قتل همسر سالها بعد از کشتن پدر
پارسینه: مردی که بعد از قتل پدرش و آزادی از زندان با همسرش درگیر شد و او را کشت، بهزودی در دادگاه کیفری استان تهران محاکمه میشود.
تیر سال جاری مأموران پلیس اسلامشهر در جریان قتل زنی به نام منیژه قرار گرفتند که به نظر میرسید به دست شوهرش کشته شده است.
وقتی مأموران به محل رفتند، جسد غرق در خون مقتول را دیدند. بهگفته فرزندان مقتول عامل قتل مردی به نام سجاد، شوهر مادرشان بود.
دختر مقتول به مأموران گفت: سالها قبل پدر ما فوت شد و مادرمان خودش را وقف ما کرد و به فکر ما بود و کار میکرد تا ما را بزرگ کند. پدرمان سالها بیمار بود و مادرم بار بیماری او را هم به دوش میکشید. بعد از فوت پدرم و بعد از اینکه ما بزرگ شدیم و هرکدام سر خانه و زندگی خودمان رفتیم مادرم با مردی ازدواج کرد. سجاد ازدواج اولش بود و مادرم ازدواج دومش؛ او همه چیز را درباره زندگی مادر من میدانست ما هم به انتخاب مادرمان احترام گذاشتیم. بعد از ازدواج آنها ما به خانه مادرم رفتوآمد میکردیم. مدتی که از ازدواج آنها گذشت متوجه شدیم مادرم ناراحت است. من چندباری درباره اینکه آیا زندگی خوبی دارد با او صحبت کردم، اما مادرم حرف خاصی نزد. مدتی بعد متوجه شدیم درگیری بین آنها شدید است. من از مادرم خواستم از سجاد جدا شود، اما قبول نکرد.
دختر مقتول ادامه داد: هرچه از زندگی مادرم با سجاد میگذشت، من بیشتر متوجه میشدم که مادرم در عذاب است. بعد از مدتی درگیریهای آنها جدی و عیان شد تا اینکه روز حادثه سجاد مادرم را به قتل رساند. زمان قتل ما در آنجا نبودیم، اما سجاد به قتل مادرم اعتراف کرد و خودش موضوع را به ما خبر داد. بعد از اینکه مأموران سجاد را بازداشت کردند، او مورد بازجویی قرار گرفت و به قتل همسرش اعتراف کرد و گفت: من دچار بیماری روانی هستم و حال خوبی ندارم. چندباری هم در بیمارستان بستری شدم و دارو استفاده میکردم. من منیژه را دوست داشتم؛ او زن مهربانی بود و خیلی هم با من سازگار بود، اما گاهی وقتی عصبانی میشدم، دیگر به حرفم گوش نمیکرد و با هم درگیر میشدیم. این مرد اعتراف کرد وقتی عصبانی میشد، همسرش را کتک میزد.
متهم گفت: من نمیخواستم همسرم را بکشم وقتی درگیر شدیم او عصبانی شد و به من گفت: دیگر نمیخواهد با من زندگی کند و از اینکه مدام با هم درگیر میشویم خسته شده است. وقتی این حرف را شنیدم، دیگر نتوانستم خودم را کنترل کنم و با ضربات چاقو او را به قتل رساندم.
مأموران تحقیقات خود را ادامه دادند و متوجه شدند سجاد در سال ۶۸ و زمانی که ۱۵ ساله بود پدرش را به قتل رسانده بود.
بررسی آن پرونده نشان داد متهم پدرش را هم به ضرب چاقو به قتل رسانده و بعد از این قتل خانوادهاش اعلام گذشت کردند و او مدتی در زندان اطفال ماند و سپس آزاد شد. متهم درباره قتل پدرش گفت: من و پدرم خیلی با هم دعوا میکردیم و از دستش خسته شده بودم. روز حادثه پدرم از من خواست از خانه بیرون بروم که من هم عصبانی شدم و قتل اتفاق افتاد.
در ادامه مادر متهم پرونده پزشکی او را به دادسرا ارائه داد و گفت: زمانی که پسرم شوهرم را کشت برای او پرونده پزشکی تشکیل دادند و پسرم بیمار تشخیص داده شد. گفتند او اختلال روانی دارد و حتی سربازی هم نرفت. البته بیشتر وقتها نرمال بود و با کسی کاری نداشت، اما وقتی عصبانی میشود دیگر نمیتواند خودش را کنترل کند. ما فکر میکردیم اگر ازدواج کند درست میشود، اما بدتر شد. او مدام با همسرش درگیر میشد.
این زن درباره نحوه آشنایی پسرش با منیژه گفت: پسرم خودش با این زن آشنا شد و به ما گفت: میخواهد با او ازدواج کند. مدتی صیغه بودند و بعد هم صحبت از ازدواج کرد و ما هم دخالتی نکردیم. با اینکه پسرم از او جوانتر بود، اما، چون خیلی آدم عصبانیای بود ما دیگر حرفی به او نزدیم و اجازه دادیم هرکاری میخواهد انجام دهد.
سپس متخصصان پزشکی قانونی این مرد را مورد بررسی قرار دادند. آنها با توجه به معایناتی که انجام دادند و پرونده پزشکی ارائهشده اعلام کردند اختلال روانی در متهم درست است و او دارای درجاتی از پریشانی و شیدایی است و حالت تهاجمیاش به همین دلیل است، اما میزان بیماری او به حدی نیست که مسئول اعمال خود نباشد.
پرونده بعد از تکمیل تحقیقات و صدور کیفرخواست برای رسیدگی به دادگاه کیفری استان تهران ارسال شد. این در حالی است که فرزندان مقتول به عنوان، ولی دم در دادسرا درخواست قصاص خود را مطرح کردهاند.
وقتی مأموران به محل رفتند، جسد غرق در خون مقتول را دیدند. بهگفته فرزندان مقتول عامل قتل مردی به نام سجاد، شوهر مادرشان بود.
دختر مقتول به مأموران گفت: سالها قبل پدر ما فوت شد و مادرمان خودش را وقف ما کرد و به فکر ما بود و کار میکرد تا ما را بزرگ کند. پدرمان سالها بیمار بود و مادرم بار بیماری او را هم به دوش میکشید. بعد از فوت پدرم و بعد از اینکه ما بزرگ شدیم و هرکدام سر خانه و زندگی خودمان رفتیم مادرم با مردی ازدواج کرد. سجاد ازدواج اولش بود و مادرم ازدواج دومش؛ او همه چیز را درباره زندگی مادر من میدانست ما هم به انتخاب مادرمان احترام گذاشتیم. بعد از ازدواج آنها ما به خانه مادرم رفتوآمد میکردیم. مدتی که از ازدواج آنها گذشت متوجه شدیم مادرم ناراحت است. من چندباری درباره اینکه آیا زندگی خوبی دارد با او صحبت کردم، اما مادرم حرف خاصی نزد. مدتی بعد متوجه شدیم درگیری بین آنها شدید است. من از مادرم خواستم از سجاد جدا شود، اما قبول نکرد.
دختر مقتول ادامه داد: هرچه از زندگی مادرم با سجاد میگذشت، من بیشتر متوجه میشدم که مادرم در عذاب است. بعد از مدتی درگیریهای آنها جدی و عیان شد تا اینکه روز حادثه سجاد مادرم را به قتل رساند. زمان قتل ما در آنجا نبودیم، اما سجاد به قتل مادرم اعتراف کرد و خودش موضوع را به ما خبر داد. بعد از اینکه مأموران سجاد را بازداشت کردند، او مورد بازجویی قرار گرفت و به قتل همسرش اعتراف کرد و گفت: من دچار بیماری روانی هستم و حال خوبی ندارم. چندباری هم در بیمارستان بستری شدم و دارو استفاده میکردم. من منیژه را دوست داشتم؛ او زن مهربانی بود و خیلی هم با من سازگار بود، اما گاهی وقتی عصبانی میشدم، دیگر به حرفم گوش نمیکرد و با هم درگیر میشدیم. این مرد اعتراف کرد وقتی عصبانی میشد، همسرش را کتک میزد.
متهم گفت: من نمیخواستم همسرم را بکشم وقتی درگیر شدیم او عصبانی شد و به من گفت: دیگر نمیخواهد با من زندگی کند و از اینکه مدام با هم درگیر میشویم خسته شده است. وقتی این حرف را شنیدم، دیگر نتوانستم خودم را کنترل کنم و با ضربات چاقو او را به قتل رساندم.
مأموران تحقیقات خود را ادامه دادند و متوجه شدند سجاد در سال ۶۸ و زمانی که ۱۵ ساله بود پدرش را به قتل رسانده بود.
بررسی آن پرونده نشان داد متهم پدرش را هم به ضرب چاقو به قتل رسانده و بعد از این قتل خانوادهاش اعلام گذشت کردند و او مدتی در زندان اطفال ماند و سپس آزاد شد. متهم درباره قتل پدرش گفت: من و پدرم خیلی با هم دعوا میکردیم و از دستش خسته شده بودم. روز حادثه پدرم از من خواست از خانه بیرون بروم که من هم عصبانی شدم و قتل اتفاق افتاد.
در ادامه مادر متهم پرونده پزشکی او را به دادسرا ارائه داد و گفت: زمانی که پسرم شوهرم را کشت برای او پرونده پزشکی تشکیل دادند و پسرم بیمار تشخیص داده شد. گفتند او اختلال روانی دارد و حتی سربازی هم نرفت. البته بیشتر وقتها نرمال بود و با کسی کاری نداشت، اما وقتی عصبانی میشود دیگر نمیتواند خودش را کنترل کند. ما فکر میکردیم اگر ازدواج کند درست میشود، اما بدتر شد. او مدام با همسرش درگیر میشد.
این زن درباره نحوه آشنایی پسرش با منیژه گفت: پسرم خودش با این زن آشنا شد و به ما گفت: میخواهد با او ازدواج کند. مدتی صیغه بودند و بعد هم صحبت از ازدواج کرد و ما هم دخالتی نکردیم. با اینکه پسرم از او جوانتر بود، اما، چون خیلی آدم عصبانیای بود ما دیگر حرفی به او نزدیم و اجازه دادیم هرکاری میخواهد انجام دهد.
سپس متخصصان پزشکی قانونی این مرد را مورد بررسی قرار دادند. آنها با توجه به معایناتی که انجام دادند و پرونده پزشکی ارائهشده اعلام کردند اختلال روانی در متهم درست است و او دارای درجاتی از پریشانی و شیدایی است و حالت تهاجمیاش به همین دلیل است، اما میزان بیماری او به حدی نیست که مسئول اعمال خود نباشد.
پرونده بعد از تکمیل تحقیقات و صدور کیفرخواست برای رسیدگی به دادگاه کیفری استان تهران ارسال شد. این در حالی است که فرزندان مقتول به عنوان، ولی دم در دادسرا درخواست قصاص خود را مطرح کردهاند.
منبع:
شرق
ارسال نظر