فلسفه اسلامی با لنز الهیات
پارسینه: نگاهی به نسخه منتشر شده از «دانشنامه علایی» ابنسینا میتواند نشان دهد چگونه رویکرد الهیاتی و ادبی به فلسفه اسلامی، این عرصه را عملا از معنای «فلسفی» آن، یعنی اندیشیدن و مباحثه خالی کرده است.
«دانشنامه علائی» تنها اثر موجود از ابوعلیسینا به زبان فارسی است. ابنسینا این اثر را به خواست علاءالدوله، فرماندار وقت اصفهان و به هدف انتشار دروس علمی-فلسفی خود به زبان ساده برای امیران و مردمان عامی نوشته است که در آن روزگار از دانش زبان عربی، یعنی زبان اصلی مراودات و تولیدات علمی، بیبهره بودند. (۱)
به گمانم بدیهی و روشن است که ابنسینا یکی از مفاخر ملی این مملکت محسوب میشود و در عرصه رسمی از برجستهترین شخصیتهای علمی و فکری تاریخ ایران به شمار میآید. «دانشنامه علایی» نیز به دلیل نگاشته شدنش به فارسی، برای کسانی که خود را علاقهمند به فلسفه و حکمتِ به اصطلاح ایرانی میدانند همواره جایگاهی خاص داشته است.
اما وضعیت نشر و حضور این کتاب در بازار کتاب ایران تناسبی با این علاقه ندارد. در چند دهه گذشته، دانشنامه علائی در بازار کتاب ایران تقریبا نایاب بوده است و فصول آن (منطق، الهیات، موسیقی، طبیعیات) تنها به طور مجزا در آرشیو برخی کتابخانهها موجود بودهاند. (۲) این نایابی خود نشان از وضعیت متناقض پدیده فلسفه اسلامی در کشور دارد؛ در همانحال که نام فلاسفه اسلامی از دهان مقامات و اساتید مملکت نمیافتد و نهادهای مختلف و خیابانها به نام مشاهیر این عرصه نامگذاری میشوند، دسترسی به مهمترین آثار آنها دشوار است.
در هرصورت، در سال ۹۴ بالاخره نسخه کاملی از این کتاب به همت انتشارات مولی منتشر شد: «دانشنامه علائی، انتشارات مولی، ۱۳۹۴. مصححان: دکتر محمد معین، سیدمحمد مشکوه، تقی بینش. دیباچه: منوچهر صدوقی سها.»
این یادداشت نه به محتوای دانشنامه علائی، که نگاهی دارد به شیوه انتشار تنها نسخه موجود آن در بازار کتاب ایران. چراکه گمان میکنم رویکردی که در تصحیح و چاپ این اثر بکار رفته تا حدودی معرف نگاه مسلط به فلسفه اسلامی در فضای رسمی ایران است.
دیباچه، فصول، و مقدمهها
شاید دیباچه منوچهر صدوقی سها روشنترین گواه بر رویکرد به کار گرفتهشده در انتشار این اثر باشد. اولین جملات دیباچه کتاب را عیناً بخوانیم:
دانشنامه علائی افزون براین که در طراز کتاب الشفا و کتاب النجاه حجهالحق شیخ الرئیس خواجه پورسینا و یعنی یکی از آثار برین نخستین فلسفی او در شمار اندر است یکی از سرآمدان متون پارسی و بالاخص از اقدم آن متون نیز به لحاظ تاریخی، میافتد و نهاده بر این پایه ایدونا بدین مقال که عنوان مقدمیت بر طبعی جدید از آن (=دانشنامه) به همت انتشارت موفق مولی میدارد چنینم در دل افتاد و برسرگذشت که از سر آن که هرآنچه به ما نحن فیه میباید گفت: به افادات عالیات اساتید فقید سیدمحمد مشکوه الشریعه بیرجندی و دکتر محمد معین و تقی بینش - جزاهم الله عن العلم و اهله احسن الجزا - به دبیاچههای آنان بر بخشهای گونهگون کتاب که به طبع حاضر نیز زینت افزاست وارد شود روی استطراد کنم و بدان ساحت نیز سخن مقصور گردانم …
این دیباچه تا انتها ادبیاتی نظیر خطوط بالا دارد. در پایان متوجه میشویم این دیباچه، که چهبسا فاصلهاش با زبان نوشتار امروز از متن ابنسینا در دانشنامه (به سال ۴۲۰ ه. ش) کمتر نباشد، در اردیبهشت ۱۳۹۴ نوشته شده است؛ و البته تعجبی ندارد، زیرا به نظر میرسد جناب سها نه تنها فلسفه را امری بیزمان و بیتاریخ میدانند بلکه معتقدند خودشان نیز از طریق سلسلهای از حکما به شخصِ شیخ الرئیس متصل هستند و در بند ج. دبیاچه (ص. سی و دو) سلسله حکمای واسط میان خود تا ابن سینا را برشمردهاند. بدینترتیب طبیعی است که از این نگاه، میان حکمت ایشان و ابنسینای قرن پنجم و حتی پیشینیان او فاصلهای وجود نداشته باشد. ایشان در گفتگویی دیگر منظور خود را به شکلی واضحتر هم گفتهاند و بیان کردهاند که آموزههای فلسفه اسلامی از نسلی به نسل دیگر «سپرده» میشود؛ زیرا فلسفه اسلامی، گوهریست که باید وفادارانه منتقل شود. دخل و تصرف و نوآوری در این گوهر نه لازم و نه حتی ممکن است چراکه «معانی فلسفه اسلامی در اوج کمالش قرار دارد. اگر کسی در معانی فلسفه اسلامی بخواهد نوآوری کند فقط تخریب میکند». (۳)
از دیباچه میگذریم و به بدنه اصلی کتاب میرسیم. لازم به ذکر است که هر سه مصحح این کتاب سالهاست درگذشتهاند و با توجه به اینکه فصلهای منطق، الهیات، و طبیعیات دانشنامه در سال، ۱۳۳۰ و فصل موسیقی در ۱۳۶۴به طور مجزا به تصحیح همین افراد منتشر شده، میتوان نتیجه گرفت که نسخه نشر مولی تجدید چاپ همان فصول است.
حال هر بخش دانشنامه در این کتاب یک «مقدمه مصحح» دارد. این مقدمهها، در ابتدای هر فصل اطلاعاتی درباره دانشنامه، شخص ابنسینا و نسخ متعدد موجود از آن را ذکر کرده است. بدینترتیب، این اطلاعات در ابتدای فصل منطق (ص. ۵)، فصل طبیعیات (ص. ۱۲۱) و فصل الهیات (ص. ۲۸۵) تکرار شده است. به عبارتی، با احتساب دیباچه که آن نیز شامل اطلاعاتی مشابه میشود، سرگذشت ابنسینا و آثار وی در طول یک کتاب چهار دفعه تکرار شده است. شکی نمیماند که برای انتشار کتاب شیخ الرئیس هیچ ویراستاری زحمت خواندن مقدمهها و حذف بخشهای تکراری آن را به خود نداده است.
افزون بر این، ترتیب قرارگیری فصول دانشنامه بر مبنای ترتیب مد نظر ابنسینا رعایت نشده است. همانطور که در مقدمهی بخش «طبیعیات» (ص. ۱۲۱) و در خود متن دانشنامه (ص. ۴۳۰) آمده است، ابنسینا عامدانه بخش «الهیات» را قبل از بخش «طبیعیات» گذاشته است. اما در نسخه انتشارات مولی، بخش «الهیات» آخرین فصل کتاب بوده و پس از فصول «طبیعیات» و «موسیقی» قرار دارد.
به علاوه، سادهترین و مکانیکیترین شکل یکدستسازی نیز در این پنج فصل انجام نشده است. برای نمونه، مصحح در پانویس شماره ۲ صفحه ۴۰۶ فصل الهیات، به صفحه ۵ ارجاع داده است. با مراجعه به صفحه ۵ کتاب میبینیم که موضوع مورد نظر در این صفحه وجود ندارد، بلکه مصحح به صفحه ۵ بخش الهیات ارجاع داده بوده که صفحه ۳۱۳ کتاب کنونی است.
تصحیح.
اما مهمترین ایراد نسخه نشر مولی مسئله «تصحیح» و در واقع عدم تصحیح متن است. همانطور که اشاره شد، بخشهای مختلف دانشنامه بیکمترین توجه ابتدایی از حیث ترتیب فصول و مقدمه مصححان در کنار هم قرار گرفتهاند؛ اما علاوه بر این، آنچه عمل «تصحیح» متن نامیده شده است، در واقع فهرستکردن بیپایان و آزاردهندهای از جزئیترین تفاوتهای ادبی میان نسخ مختلف دانشنامه است. برای درک این منظور میتوان کتاب را از هر کجای آن باز کرد و متوجه مسئله شد.
برای مثال به صفحه ۴۳۵ میرویم. در این صفحه ۲۶ پانویس وجود دارد که هرکدام تفاوت نسخههای مختلف دانشنامه با یکدیگر را ذکر کردهاند. با مطالعه آنها متوجه خواهیم شد که از میان ۲۶ پانویس موجود در این صفحه، تفاوت ۲۵ تای آنها با بدنه متن از این قبیل است:
نیکو:-نیکو
نیکو بوَد: نیکوست
چیزی را: چیز را
ولیکن: ولکن
اگر کامل بودی: اگر کامل بود
دیگر را: دگر را
از میان ۲۶ مورد، تنها یکی یعنی پانویس شماره ۸ تفاوت معنایی دارد؛ این تفاوت میان «نقص» (ذکر شده در بدنه متن) و «نقض» (ذکر شده در پانویس- مربوط به مک ۱= نسخه خطی دانشنامه متعلق به کتابخانه حاج حسین آقا ملک [نسخه اول]) است.
هر صفحه از صفحات کتاب به همین ترتیب پر است از پانویسهایی که شرحشان از دو حال خارج نیست؛ یا تفاوتهایی جزئی مثل حذف یا اضافه «و»، شیوه نگارش متفاوت مانند «دگر» و «دیگر»، «جایگاهی» و «جایگائی» و مانند آن است و یا تفاوتهایی اساسی در معنا همچون «نقص» و «نقض» یا «خود بیدار» و «خرد پندار» (پانویس ۵. ص. ۱۱۴). کار تصحیح متن یعنی یکدستسازی آن از طریق حذف تفاوتهای بیاهمیت گروه اول، تصحیح و بررسی انتقادی تفاوتهای گروه دوم در نسخ موجود، و رسیدن به یک نسخه خوانا و تصحیحشده، که در کتاب پیش روی ما به هیچ طریق انجام نشده است.
جمعبندی
انتشار دانشنامه علائی در سال ۹۴ حتما اتفاق مثبتی است، چراکه دستکم میتوان امروز راجع به آن صحبت کرد. اما شیوه انتشار این کتاب، و دهها یا صدها کتاب مشابه در حوزه فلسفه و کلام اسلامی نشانگر رویکردیست که در دانشکدهها، مجامع فلسفی در ایران، نشریات، و برنامههای فلسفه اسلامی کانال چهار تلویزیون، دست بالا را دارد. این رویکرد که شکل افراطی آن را در نگاه منوچهر صدوقی سها دیدیم، آنچه به عنوان فلسفه اسلامی میشناسیم را عملا از معنای «فلسفی» آن، یعنی اندیشیدن و مباحثه خالی کرده است. امروز و شاید سالهاست که متون فلسفه اسلامی، همچون دانشنامه علائی، به مثابه متونی با برچسبِ فلسفه، اما با جایگاهی «ادبی» و یا «الهی» دیده میشوند که باید عیناً و بیهیچ تصرفی نسل به نسل انتقال بیابند. فلسفهای که نام مشاهیرش بر دیوارها قاب شده، اما آثار آن یا در قفسه کتابخانهها خاک میخورد و یا اگر همچون دانشنامه علائی بعد از سالها به دستمان برسد مثل جنسی عتیقه تنها از جایی به جای دیگر جابهجا میشود مبادا ساحت قدسیاش خدشهدار و از ارزشش کاسته شود.
به گمانم بدیهی و روشن است که ابنسینا یکی از مفاخر ملی این مملکت محسوب میشود و در عرصه رسمی از برجستهترین شخصیتهای علمی و فکری تاریخ ایران به شمار میآید. «دانشنامه علایی» نیز به دلیل نگاشته شدنش به فارسی، برای کسانی که خود را علاقهمند به فلسفه و حکمتِ به اصطلاح ایرانی میدانند همواره جایگاهی خاص داشته است.
اما وضعیت نشر و حضور این کتاب در بازار کتاب ایران تناسبی با این علاقه ندارد. در چند دهه گذشته، دانشنامه علائی در بازار کتاب ایران تقریبا نایاب بوده است و فصول آن (منطق، الهیات، موسیقی، طبیعیات) تنها به طور مجزا در آرشیو برخی کتابخانهها موجود بودهاند. (۲) این نایابی خود نشان از وضعیت متناقض پدیده فلسفه اسلامی در کشور دارد؛ در همانحال که نام فلاسفه اسلامی از دهان مقامات و اساتید مملکت نمیافتد و نهادهای مختلف و خیابانها به نام مشاهیر این عرصه نامگذاری میشوند، دسترسی به مهمترین آثار آنها دشوار است.
در هرصورت، در سال ۹۴ بالاخره نسخه کاملی از این کتاب به همت انتشارات مولی منتشر شد: «دانشنامه علائی، انتشارات مولی، ۱۳۹۴. مصححان: دکتر محمد معین، سیدمحمد مشکوه، تقی بینش. دیباچه: منوچهر صدوقی سها.»
این یادداشت نه به محتوای دانشنامه علائی، که نگاهی دارد به شیوه انتشار تنها نسخه موجود آن در بازار کتاب ایران. چراکه گمان میکنم رویکردی که در تصحیح و چاپ این اثر بکار رفته تا حدودی معرف نگاه مسلط به فلسفه اسلامی در فضای رسمی ایران است.
دیباچه، فصول، و مقدمهها
شاید دیباچه منوچهر صدوقی سها روشنترین گواه بر رویکرد به کار گرفتهشده در انتشار این اثر باشد. اولین جملات دیباچه کتاب را عیناً بخوانیم:
دانشنامه علائی افزون براین که در طراز کتاب الشفا و کتاب النجاه حجهالحق شیخ الرئیس خواجه پورسینا و یعنی یکی از آثار برین نخستین فلسفی او در شمار اندر است یکی از سرآمدان متون پارسی و بالاخص از اقدم آن متون نیز به لحاظ تاریخی، میافتد و نهاده بر این پایه ایدونا بدین مقال که عنوان مقدمیت بر طبعی جدید از آن (=دانشنامه) به همت انتشارت موفق مولی میدارد چنینم در دل افتاد و برسرگذشت که از سر آن که هرآنچه به ما نحن فیه میباید گفت: به افادات عالیات اساتید فقید سیدمحمد مشکوه الشریعه بیرجندی و دکتر محمد معین و تقی بینش - جزاهم الله عن العلم و اهله احسن الجزا - به دبیاچههای آنان بر بخشهای گونهگون کتاب که به طبع حاضر نیز زینت افزاست وارد شود روی استطراد کنم و بدان ساحت نیز سخن مقصور گردانم …
این دیباچه تا انتها ادبیاتی نظیر خطوط بالا دارد. در پایان متوجه میشویم این دیباچه، که چهبسا فاصلهاش با زبان نوشتار امروز از متن ابنسینا در دانشنامه (به سال ۴۲۰ ه. ش) کمتر نباشد، در اردیبهشت ۱۳۹۴ نوشته شده است؛ و البته تعجبی ندارد، زیرا به نظر میرسد جناب سها نه تنها فلسفه را امری بیزمان و بیتاریخ میدانند بلکه معتقدند خودشان نیز از طریق سلسلهای از حکما به شخصِ شیخ الرئیس متصل هستند و در بند ج. دبیاچه (ص. سی و دو) سلسله حکمای واسط میان خود تا ابن سینا را برشمردهاند. بدینترتیب طبیعی است که از این نگاه، میان حکمت ایشان و ابنسینای قرن پنجم و حتی پیشینیان او فاصلهای وجود نداشته باشد. ایشان در گفتگویی دیگر منظور خود را به شکلی واضحتر هم گفتهاند و بیان کردهاند که آموزههای فلسفه اسلامی از نسلی به نسل دیگر «سپرده» میشود؛ زیرا فلسفه اسلامی، گوهریست که باید وفادارانه منتقل شود. دخل و تصرف و نوآوری در این گوهر نه لازم و نه حتی ممکن است چراکه «معانی فلسفه اسلامی در اوج کمالش قرار دارد. اگر کسی در معانی فلسفه اسلامی بخواهد نوآوری کند فقط تخریب میکند». (۳)
از دیباچه میگذریم و به بدنه اصلی کتاب میرسیم. لازم به ذکر است که هر سه مصحح این کتاب سالهاست درگذشتهاند و با توجه به اینکه فصلهای منطق، الهیات، و طبیعیات دانشنامه در سال، ۱۳۳۰ و فصل موسیقی در ۱۳۶۴به طور مجزا به تصحیح همین افراد منتشر شده، میتوان نتیجه گرفت که نسخه نشر مولی تجدید چاپ همان فصول است.
حال هر بخش دانشنامه در این کتاب یک «مقدمه مصحح» دارد. این مقدمهها، در ابتدای هر فصل اطلاعاتی درباره دانشنامه، شخص ابنسینا و نسخ متعدد موجود از آن را ذکر کرده است. بدینترتیب، این اطلاعات در ابتدای فصل منطق (ص. ۵)، فصل طبیعیات (ص. ۱۲۱) و فصل الهیات (ص. ۲۸۵) تکرار شده است. به عبارتی، با احتساب دیباچه که آن نیز شامل اطلاعاتی مشابه میشود، سرگذشت ابنسینا و آثار وی در طول یک کتاب چهار دفعه تکرار شده است. شکی نمیماند که برای انتشار کتاب شیخ الرئیس هیچ ویراستاری زحمت خواندن مقدمهها و حذف بخشهای تکراری آن را به خود نداده است.
افزون بر این، ترتیب قرارگیری فصول دانشنامه بر مبنای ترتیب مد نظر ابنسینا رعایت نشده است. همانطور که در مقدمهی بخش «طبیعیات» (ص. ۱۲۱) و در خود متن دانشنامه (ص. ۴۳۰) آمده است، ابنسینا عامدانه بخش «الهیات» را قبل از بخش «طبیعیات» گذاشته است. اما در نسخه انتشارات مولی، بخش «الهیات» آخرین فصل کتاب بوده و پس از فصول «طبیعیات» و «موسیقی» قرار دارد.
به علاوه، سادهترین و مکانیکیترین شکل یکدستسازی نیز در این پنج فصل انجام نشده است. برای نمونه، مصحح در پانویس شماره ۲ صفحه ۴۰۶ فصل الهیات، به صفحه ۵ ارجاع داده است. با مراجعه به صفحه ۵ کتاب میبینیم که موضوع مورد نظر در این صفحه وجود ندارد، بلکه مصحح به صفحه ۵ بخش الهیات ارجاع داده بوده که صفحه ۳۱۳ کتاب کنونی است.
تصحیح.
اما مهمترین ایراد نسخه نشر مولی مسئله «تصحیح» و در واقع عدم تصحیح متن است. همانطور که اشاره شد، بخشهای مختلف دانشنامه بیکمترین توجه ابتدایی از حیث ترتیب فصول و مقدمه مصححان در کنار هم قرار گرفتهاند؛ اما علاوه بر این، آنچه عمل «تصحیح» متن نامیده شده است، در واقع فهرستکردن بیپایان و آزاردهندهای از جزئیترین تفاوتهای ادبی میان نسخ مختلف دانشنامه است. برای درک این منظور میتوان کتاب را از هر کجای آن باز کرد و متوجه مسئله شد.
برای مثال به صفحه ۴۳۵ میرویم. در این صفحه ۲۶ پانویس وجود دارد که هرکدام تفاوت نسخههای مختلف دانشنامه با یکدیگر را ذکر کردهاند. با مطالعه آنها متوجه خواهیم شد که از میان ۲۶ پانویس موجود در این صفحه، تفاوت ۲۵ تای آنها با بدنه متن از این قبیل است:
نیکو:-نیکو
نیکو بوَد: نیکوست
چیزی را: چیز را
ولیکن: ولکن
اگر کامل بودی: اگر کامل بود
دیگر را: دگر را
از میان ۲۶ مورد، تنها یکی یعنی پانویس شماره ۸ تفاوت معنایی دارد؛ این تفاوت میان «نقص» (ذکر شده در بدنه متن) و «نقض» (ذکر شده در پانویس- مربوط به مک ۱= نسخه خطی دانشنامه متعلق به کتابخانه حاج حسین آقا ملک [نسخه اول]) است.
هر صفحه از صفحات کتاب به همین ترتیب پر است از پانویسهایی که شرحشان از دو حال خارج نیست؛ یا تفاوتهایی جزئی مثل حذف یا اضافه «و»، شیوه نگارش متفاوت مانند «دگر» و «دیگر»، «جایگاهی» و «جایگائی» و مانند آن است و یا تفاوتهایی اساسی در معنا همچون «نقص» و «نقض» یا «خود بیدار» و «خرد پندار» (پانویس ۵. ص. ۱۱۴). کار تصحیح متن یعنی یکدستسازی آن از طریق حذف تفاوتهای بیاهمیت گروه اول، تصحیح و بررسی انتقادی تفاوتهای گروه دوم در نسخ موجود، و رسیدن به یک نسخه خوانا و تصحیحشده، که در کتاب پیش روی ما به هیچ طریق انجام نشده است.
جمعبندی
انتشار دانشنامه علائی در سال ۹۴ حتما اتفاق مثبتی است، چراکه دستکم میتوان امروز راجع به آن صحبت کرد. اما شیوه انتشار این کتاب، و دهها یا صدها کتاب مشابه در حوزه فلسفه و کلام اسلامی نشانگر رویکردیست که در دانشکدهها، مجامع فلسفی در ایران، نشریات، و برنامههای فلسفه اسلامی کانال چهار تلویزیون، دست بالا را دارد. این رویکرد که شکل افراطی آن را در نگاه منوچهر صدوقی سها دیدیم، آنچه به عنوان فلسفه اسلامی میشناسیم را عملا از معنای «فلسفی» آن، یعنی اندیشیدن و مباحثه خالی کرده است. امروز و شاید سالهاست که متون فلسفه اسلامی، همچون دانشنامه علائی، به مثابه متونی با برچسبِ فلسفه، اما با جایگاهی «ادبی» و یا «الهی» دیده میشوند که باید عیناً و بیهیچ تصرفی نسل به نسل انتقال بیابند. فلسفهای که نام مشاهیرش بر دیوارها قاب شده، اما آثار آن یا در قفسه کتابخانهها خاک میخورد و یا اگر همچون دانشنامه علائی بعد از سالها به دستمان برسد مثل جنسی عتیقه تنها از جایی به جای دیگر جابهجا میشود مبادا ساحت قدسیاش خدشهدار و از ارزشش کاسته شود.
منبع: میدان
ارسال نظر