گوناگون

صنعت و تجارت دیگر توان رقابت با «انحصار» و «رانت» را ندارد!

صنعت و تجارت دیگر توان رقابت با «انحصار» و «رانت» را ندارد!

پارسینه: وقتی خواندم که اولین کارخانه نخ ریسی ایران در سال ۱۲۷۵ در نزدیک قصر قاجار توسط ناصرالملک تاسیس شد و به علت نقص فنی، هیچ گاه به تولید نرسید و باز وقتی متوجه شدم بر حسب اتفاق این آقای ناصر الملک وزیر صنایع، معادن و تجارت آن زمان بود که ...

حسین قاهری معاون اقتصادی جامعه اسلامی کارگران کشور، در یادداشتی نوشت: در کتاب امثال الحکم استاد علی اکبر دهخدا، مثلی است با این مضمون؛

" امان از دوغ لیلی ماستش کم بود، آبش خیلی"

متعاقباً ایشان در کتاب "چرند و پرند" خود، شرح مفصلی بر این مثل آورده و در پیش درآمدی در روزنامه صوراسرافیل چنان گفته اند:

"خلاف عرض کنم؟ شاید در مفتاح. شاید در تخلص. شاید در مطول و شاید در حدائق السحر. درست خاطرم نیست. یک وقت میخواندیم "ارسال المثل و ارسال المثلین". بعد پشت سر این دو کلمه، صاحب کتاب می‌نوشت که ارسال المثل استعمال نظم یا نثری است که به واسطه کمال فصاحت و بلاغت گوینده، حکم مثل پیدا کرده و در السنه خواص افتاده است.

در ادامه استاد تک مضرابی بر نقد اعتقاد اشتباه "هر چه در کتاب نوشته باشد، صحیح است" می‌زند و به زیبائی با ترکیب مطلع این مرقومه، پارادوکس‌های غیرقابل هضم آن زمان از امیراعظم، صدرالانام شیرازی تا میرزای جواد تبریزی را به نقد می‌کشد. "

وقتی خواندم که اولین کارخانه نخریسی ایران در سال ۱۲۷۵ در نزدیک قصر قاجار توسط ناصرالملک تاسیس شد و به علت نقص فنی، هیچگاه به تولید نرسید و باز وقتی متوجه شدم بر حسب اتفاق این آقای ناصر الملک وزیر صنایع، معادن و تجارت آن زمان بوده که این خط مستعمل را از پیرزنی روس تبار به مبلغ ۹۵ هزار تومان خریده، با خود گفتم:

" امان از دوغ لیلی ماستش کم بود، آبش خیلی"

در جای دیگر دیدم سی سال بعد، مرتضی قلی خان صنیع الدوله کارخانه نخریسی را با قیمت ۵۲ هزار تومان در اطراف تهران راه اندازی کردند و با سنگ اندازی دولت آن روز، پس از مدت کوتاهی، عاقبت آن به ورشکستگی منتج میشود. زیر لب میگویم:

" امان از دوغ لیلی ماستش کم بود، آبش خیلی"

ورق‌های تاریخ صنعت را هر چه بیشتر و بیشتر خواندم آنجایی که رد پای دولت و دولتیان پر رنگتر شد، صنعت بی جان‌تر و هرجا که دولت در منصب حامی و نه رقیب ظاهر شده، صنعت نیمروز خوشی را به خود دیده بود.

تا رسیدم به دولت فخیمه "تدبیر و امید". وقتی در دولت اول تدبیر و امید دیدم پیر صنعت ایران با قریب ۷۰ سال سن، دوباره آستین بالا زده و در صدد احیای صنعت ایران هست و باز وقتی خواندم که ایشان ایثار را به نهایت رسانده و ده‌ها شرکت و صنایع و صد‌ها میلیارد سرمایه خود را به امان خدا رها کرده و عزم خود را بر خدمت به خلق گذاشته، با اشکی در چشمان گفتم:

" امان از دوغ لیلی ماستش کم بود، آبش خیلی"

وقتی در آمار بانک مرکزی فهمیدم که تولید ناخالص داخلی کشور قریب به ۵۰۰ میلیارد دلار بوده و سهم خودرو با کسر سهم خودروسازان دولتی، کمتر از یک درصد این عدد می‌باشد و وقتی دیدم که دولتمردان، گریبان پاره کرده که مشکل اقتصاد ما واردات بی رویه این یک درصد سهم تولید ناخالص ملی است، چاره‌ای نداشتم جز گفتن:

" امان از دوغ لیلی ماستش کم بود، آبش خیلی"

وقتی دقیقا یک سال قبل از بالا رفتن نرخ ارز با این سهم یک درصدی تولید ناخالص ملی توانستیم با افزایش ۱۳ درصد واردات، نسبت به دوره قبل، قیمت خودرو را نیز چند برابر کنیم و با این افزایش قیمت "اثر پروانه ای" افزایش روانی قیمت‌ها را در جامعه ایجاد نمائیم و باز وقتی دیدیم کاملاً برحسب اتفاق، آقای ترامپ نیز همسو با سیاست‌های وزارت و صنایع معادن، این یک درصد سهم تولید ناخالص ملی که تاثیر ۱۰۰ درصدی روانی بر جامعه را دارد را در اولویت‌های تحریم خود گذاشته، گفتم:

" امان از دوغ لیلی ماستش کم بود، آبش خیلی"

آنجا که خودرو‌هایی که عملاً ارز آن‌ها از کشور خارج شده بود، به بهانه جلوگیری از خروج ارز، در گمرک‌ها چال کردیم و خودرویی را که واردکنندگان با سود ۵ الی ۱۰ درصد به مصرفکنندگان می‌دادند، با حمایت سازمان معظم "حمایت از مصرفکنندگان و تولیدکنندگان" توسط کارخانجاتی که بر حسب اتفاق صاحبان آنها، پدرخواندگان اصلاحات در کشور بودند را با سود ۱۵۰ درصدی به ملت دادیم و باز با خود گفتم:

" امان از دوغ لیلی ماستش کم بود، آبش خیلی"

وقتی دیدم که پس از گذشتن قریب به ۱۱۰ سال باز در حال اقتدا به جناب ناصرالملک هستیم و در حالی که کارخانجات ما رو به تعطیلی می‌روند، درصدد واردات اتوبوس‌های مستعمل دست دوم هستیم، باز تکرار کردم:

" امان از دوغ لیلی ماستش کم بود، آبش خیلی"

و سخنی با وزیر جوان صنعت معدن و تجارت جناب آقای دکتر رحمانی.

جناب آقای رحمانی، این خسته صنعت که بار ۱۱۰ ساله ناملایمات را بر دوش می‌کشد، امروز دیگر نه توان رقابت با انحصار و رانت را داشته و نه توان انطباق با قوانینی که میانگین در هر هفته تغییر می‌کنند را دارد. امروز اهالی صنعت خوشحالند وزیری دارند که از جنس ناصرالملک تاجر نبوده و آینده‌ای را پیش رو دارد، نه خاطرات ۷۰ ساله‌ای را پشت سر.

فرصت را غنیمت شمرده و در پاسخ به این اعتماد، حمایت کنید صنعتگران و تجار را. نه از جنس "سازمان حمایت" که در این سال‌ها نه حامی مصرف کننده بود و نه حامی تولیدکننده. امروز دست یاری تمامی تجار و صنعتگران به سمت شماست. صنعت و تجارت را در یک راستا ببینید که قطعا این دو، بالی خواهند بود برای پرواز اقتصاد کشور.

همه با هم به امید آن روزی خواهیم بود که دولت، صنعت و سازمان حمایت، قدرت تمیز ناصر الملک‌های صنعت و مرتضی قلی خان‌های صنیع الدوله را داشته باشد.

*پرشین خودرو

ارسال نظر

نمای روز

داغ

صفحه خبر - وب گردی

آخرین اخبار