انتخاب ترامپ، تاثیر بر تحولات منطقه ای، ایران و برجام
پارسینه: *حسین موحدی ساوجی
پیروزی خارق العاده دونالد ترامپ هفتاد ساله در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا با توجه به فقدان سابقه و عدم تجربه وی در حوزه حکومتداری، نقطه نظرات گاها ضد و نقیض، می تواند تبعات مختلف داخلی و خارجی داشته باشد. شخصیت و سوابق ترامپ بهعنوان متغیرهای فردی میتواند در تصمیمات و سیاستهای آمریکا در ابعاد مختلف تأثیرگذار باشد اما نباید فراموش کرد ساختار سیاسی و بوروکراتیک حکومت آمریکا میتواند در بسیاری حوزهها متغیرهای فردی را تحت تأثیر قرار دهد.
ترامپ که در اواخر دهه ۸۰ میلادی به سیاست علاقه مند شده بود در آغاز طرفدار حزب دموکرات بود ولی سال ۲۰۱۲ اعلام کرد جمهوریخواه است. وی توانست در بسیج یک بخش نادیده گرفته شده رأیدهندگان یعنی طبقه کارگر سفید پوست توفیق داشته و خواستههای این گروه را در صدر اولویتهای کشور قرار دهد.
به نظر میرسد اولویت اصلی سیاستهای ترامپ در گام نخست مسائل داخلی آمریکا و بهبود مسائل درونی این کشور و نشان دادن تغییر ملموس نسبت به دوران دمکراتها باشد ازاینرو مسائل سیاست خارجی تبعی و وابسته به تحولات احتمالی جدی در خارج باشد.
ناآشنایی ترامپ با دنیای سیاست و نظام بین الملل در کنار اظهارنظرهای نسنجیده و ساختارشکنانه از یک طرف و محدودیت هایی نیز در سطح داخلی و بین المللی نظیر ساختار قدرت در آمریکا، رژیم ها و سازوکارهای محدودیت زای بین المللی، وجود هنجارهای ملی و بین المللی، ضرورت های اقتصادی و در نهایت محدودیت های بروکراتیک و بدنه کارشناسی که باعث تعدیل رفتار ترامپ خواهد شد، پیش بینی رفتار رییس جمهور جدید آمریکا در قبال ایران و جهان را دشوار می سازد.
بر اساس اظهارات ترامپ و مشاورانش در حوزه سیاست خارجی، این سیاست در دوره جدید مبتنی بر بازتعریف از مقوله صلح جهانی، افزایش قدرت و حجم ارتش آمریکا، مقابله با داعش، مهار اسلام رادیکال، و تجدیدنظر در سیاست آمریکا در قبال ناتو، بنا خواهد شد.
او معتقد است عضویت آمریکا در اتحادیههای بینالمللی سبب، افول آمریکا میشود و در دولت او، هیچگونه توافقی را که سبب کاهش توانایی آمریکا برای کنترل امور خویش شود؛ امضا نخواهد کرد. طبعا این نوع نگرش موجب نگرانی متحدان سنتی آمریکا خواهد شد.
از جانب دیگر ترامپ برخلاف رویکرد سنتی جمهوری خواهان، نظامیگری را در گسترش حوزه نفوذ آمریکا تعریف نمیکند. او معتقد است که اگر آمریکا به سمت بهبود روابط و انعقاد یک معامله سیاسی با روسیه نرود، بهتدریج باید عرصه بینالمللی را به روسیه واگذار کند. بنابر این تلاش برای معامله با روسیه بهویژه بر سر مبارزه با تروریسم صورت خواهد پذیرفت.
در مورد متحدان عربی آمریکا نظیر عربستان سعودی ترامپ معتقد است متحدان آمریکا نهتنها برای دفاع از خود، بلکه برای مبارزه با تروریسم نیز بایستی هزینه و از نیروی نظامی خود استفاده کنند. از سوی دیگر ترامپ انتقاداتی به نقش عربستان در اقدامات تروریستی داشته است که میتواند در روابط آینده موثر باشد.
در رابطه با سیاست آمریکا در دوره ترامپ در قبال اسرائیل نباید از نقش لابی آیپک و نیز ساختار حاکمیت آمریکا غافل شد احتمالاً ترامپ دست اسرائیل را در بسیاری از حوزه باز گذاشته و ممانعتی در برابر رفتارهای تجاوزکارانه رژیم صهیونیستی به عمل نخواهد.
به نظر میرسد اولویت اصلی سیاست خارجی ترامپ در خاورمیانه، مسئله داعش و مدیریت آن باشد. هنگامیکه گزارشهای سازمانهای اطلاعاتی آمریکا به ترامپ عرضه شود احتمالاً وی از سیاست تأکید مطلق بر شکست داعش به شکل گذشته تغییراتی ایجاد نموده و سیاست محتاطانهتری اتخاذ کند؛ اما به دنبال نشان دادن برتری خود در حوزه سیاست خارجی به نسبت حزب رقیب خواهد بود؛ لذا پیشبینی میشود ترامپ مسئله داعش در عراق را از مسئله سوریه تفکیک نموده و اقداماتی در جهت حل مسئله داعش در عراق نماید. همچنین معتقد است ناتو باید نقشی پررنگتر در مبارزه با تروریسم در خاورمیانه بازی کند. میگوید بار اصلی روی دوش آمریکا است و بقیه متحدان هم باید حاضر باشند هزینه امنیت خودشان را بپردازند.
در مورد سوریه بسیار محتاط تر خواهد بود. وی سرنگونی دولت سوریه و شخص اسد را مسئلهای ثانوی میداند و همکاری با روسیه در این حوزه بسیار محتمل بنظر می رسد.
در رابطه با ایران ابتدا لازم است اشاره گردد که اساسا سه حالت در روابط بین ایران و آمریکا می توان متصور بود: ۱. جنگ ۲. صلح و تعامل و ۳. مهار. آمریکا در این چند دهه بعد از انقلاب اسلامی همواره از سیاست مهار نسبت به ایران استفاده کرده است ولی تنها در دو مورد استثناء باید قائل شد که هر دوی این استثنائات در دوره ریگان اتفاق افتاده است.
از آنجائیکه ترامپ در سیاست اعلامی خود در خصوص ایران، ادامه دهنده سیاست ریگان می داند می بایست به این دو استثناء توجه بیشتری نمود.یکی از این دو استثنائات، جریان مک فارلین بود که نشان دهنده فاصله گرفتن از سیاست مهار به سمت سیاست صلح بود و استثناء دیگر، حمله به سکوهای نفتی و هدف قرار دادن هواپیمای مسافربری که نشان دهند فاصله گرفتن از سیاست مهار به سمت سیاست جنگ بود.
ترامپ در طول مبارزات انتخاباتی خود، مسئله توافق هستهای را افتضاح اوباما نامیده و اعلام کرده باید شرایط بهتری برای آمریکا در توافق ذکر میشد. وی تصور میکند آمریکا میتوانست امتیازات بیشتری از توافق به دست آورد. بدون شک و با توجه به جمیع تحولات داخل ایران و منطقه، آنها، سیاست کاستن از ظرفیت های اقتصادی برای ما در برجام را دنبال خواهند کرد.
در این میان قطعا کنگره تاثیرگذار خواهد بود. به این ترتیب که ممکن است بانکهای بزرگ با روی کار آمدن ترامپ همچنان از برقراری رابطه اقتصادی با بانکهای ایرانی در هراس باشند، چرا که همچنان مقامات امریکایی تلاش کنند اقتصاد ایران را ناامن جلوه بدهند. این موضوع از این جهت قابل توجه است که کنگره در دست جمهوری خواهان است و قدرت بیشتری برای ایران هراسی وجود دارد.
واقعیت این است که شرایط موجود در منطقه و صف بندی های موجود در منطقه خاورمیانه بسیار پیچیده است. علیرغم انعطاف حداکثری از جانب ما در حوزه دیپلماسی، عربستان و فضای منطقهای بیشترین هجمه و فشارهای راهبردی را علیه ما اعمال می کنند.
وضعیتی که ایران درآن قرار دارد با هر دورانی متفاوت است. عربستان در سه محور در مقابله با ایران تلاش می کند. محور مقابله امنیتی، محور مقابله ایدئولوژیک و محور مقابله دیپلماتیک.در محور مقابله دیپلماتیک می توان به صادر شد قطعنامه بی سابقه ای که در اجلاس استانبول در چهارچوب سازمان همکاریهای اسلامی علیه ایران صادر شد اشاره کرد.
در محور مقابله ایدئولوژیک حمایت از نیروهای سلفی و در محور امنیتی اش نیز می توان انواع کمک های مالی، اطلاعاتی، امنیتی و لجستیکی از گروههایی که جنگ نیابتی میکنند اشاره نمود.
اینها همه فضای فوق بحرانی را علیه ایران ایجاد کرده است در این میان ترامپ به دلیل گرایش به مبارزه با سلفیها و بنیادگرایان و حامیانشان بنظر می رسد میتواند به تغییر این وضعیت کمک کند.
نباید فراموش کرد که سیاست کلان آمریکا در قبال جمهوری اسلامی بر اساس ماهیت تقابلی با انقلاب اسلامی تعریفشده است و مهار جمهوری اسلامی از اصول اولیه هر دولتی در آمریکا خواهد بود بااینوجود تفاوت تاکتیکهای این دولتها میتواند فرصتها و چالشهایی را به وجود آورد.
با توجه به عدم تجربه سیاسی و بین المللی ترامپ و نبود تیم های کارشناسی و فقدان برنامه و... بنظر می رسد زمان لازم جهت توجیه، آشنایی و تسلط بر امور رییس جمهور جدید، نیاز به یک دوره یک تا دو ساله ای می باشد.
در این دوره، اتاق های فکر در آمریکا در تلاش جهت ارائه آخرین تحلیل از اوضاع و احوال و ارائه پیشنهادات و برنامه های عملی در زمینه ها و حوزه های مختلف خواهند بود. بنظر می رسد جمهوری اسلامی ایران نیز می بایست در این خصوص به مطالعه و بررسی اوضاع و احوال پرداخته و از افراد و گروه های لابی گر فعال با اتاق های فکر آمریکایی بهره برداری لازم جهت حفظ منافع خود استفاده بهینه نماید.
بعنوان مثال در خصوص واقعه ۱۱ سپتامبر، عربستان سعودی از ۱۶ گروه لابی گر با اتاق های فکر آمریکایی استفاده می کند.از آنجائیکه اکثر اقدامات خصومتآمیز از کنگره نشات میگیرد و لابی ضد ایران بهویژه لابی صهیونیستی ایپک و سعودیها نیز بر کنگره موثر بوده و هستند، مقابله با این لابی ها، پیشگیری از افزایش تشنج و خصومتها بین ایران و آمریکا و کاهش خصومتهای دو کشور در حد ممکن میتواند بهعنوان سیاستی که مورد تایید نظام هم باشد از ایران هراسی جلوگیری کند.
هرچند انتخاب تیم اجرایی و انتخاب اعضای اصلی کابینه و نهادهایی نظیر وزارت خارجه، وزارت دفاع، رئیس سازمان سیا، مشاور امنیت ملی؛ در تحلیل نهایی جهتگیری سیاست خارجی و امنیتی ترامپ با توجه به فقدان تجارب خارجی وی، نقش جدی خواهد داشت.
ترامپ که در اواخر دهه ۸۰ میلادی به سیاست علاقه مند شده بود در آغاز طرفدار حزب دموکرات بود ولی سال ۲۰۱۲ اعلام کرد جمهوریخواه است. وی توانست در بسیج یک بخش نادیده گرفته شده رأیدهندگان یعنی طبقه کارگر سفید پوست توفیق داشته و خواستههای این گروه را در صدر اولویتهای کشور قرار دهد.
به نظر میرسد اولویت اصلی سیاستهای ترامپ در گام نخست مسائل داخلی آمریکا و بهبود مسائل درونی این کشور و نشان دادن تغییر ملموس نسبت به دوران دمکراتها باشد ازاینرو مسائل سیاست خارجی تبعی و وابسته به تحولات احتمالی جدی در خارج باشد.
ناآشنایی ترامپ با دنیای سیاست و نظام بین الملل در کنار اظهارنظرهای نسنجیده و ساختارشکنانه از یک طرف و محدودیت هایی نیز در سطح داخلی و بین المللی نظیر ساختار قدرت در آمریکا، رژیم ها و سازوکارهای محدودیت زای بین المللی، وجود هنجارهای ملی و بین المللی، ضرورت های اقتصادی و در نهایت محدودیت های بروکراتیک و بدنه کارشناسی که باعث تعدیل رفتار ترامپ خواهد شد، پیش بینی رفتار رییس جمهور جدید آمریکا در قبال ایران و جهان را دشوار می سازد.
بر اساس اظهارات ترامپ و مشاورانش در حوزه سیاست خارجی، این سیاست در دوره جدید مبتنی بر بازتعریف از مقوله صلح جهانی، افزایش قدرت و حجم ارتش آمریکا، مقابله با داعش، مهار اسلام رادیکال، و تجدیدنظر در سیاست آمریکا در قبال ناتو، بنا خواهد شد.
او معتقد است عضویت آمریکا در اتحادیههای بینالمللی سبب، افول آمریکا میشود و در دولت او، هیچگونه توافقی را که سبب کاهش توانایی آمریکا برای کنترل امور خویش شود؛ امضا نخواهد کرد. طبعا این نوع نگرش موجب نگرانی متحدان سنتی آمریکا خواهد شد.
از جانب دیگر ترامپ برخلاف رویکرد سنتی جمهوری خواهان، نظامیگری را در گسترش حوزه نفوذ آمریکا تعریف نمیکند. او معتقد است که اگر آمریکا به سمت بهبود روابط و انعقاد یک معامله سیاسی با روسیه نرود، بهتدریج باید عرصه بینالمللی را به روسیه واگذار کند. بنابر این تلاش برای معامله با روسیه بهویژه بر سر مبارزه با تروریسم صورت خواهد پذیرفت.
در مورد متحدان عربی آمریکا نظیر عربستان سعودی ترامپ معتقد است متحدان آمریکا نهتنها برای دفاع از خود، بلکه برای مبارزه با تروریسم نیز بایستی هزینه و از نیروی نظامی خود استفاده کنند. از سوی دیگر ترامپ انتقاداتی به نقش عربستان در اقدامات تروریستی داشته است که میتواند در روابط آینده موثر باشد.
در رابطه با سیاست آمریکا در دوره ترامپ در قبال اسرائیل نباید از نقش لابی آیپک و نیز ساختار حاکمیت آمریکا غافل شد احتمالاً ترامپ دست اسرائیل را در بسیاری از حوزه باز گذاشته و ممانعتی در برابر رفتارهای تجاوزکارانه رژیم صهیونیستی به عمل نخواهد.
به نظر میرسد اولویت اصلی سیاست خارجی ترامپ در خاورمیانه، مسئله داعش و مدیریت آن باشد. هنگامیکه گزارشهای سازمانهای اطلاعاتی آمریکا به ترامپ عرضه شود احتمالاً وی از سیاست تأکید مطلق بر شکست داعش به شکل گذشته تغییراتی ایجاد نموده و سیاست محتاطانهتری اتخاذ کند؛ اما به دنبال نشان دادن برتری خود در حوزه سیاست خارجی به نسبت حزب رقیب خواهد بود؛ لذا پیشبینی میشود ترامپ مسئله داعش در عراق را از مسئله سوریه تفکیک نموده و اقداماتی در جهت حل مسئله داعش در عراق نماید. همچنین معتقد است ناتو باید نقشی پررنگتر در مبارزه با تروریسم در خاورمیانه بازی کند. میگوید بار اصلی روی دوش آمریکا است و بقیه متحدان هم باید حاضر باشند هزینه امنیت خودشان را بپردازند.
در مورد سوریه بسیار محتاط تر خواهد بود. وی سرنگونی دولت سوریه و شخص اسد را مسئلهای ثانوی میداند و همکاری با روسیه در این حوزه بسیار محتمل بنظر می رسد.
در رابطه با ایران ابتدا لازم است اشاره گردد که اساسا سه حالت در روابط بین ایران و آمریکا می توان متصور بود: ۱. جنگ ۲. صلح و تعامل و ۳. مهار. آمریکا در این چند دهه بعد از انقلاب اسلامی همواره از سیاست مهار نسبت به ایران استفاده کرده است ولی تنها در دو مورد استثناء باید قائل شد که هر دوی این استثنائات در دوره ریگان اتفاق افتاده است.
از آنجائیکه ترامپ در سیاست اعلامی خود در خصوص ایران، ادامه دهنده سیاست ریگان می داند می بایست به این دو استثناء توجه بیشتری نمود.یکی از این دو استثنائات، جریان مک فارلین بود که نشان دهنده فاصله گرفتن از سیاست مهار به سمت سیاست صلح بود و استثناء دیگر، حمله به سکوهای نفتی و هدف قرار دادن هواپیمای مسافربری که نشان دهند فاصله گرفتن از سیاست مهار به سمت سیاست جنگ بود.
ترامپ در طول مبارزات انتخاباتی خود، مسئله توافق هستهای را افتضاح اوباما نامیده و اعلام کرده باید شرایط بهتری برای آمریکا در توافق ذکر میشد. وی تصور میکند آمریکا میتوانست امتیازات بیشتری از توافق به دست آورد. بدون شک و با توجه به جمیع تحولات داخل ایران و منطقه، آنها، سیاست کاستن از ظرفیت های اقتصادی برای ما در برجام را دنبال خواهند کرد.
در این میان قطعا کنگره تاثیرگذار خواهد بود. به این ترتیب که ممکن است بانکهای بزرگ با روی کار آمدن ترامپ همچنان از برقراری رابطه اقتصادی با بانکهای ایرانی در هراس باشند، چرا که همچنان مقامات امریکایی تلاش کنند اقتصاد ایران را ناامن جلوه بدهند. این موضوع از این جهت قابل توجه است که کنگره در دست جمهوری خواهان است و قدرت بیشتری برای ایران هراسی وجود دارد.
واقعیت این است که شرایط موجود در منطقه و صف بندی های موجود در منطقه خاورمیانه بسیار پیچیده است. علیرغم انعطاف حداکثری از جانب ما در حوزه دیپلماسی، عربستان و فضای منطقهای بیشترین هجمه و فشارهای راهبردی را علیه ما اعمال می کنند.
وضعیتی که ایران درآن قرار دارد با هر دورانی متفاوت است. عربستان در سه محور در مقابله با ایران تلاش می کند. محور مقابله امنیتی، محور مقابله ایدئولوژیک و محور مقابله دیپلماتیک.در محور مقابله دیپلماتیک می توان به صادر شد قطعنامه بی سابقه ای که در اجلاس استانبول در چهارچوب سازمان همکاریهای اسلامی علیه ایران صادر شد اشاره کرد.
در محور مقابله ایدئولوژیک حمایت از نیروهای سلفی و در محور امنیتی اش نیز می توان انواع کمک های مالی، اطلاعاتی، امنیتی و لجستیکی از گروههایی که جنگ نیابتی میکنند اشاره نمود.
اینها همه فضای فوق بحرانی را علیه ایران ایجاد کرده است در این میان ترامپ به دلیل گرایش به مبارزه با سلفیها و بنیادگرایان و حامیانشان بنظر می رسد میتواند به تغییر این وضعیت کمک کند.
نباید فراموش کرد که سیاست کلان آمریکا در قبال جمهوری اسلامی بر اساس ماهیت تقابلی با انقلاب اسلامی تعریفشده است و مهار جمهوری اسلامی از اصول اولیه هر دولتی در آمریکا خواهد بود بااینوجود تفاوت تاکتیکهای این دولتها میتواند فرصتها و چالشهایی را به وجود آورد.
با توجه به عدم تجربه سیاسی و بین المللی ترامپ و نبود تیم های کارشناسی و فقدان برنامه و... بنظر می رسد زمان لازم جهت توجیه، آشنایی و تسلط بر امور رییس جمهور جدید، نیاز به یک دوره یک تا دو ساله ای می باشد.
در این دوره، اتاق های فکر در آمریکا در تلاش جهت ارائه آخرین تحلیل از اوضاع و احوال و ارائه پیشنهادات و برنامه های عملی در زمینه ها و حوزه های مختلف خواهند بود. بنظر می رسد جمهوری اسلامی ایران نیز می بایست در این خصوص به مطالعه و بررسی اوضاع و احوال پرداخته و از افراد و گروه های لابی گر فعال با اتاق های فکر آمریکایی بهره برداری لازم جهت حفظ منافع خود استفاده بهینه نماید.
بعنوان مثال در خصوص واقعه ۱۱ سپتامبر، عربستان سعودی از ۱۶ گروه لابی گر با اتاق های فکر آمریکایی استفاده می کند.از آنجائیکه اکثر اقدامات خصومتآمیز از کنگره نشات میگیرد و لابی ضد ایران بهویژه لابی صهیونیستی ایپک و سعودیها نیز بر کنگره موثر بوده و هستند، مقابله با این لابی ها، پیشگیری از افزایش تشنج و خصومتها بین ایران و آمریکا و کاهش خصومتهای دو کشور در حد ممکن میتواند بهعنوان سیاستی که مورد تایید نظام هم باشد از ایران هراسی جلوگیری کند.
هرچند انتخاب تیم اجرایی و انتخاب اعضای اصلی کابینه و نهادهایی نظیر وزارت خارجه، وزارت دفاع، رئیس سازمان سیا، مشاور امنیت ملی؛ در تحلیل نهایی جهتگیری سیاست خارجی و امنیتی ترامپ با توجه به فقدان تجارب خارجی وی، نقش جدی خواهد داشت.
ارسال نظر