پشت صحنه مرگ جوانی که به خانه زن شوهردار تردد می کرد
پارسینه: - ایران نوشت:شامگاه شنبه ۲۲ آبان ، مرد جوانی درسقوط ازطبقه چهارم به بالکن طبقه دوم به طرزدلخراشی جان سپرد.
محسن مدیر روستا و تیم جنایی راهی محل مورد نظردرشرق تهران شدند.
همسر بهرام-صاحب آپارتمان طبقه سوم به تیم تحقیق گفت: «رضا-قربانی ماجرا- از دوستان همسرم بود که باهم رفت و آمد خانوادگی داشتیم.اما برای اینکه همسایهها کنجکاونشوند وشک نکنند به دروغ گفته بودیم رضا برادرمن است. ساعتی پیش همسرم به خانه آمد و از او خواستم ازمغازه کمی خرید کند. بعد از خرید به پشت بام رفت اما ناگهان صدای مهیبی شنیدیم.لحظاتی بعد همسرم وارد خانه شد. به دنبال او نیزهمسایه طبقه دوم سراسیمه به مقابل خانه ما آمد و خبر سقوط رضا را داد. آن زمان بود که متوجه شدم صدای مهیبی که به گوش رسیده مربوط به سقوط رضا بوده است حال آنکه تصور میکنم همسرم در این حادثه نقش داشته است.»
بدین ترتیب و باتوجه به سایر مدارک بهدست آمده بهرام بازداشت شد.وی در تحقیقات ابتدایی مدعی بود که زمان حادثه در پشت بام نبوده است. اما در ادامه تحقیقات اظهارات جدیدی مطرح کرد و گفت: «من قتلی مرتکب نشده ام، اما زمان حادثه در پشت بام بودم. شب حادثه هم ساعت 22:15 به خانه آمدم که دخترم از من خواست خرید کنم. زمانی که به خانه برگشتم تصمیم گرفتم برای برداشتن لاستیک به طبقه بالا بروم. البته یک حسی هم به من میگفت احتمال دارد رضا در خانه بوده باشد. رضا قبلاً چندین بار به خانهام آمده بود و او را دیده بودم. حتی حدود دو هفته قبل همسایهها او را در پشت بام دستگیر کردند که همسرم خواست به آنها بگویم که رضا، برادرزنم است.ولی او یکی از هم ولایتیهای ما بود که یکسالی میشد با همسرم ارتباط داشت. من از این موضوع با خبر بودم و چندین بار هم به او گفته بودم پایش را از زندگی ما بیرون بکشد. دفعه آخرهم قول داد که دیگربه خانه ما نیاید وهمسرم را هم نبیند.اما آن شب به خاطرشک وتردیدی که داشتم خودم را به پشت بام رساندم و او را دیدم که کنار دیوار و پشت کولر مخفی شده بود.ازاوپرسیدم:«اینجا چکار میکنی» که با دیدن من ترسید و عقب عقب رفت.به دلیل اینکه پشت باممان دیوار ندارد همانطور که عقب رفت به لبه پشت بام نزدیک شد.به او گفتم مراقب باش اما او توجهی نکرد. داشت میافتاد که یقهاش را گرفتم، اما دیر شده بود. او خیلی سنگین بود؛ داشت مرا هم با خودش پایین میکشید که یقهاش را رها کردم و دستش را گرفتم که از دستم افتاد.اما به هیچ عنوان او را هل ندادم بلکه خودش عقب عقب رفت.
او درباره اینکه چرا با اطلاع ازاین ماجرا ازهمسرش جدانشده بود گفت: برادرم با خواهر زنم ازدواج کرده بود و اگر من جدا میشدم زندگی آنها هم نابود میشد. از طرفی همسرم میگفت که رضا چندین بار او را تهدید کرده بود که اگر این رابطه را قطع کند به روی خودش و بچهها اسید میپاشد. او حتی یکبار شیشههای خانه ما را هم شکسته بود.»به دنبال این اظهارات بازپرس جنایی، متهم را راهی اداره آگاهی کرد تا کارآگاهان دراین باره به دقت تحقیق کنند ورازمرگ جوان غریبه را فاش کنند.
ارسال نظر