نامه وکیل امیرحسین به مادر ستایش برای درخواست بخشش
پارسینه: وکیل امیرحسین پورجعفر (قاتل ستایش قریشی) نامهای به مادر ستایش نوشته و از او خواسته امیرحسین را ببخشد تا صبح امروز آخرین بامدادی نباشد که برایش تکرار میشود. امیرحسین فردا اعدام میشود.
نامه مجتبی فرحبخش به مادر ستایش به شرح زیر است:
بامداد چهارشنبه است و دمدمه اذان و زمزمه موذن، نور و نوا توامان چشم و گوش مینوازند. شاید این بامدادها برای ما تکرار شوند ولی برای امیرحسین بامدادی واپسین است. به همین سبب، برای واپسین گام، این خامه از جامه برون شده، سوز سینهاش سر شکافته و چکیدهاش برون تراویده است. مطلع دفاعیهام در اولین محاکمه در محکمه چنین بود: «سخن را با تمسک و توسل به مهر بیکران حضرت باری آغاز میکنم و اندوهناکانه یاد ستایش نازنین، آن دخترک پر کشیده معصوم و فرشته که میهمان جامعه ایران بود را گرامی میدارم و روح آسمانیاش را خطاب میکنم.
که ای نازنین، من به عنوان وکیل، در میانه دو نگاه منتظر، نگران ایستادهام، نگاه تو و خانواده داغدار و مصیبت زدهات؛ و نگاه جوانکی نادم و پریشان و هراسان ازآیندهای مبهم که پیش رویش هست. ای نازنین، در این میانه سهمگین، آن نیرویی که مرا از توقف جانکاه میرهاند دریای رحمت بیمنتهای خدای توست که رحمتش بر غضبش سبقت جسته و بیمحاسبه میبخشد و میآمرزد. باشد که فرشته کوچک مانیز که اکنون در دریای رحمت خدایش شناور هست بخشش و مهربانی را بر گزینههای بدیل برتری دهد و ای بسا همین توقع کودکانه را نیز از مادر و پدر مظلوم خویش داشته باشد.»
و اکنون مقطع دفاعیهام در این مرحله پایانی؛ که چوبه دار قد برافراشته و دهن برگشوده و مترصد بلعیدن امیرحسین هست. نه مجال شرح آن قصه پرغصه و طاقت سوز هست و نه مقال بحث و فحص حقوقی؛ اولی را با درد استخوانسوزش زیستهاید و دومی را هم کرارا و مرارا گفتهام و نگاشتهام. مخاطب مقطع دفاعیهام وجدان اخلاقی آن زن صبور و نجیب است که هیچ وقت با وصف تحمل آن درد جانکاه و عافیتسوز، پای از گلیم حرمت بیرون ننهاد و آداب ادب را به مسلخ تپانچه غضب نبرد.
دردمندانه گریست و سوگمندانه زیست ولی در دایره فراخ صبر و متانت نشست. این هنر بزرگ را نیک در مییابیم و قدر میدانیم و بر صدر مینشانیم. این فضیلتهای بزرگ، در این گام واپسین، من را شرمنده به تقاضای دیگری واداشته است و آن اینکه، آن صبوری و متانت را با شفقت و ایثار بیمثال خود توام سازید و کرامت و بزرگواری را در حق امیرحسین جاری کنید. در این صورت، فرصت حیات مجدد را به او ارزانی داشتهاید تا این نوجوان در حد وسع بشری در جبران مافات بکوشد و از سوی دیگر نام ستایش نازنین که تا حال با معصومیت همعنان شده است با صلح و مهرورزی نیز همعنان شود و نام و یاد ستایش نازنین پیامآور ستایش صلح باشد و شما مصداق اجلی و اعلی ایثار و از خود گذشتگی.
این تقاضا افزون بر آنکه متکی به متکای سترگ فضیلتهای اخلاقی شماست مستند به نوای انسان نواز قرآنی است که با لحن عجیبی توصیه به عفو و گذشت میکند و از سوی دیگر، مستظهر به آداب فرهنگی ایران فرهنگی که اقیانوسوار جملگی ما را در بر گرفته است، میباشد. انتخاب بین مرگ و حیات امیرحسین، دوگانه و دو راههای است که الان پیش پای آن زن ارجمند هست و من امید میبرم که با اعمال گذشت و انتخاب حیات مجدد امیرحسین که البته انتخابی سهمگین و بیبدیل هست، این دوگانگی به پایان برسد.
الهی آمین
بامداد چهارشنبه است و دمدمه اذان و زمزمه موذن، نور و نوا توامان چشم و گوش مینوازند. شاید این بامدادها برای ما تکرار شوند ولی برای امیرحسین بامدادی واپسین است. به همین سبب، برای واپسین گام، این خامه از جامه برون شده، سوز سینهاش سر شکافته و چکیدهاش برون تراویده است. مطلع دفاعیهام در اولین محاکمه در محکمه چنین بود: «سخن را با تمسک و توسل به مهر بیکران حضرت باری آغاز میکنم و اندوهناکانه یاد ستایش نازنین، آن دخترک پر کشیده معصوم و فرشته که میهمان جامعه ایران بود را گرامی میدارم و روح آسمانیاش را خطاب میکنم.
که ای نازنین، من به عنوان وکیل، در میانه دو نگاه منتظر، نگران ایستادهام، نگاه تو و خانواده داغدار و مصیبت زدهات؛ و نگاه جوانکی نادم و پریشان و هراسان ازآیندهای مبهم که پیش رویش هست. ای نازنین، در این میانه سهمگین، آن نیرویی که مرا از توقف جانکاه میرهاند دریای رحمت بیمنتهای خدای توست که رحمتش بر غضبش سبقت جسته و بیمحاسبه میبخشد و میآمرزد. باشد که فرشته کوچک مانیز که اکنون در دریای رحمت خدایش شناور هست بخشش و مهربانی را بر گزینههای بدیل برتری دهد و ای بسا همین توقع کودکانه را نیز از مادر و پدر مظلوم خویش داشته باشد.»
و اکنون مقطع دفاعیهام در این مرحله پایانی؛ که چوبه دار قد برافراشته و دهن برگشوده و مترصد بلعیدن امیرحسین هست. نه مجال شرح آن قصه پرغصه و طاقت سوز هست و نه مقال بحث و فحص حقوقی؛ اولی را با درد استخوانسوزش زیستهاید و دومی را هم کرارا و مرارا گفتهام و نگاشتهام. مخاطب مقطع دفاعیهام وجدان اخلاقی آن زن صبور و نجیب است که هیچ وقت با وصف تحمل آن درد جانکاه و عافیتسوز، پای از گلیم حرمت بیرون ننهاد و آداب ادب را به مسلخ تپانچه غضب نبرد.
دردمندانه گریست و سوگمندانه زیست ولی در دایره فراخ صبر و متانت نشست. این هنر بزرگ را نیک در مییابیم و قدر میدانیم و بر صدر مینشانیم. این فضیلتهای بزرگ، در این گام واپسین، من را شرمنده به تقاضای دیگری واداشته است و آن اینکه، آن صبوری و متانت را با شفقت و ایثار بیمثال خود توام سازید و کرامت و بزرگواری را در حق امیرحسین جاری کنید. در این صورت، فرصت حیات مجدد را به او ارزانی داشتهاید تا این نوجوان در حد وسع بشری در جبران مافات بکوشد و از سوی دیگر نام ستایش نازنین که تا حال با معصومیت همعنان شده است با صلح و مهرورزی نیز همعنان شود و نام و یاد ستایش نازنین پیامآور ستایش صلح باشد و شما مصداق اجلی و اعلی ایثار و از خود گذشتگی.
این تقاضا افزون بر آنکه متکی به متکای سترگ فضیلتهای اخلاقی شماست مستند به نوای انسان نواز قرآنی است که با لحن عجیبی توصیه به عفو و گذشت میکند و از سوی دیگر، مستظهر به آداب فرهنگی ایران فرهنگی که اقیانوسوار جملگی ما را در بر گرفته است، میباشد. انتخاب بین مرگ و حیات امیرحسین، دوگانه و دو راههای است که الان پیش پای آن زن ارجمند هست و من امید میبرم که با اعمال گذشت و انتخاب حیات مجدد امیرحسین که البته انتخابی سهمگین و بیبدیل هست، این دوگانگی به پایان برسد.
الهی آمین
منبع:
خبرآنلاین
ارسال نظر