لیبی چگونه خلع سلاح شد؟
پارسینه: مقامات آمریکایی بر حل مساله هستهای کره شمالی بر اساس الگوی لیبی سخن میگویند، اما خلع سلاح هستهای لیبی به کجا انجامید؟
به گزارش خبرنگار « پارسینه »، چندی پیش جان بولتون، مشاور امنیت ملی رئیس جمهور آمریکا گفت واشنگتن قصد دارد از الگوی لیبی برای مواجهه با کره شمالی استفاده کند و اکنون بار دیگر این سخن از سوی دونالد ترامپ تکرار شده است. الگویی که آمریکاییها از آن یاد میکنند البته به مصیبتی بزرگ برای لیبی تبدیل شد.
کشورهای غربی مدعی هستند که معمر قذافی، رئیس جمهور فقید لیبی، از زمان به قدرت رسیدن در این کشور در سال ۱۹۶۹، به دنبال دستیابی به سلاح هستهای برای مقابله با برنامه اتمی اسرائیل بوده است.
گفته میشود که او در دهه ۱۹۸۰ از شبکه زیزمینی اشاعه هستهای که با عبدالقدیر خان، پدر برنامه هستهای پاکستان، در ارتباط بوده و همچنین منابعی در بازار سیاه، از جمله مهندس هستهای سوئیسی فردریش تینر، برای آغاز توسعه سلاح هستهای استفاده کرد.
پس از حملات ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ به ایالات متحده و لشگرکشی این کشور به افغانستان، قذافی که در انزوای بین المللی هم به سر میبرد تلاش بیشتری برای عادی سازی روابط با واشنگتن، به تاکید بر رفع تحریمها انجام داد. او در ۱۹ دسامبر ۲۰۰۳ در اعلامیهای شگفت انگیز بیان کرد که قصد دارد برنامه تولید سلاحهای کشتار جمعی خود را کنار بگذارد و یک ماه بعد، یعنی در ژانویه ۲۰۰۴، هواپیماهای ارتش ایالات متحده نزدیک به ۲۵ هزار کیلوگرم از اسناد و تجهیزات مرتبط با برنامههای هستهای و موشکی لیبی را به آزمایشگاهی در ایالت تنسی منتقل کردند. در مارس همان سال هم بیش از ۱۰۰۰ سانتریفیوژ و قطعات موشکی به خارج از لیبی منتقل شدند.
اگرچه مقامات لیبیایی به منتقدان میگفتند که در ازای برچیده شدن برنامههای هستهای و موشکی خود توانسته اند در جامعه بین المللی پذیرفته شوند، یک کرسی موقت شورای امنیت سازمان ملل متحد را به دست آورند و مقداری پول هم کسب کنند، اما بعدها قذافی نسبت به آنچه نصیبش شده بود معترض شد و در آوریل ۲۰۱۰ با بیان این که کشورهای غربی هیچ کمکی به بهبود شرایط این کشور نکرده اند، گفت: «لیبی نمیتواند الگویی برای حل پرونده هستهای ایران و کره شمالی باشد».
سیف الاسلام قذافی بعدها گفت: پدرش در سال ۲۰۰۹ انتقال باقی مانده اورانیوم غنی شده به خارج از کشور را به طور موقت متوقف کرد تا بتواند از آن به عنوان اهرمی برای دستاوردهای بیشتر استفاده کند.
پس از موجب اعتراضهای موسوم به بهار عربی که در سال ۲۰۱۱ به لیبی رسید، قذافی سعی کرد از خلع سلاح داطلبانه کشورش به عنوان ابزاری برای متقاعد کردن ناتو جهت توقف عملیات در لیبی استفاده کند، اما آنها موفق به انجام این امر نشدند و پس از آن که اعتراضها بالا گرفت و عملیات هوایی ناتو هم در این کشور شدت گرفت، دولت لیبی از هم فروپاشید و مدتی بعد معمر قذافی توسط معترضان کشته شد.
درباره خلع سلاح هستهای لیبی دو نکته قابل توجه است. نخست آنکه پیشرفت این برنامه بسیار کم بوده است به طوری که محمد البرادعی، رئیس پیشین آژانس بین المللی انرژی اتمی، همان زمان اذعان داشت که برنامه هستهای لیبی در مراحل ابتدایی توسعه خود بوده است و آنها بین سه تا هفت سال تا ساخت موفقیت آمیز یک سلاح هستهای فاصله داشته اند.
دوم، پس از آن که غربیها احساس کردند افزایش فشارها روی لیبی جواب داده است، امیدوار شدند که از آن به عنوان الگویی برای برچیدن برنامه هستهای ایران و کره شمالی هم استفاده کنند.
ادعای استفاده از الگوی لیبی برای تعامل با پیونگ یانگ چندی است که بار دیگر از سوی آمریکایی ها، و اخیرا از طرف ترامپ مطرح شده است. با این وجود باید توجه کرد کره شمالی (و حتی ایران) برنامه هستهای بسیار پیشرفته و گستردهای دارند و کره ایها همین حالا هم دارای سلاح هستهای و موشکهای قاره پیما با قابلیت دسترسی به خاک ایالات متحده هستند.
همان طور که نیویورک تایمز نوشته است، رابرت آینهورن مشاور امور منع گسترش تسلیحات هستهای در وزارت خارجه در دولت باراک اوباما میگوید که لیبی حتی نمیدانست با سانتریفیوژها چه کاری انجام دهد، و هواپیماهای باری آمریکایی قادر بودند کل آنها را با خود ببرند؛ اما کره شمالی برنامه پیشرفتهای دارد و روشن نیست در چه مناطقی سانتریفیوژهای فعال دارد و راستی آزمایی این که پیونگ یانگ برنامه هستهای اش را پایان داده، ممکن است سالها زمان ببرد.
رابرت کینگ، نماینده ویژه سابق آمریکا در امور حقوق بشر کرهشمالی هم سه هفته پیش تاکید کرد که معاون وزیر امور خارجه کنونی کرهشمالی سال ۲۰۱۱ به او گفته است پیونگیانگ از مدل لیبی پیروی نخواهد کرد.
اگرچه خبرگزاریهای کره جنوبی پیش از انجام مذاکرات تاریخی دو کره به نقل از کیم جونگ اون، رهبر کره شمالی، گفته بودند که او نمیخواهد به سرنوشت قذافی و صدام دچار شود، اما هر دو مورد تاریخی نشان میدهند که علاوه بر نارضایتی گسترده داخلی، سرنگونی حکومتشان پس از آن رقم خورد که به نوعی خود را خلع سلاح کرده و به امید همکاری با غرب، از هر آنچه داشتند عقب نشستند. شاید منظور کیم اشاره به همین موضوع بوده است.
کشورهای غربی مدعی هستند که معمر قذافی، رئیس جمهور فقید لیبی، از زمان به قدرت رسیدن در این کشور در سال ۱۹۶۹، به دنبال دستیابی به سلاح هستهای برای مقابله با برنامه اتمی اسرائیل بوده است.
گفته میشود که او در دهه ۱۹۸۰ از شبکه زیزمینی اشاعه هستهای که با عبدالقدیر خان، پدر برنامه هستهای پاکستان، در ارتباط بوده و همچنین منابعی در بازار سیاه، از جمله مهندس هستهای سوئیسی فردریش تینر، برای آغاز توسعه سلاح هستهای استفاده کرد.
پس از حملات ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ به ایالات متحده و لشگرکشی این کشور به افغانستان، قذافی که در انزوای بین المللی هم به سر میبرد تلاش بیشتری برای عادی سازی روابط با واشنگتن، به تاکید بر رفع تحریمها انجام داد. او در ۱۹ دسامبر ۲۰۰۳ در اعلامیهای شگفت انگیز بیان کرد که قصد دارد برنامه تولید سلاحهای کشتار جمعی خود را کنار بگذارد و یک ماه بعد، یعنی در ژانویه ۲۰۰۴، هواپیماهای ارتش ایالات متحده نزدیک به ۲۵ هزار کیلوگرم از اسناد و تجهیزات مرتبط با برنامههای هستهای و موشکی لیبی را به آزمایشگاهی در ایالت تنسی منتقل کردند. در مارس همان سال هم بیش از ۱۰۰۰ سانتریفیوژ و قطعات موشکی به خارج از لیبی منتقل شدند.
اگرچه مقامات لیبیایی به منتقدان میگفتند که در ازای برچیده شدن برنامههای هستهای و موشکی خود توانسته اند در جامعه بین المللی پذیرفته شوند، یک کرسی موقت شورای امنیت سازمان ملل متحد را به دست آورند و مقداری پول هم کسب کنند، اما بعدها قذافی نسبت به آنچه نصیبش شده بود معترض شد و در آوریل ۲۰۱۰ با بیان این که کشورهای غربی هیچ کمکی به بهبود شرایط این کشور نکرده اند، گفت: «لیبی نمیتواند الگویی برای حل پرونده هستهای ایران و کره شمالی باشد».
سیف الاسلام قذافی بعدها گفت: پدرش در سال ۲۰۰۹ انتقال باقی مانده اورانیوم غنی شده به خارج از کشور را به طور موقت متوقف کرد تا بتواند از آن به عنوان اهرمی برای دستاوردهای بیشتر استفاده کند.
پس از موجب اعتراضهای موسوم به بهار عربی که در سال ۲۰۱۱ به لیبی رسید، قذافی سعی کرد از خلع سلاح داطلبانه کشورش به عنوان ابزاری برای متقاعد کردن ناتو جهت توقف عملیات در لیبی استفاده کند، اما آنها موفق به انجام این امر نشدند و پس از آن که اعتراضها بالا گرفت و عملیات هوایی ناتو هم در این کشور شدت گرفت، دولت لیبی از هم فروپاشید و مدتی بعد معمر قذافی توسط معترضان کشته شد.
درباره خلع سلاح هستهای لیبی دو نکته قابل توجه است. نخست آنکه پیشرفت این برنامه بسیار کم بوده است به طوری که محمد البرادعی، رئیس پیشین آژانس بین المللی انرژی اتمی، همان زمان اذعان داشت که برنامه هستهای لیبی در مراحل ابتدایی توسعه خود بوده است و آنها بین سه تا هفت سال تا ساخت موفقیت آمیز یک سلاح هستهای فاصله داشته اند.
دوم، پس از آن که غربیها احساس کردند افزایش فشارها روی لیبی جواب داده است، امیدوار شدند که از آن به عنوان الگویی برای برچیدن برنامه هستهای ایران و کره شمالی هم استفاده کنند.
ادعای استفاده از الگوی لیبی برای تعامل با پیونگ یانگ چندی است که بار دیگر از سوی آمریکایی ها، و اخیرا از طرف ترامپ مطرح شده است. با این وجود باید توجه کرد کره شمالی (و حتی ایران) برنامه هستهای بسیار پیشرفته و گستردهای دارند و کره ایها همین حالا هم دارای سلاح هستهای و موشکهای قاره پیما با قابلیت دسترسی به خاک ایالات متحده هستند.
همان طور که نیویورک تایمز نوشته است، رابرت آینهورن مشاور امور منع گسترش تسلیحات هستهای در وزارت خارجه در دولت باراک اوباما میگوید که لیبی حتی نمیدانست با سانتریفیوژها چه کاری انجام دهد، و هواپیماهای باری آمریکایی قادر بودند کل آنها را با خود ببرند؛ اما کره شمالی برنامه پیشرفتهای دارد و روشن نیست در چه مناطقی سانتریفیوژهای فعال دارد و راستی آزمایی این که پیونگ یانگ برنامه هستهای اش را پایان داده، ممکن است سالها زمان ببرد.
رابرت کینگ، نماینده ویژه سابق آمریکا در امور حقوق بشر کرهشمالی هم سه هفته پیش تاکید کرد که معاون وزیر امور خارجه کنونی کرهشمالی سال ۲۰۱۱ به او گفته است پیونگیانگ از مدل لیبی پیروی نخواهد کرد.
اگرچه خبرگزاریهای کره جنوبی پیش از انجام مذاکرات تاریخی دو کره به نقل از کیم جونگ اون، رهبر کره شمالی، گفته بودند که او نمیخواهد به سرنوشت قذافی و صدام دچار شود، اما هر دو مورد تاریخی نشان میدهند که علاوه بر نارضایتی گسترده داخلی، سرنگونی حکومتشان پس از آن رقم خورد که به نوعی خود را خلع سلاح کرده و به امید همکاری با غرب، از هر آنچه داشتند عقب نشستند. شاید منظور کیم اشاره به همین موضوع بوده است.
حکومت قذافی هم ضد مردمی بود و هم ترسو در برابر استکبار
اگر به جای سرخم کردن برابر بیگانگان در برابر مردم خود سر خم می کرد و دموکراسی برقرار می کرد سنوشت بهتری داشت ...
مساله دیكتاتوری رو بیجهت با مساله هسته ای یكی كردید