چگونه شکل گرفته؟
سوال خوبی است. دوتوصیه بسیار مهم وجود دارد که از امام محمد باقر(ع) به ما رسیده و ایشان هم میراثدار پدرشان است. امام سجاد(ع) از یاران شیعهاش میخواهد که به زیارت امام حسین(ع) بروند و برای امام حسین(ع) گریه کنند. پسرش امام محمد باقر(ع) این را میپذیرد. ایشان یک پسر دیگر به نام زیدبن علی داشته است که به خونخواهی و انتقام امام قیام کرد اما نتیجهای نگرفت. امام محمد باقر شیوهای تازه در پیش میگیرد. ایشان به نهضت شیعه ساختار فرهنگی میدهد و خیلی هم درست و صحیح به این کار پرداخت شده و حالا در کشورهای مختلف گریستن برای امام حسین(ع) شکلهای مختلفی پیدا کرده است. عدهای جمع میشوند؛ نوحهخوانی میکنند. عدهای نخل میچرخانند؛ عدهای به سینه میزنند؛ عدهای گل به سر مالیده و بر سر و سینه میزنند؛ ... .یعنی ما ایرانیها لباس خودمان را بر تن این فرهنگ کردهایم. آیین یک نوع لباس است بر تن فرهنگ. ایرانیها هم لباس خود را بر تن این فرهنگ کردهاند. همان فرهنگی که امام محمد باقر(ع) بنیانگذار آن بود.
نگاه سایر ادیان به این نوع از رفتارهای جمعی شیعیان به چه صورت است؟
ریشههای این مراسم به خاطر فرهنگی بودنش در شروع یک جذابیت خاص دارد مثلا نخلگردانی جذابیت جهانی دارد. وقتی آنها دنبال چرایی این حرکت هستند؛ همزمان داریم فرهنگ عاشورایی را منتقل میکنیم و انتشار میدهیم اما در کل؛ سایر ادیان با احترام خاصی به این مراسمها واکنش نشان میدهند.
نحوه برگزاری مراسم ماه محرم در کشور ما تغییر زیادی داشته. براساس تحقیقات شما در دیگر کشورها آیا تغییری در فرم برگزاری مراسم بوجود آمده؟
اساسا آیینها برای زنده ماندن باید در دل خود استحاله شوند. فرهنگ باید در درون خودش استحاله شود وگرنه زنده نمیماند. ما سالها برای سیاوش پرچم بلند میکردیم اما آرام آرام با شنیدن شهادت حضرت حسین بن علی؛ شمشیر خونخواهیای که برای سیاوش بلند میکردیم را به زمین گذاردیم و پرچم عدالتخواهی را برای حسین بن علی بلند کردیم و گفتیم تنها دنبال خونخواهی و انتقام نیستیم. انگار دنبال چیز جدیدی میگشتیم و این را حسین برای ما آورد و آن ایستادن در کنار مظلوم بود. حالا مدام این فرهنگ در دل خودش استحاله میشود و شکلهای متفاوتی به خود میگیرد اما محتوا همان هست. این نکته را نیز باید بگویم که این استحاله هوشمندانه و با علم و معرفت باید اتفاق بیفتد. متاسفانه ما از شناخت تاریخی واقعه عاشورا بسیار دور هستیم. بعضی میگفتند این چه اشتباهی است که داریوش یاری کرده و چرا تاسوعا را بعد از عاشورا نشان داده؟!
اشتباه آنها این بود که فکر میکردند حضرت علی اکبر(ع) بعد از حضرت ابوالفضل(ع) شهید شده است. آنها نمیدانستند همه آنها در یک روز شهید شدهاند. آنها که گمان داشتند آنها در روزهای مختلفی شهید شدهاند؛ از قضا از آدمهای عادی جامعه نبودند. این فقر آگاهی باعث میشود وقتی آیینها در حال استحاله شدن هست؛ به سمت درستی نروند. ریشه زیارت و گریستن هم بسیار کمرنگ شده است.
آیا سبک عزاداری استحاله شده در ایران امروز به سمت تجملات حاشیهای میرود و آیا در کشورهای دیگر نیز همین منوال ادامه دارد؟
خیر. آنها به خاطر محدودیتهایی که دارند؛ مراسمهای بسیار جمع و جوری دارند، اما بسیار اصیلتر پیش میروند. مشکل ما برگزاری عزاداریهای آنچنانی و طبلهای بزرگ و... نیست. مشکل ما حتی در ریتم سینهزنی هم نیست بلکه در مفاهیمی است که در حال انتقال است. این شکلها مفهوم را قربانی میکنند. استفاده از شعرهای خوانندههای داخلی یا لسآنجلسی در بعضی از هیأتها باب شده است. وقتی از نوحهخوان میپرسیم این چه بود که خواندی؟! میگوید شما خودت وصلش کن به سیدالشهدا!
منبع:
خبرگزاری ایلنا
ارسال نظر