اروپا توان رهایی از «دست نشاندگی» آمریکا را دارد؟
پارسینه: سیاست آمریکای ترامپ برای بازگشت به دوران دکترین «اول آمریکا» منجر به وضعیتی شده که این روزها صدای اروپاییان بیشتر از پیش بلند شده و آنها با اقرار به «دستنشاندگی در برابر کاخ سفید» در تلاش برای رهایی از این وضعیت همچنان تقلا میکنند.
آمریکا در پایان جنگ جهانی دوم با توجه به شرایط ایجاد شده، با در دست گرفتن هدایت اقتصاد جهان، نظم مورد خود را برای آن تعریف کرد.
به گفته «ویکتور دیویس هنسن» مورخ دانشگاه استانفورد، واشنگتن در آن زمان نظم مورد نظر خود در را برای در دست گرفتن بازار جهانی با ایده «تبادل آزادانه کالاها در جهان» با توجیه ایجاد جهانی با ثبات به پیش برد، اما فکر نمیکرد روزی فرا خواهد رسید که در نتیجه این نظم خود ساخته، به وضعی دچار شود که این روزها دولتمردان کاخ سفید برای فرار از آن دست به هر اقدامی بزند از جمله تقابل اقتصادی و سیاسی با متحدان خود.
هنسن تاکید دارد، با توجه به تنشها و چالشهای پیشرو انتظار میرود عصر رهبری آمریکا رو به پایان باشد.
در تایید این اظهارات هنسن، میتوان به واکنشهای دولتمردان کنونی و سابق در اروپا اشاره کرد که این روزها نوک تند انتقادهای خود را روانه کاخ سفید و سیاستهای یکجانبه ترامپ کردهاند.
از جمله این منتقدان سیاست خارجی کاخ سفید «گرهارد شرودر» صدراعظم پیشین آلمان است که با انتقاد شدید از دولت آمریکا و رویکرد واشنگتن برای اعمال فشار بر برلین، بر مستقل بودن کشورها تصریح کرده و گفته «کشورهای مستقل حق دارند طرف معاملات تجاری خود را انتخاب و نوع سیاست خارجی شان را تعیین کنند.»
اشاره شرودر در این زمینه به فشار واشنگتن به متحدان اروپایی خود از جمله آلمان در همسو بودن با سیاستهای تحریمی کاخ سفید در عدم تجارت با ایران و پرهیز از همکاری با چین در پروژههای مخابراتی در قالب تعامل با شرکت هواوی است.
سیاستهای مداخلهگرانه دولتمردان کاخ سفید در ترسیم نظم جدیدی از اقتصاد جهانی که بتواند دکترین «اول آمریکا» را محقق سازد، از دیگر انتقادهای صدراعظم پیشین آلمان است.
تارنمای اسپوتنیک در این رابطه به نقل از شرودر نوشت: او با محکوم کردن سیاستهای خارجی و اقتصادی دولت «دونالد ترامپ» رئیس جمهوری آمریکا، واشنگتن را به تلاش برای از بین بردن نظم اقتصادی جهانی و در نظر گرفتن شرکایش به عنوان کشورهای دست نشانده به جای متحد، متهم کرد.
به اعتقاد صدراعظم پیشین آلمان، ترامپ تحت لوای آزادی و اقتصاد بازار، از روی عمد سیستم اقتصادی جهانی مبتنی بر قانون را نابود میکند.
همانگونه که پیش تر، بسیاری از کارشناسان و ناظران سیاسی و اقتصادی بویژه در اروپا نیز بر این موضوع صحه گذاشتهاند که پیامد سیاستهای ترامپ در دستنشانده محسوب کردن کشورهای همسو و متحد آمریکا و اعمال فشارهای سیاسی و اقتصادی، سرانجام به فروپاشی نظم حاکم بر اقتصاد جهانی ختم خواهد شد.
«آدام پوسن» رئیس بخش اقتصاد بینالملل مؤسسه "پترسون" نیز این سیاستهای ترامپ را زمینهساز پایان رهبری واشنگتن بر اقتصاد جهان دانسته و گفته است «در حال ورود به دوران اقتصاد پساآمریکایی هستیم. در این دوران باید انتظار افزایش بیشتر بیثباتی اقتصادی در جهان باشیم. تجارت در جهان پرخطر از گذشته میشود و اطمینان در بازارهای مالی به پایینترین حد خواهد رسید».
نگاه تحلیلگران اقتصادی و سیاسی جهان همچون «پتر گودمن» دبیر اقتصاد بینالملل نیویورکتایمز نیز از «گذر جهان از نظم آمریکایی» بر این است که «قدرتگرفتن چین از یک سو و حضور ترامپ در کاخ سفید از سوی دیگر سبب شده تا رئیس جمهوری آمریکا به تقابل با نظمی بپردازد که روزی خود واشنگتن آن را در جهان دامن میزد؛ یعنی «تبادل آزادانه کالاها در جهان».
ترامپ برای پیشبرد اهدافش، افرادی را در کنار خود قرار داده که حتی گاهی شدت تنشزایی آنها بیش از رئیس جمهوری آمریکا بوده و نگاه مستعمرهای به متحدانش داشتهاند.
صدراعظم پیشین آلمان در این رابطه به اظهارات و اقدامهای اخیر «ریچارد گرنل» سفیر آمریکا در برلین اشاره کرده و با ابراز نگرانی از مداخله در امور داخلی آلمان همچون انتقاد رسمی از بودجه دفاعی یا حمله به صنعت خودروسازی کشورش، این چنین رفتارهایی را نگاه از بالا به پایین و نه نگاه به متحدان خود دانسته است.
شرودر که بارها این سفیر آمریکا را «یک مأمور اشغالگر» تشبیه کرده، معتقد است: خطر ترامپ این است که به دوستان و متحدانش دیکته میکند که از نظر سیاسی و اقتصادی چه کاری انجام داده و یا انجام ندهند. «این بدان معناست که وی، شریک نمیخواهد، بلکه دست نشانده میخواهد.»
نکتهای که این مقام پیشین آلمانی درباره سیاست خارجی ترامپ به آن اشاره کرده است را بارها «توماس فریدمن» سرمقاله نویس روزنامه آمریکایی نیویورک تایمز به آن پرداخته است.
به اعتقاد فریدمن، رویکرد سیاسی رئیس جمهوری آمریکا چیزی جز «تامین منافع شخصی و زورگویی یکجانبه و معاملهگرانه» نیست.
به اعتقاد فریدمن، رویکرد سیاسی رئیس جمهوری آمریکا چیزی جز «تامین منافع شخصی و زورگویی یکجانبه و معاملهگرانه» نیست.
نویسنده هفت کتاب در تحلیلی در این زمینه تصریح کرده، سال ۲۰۱۹ میلادی از بسیاری جهات نام و یادش در ذهنها ماندگار خواهد بود؛ اما ماندگارترین یادها مربوط به حوزه «سیاست خارجی» است که یادآور میشود همه خوشبختی آمریکا در این بخش رو به پایان است.
وی چالش اصلی امروز جهان را «وجود یک لولوی بزرگ و مطلق و یا رویداد فروریختن یک دیوار» دانسته و تصریح کرده: امروز یک بینظمی آشکار بر جهان حکمفرماست.
این تحلیلگر آمریکایی درباره ترامپ گفته: او از شر بخشهای «روشنفکری» که «منافع شخصی روشنفکر» است رها شده و انحصارا روی «منافع شخصی» متمرکز شده است.
«رویکرد ترامپ به طور عمده «زورگویی یکجانبه و معاملهگرانه» است.
فریدمن این سیاستها را همسو با شکسته شدن اتحادیه اروپا دانسته و که از جمله عوامل آنها سیاست انگلیس با طرح برگزیت است.
در این رابطه صدراعظم پیشین آلمان نیز معتقد است، تلاش برای خلاصی از دستنشاندگی آمریکا و داشتن اروپای واحد مستقل تنها زمانی امکانپذیر است که هماهنگی بیشتری در زمینه سیاست اجتماعی، اقتصادی و مالی در این قاره وجود داشته باشد. در واقع طراحی و توسعه آن، وظیفه نسل بعدی در مسیر تشکیل ایالات متحده اروپایی است.
شرودر تصریح کرده، اگر نتوانیم این کار را انجام دهیم، به کشورهای درجه سه مابین دو قطب یاد شده تبدیل خواهیم شد.
البته نگاه فریدمن به این موضوع تنها به تغییرات بنیادین در حوزههای سیاسی و اقتصادی نیست؛ بلکه وجود رهبرانی که «شعورشان به همه چیز میرسد.»
از نگاه تحلیلگران، اروپاییان که فکر میکردند متحد استراتژیک واشنگتن هستند، سالیان زیادی است که از سوی کاخ سفید تحقیر میشوند و با جاهطلبیهای هژمونیک کاخ سفید محاصره شدهاند.
به اعتقاد کارشناسان سیاسی، رویکرد ترامپ در مقابله با کشورها از طریق تشدید تحریم و خروج از پیمانهای بینالمللی، با تاثیر قرار دادن روابط آتلانتیک شمالی، فروپاشی قدرت جهانی آمریکا را سرعت بخشیده و تلاشهای ملی برای فرار از شبکههای تحت کنترل جهانی واشنگتن را بیشتر میکند.
روزنامه واشنگتن پست در زمان خروج ترامپ از برجام و تنش او با متحدانش نوشت: «با نگاهی به گذشته میتوان دریافت که دوران سلطه آمریکا به میزان قابل توجهی کوتاه بود.» «در کنار تنش و درگیریهای سیاسی، چالشهای اقتصادی با متحدان اتحادیه اروپا و غیره، انزوای آمریکا را بیشتر و نفوذ واشنگتن در امور دنیا را نزولی کرده است.»
با توجه به انتخابات پارلمانی اتحادیه اروپا و تلاش برای انتخاب مسئولان جدید در این نهاد، باید منتظر بود که تلاش سیاستمداران اروپایی برای رهایی از وابستگی به آمریکا به نتیجه خواهد رسید یا همچنان تحت لوای واشنگتن باقی خواهند ماند.
منبع:
خبرگزاری ایرنا
ارسال نظر