بيفايده بودن بغل كردن زانوي غم
پارسینه: اعتماد نوشت؛
بانك جهاني گزارشي را از مهمترين رويدادهاي سال ٢٠١٦ ارايه كرده است، در بخشي از اين گزارش آمده است كه:
«-تعداد پناهندگان در جهان افزايش يافته و يك چهارم اين پناهندگان در كمپها زندگي ميكنند.
-توافق درباره تغييرات آب و هوايي جهان اجرايي شد و اينك انرژي خورشيدي، ارزانتر از هر زمان ديگري است.
-تجارت جهاني تضعيف و نرخ رشد پاييني براي تجارت در جهان ثبت شد.
-تا سال ٢٠٣٠ دوسوم از جمعيت جهان در شهرها زندگي ميكنند.
-استعمال تنباكو در ٢٠ كشور افزايش يافته است.»
در اين ميان يك مورد نيز بسيار مهم است. كافي است به نمودار زير (صفحه ٥) توجه كنيم.
گزارش نمودار نشان ميدهد كه تعداد افرادي كه در كشورهاي با درآمد پايين و متوسط تلفن همراه دارند در سال ٢٠١٦، بالاتر از كساني شده است كه در اين كشورها دسترسي به آب سالم يا برق دارند. دسترسي به آب سالم و برق، دو نياز مهم براي جوامع امروزي است. فقدان نخستين مورد، سلامت و زندگي بشر را به كلي در خطر قرار ميدهد. فقدان دومي نيز او را از رفاه و بهرهمندي از امكانات زندگي محروم ميكند. وجه ديگر اين نمودار روند رو به رشد دسترسي به اينترنت است كه آن نيز ديري نخواهد پاييد كه از ميزان دسترسي به آب سالم و برق جلو خواهد زد!
چشماندازي را كه اين روند پيش روي ما ميگشايد اين است كه دوران انحصار رسانهاي حتي در جوامع كمتر توسعه يافته نيز به كلي زايل شده است. نشستن و زانوي غم بغل كردن كه فضاي مجازي و تلفن همراه و شبكههاي مجازي در حال نابود كردن اخلاق و فرهنگ و دين ما است، هيچ كمكي به حال جامعه ما نميكند. اين شمشير و تيغ دو دمْ دارد. جوامع پويا و قدرتمند از دم مثبت آنكه رو به بيرون است سود ميجويند و جوامع منفعل و ناكارآمد، در بند دمي هستند كه رو به سوي داخل دارد. اصولا كدام پديده مدرني را ميشناسيم كه دو دم نباشد؟ غصه خوردن نسبت به سويه ويرانگر و زيانبار پديدههاي مدرن همان قدر زيانآور است كه بيتفاوت بودن نسبت به اين مساله. شايد بيتفاوتي زيانش كمتر از غصه خوردن باشد.
همه انسانهايي كه در حال استفاده از تلفن همراه و اينترنت هستند، در حال بازتعريف موقعيت خود با محيط بيرون از خود هستند، و اگر در جامعه خودمان نتوانيم مسيرهاي ايمن و مورد اعتمادي را براي اين بازتعريفي فراهم كنيم، بدون ترديد زيان خواهيم ديد. در همين يك هفته گذشته، چندين شايعه در سطح جامعه ايران منتشر شده است، كه مهمترين آن درباره كيفيت فوت مرحوم آقاي هاشمي است. اگرچه به دليل نبودن اعتماد به رسانه رسمي كشور، چنين شايعاتي پيش از اين هم در موضوعات گوناگون منتشر و شنيده ميشد، ولي به دليل وجود اينترنت اين شايعات هم به لحاظ كيفي و هم از منظر كمّي گسترش خواهند يافت.
نتيجه آن نيز سردرگمي بيشتر جامعه ايران خواهد شد. در واقع شبكههاي مجازي و اينترنت كه بايد قاتق نان شود، قاتل جان خواهد شد. چرا؟ به اين دليل ساده كه رسانه ملي كشور فاقد اعتبار و اعتماد كافي نزد مردم است.
شبكههاي اجتماعي فضا و امكان مناسبي براي نقل اخبار ملي و سراسري نيستند، زيرا كسي با اتكاي به اين شبكهها قادر به توليد اخبار صحيح و معتبر نيست، ولي چون رسانه رسمي و ملي كشور از ميدان توليد خبر و گزارش معتبر و قابل اعتماد غايب است، اين وظيفه بر دوشهاي نحيف شبكههاي اجتماعي و فضاي مجازي ميافتد.
بنابراين اگر ميخواهيم كه اوضاع بيش از اينكه هست بدتر نشود و فضاي رسانهاي سالم و بدون دغدغهاي را تجربه كنيم چارهاي نداريم جز اينكه نظام رسانه رسمي كشور را اصلاح كنيم.
فراموش نشود، تلفن همراه متصل به اينترنت فقط يك تلفن نيست، بلكه تلفن، بلندگو، راديو و تلويزيون، فرستنده، دوربين، ضبط صوت، يك آرشيو جهاني از هر نوع سند، يك اتاق كنفرانس، يك كتابخانه و... است. با مردمي كه به چنين ابزاري مسلط شوند، بايد به گونه ديگري متفاوت از گذشته برخورد كرد.
ارسال نظر