عاشقها و وابستهها چه تفاوتی با یکدیگر دارند؟
پارسینه: دیوانهوار عاشق اش هستم. طاقت دوری اش را ندارم. در زندگی حاضرم به خاطرش هر کاری انجام دهم. به خاطر او از خیلی چیزها دست کشیدم و بودن با او را به همهچیز ترجیح دادم، اما او بعضیاوقات به حرفهایم گوش نمیدهد و با رفتارهایش کلافه و عصبانیام میکند. ازنظر خودم من یک عاشق واقعیام، اما روانشناسان به من میگویند: بیمارِ واقعی!
دیوانهوار عاشق اش هستم. طاقت دوری اش را ندارم. در زندگی حاضرم به خاطرش هر کاری انجام دهم. به خاطر او از خیلی چیزها دست کشیدم و بودن با او را به همهچیز ترجیح دادم، اما او بعضیاوقات به حرفهایم گوش نمیدهد و با رفتارهایش کلافه و عصبانیام میکند. ازنظر خودم من یک عاشق واقعیام، اما روانشناسان به من میگویند: بیمارِ واقعی!
شاید شما هم اینگونه باشید که گمان کنید عاشق همسرتان هستید و به خاطر او خیلی کارها انجام میدهید، اما با اینوجود دعواهای زناشوییتان زیاد است و بسیار زیاد از دست معشوقتان ناراحت میشوید؛ بعد از ناراحتیها توپ را در زمین همسرتان میاندازید و از همسرتان گلایهمند میشوید که چرا من انقدر همسرم را دوست دارم، اما او حاضر نیست به خاطر من هیچ کاری انجام دهد و به خاطر من دست از یکسری کارها و رفتارهایش بردارد! چرا او هم مثل من عاشق نیست؟!
اگر شما دچار چنین حالتی هستید و خود را عاشق خطاب میکنید، این نشان میدهد که اصلاً معنای عشق را نمیدانید. در زندگی مشترک زوجین یا عاشقاند و یا وابسته.
عشق و وابستگی دو مقولهٔ جدا هستند. اینکه شما به خاطر همسرتان از خیلی علایقتان دست میکشید و چنین توقعی را از همسرتان دارید؛ اینکه مدام با همسرتان قهر میکنید و یا با کوچکترین مشکلی میخواهید همسرتان را از زندگیتان حذف کنید و سریع هم از تصمیمتان منصرف میشود نشان میدهد که شما بیشتر از اینکه عاشق باشید، وابستهاید.
در وابستگی پذیرش، مشروط است. درواقع شما زمانی عاشق همسرتان میشوید و او را میپذیرید که او بهشرط و شروط شما عمل کند، اما در عشق، پذیرش، غیر مشروط است یعنی اینگونه نیست که شما به معشوقتان بگویید من به شرطی تو را دوست دارم که فلان لباس را بپوشی، سیگار نکشی، برایم فلان چیز را بخری، با من زمان بیشتری را صرف کنی و؛ که اگر شرطهایتان محقق نشود ممکن است شما دچار اخم و عصبانیت شوید.
خانمی تعریف میکرد که چند روز پیش به همسرم زنگ زدم و از او خواستم که به دنبال من بیاید، اما همسرم بهانه آورد که کاردارم و وقت نمیکنم که بیاییم دنبالت؛ من هم از او ناراحت شدم و او را بلاک کردم! این نشان میدهد که به من اهمیت نمیدهد و این رفتارش اعصابم را به هم ریخت، اما این مثال و امثالهم معنایی جز این نمیدهد که شما زمانی معشوقتان را میپذیرید که گوشبهفرمان شما باشد و زمانی که به میل و خواستهتان نرسید شروع میکنید به بداخلاقی و بدرفتاری کردن؛ درواقع شما عاشق خودتان هستید نه همسرتان!
عاشقها و وابستهها چه تفاوتی با یکدیگر دارند؟
دکتر محمدی نیا در گفتوگویی به تفاوتهای وابستگی و عشق در زندگی مشترک اشاره میکند و میگوید: در وابستگی شما باید طبق خواستههای طرف مقابلتان پیش بروید. کسانی که وابسته هستند زود از کوره در میروند و زود هم پشیمان میشوند. در وابستگی شما محبت افراطی میبینید یعنی فرد وقتی مهربان میشود بهشدت مهربان میشود و احساساتش فوقالعاده لطیف میشود، اما خدا هم نکند عصبانی شود. درواقع در وابستگی شما بهنوعی افراطوتفریط میبینید.
در عشق رشد و پیشرفت وجود دارد، اما در وابستگی در جا زدن و سکوت. فردی که وابسته است میخواهد شما فقط برای او باشید و به همین خاطر اگر کاری برخلاف میل او انجام دهید ناراحت میشود.
دکتر محمدی نیا اشاره میکند: در یک عشق راستین، فرد معشوقش را تشویق میکند و باعث رشد و پیشرفت معشوق میشود و به قولی او را از قفس آزاد میکند تا او در تمام ابعاد رشد کند. اما در وابستگی، فرد قفل و زنجیر میزند به دستوپاهای معشوقش و برای معشوق قفسی آزاردهنده درست میکند تا جایی که این وابستگی، معشوق را خفه میکند.
دکتر محمدی نیا به تفاوتهای دیگر وابستگی و عشق اشاره میکند و میگوید: در عشق فرد آرامش به ارمغان میآورد و در وابستگی خشم و نفرت و آشفتگی.
یکی از بهترین راهکارها برای تشخصی وابستگی و عشق این نکته است که در عشق اگر دو نفر از یکدیگر دلخور شوند، این رنجش و دلخوری باعث میشود که اینها به آرامش بیشتری دست پیدا کنند یعنی در پایان مشاجره این دو بیشتر به هم عشق میورزند، اما در وابستگی آن بحث و مشاجره منجر به جدل و قهرهای چندروزه و یا چندهفتهای میشود.
همچنین یکی از رمز و رازهای زیبای عشق سلامت روانی است، چون نهایت عشق ازخودگذشتگی است و این باعث میشود شما روح بزرگتری پیدا کنید و یک انسان منطقی، شاد، بخشنده و عاقل شوید و این ماهیت عشق است، اما در وابستگی شما به یک انسان عصبی، مضطرب و نگران تبدیل میشوید و بهنوعی دچار عدم سلامت روان میشوید؛ مدام نگرانید که نکند به شما خیانت شود، نکند او را از دست بدهید، مدام در حال جستوجو هستید که چه کسی برای او استیکر قلب فرستاده است، چون ازنظر روحی و روانی سالم نیستید؛ قهر میکنید، تیکه میاندازید، بدرفتاری میکنید و. اینها از علائم وابستگی است.
چگونه از وابستگی خارج شویم؟
محمدی نیا میگوید: اولین شیوه این است که بیایید عاشق خودتان باشید. شما باید دست از عشق و عاشقی بیمارگونه بردارید. برای آنکه عاشق خودتان باشید باید ویژگیهای مثبت خود را بشناسید.
بهجای وابسته بودن، عشق بورزیم
همسر و معشوقهٔ ما در جایگاه ویژهای برایمان قرار دارد، اما نه بهاندازهای که با عشق بیش از اندازهمان او را محدود کنیم و در قفل و زنجیر قرار دهیم. بیشازاندازه وابسته بودن به معشوق نهتنها او را به شما نزدیک نمیکند بلکه او را از شما فراری هم میدهد.
گاندی در خطاب به همسرش جملهٔ زیبایی میگوید:
خوبِ من، هنر در فاصلههاست. زیاد نزدیک به هم میسوزیم و زیاد دور از هم یخ میزنیم. تو، نباید آنکسی باشی که من میخواهم، و من نباید آنکسی باشم که تو میخواهی.
کسی که تو از من میخواهی بسازی یا کمبودهایت هستند یا آرزوهایت.
من باید بهترین خودم باشم برای تو و تو باید بهترین خودت باشی و بشوی برای من.
خوب ِ. من، هنرِ عشق در پیوند تفاوتهاست و معجزهاش نادیده گرفتن کمبودها...
منبع: سلامت نیوز
ارسال نظر