گوناگون

سردار ملی؛ لوطی دیروز، مشروطه‌خواه امروز

سردار ملی؛ لوطی دیروز، مشروطه‌خواه امروز

پارسینه: «ستارخان مجاهد واقعی بود که در بزنگاه‌ها نه مجاهدت به کنار نهاد و نه لوطی‌گری وانهاد. شاید فهم ستارخان از مشروطه متفاوت از روشنفکران بود، اما او با نپذیرفتن ظلم و سلطه بیگانه در احیای مشروطه سهم بسزایی داشت. به قول سیداحمد کسروی، جماعت لوطی نیک و بد را با هم داشتند. او تا آخر رفتار لوطیانه داشت، اما تعصب نسبت به هموطن را جایگزین تعصب نسبت به هم‎محله‏ای‎هایش کرد.»

«ستارخان یک لوطی بود که با انقلاب مشروطه از حاشیه به متن آمد و از دلالی اسب به عنوان مهم «سردار ملی» رسید. او از محله امیرخیز تبریز برخاسته بود. تبریز از دیرباز به لوطی‌گری شهره بود و رقابت میان لوطیان محلاتش زبانزد همگان. ایران که مشروطه شد، لوطیان به طیف‎های مختلف تقسیم شدند؛ گروهی مانند ستارخان و باقرخان به مشروطه پیوستند. گروهی مانند لوطیان محله دوچی از دربار حمایت کردند و در انجمن اسلامیه به رهبری میرهاشم دوچی گرد آمدند. برخی هم در سلک مجاهدان مشروطه‎خواه درآمدند، اما به این نیت که در نظام جدید بتوانند به منافع خود دست یابند. این گروه اخیر در بیان مشروطه‎خواهان، «مجاهدان مجازی» نام گرفتند. ستارخان، اما مجاهد واقعی بود که در بزنگاه‌ها نه مجاهدت به کنار نهاد و نه لوطی‌گری وانهاد. او به هنگام درگیری با لوطیان طرفدار استبداد، از آن ‎که از میان رفقای لوطی‎اش کسی کشته می‎شد، تأسف می‎خورد و دستور می‎داد در اکرامش کم نگذارند.

در آن هنگام که پس از سرکوب مشروطه در تهران، تمامی سنگر‌های مشروطه‎خواهان در تبریز فروریخته و بیرق‎های سفید به نشانه تسلیم در مقابل قزاقان روس و طرفداران استبداد بر سر در خانه‎ها آویخته شده بود، ستارخان ننگ تسلیم را تاب نیاورد و با برانداختن این بیرق‎ها مقاومت تبریز را رقم زد. در این بزنگاه مجاهدان واقعی از مجاهدان مجازی متمایز شدند. در فضای خفقانی که همه ایران در سکوت و خاموشی فرو رفته بود، او صدای مشروطه‎خواهی ایران شد. شاید فهم ستارخان از مشروطه متفاوت از روشنفکران بود، اما او با نپذیرفتن ظلم و سلطه بیگانه در احیای مشروطه سهم بسزایی داشت. به قول سیداحمد کسروی، جماعت لوطی نیک و بد را با هم داشتند. او تا آخر رفتار لوطیانه داشت، اما تعصب نسبت به هموطن را جایگزین تعصب نسبت به هم‎محله‏ای‎هایش کرد. او از حصار تنگ محله و شهر خارج شد تا سردار ملی شود. هر چند پس از همه رشادت‌هایی که به خرج داد، برخی از روشنفکران مانند سیدحسن تقی‌زاده منتقد رفتارش بودند؛ رفتاری که نشان از منش لوطی‌گری او داشت.

چنانچه روایت شده، یک لوطی به نام فرج‎آقا را برای حکومت مرند فرستاد. مردم از عدم رعایت امور شرعی توسط فرج‎آقا به ستارخان شکایت فرستادند. ستارخان پاسخ داد: «من برای شما پیش‌نماز نفرستاده‎ام. اگر در امر حکومت نقصی دارد، بگویید تا تغییرش دهم.» نکته غم‎انگیز آن‎ که با وجود استقرار دوباره مشروطه، نتوانست در تبریز بماند. با همه همراهی‎های برخی از لوطیان با مشروطه، اما روشنفکران راه و رسم لوطی‌گری را برای ایرانِ در مسیر تجدد نمی‎پسندیدند. ماجرای پارک اتابک در جهت خلع سلاح آن دسته از مجاهدین صورت گرفت که در گرد دو لوطی نامدار، ستارخان و باقرخان، گرد آمده بودند. وگرنه بخش مهمی از مجاهدان خارج از این دایره مشمول خلع سلاح نشدند. ستارخان در این حادثه پا و دلش شکسته شد. روزگارش به انزوا گذشت تا درگذشت. تقی‎زاده که پرچمدار برانداختن رسم لوطی‌گری بود، سال‎ها گذشت تا درباره فرهنگ جوانمردی که در لوطی‌گری نمود داشت، تجدید نظر کند. او از پی سال‎ها تجربه و مطالعه دریافته بود لوطی‌گری از جامعه ایران حذف‎شدنی نیست. آن چه باید انجام می‎شد، احیا و بازسازی این فرهنگ بود. ستارخان، اما دیگر نبود تا این تحول فکری را ببیند، هرچند نامش ماندگار شده بود.»
منبع: روزنامه اعتماد

ارسال نظر

نمای روز

داغ

صفحه خبر - وب گردی

آخرین اخبار