بیاعتمادی به رسانههای رسمی از دلایل اعتراضها
پارسینه: بسیاری از مردم با اعتراضها همراهی نمیکردند و به همین دلیل برخی شعارهای معترضین علیه بیتفاوتی و سکوت مردم بود.
ایران نوشت: درحالی که برخی از منتقدان دولت تلاش میکنند جهتگیری اعتراضها را تنها به سوی دولت بدانند، عباس عبدی معتقد است معترضان قائل به چنین تفکیکی نیستند و این اعتراضها یک موضوع کلان حکومتی است. این تحلیلگر مسائل سیاسی یک دلیل مهم شکلگیری اعتراضها را بی اعتمادی مردم به منابع رسمی خبر همچون صدا و سیما میداند و میگوید بارها و بارها تأکید کردم که شکاف رسانهای در ایران منشأ بی ثباتی است. او همچنین ضمن تأکید بر پاسخگویی به مطالبات مردم، هرگونه آشوب و اغتشاش را نفی کرده و خواستار برخورد با این شرایط است. گفتوگو با این تحلیلگر مسائل سیاسی را بخوانید.
در ارزیابی تجمعهای اخیر به چه مواردی میتوان اشاره کرد؟
تحلیل ریشهای این ماجرا نیازمند گذشت زمان و وجود اطلاعات گستردهتری است. باوجود این، اعتراضها وجوه روشنی دارد؛ مانند اینکه گسترش رسانههای مجازی و شبکههای اجتماعی چه تأثیری بر این وقایع دارد، یا انتقال مسالمتآمیز اعتراضها در برخی حوزهها و به طور مشخص حوزه سیاسی در جامعه ما، چگونه به سرعت میتواند به رفتارهای رادیکال تبدیل شود، یا اینکه تأثیرپذیری از دخالتهای برخی نیروها در خارج چگونه است. نکته مهمتر این اعتراضها این است که چرا برخی از مردم منفعل عمل کردند؟ زیرا اصلاً این گونه نبود که مردم قابل توجهی وارد شوند و با اعتراضها همراهی کنند.
بسیاری از مردم با اعتراضها همراهی نمیکردند و به همین دلیل برخی از شعارهای معترضین علیه بی تفاوتی و سکوت مردم بود. این مسأله مهمی است. این انفعال فقط مربوط به مردم عادی نبود و به بسیاری از نیروها حتی طرفداران سیستم و نظام سرایت کرد. آنان واکنش صریح و مشخصی از خود بروز ندادند که این امر دلایل مشخصی دارد. در مجموع این رویدادها میتواند درس خوبی برای مدیران جامعه ما باشد، به این معنی که بیاموزند در شرایط تنوع رسانهای، مدیریت نظامهای مدرن دیگر مانند گذشته نیست. وقتی انحصار رسانه از بین میرود، به تناسب آن باید مدیریت هم سیالتر و پاسخگوتر باشد و اجازه بدهند مردم اعتراضهای خود را مطرح کنند. پذیرش این امر گرچه در کوتاه مدت قدری دشوار است، اما در درازمدت منافع زیادی درپی خواهد داشت.
اعتراض حق مردم است، به نظر شما مرز یا تفاوت آن با آشوب چیست؟
وقتی از اعتراض صحبت میکنیم، منظور همان اعتراضهای قانونی است. به ویژه اینکه در قانون اساسی محدودیتی برای اعتراض قانونی وجود ندارد. البته میتوان قانون را به گونهای تفسیر و اجرا کرد که عملاً کسی نتواند اعتراض کند. اگر چنین چیزی باشد، نتیجه همین وضعیتی میشود که در عمل میبینیم. اعتراض قانونی یعنی هر کسی که بخواهد، بتواند صریح و شفاف در عرصه افکار عمومی حضور یابد و از اعتراض خود دفاع کند، یعنی معلوم باشد چه کسی و به چه چیزی اعتراض میکند. زیرا کسی که شیشه میشکند، نخواهد گفت که چه کار خوبی کرده است. معلوم است که چنین فردی پنهانکاری میکند. بنابراین اینکه اعتراض حق مردم است، یعنی هر کسی شجاعانه میآید و میگوید این، حق من و این، اعتراض من است و باید مطابق همین قوانین حق و اعتراض من به رسمیت شناخته شود. بنابراین آشوب از وقتی آغاز میشود که این مرزها از بین میرود، در فضایی که اعتراض مدنی به رسمیت شناخته شود بسیاری از مردم خود را از اغتشاش کنار میکشند و آشوبگر هم نمیتواند در عمل از کار خود دفاع بکند.
کشیده شدن اعتراض به خیابان و بروز آشوب به جای اعتراض قانونی، چه پیامد منفی برای خود مردم و منافع ملی دارد؟
کشیده شدن اعتراض به خیابان اشکالی ندارد. در همه جای دنیا بخشی از اعتراض مردم در رسانه و بخشی در خیابان مطرح میشود. تا آنجا که امکان دارد، باید در ابتدا اعتراض و نقد را در رسانه دنبال کرد. اما در همه جای دنیا مردم در خیابان هم اعتراض میکنند. بنابراین، تا اینجا مشکلی نیست. اتفاقاً حکومتهایی که اعتراضهای مردم را چه در خیابان و چه در رسانه به رسمیت میشناسند، در برابر آشوب بسیار قدرتمند عمل و برخورد میکنند. در این کشورها هم این گونه نیست که اجازه بدهند آشوب شود.
خود کسانی هم که اعتراض میکنند، اجازه نمیدهند کارشان به آشوب کشیده شود. اعتراض مدنی یعنی اعتراض از طریق افراد، سازمانها و نهادهای مشخص درمورد موضوعات کاملاً مشخص. بنابراین، کشیده شدن اعتراض به خیابان ایراد ندارد ولی پیش از آن هم باید اجازه داد در سطح رسانهها مردم حرف خود را بزنند و اعتراض خود را به هر چیزی اعم از دولت یا نهادهای حکومتی مطرح کنند. در این صورت خود مردم جلوی آشوب را میگیرند و حکومت هم با دست باز جلوی آشوب را میگیرد.
حکومتی که جلوی اعتراض قانونی و حق مردم را نگیرد، به طریق اولی جلوی کسی که بخواهد آشوب کند را میگیرد. اما وقتی به این وضعیت موجود دچار میشویم، ممکن است نتوان جلوی آشوب را گرفت. پیامدهای آشوب، بی ثباتی خواهد بود و بی ثباتی همان چیزی است که معترضان آن را برنمیتابند، اما خسارتهای آن متوجه آنان خواهد شد. مردم عادی متوجه هستند که این نوع رفتارها باعث ناامن شدن اشتغال و سرمایهگذاری میشود و دود اینها بیش از همه به چشم مردم و طبقات فقیر میرود.
برای حل ماجرا در کوتاه مدت و بلندمدت چه باید کرد؟
حل بلندمدت نیاز به بحث مفصلی دارد، اما به طور مشخص اولین مسأله ماهیت گسترش این اعتراضهاست. حکومتهای مدرن دیگر نمیتوانند مانند گذشته عمل کنند. بارها و بارها تأکید کردم که شکاف رسانهای در ایران منشأ بی ثباتی است. هیچ جای دنیا مردم از رسانههای مجازی کسب خبر نمیکنند. کسب خبر تنها باید از رسانه رسمی باشد، اما رسانه رسمی که آزاد باشد، دروغ نگوید و مردم به آن اعتماد داشته باشـــــــــــــــــــند، نه اینکه مـــــــــــــردم یک درصد خبر را هم از رسانههای رسمی نگیرند، به ماهوارهها یا شبکههای مجازی متوسل شوند. این وضعیت برای ثبات ایران فاجعه است. بنابراین در کوتاه مدت نمیتوان کار خاصی انجام داد. باید اعتماد مردم رابه دست آورد و مسائل بلندمدت را مطرح کرد و حق اعتراض مردم در هر زمینهای را به رسمیت شناخت.
آیا مخاطب این چه باید کرد، فقط دولت است یا دیگر نهادها هم وظایفی دارند؟
این اتفاقات فقط علیه دولت نیست، هرچند به بیانی علیه دولت هم هست. اصلاً بیشتر مردم این تمایز را برقرار نمیکنند. کسی که در خیابان شیشه میشکند، چیزی را آتش میزند یا شعارهای براندازانه سر میدهد، مسأله او دولت نیست که اعتراض او هم منحصر به دولت باشد. متأسفانه برخی از مخالفان دولت میخواهند این اعتراضها را به دولت منحصر کنند. اما اینان اشتباه میکنند و خود را فریب میدهند. زیرا این اعتراضها یک موضوع کلان مملکتی است.
اگر هم اعتراضها به دولت باشد، به این دلیل است که دولت جزئی از حکومت است. اگر در گذشته به دولت اعتراض نمیشد، به این دلیل بود که جرأت این کار را نداشتند. وقتی رسانههای اصولگرا این گونه به دولت هجوم میآوردند، باید انتظار این شرایط را هم میداشتند، اما آنان انتظار نداشتند اعتراضها این اندازه گسترش پیدا کند.
در ارزیابی تجمعهای اخیر به چه مواردی میتوان اشاره کرد؟
تحلیل ریشهای این ماجرا نیازمند گذشت زمان و وجود اطلاعات گستردهتری است. باوجود این، اعتراضها وجوه روشنی دارد؛ مانند اینکه گسترش رسانههای مجازی و شبکههای اجتماعی چه تأثیری بر این وقایع دارد، یا انتقال مسالمتآمیز اعتراضها در برخی حوزهها و به طور مشخص حوزه سیاسی در جامعه ما، چگونه به سرعت میتواند به رفتارهای رادیکال تبدیل شود، یا اینکه تأثیرپذیری از دخالتهای برخی نیروها در خارج چگونه است. نکته مهمتر این اعتراضها این است که چرا برخی از مردم منفعل عمل کردند؟ زیرا اصلاً این گونه نبود که مردم قابل توجهی وارد شوند و با اعتراضها همراهی کنند.
بسیاری از مردم با اعتراضها همراهی نمیکردند و به همین دلیل برخی از شعارهای معترضین علیه بی تفاوتی و سکوت مردم بود. این مسأله مهمی است. این انفعال فقط مربوط به مردم عادی نبود و به بسیاری از نیروها حتی طرفداران سیستم و نظام سرایت کرد. آنان واکنش صریح و مشخصی از خود بروز ندادند که این امر دلایل مشخصی دارد. در مجموع این رویدادها میتواند درس خوبی برای مدیران جامعه ما باشد، به این معنی که بیاموزند در شرایط تنوع رسانهای، مدیریت نظامهای مدرن دیگر مانند گذشته نیست. وقتی انحصار رسانه از بین میرود، به تناسب آن باید مدیریت هم سیالتر و پاسخگوتر باشد و اجازه بدهند مردم اعتراضهای خود را مطرح کنند. پذیرش این امر گرچه در کوتاه مدت قدری دشوار است، اما در درازمدت منافع زیادی درپی خواهد داشت.
اعتراض حق مردم است، به نظر شما مرز یا تفاوت آن با آشوب چیست؟
وقتی از اعتراض صحبت میکنیم، منظور همان اعتراضهای قانونی است. به ویژه اینکه در قانون اساسی محدودیتی برای اعتراض قانونی وجود ندارد. البته میتوان قانون را به گونهای تفسیر و اجرا کرد که عملاً کسی نتواند اعتراض کند. اگر چنین چیزی باشد، نتیجه همین وضعیتی میشود که در عمل میبینیم. اعتراض قانونی یعنی هر کسی که بخواهد، بتواند صریح و شفاف در عرصه افکار عمومی حضور یابد و از اعتراض خود دفاع کند، یعنی معلوم باشد چه کسی و به چه چیزی اعتراض میکند. زیرا کسی که شیشه میشکند، نخواهد گفت که چه کار خوبی کرده است. معلوم است که چنین فردی پنهانکاری میکند. بنابراین اینکه اعتراض حق مردم است، یعنی هر کسی شجاعانه میآید و میگوید این، حق من و این، اعتراض من است و باید مطابق همین قوانین حق و اعتراض من به رسمیت شناخته شود. بنابراین آشوب از وقتی آغاز میشود که این مرزها از بین میرود، در فضایی که اعتراض مدنی به رسمیت شناخته شود بسیاری از مردم خود را از اغتشاش کنار میکشند و آشوبگر هم نمیتواند در عمل از کار خود دفاع بکند.
کشیده شدن اعتراض به خیابان و بروز آشوب به جای اعتراض قانونی، چه پیامد منفی برای خود مردم و منافع ملی دارد؟
کشیده شدن اعتراض به خیابان اشکالی ندارد. در همه جای دنیا بخشی از اعتراض مردم در رسانه و بخشی در خیابان مطرح میشود. تا آنجا که امکان دارد، باید در ابتدا اعتراض و نقد را در رسانه دنبال کرد. اما در همه جای دنیا مردم در خیابان هم اعتراض میکنند. بنابراین، تا اینجا مشکلی نیست. اتفاقاً حکومتهایی که اعتراضهای مردم را چه در خیابان و چه در رسانه به رسمیت میشناسند، در برابر آشوب بسیار قدرتمند عمل و برخورد میکنند. در این کشورها هم این گونه نیست که اجازه بدهند آشوب شود.
خود کسانی هم که اعتراض میکنند، اجازه نمیدهند کارشان به آشوب کشیده شود. اعتراض مدنی یعنی اعتراض از طریق افراد، سازمانها و نهادهای مشخص درمورد موضوعات کاملاً مشخص. بنابراین، کشیده شدن اعتراض به خیابان ایراد ندارد ولی پیش از آن هم باید اجازه داد در سطح رسانهها مردم حرف خود را بزنند و اعتراض خود را به هر چیزی اعم از دولت یا نهادهای حکومتی مطرح کنند. در این صورت خود مردم جلوی آشوب را میگیرند و حکومت هم با دست باز جلوی آشوب را میگیرد.
حکومتی که جلوی اعتراض قانونی و حق مردم را نگیرد، به طریق اولی جلوی کسی که بخواهد آشوب کند را میگیرد. اما وقتی به این وضعیت موجود دچار میشویم، ممکن است نتوان جلوی آشوب را گرفت. پیامدهای آشوب، بی ثباتی خواهد بود و بی ثباتی همان چیزی است که معترضان آن را برنمیتابند، اما خسارتهای آن متوجه آنان خواهد شد. مردم عادی متوجه هستند که این نوع رفتارها باعث ناامن شدن اشتغال و سرمایهگذاری میشود و دود اینها بیش از همه به چشم مردم و طبقات فقیر میرود.
برای حل ماجرا در کوتاه مدت و بلندمدت چه باید کرد؟
حل بلندمدت نیاز به بحث مفصلی دارد، اما به طور مشخص اولین مسأله ماهیت گسترش این اعتراضهاست. حکومتهای مدرن دیگر نمیتوانند مانند گذشته عمل کنند. بارها و بارها تأکید کردم که شکاف رسانهای در ایران منشأ بی ثباتی است. هیچ جای دنیا مردم از رسانههای مجازی کسب خبر نمیکنند. کسب خبر تنها باید از رسانه رسمی باشد، اما رسانه رسمی که آزاد باشد، دروغ نگوید و مردم به آن اعتماد داشته باشـــــــــــــــــــند، نه اینکه مـــــــــــــردم یک درصد خبر را هم از رسانههای رسمی نگیرند، به ماهوارهها یا شبکههای مجازی متوسل شوند. این وضعیت برای ثبات ایران فاجعه است. بنابراین در کوتاه مدت نمیتوان کار خاصی انجام داد. باید اعتماد مردم رابه دست آورد و مسائل بلندمدت را مطرح کرد و حق اعتراض مردم در هر زمینهای را به رسمیت شناخت.
آیا مخاطب این چه باید کرد، فقط دولت است یا دیگر نهادها هم وظایفی دارند؟
این اتفاقات فقط علیه دولت نیست، هرچند به بیانی علیه دولت هم هست. اصلاً بیشتر مردم این تمایز را برقرار نمیکنند. کسی که در خیابان شیشه میشکند، چیزی را آتش میزند یا شعارهای براندازانه سر میدهد، مسأله او دولت نیست که اعتراض او هم منحصر به دولت باشد. متأسفانه برخی از مخالفان دولت میخواهند این اعتراضها را به دولت منحصر کنند. اما اینان اشتباه میکنند و خود را فریب میدهند. زیرا این اعتراضها یک موضوع کلان مملکتی است.
اگر هم اعتراضها به دولت باشد، به این دلیل است که دولت جزئی از حکومت است. اگر در گذشته به دولت اعتراض نمیشد، به این دلیل بود که جرأت این کار را نداشتند. وقتی رسانههای اصولگرا این گونه به دولت هجوم میآوردند، باید انتظار این شرایط را هم میداشتند، اما آنان انتظار نداشتند اعتراضها این اندازه گسترش پیدا کند.
ارسال نظر