«سعید امامی» خودکشی نکرده بود!
آیا علی فلاحیان اتهامات را میپذیرد؟ در پس پرده مرگ سعید امامی چه گذشته است؟ ماجرای اتوبوس ارمنستان چه بود؟ او درباره ماجرای رستوران میکونوس و انفجار آمیای آرژانتین چه میگوید؟
تاریخ ایرانی نوشت: «بیشک پرسشهای فراوانی در ذهن بسیاری از افراد درباره حجتالاسلام علی فلاحیان، وزیر اطلاعات دوره سازندگی وجود دارد؛ از انتقاد اصلاحطلبان به خفقان مطبوعات در آن دوره گرفته تا ماجرای سعید امامی و بعدها قتلهای زنجیرهای در دوره اصلاحات که بسیاری از نقش فلاحیان در آن سخن به میان آوردهاند. اما نظر خود فلاحیان در این باره چیست؟ آیا او این اتهامات را میپذیرد؟ در پس پرده مرگ سعید امامی چه گذشته است؟ ماجرای اتوبوس ارمنستان چه بود؟ او درباره ماجرای رستوران میکونوس و انفجار آمیای آرژانتین چه میگوید؟ همه اینها سوالاتی است که حسین دهباشی در نوبت اخیر برنامه «خشت خام» از فلاحیان پرسیده است. او در این گفتوگو از اعدامهای سال ۶۷ هم سخن به میان آورده است؛ ماجرایی که هنوز درباره آن پرسشهای فراوانی مطرح میشود.
بخشهایی از سئوال و پاسخ مربوط به ماجرای سعید امامی که توسط «تاریخ ایرانی» منتشر شده بدین شرح است:
آقای سعید امامی را شما گزینش کردید؟
نه.
اما از مدیران دوره شما بود.
بله، پیش از من هم مدیر بود.
شما در چند جای مختلف ایشان را مدیری خوب و یک اطلاعاتی مظلوم، قوی و خدوم معرفی کردید.
بله.
پس چرا این تصور در رابطه با ایشان ایجاد شده که ایشان سرحلقه اصلی ماجرای قتلهای زنجیرهای هستند؟
چرایش را از آنهایی که به ایشان اتهام زدند باید بپرسید؛ چرا از من میپرسید؟!
کلا ماجرای قتلهای زنجیرهای را چطور میبینید؟ اگر چه در دوره شما اتفاق نیفتاد.
من یک فیلمی دارم که درباره ریاستجمهوری است، در آن به طور کامل، این موضوع را توضیح دادهام. الان دیگر حوصلهاش را ندارم بگویم. در آن فیلم خیلی قشنگ و خوب توضیح دادهام. دیگر به آن خوبی نمیتوانم بگویم.
این فیلم جایی در دسترس است؟
بله صداوسیما دارد. برای پخش به صداوسیما دادیم.
ما که نمیتوانیم از صداوسیما بگیریم.
من میگویم یک سال و نیم بعد از من اتفاق افتاد و بعد هم عناصری که مرتکب قتلهای زنجیرهای شدند، بعد دادگاهشان تشکیل شده و محاکمه شدهاند. باز امامی و من و... را برای چه مطرح میکنید؟!
آخر، آن فیلمی را که میفرمایید کسی ندیده است!
آنهایی که بازجویی شدند، بعد ورقهای بازجوییشان منتشر شد. آنها محاکمه شدند و محکومیت گرفتند.
چرا یک نیروی خدوم مومن باید خودش را در زندان بکشد؟!
خوب همین است که من گفتم خودش را نکشته دیگر. دفاع من به خاطر همین بود.
پس چه کسی او را کشته؟
خب این را شما بگو که با آنها دوستی.
من با چه کسانی دوستم؟
با همینهایی که ازشان دفاع میکنی.
من دفاع نمیکنم فقط پرسشهایی را که مردم فرستادهاند، مطرح میکنم.
خب من که آن زمان در زندان نبودم از کجا بدانم؟!
من از چه کسی این پرسشها را بپرسم؟ این سوالی است که به کرات از شما پرسیده شده است.
من که در زندان نبودم. آن زمان دادستان بوده در این کشور.
خود وزارت اطلاعات بیانیه داده و گردن گرفته است.
که من کشتمش؟
بله.
خب اگر گفته که دیگر چرا از من سوال میکنید. من که ندیدم.
آیا نام سعید امامی، دانیال قوامی بوده است؟
خیر.
آقای گنجی بیشترین اتهامات را به شما زدند.
اینها رمان است. رمانسازها یک سوژه را پیدا میکنند مثل همان اتوبوس ارمنستان.
آقای گنجی که بیشترین اتهامات را به شما زدند و به قول شما خیلی از این اتهامات به داستان شبیه است، خودشان عقیدتی - سیاسی سپاه بودند.
من نمیدانم، شما میدانید.
بله ایشان عقیدتی سپاه بودند. ریشه این همه عداوت یا مخالفت با شما در چیست؟
شاید ایشان با من دشمنی خاصی نداشته باشد. آن زمان مطرح بود که وقتی آقای خاتمی سر کار آمد، کلا جناح و هر که را با آنها نبود بکوبند، بیشتر از همه هم در آن زمان خود آقای هاشمی را میکوبیدند. تصمیم اینها بر این بود که کل جریانی که با آنها نیست را بکوبند که حاکمیت مطلق داشته باشند. این در آن راستا تعریف میشود وگرنه شاید خصومت شخصی با من نداشته باشد. من اصلا برخوردی با ایشان نداشتم.
شما این عبارت را فرموده بودید که آقای هاشمی رئیس همیشگی ما هستند؟
نه، شخصی به نام آقای فیض در روزنامه قدس مشهد گفت «به آقای فلاحیان گفتند که بیا دادگاه و فلاحیان گفته من با رئیسم میآیم.» در حالی که اصلا به ما نگفته بودند. من بعدا گفتم من خودم را به کسی سنجاق نکردم.
شما کاندیدای ریاستجمهوری شدید در دوره بعد، چرا موفق نشدید؟
چون صداوسیما فیلمم را پخش نکرد.
چرا؟
آنها گفتند فیلمت یکی، دو ساعت دیر رسیده است. چنین بهانهای آوردند ولی فکر میکنم آقای بهروزی نامی بود در شورای تبلیغات وزارت کشور، گفته بود اگر این فیلم پخش شود، انتخابات را که میبازیم هیچ، دوم خرداد را هم میبازیم و پافشاری کردند بر ذهنیت آقای مقتدایی و... که پخش فیلم مصلحت نیست.
نظر دادستانی هم همین بود؟
ما نتوانستیم نظر دادستانی را هم جلب کنیم، چون شورای تبلیغات نظر نداد که فیلم ما پخش شود.
یک ماجرای دیگری هست که امیدوارم این دیگر رمان نباشد. ماجرای تیراندازی پسر شما وقتی همراه شما بودند و در این ماجرا چند نفر مجروح و یک نفر کشته میشود. این سوال هم زیاد پرسیده میشود. ماجرای این چه بوده؟
نه همین یک نفر مجروح شده بود که بعدا گفتند کشته شده ولی خب همه آنها دستگیر و محاکمه شدند.
آنها چه کسانی بودند؟ میخواستند شما را ترور کنند؟
اینگونه میگفتند.
خب اگر میخواسته ترور کند که حقش بوده طرف تیر بخورد.
کسی در اینجا نمرد. گفتند اینجا تیر خورده است. تیراندازی هم شده بود چون آنها حمله کرده بودند.
حمله با اسلحه؟
بله، اصلا بچههای نیروی انتظامی بودند ولی با لباس شخصی.
چه توطئهای پشت این ماجرا بود؟
توجیهشان این بود که ما آمده بودیم موبایل بدزدیم. گفتم آخر موبایل در کوچه ما؟! موبایل میخواهید بدزدید در تجریش باید بدزدید. البته آنها محاکمه و محکوم شدند.
عضو نیروی انتظامی برای دزدیدن موبایل میآید سراغ وزیر سابق اطلاعات؟!
بالاخره هر چه ما آن زمان با دادستانی ور رفتیم، ته ماجرا درنیامد.
تاریخ ایرانی نوشت: «بیشک پرسشهای فراوانی در ذهن بسیاری از افراد درباره حجتالاسلام علی فلاحیان، وزیر اطلاعات دوره سازندگی وجود دارد؛ از انتقاد اصلاحطلبان به خفقان مطبوعات در آن دوره گرفته تا ماجرای سعید امامی و بعدها قتلهای زنجیرهای در دوره اصلاحات که بسیاری از نقش فلاحیان در آن سخن به میان آوردهاند. اما نظر خود فلاحیان در این باره چیست؟ آیا او این اتهامات را میپذیرد؟ در پس پرده مرگ سعید امامی چه گذشته است؟ ماجرای اتوبوس ارمنستان چه بود؟ او درباره ماجرای رستوران میکونوس و انفجار آمیای آرژانتین چه میگوید؟ همه اینها سوالاتی است که حسین دهباشی در نوبت اخیر برنامه «خشت خام» از فلاحیان پرسیده است. او در این گفتوگو از اعدامهای سال ۶۷ هم سخن به میان آورده است؛ ماجرایی که هنوز درباره آن پرسشهای فراوانی مطرح میشود.
بخشهایی از سئوال و پاسخ مربوط به ماجرای سعید امامی که توسط «تاریخ ایرانی» منتشر شده بدین شرح است:
آقای سعید امامی را شما گزینش کردید؟
نه.
اما از مدیران دوره شما بود.
بله، پیش از من هم مدیر بود.
شما در چند جای مختلف ایشان را مدیری خوب و یک اطلاعاتی مظلوم، قوی و خدوم معرفی کردید.
بله.
پس چرا این تصور در رابطه با ایشان ایجاد شده که ایشان سرحلقه اصلی ماجرای قتلهای زنجیرهای هستند؟
چرایش را از آنهایی که به ایشان اتهام زدند باید بپرسید؛ چرا از من میپرسید؟!
کلا ماجرای قتلهای زنجیرهای را چطور میبینید؟ اگر چه در دوره شما اتفاق نیفتاد.
من یک فیلمی دارم که درباره ریاستجمهوری است، در آن به طور کامل، این موضوع را توضیح دادهام. الان دیگر حوصلهاش را ندارم بگویم. در آن فیلم خیلی قشنگ و خوب توضیح دادهام. دیگر به آن خوبی نمیتوانم بگویم.
این فیلم جایی در دسترس است؟
بله صداوسیما دارد. برای پخش به صداوسیما دادیم.
ما که نمیتوانیم از صداوسیما بگیریم.
من میگویم یک سال و نیم بعد از من اتفاق افتاد و بعد هم عناصری که مرتکب قتلهای زنجیرهای شدند، بعد دادگاهشان تشکیل شده و محاکمه شدهاند. باز امامی و من و... را برای چه مطرح میکنید؟!
آخر، آن فیلمی را که میفرمایید کسی ندیده است!
آنهایی که بازجویی شدند، بعد ورقهای بازجوییشان منتشر شد. آنها محاکمه شدند و محکومیت گرفتند.
چرا یک نیروی خدوم مومن باید خودش را در زندان بکشد؟!
خوب همین است که من گفتم خودش را نکشته دیگر. دفاع من به خاطر همین بود.
پس چه کسی او را کشته؟
خب این را شما بگو که با آنها دوستی.
من با چه کسانی دوستم؟
با همینهایی که ازشان دفاع میکنی.
من دفاع نمیکنم فقط پرسشهایی را که مردم فرستادهاند، مطرح میکنم.
خب من که آن زمان در زندان نبودم از کجا بدانم؟!
من از چه کسی این پرسشها را بپرسم؟ این سوالی است که به کرات از شما پرسیده شده است.
من که در زندان نبودم. آن زمان دادستان بوده در این کشور.
خود وزارت اطلاعات بیانیه داده و گردن گرفته است.
که من کشتمش؟
بله.
خب اگر گفته که دیگر چرا از من سوال میکنید. من که ندیدم.
آیا نام سعید امامی، دانیال قوامی بوده است؟
خیر.
آقای گنجی بیشترین اتهامات را به شما زدند.
اینها رمان است. رمانسازها یک سوژه را پیدا میکنند مثل همان اتوبوس ارمنستان.
آقای گنجی که بیشترین اتهامات را به شما زدند و به قول شما خیلی از این اتهامات به داستان شبیه است، خودشان عقیدتی - سیاسی سپاه بودند.
من نمیدانم، شما میدانید.
بله ایشان عقیدتی سپاه بودند. ریشه این همه عداوت یا مخالفت با شما در چیست؟
شاید ایشان با من دشمنی خاصی نداشته باشد. آن زمان مطرح بود که وقتی آقای خاتمی سر کار آمد، کلا جناح و هر که را با آنها نبود بکوبند، بیشتر از همه هم در آن زمان خود آقای هاشمی را میکوبیدند. تصمیم اینها بر این بود که کل جریانی که با آنها نیست را بکوبند که حاکمیت مطلق داشته باشند. این در آن راستا تعریف میشود وگرنه شاید خصومت شخصی با من نداشته باشد. من اصلا برخوردی با ایشان نداشتم.
شما این عبارت را فرموده بودید که آقای هاشمی رئیس همیشگی ما هستند؟
نه، شخصی به نام آقای فیض در روزنامه قدس مشهد گفت «به آقای فلاحیان گفتند که بیا دادگاه و فلاحیان گفته من با رئیسم میآیم.» در حالی که اصلا به ما نگفته بودند. من بعدا گفتم من خودم را به کسی سنجاق نکردم.
شما کاندیدای ریاستجمهوری شدید در دوره بعد، چرا موفق نشدید؟
چون صداوسیما فیلمم را پخش نکرد.
چرا؟
آنها گفتند فیلمت یکی، دو ساعت دیر رسیده است. چنین بهانهای آوردند ولی فکر میکنم آقای بهروزی نامی بود در شورای تبلیغات وزارت کشور، گفته بود اگر این فیلم پخش شود، انتخابات را که میبازیم هیچ، دوم خرداد را هم میبازیم و پافشاری کردند بر ذهنیت آقای مقتدایی و... که پخش فیلم مصلحت نیست.
نظر دادستانی هم همین بود؟
ما نتوانستیم نظر دادستانی را هم جلب کنیم، چون شورای تبلیغات نظر نداد که فیلم ما پخش شود.
یک ماجرای دیگری هست که امیدوارم این دیگر رمان نباشد. ماجرای تیراندازی پسر شما وقتی همراه شما بودند و در این ماجرا چند نفر مجروح و یک نفر کشته میشود. این سوال هم زیاد پرسیده میشود. ماجرای این چه بوده؟
نه همین یک نفر مجروح شده بود که بعدا گفتند کشته شده ولی خب همه آنها دستگیر و محاکمه شدند.
آنها چه کسانی بودند؟ میخواستند شما را ترور کنند؟
اینگونه میگفتند.
خب اگر میخواسته ترور کند که حقش بوده طرف تیر بخورد.
کسی در اینجا نمرد. گفتند اینجا تیر خورده است. تیراندازی هم شده بود چون آنها حمله کرده بودند.
حمله با اسلحه؟
بله، اصلا بچههای نیروی انتظامی بودند ولی با لباس شخصی.
چه توطئهای پشت این ماجرا بود؟
توجیهشان این بود که ما آمده بودیم موبایل بدزدیم. گفتم آخر موبایل در کوچه ما؟! موبایل میخواهید بدزدید در تجریش باید بدزدید. البته آنها محاکمه و محکوم شدند.
عضو نیروی انتظامی برای دزدیدن موبایل میآید سراغ وزیر سابق اطلاعات؟!
بالاخره هر چه ما آن زمان با دادستانی ور رفتیم، ته ماجرا درنیامد.
ارسال نظر