پاپوشی که زندگی عاشقانه را به طلاق کشاند!
پارسینه: جوانی ۲۶ساله در کلانتری مشهد، ماجرای زندگی تلخ خود را بازگو کرد.
خراسان نوشت: وی گفت: پنج سال قبل بنا به درخواست اطرافیانم از دختری خواستگاری کردم که با مادرش در یکی از روستاهای منطقه تربت حیدریه زندگی می کرد و پدرش دارفانی را وداع گفته بود. چند ماه از ازدواج مان گذشته بود و من احساس خوشبختی می کردم اما روزی در محل کارم مشغول فعالیت بودم که پیامکی به اشتباه از سوی نامزدم به گوشی من ارسال شد. از متن آن پیام که خطاب به جوانی به نام «همایون» بود، در جا خشکم زد به همین دلیل خیلی سریع واکنش نشان دادم ولی نامزدم موضوع را قبول نمی کرد.
این ماجرا به اختلافات شدید کشید تا جایی که بالاخره با وساطت بزرگ ترها تصمیم گرفتم اشتباه نامزدم را نادیده بگیرم و بساط عروسی را فراهم کنم ولی دیگر اعتمادی به همسرم نداشتم چرا که رفتارهایش خیلی مشکوک بود در نهایت پس از مدتی پرس و جو فهمیدم «همایون» جوان مجردی است که در همسایگی خانواده همسرم زندگی می کند.
با وجود این بعد از برگزاری مراسم عروسی زندگی مشترک مان را در مشهد آغاز کردیم چرا که من در یکی از شرکت های پیمانکاری شهرداری مشغول کار بودم و احتمال می دادم دیگر رابطه همسرم با همایون قطع می شود. حدس من درست بود به طوری که رابطه عاطفی بین من و همسرم با به دنیا آمدن فرزندم هر روز بیشتر می شد و من هم سعی می کردم امکانات رفاهی بیشتری را برای همسرم فراهم کنم ولی این ماجرا دوام زیادی نداشت چرا که شش ماه بیشتر از تولد ساسان نگذشته بود که دوباره اخلاق و رفتار همسرم تغییر ۱۸۰ درجه ای یافت. او مدام مرا به دلیل درآمد کم سرزنش می کرد و با توهین ها و فحاشی هایش امانم را بریده بود .به همین دلیل هیچ کنترلی بر اعصابم نداشتم و همواره با یکی از همکارانم درگیر می شدم.
در همین روزها بود که پلیس خودروی مدل پایین مرا به اتهام حمل مواد مخدر توقیف کرد در حالی که من حتی سیگار یا قلیان هم نمی کشیدم. این موضوع در طول دو ماه سه بار تکرار شد ولی با هوشیاری پلیس و مقام قضایی ساختگی بودن ماجرا لو می رفت و من آزاد می شدم در حالی که همسرم همواره ذهن مرا به سوی همکارم سوق می داد تا این که با دستور قاضی یک نوار صوتی از فردی که هروئین و شیشه در خودروام جاسازی می کرد به دست آوردم ولی نمی توانستم صاحب صدا را تشخیص بدهم. بالاخره در همین روزها اختلافات من و همسرم آن قدر شدت گرفت که با نظر بزرگ ترها و به صورت توافقی از یکدیگر جدا شدیم به شرط آن که حضانت پسر چهار ساله ام را همسرم بپذیرد و من پسرم را هر دو هفته یک بار ملاقات کنم.
در یکی از همین ملاقات ها وقتی جوان غریبه همراه همسرم به من توهین کرد و دوست نداشت فرزندم را ببینم تازه متوجه شدم این صدای آشنا همان صدای ضبط شده در مکالمه تلفنی جاسازی مواد مخدر است که اکنون با همسرم ازدواج کرده است. وقتی ماجرا را پیگیری کردم تازه فهمیدم این جوان غریبه همان همایون است و ... حالا هم از آینده پسر چهار سالهام نگرانم چرا که جوان خیانت پیشه وقتی به زندگی من رحم نکرد، چگونه به آینده پسرم ترحم می کند!
شایان ذکر است به دستور سرهنگ حمیدرضا علایی (رئیس کلانتری میرزاکوچک خان) تحقیقات درباره ادعاهای این جوان ۲۶ ساله آغاز شد.
ارسال نظر