گوناگون

زاکانی: آیت‌الله مصباح را مانند خورشیدی تابان می‌دانیم/ ۶ هدف جبهه متحد اصولگرايان/ رفسنجانی در حق انقلاب جفا کرد

پارسینه: سایت جبهه متحد اصولگرایان:دکتر علیرضا زاکانی نماینده مردم تهران؛ عضو هیات رئیس مجلس هفتم و نماینده شاخص مجلس هشتم است که اکنون ریاست ستاد انتخاباتی جبهه متحد اصولگرایان را بر عهده دارد. در کارنامه وی که جزو مجروحان جنگ تحمیلی هم هست؛ مسئولیت بسیج دانشجویی، عضویت در هیات منصفه مطبوعات و مدیرمسئولی هفته نامه پنجره نیز به چشم می خورد. وی در گفتگو با پایگاه اطلاع رسانی جبهه متحد اصولگرایان به شبهاتی که از سوی برخی افراد نسبت به جبهه متحد مطرح می شود پاسخ داده است. مشروح این مصاحبه را در ادامه می خوانید:


* انتخابات پیش رو عرصه پیچیده ای را برای رقابت شکل داده است. جنابعالی شرایط را چگونه می بینید؟

انقلاب اسلامي روزبه‌روز در حال اوج‌گيري و سال به سال متفاوت از گذشته مي‌شود در مقابل نظام سلطه و دشمنان انقلاب و از طرفي هم رقبای داخلی دچار پيچيدگي بيشتري در کار خود مي‌شوند. اين روزها در سالگرد پیروزی انقلاب اسلامي قرار داشتیم و اين در حالي است که نه انقلاب تا به حال دچار ايستايي شده و نه دشمنان ما نسبت به رشد و بالندگي اين انقلاب بي‌تفاوت بوده‌اند.

با پيروزي انقلاب، انقلاب اسلامی و ارزشهای آن به سرعت مورد الگوبرداري قرار گرفت و امروز انقلاب اسلامي منشاء تحولاتي است که در حوزه بيداري اسلامي در حال رخداد است و همچنین جسارت و مطالباتي که مستضعفين جهان نسبت به غرب و نظام سلطه حاکم برآن از دولت‌هاي خويش دارند، بخش عمده آن برگرفته از ايستادگي ملت مسلمان ماست.

لذا امروز دعوای نظام سلطه و رقبای داخلی ما برای جلوگیری از تبدیل شدن ایران اسلامی به الگوی کامل برای مشتاقان آزادی، عدالت و دینداری و معنویت در سراسر جهان است و آنچه که براي نظام سلطه مهم است اين است که نگذارد محصول انقلاب اسلامي از حرکت رو به رشدش تبديل به جامعه اسلامي شود. اتفاقاً اين مقطع يکي از حساس‌ترين مقاطع ماست. ما از انقلاب‌ها و تحولاتي که در حوزه بيداري اسلامي و مطالبات جهاني رخ مي‌دهد، حمايت مي‌کنيم. و گفتمان اصولگرايي که همان گفتمان انقلاب اسلامي در سال 57 است، بيشترين حمايت را از اين خيزش‌ها و انقلاب‌ها دارد، اما ناکافي است.

مرحله جدي بعد اين است که ما يک الگوي موفق در نزد ديدگان اين ملت‌ها بگذاريم، آن هم به طريقي که با استفاده از اين تجربه بزرگ و الگو برداری سایر ملل از آن بتوانيم تمدن اسلامي را رقم بزنيم.

موضوع انتخابات مجلس شوراي اسلامي با عنايت به اين مرحله تاريخي، بسيار مهم است و اگر ما نسبت به آن بي‌دقتي کنيم و مسئوليت خطيري که امروز برعهده داريم را نشناسيم، ممکن است در رسيدن به گام چهارم انقلاب که جامعه اسلامي است دچار مشکل شويم.

امروز عرصه انتخابات، رقابت جدي بين چند گروه است که اولين آنها نظام سلطه و عناصر و مرتبطين آن هستند که به انتخابات بسيار دل بسته‌اند؛ چرا که اين انتخابات اولين انتخابات بعد از فتنه 88 است که بعد از آن ناکامي، امروز براي نظام سلطه نقطه اميدي قرار گرفته است.

شما اگر اخبار رسانه‌هاي خارجي و عناصر مرتبط با آنها را مرور کنيد به خوبي در مي‌يابيد، بسيار اميدوارند که کار ناتمام خودشان را به سرانجام برسانند و سيلي و ضربه‌اي را که از ملت ايران در 9 دي سال 88 خوردند به دو طريق جبران کنند: اولاً فضاي انتخابات را ملتهب کنند و در کنار اين التهاب و امنیتی کردن فضای جامعه با تنگناها و فشارهاي رواني که به ملت به صورت مستقيم و غيرمستقيم تحميل مي‌کنند، مردم را مأيوس کرده و با ايجاد يک زمينه رويگرداني، مردم را از نظام جدا کنند و نمود اصلي اين حرکت را هم در اين مي‌بينند که پاي صندوق‌هاي رأي، کاهش حضور مردم مشهود باشد.

لذا اين همان محل اميد آنهاست که در بعد داخلي با التهاب‌آفريني و ايجاد يأس و نااميدي در توده‌ها، جدايي مردم را از حاکميت و از طرفي کاهش مشارکت مردم در پاي صندوق‌هاي رأي را ببينند و ماحصل هر دوي اينها اين امکان را براي آنان فراهم کند که به‌زعم خود مشروعيت‌زدايي از انقلاب اسلامي کنند و زمينه مداخله بعدي را براي خودشان فراهم کنند.

* در عرصه بین الملل هم با چالش هایی مواجه شده ایم.

در بعد جهاني و منطقه‌اي که کاملاً با بعد داخلي هم مرتبط است تلاش مي‌کنند که فضاي جهان را براي تنفس نظام اسلامي محدود کنند و آخرين تيري را که در حوزه تحريم، دارند تحميل کنند.

از طرفي با اتهام‌زني ايران را از جايگاه محبوبيت و تسخير قلوب ملتها که برايش مهياست، به زير بکشند که به اعتقاد بنده هم در بعد خارجي دچار يک اشتباه راهبردي شده‌اند و هم در بعد داخلي. چرا که بيداري اسلامي جرياني غيرقابل برگشت است و اين سيري که ملت‌هاي غرب در احقاق حقوقشان دنبال مي‌کنند غيرقابل گذشت است. لذا تلاش مي‌کنند که اين انتخابات را تبديل به دوربرگرداني براي رسيدن به اهداف خودشان کنند. نبايد فراموش کنيم که 33 سال است که انقلاب کرديم و از نظر دشمنان بنا بوده که هر روز و ماه و سال این انقلاب نباشد و اين در حالي است که امروز ما در شرايط بهتري طي مسير مي‌کنيم.

* در ابعاد داخلی با چه جریانهایی روبرو هستیم؟

ما غير از اين دشمنان که عرض کردم با رقباي سرسختي مواجه هستيم؛ عناصر اصلاحاتي که خودشان به چند جزء تقسيم مي‌شوند: کساني که گرايش‌هاي فکري در چارچوب گفتمان اصلاحات دارند. يک سرطيف اينها که خودشان فتنه‌گرند مرتبط به عناصر فتنه و ضدانقلاب هستند يعني اينها کساني هستند که تحريم را در دستور کار خودشان قرار داده‌اند و به صورت مشخص خواستار کاهش حضور مردم در پاي صندوق‌هاي رأي بوده و در مسير خواست دشمنان در حرکت هستند.

يک قسمت ديگر از اين طیف در عرصه رقابت وارد شدند و در فتنه سال 88 هم موضع‌شان، موضع حرکت در مسير قانون بوده است. لذا اينها توسط نظام پذيرفته شده هستند و امروز در عرصه رقابت حضور دارند که بالغ بر 20 درصد از نامزدهاي انتخاباتي را تشکيل مي‌دهند.

يک قسمت وسط از عناصر اصلاحات هم هستند که اينها متوجه‌اند که اگر در انتخابات مشارکت نکنند و فعال نباشند عملاً دچار انحطاط و شکست‌ غيرقابل برگشتي خواهند شد و از طرفي حضورشان را در انتخابات يک حضور پرخطري مي‌بينند؛ به خاطر اينکه در نظرسنجي‌ها اقبالي از طرف مردم به آنها مشاهده نمي‌شود، آن هم به خاطر نوع اشکالاتي است که در راستاي قانون‌شکني و پايمالي حقوق مردم در پرونده سياه آنها در سال 88 وجود دارد.

عناصر شاخص اين افراد که افراد دانه درشت مجموعه اصلاحات هستند هم در انتخابات بويژه در تهران شرکت نکرده‌اند چرا که تحمل شکست را ندارند و هم احساس مي‌کردند که اگر شرکت کنند ما اصولگراها همه يکپارچه مي‌شويم و اين منجر به شکست مضاعف آنها مي‌شود.

البته آنها دنبال هدف ديگري هستند تا با القايي که بين جبهه اصولگرايي و ساير مجموعه اصولگرايان مي‌کنند، ما را به سمت و سويي ببرند تا تن به يک رقابت دروني بدهيم.

لذا اينگونه يک بازي برد- بردي را براي خويش طراحي کرده‌ اند تا عناصر دست دوم‌شان در انتخابات شرکت کنند، اگر پيروز شدند بگويند ما با همين افراد تيم دسته دوم پيروز شديم و اگر شکست هم بخورند، بگويند عناصر دست اول مان شرکت نکرده بودند و اينگونه حيثيتشان را کاملاً محفوظ نگه دارند.

نکته ديگر اينکه حضور اينها در عرصه انتخابات با توجه به اينکه بسيار جدي، اساسي و سازماندهي شده است، اما در مقام رسمي و بيروني بدون اينکه پذيرش هزينه قبول تحريم انتخابات را بکنند، القاي تحريم انتخابات را مي‌کنند تا نظام هزينه اين تحريم را از سوي آنها پرداخت کند؛ اما آنها اين هزينه را نپذيرفته و با يک حرکت دو پهلو آب به آسياب دشمن مي‌ريزند. اما به عنوان طرف مطالبه‌گر، مطالبات غيرقانوني گذشته خويش را تکرار مي‌کنند بدون اينکه هيچ تنبّه و بازگشتي از آن خطاهاي گذشته خودشان داشته باشند.

سرجمع اگر بخواهيم بررسي راجع به اين طيف داشته باشيم، طيف اصلاحات در مقام‌نظر و در مسير عمل خويش با اينکه انقلاب بتواند گام چهارم خويش را برای تشکیل جامعه اسلامی بردارد مخالفت جدي دارند؛ چرا که نه در مقام انديشه اين مسير را قبول دارند و نه پايبند به انديشه امام و تدابير مقام معظم رهبري هستند و در مقام عمل هم‌چون عناصري قدرت‌طلب هستند بر نمي‌تابند که قدرت در دست غير آنها باشد.گر چه بخشي از اينها توسط نظام پذيرفته شده‌اند و حق طبيعي آنهاست که در انتخابات شرکت داشته باشند، اما بخش زيادي از آنها مسيري را دنبال مي‌کنند که نظام سلطه دقيقاً همين مسير را از آنها انتظار دارد.

لذا هم با دشمن در يک رقابت بسيار جدي و تنگاتنگ هستيم و هم با رقبايي که بخشي از آنها به جريان اصلاحات تعلق دارند و خودشان را در سه قالب کلي تعريف مي‌کنند.

* جریان انحرافی نیز برنامه جدی برای زمین زدن اصولگرایان دارد؟

بله. در کنار اينها ما رقيب سر سخت ديگري به نام انحراف داريم که اتفاقاً اينها از درون خود جريان اصولگرايي و با اين نام و انقلابي بودن مسند قدرت را به دست آوردند، در حالي که هيچ اعتنايي به ارزش‌ها و اصول ندارند و کاملاً هم در مقام نظر به نظام و ارزش‌هاي ناب اسلامي بي‌اعتقادند و تعاريف جديد و خرافی ذهن خودشان را القاء مي‌کنند؛ شعار می دهند و اسم را مي‌آورند اما پايبند به محتوا نيستند و در مقام عمل هم باز گرفتار قدرت‌طلبي هستند و حب جاه دارند.

امروز هم به نوعي هم جريان انحراف و هم جريان اصلاحات يک جنگ قدرت را به راه انداخته‌اند و اتفاقاً رقيب هر دوي اينها جريان اصولگراست تا جايي که يکي از افراد مطرحشان در جلسه‌اي گفته بود که اگر جايي باشد که بين ما و اصولگرايان و جريان اصلاحات رقابت شود، ما حتماً ميدان را براي جريان اصلاحات خالي مي‌کنيم تا جريان اصولگرايي به پيروزي نرسد!

اينها به دنبال اين هستند که مدل دو قطبي فقر و غنا را در جامعه دنبال کنند و خروجي آن را به سمت و سويي ببرند که ماحصل آن اين باشد که گفتمان اصولگرايي در کشور رخت بربندد و يک مجموعه قدرتمندي برخلاف اهداف گام چهارم انقلاب اسلامي يعني تشکیل جامعه اسلامي را در جامعه حاکم کرده و مسير خودشان را بروند. لذا هم فعاليت‌هاي سياسي‌شان و هم فعاليت‌هاي اعتقادي و فرهنگي و اجتماعي و اقتصادي‌شان همه در مسيري هست که نگذارند گفتمان اصولگرايان استمرار يابد و بتوانند جامعه را مبتني بر ارزش‌ها بسازند؛ جامعه‌اي که هم در آن عدالت به معناي واقعي متجلي شود و هم پيشرفت و سازندگي مادي و معنوي کاملاً قابل مشاهده باشد و عطر معنويت در آن به مشام ‌رسد.

* در مقابل این همه نیروهای انقلاب، چه وظیفه و تکلیفی دارند؟

بی تردید در مقابل دشمن يعني نظام سلطه و اين دو رقيب يعني عناصر اصلاحات و جريان انحراف، جريان اصولگرايي راهي ندارد الا اينکه وحدت را در کنار انگيزه الهي و خلوص خودش رعايت کند. برای تقریب به ذهن مثالی میزنم و آن اینکه جريان اصولگرا و جريان اصلاحات، قبل از وضعيت فعلي مثل دو تيم بودند که با هم رقابت مي‌کردند. در واقع جبهه انقلاب به هر اسمي يازده نفر در صحنه داشت و تيمي را تشکيل داده بود و در مقابل هم يازده نفر بودند که با همديگر رقابت مي‌کرديم. الان بخشي از تيمي که به عنوان جبهه انقلاب بودند تحت عنوان انحراف بدون اينکه لباس عوض کنند، به نفع رقيب‌بازي مي‌کنند که اتفاقاً اثر آن بسيار بدتر از کسي است که رنگ پيراهنش متفاوت است و در مقابل ما رقابت مي‌کند.

در کنار اين، بخشي از دوستان خودمان که جزء تيم انقلابند، داعيه اين را دارند که الان بايد وزن‌کشي کرده و با همديگر رقابت کنيم! در صورتي که ما مي‌گوييم اين سمّ مهلکي است و در واقع‌فرش قرمز انداختن زير پاي کساني است که با آنها رقابت مي‌کنيم! بايد همه دست به دست هم بدهيم و مسير رسيدن به گام چهارم انقلاب را تسهيل کنيم آن هم فعلاً از طريق تشکیل مجلسي کارآمد، خدمتگزار، پاکدست، متعهد، ولايي و بيگانه ستيز و استقلال طلب و با تمام آن مشخصه‌ها و مولفه‌هايي که مجلس خوب مي‌تواند داشته باشد و از طريق انتخاب خوب نمايندگان شايسته‌اي که در اين مجلس حاضر مي‌شوند.

خودمان بايد با يک دعوت عمومي و پيام اجتماعي از مردم بخواهيم پاي صندوق‌هاي راي بيايند تا دشمن ناکام بماند اين در حالي است که کار ما بسیار سختر از گذشته است چرا که شيب زمين بازي به سمت و به ضرر ماست؛ چرا که ما در سال 82 که برای مجلس هفتم رقابت می کردیم، بیان می کردیم و مطالبه مي‌کرديم که مجلس ششم چه کار کرد؟ يا دولت هشتم و هفتم چه اقدامي انجام دادند؟ ولي امروز در مقام پاسخگويي هستيم؛ 8 سال مجلس و 7 سال دولت از گفتمان اصولگرايي برخاست؛ فارغ از اينکه در بسياري از جاها در همين مجالس و همين دولت از گفتمان اصولگرايي فاصله گرفتند و به اسم اصولگرايي کارهايي شد که اصلاً سنخيتي با اصولگرايي نداشت. لذا شرايط رقابت، شرايط سختي است؛ چرا که هم بايد در مقام پاسخگويي باشيم و در کنار آن در جبهه های مختلف به رقابت بپردازیم. با اين حال در همين وضعيت آن چه که مهم است اين است که داشته‌ها و اندوخته‌هايمان را در کنار هم ببينيم و يک فعاليت و حرکت جهادي را با انگيزه الهي شروع کنيم تا بتوانيم هم بر خواست دشمن غلبه کرده و هم بر اين رقبا و خواسته‌هاي نادرست آنها چيره شويم.

اگر اين اتفاق بيفتد که آنچه که از جانب اصولگرايان القاء مي‌شود، جنگ قدرت است، دقيقا مثل همان اتفاقي که براي جريان اصلاحات در شوراي دوم افتاد و احساس کردند که يک خبري نيست بايد با هم رقابت کنند و در روزنامه‌هايشان اعلام کردند که ديگر کرکره‌هاي طرف رقيب پايين کشيده شده و امروز بايد خودمان وزن‌کشي کنيم.

اگر چنين چيزي به جامه القاء شود و تضادهاي فرضي که بعضي‌ها براي جريان اصولگرايي مي‌سازند، باعث گسل‌ها جدي شود، نبايد شک کنيم که انتخابات را واگذار خواهيم کرد و محصول اين واگذاري آن خواهد بود که وقتي مجلس از دايره گفتمان اصولگرايي خارج شود، گفتمان اصولگرايي روي زمين خواهد ماند.

لذا پذيرفته نيست که به نام گفتمان اصولگرايي خودمان زمينه آسيب‌پذيري اصولگرايي را مهيا کنيم.

نکته ديگر اينکه در اين صورت آن گفتماني که مي‌تواند کمک کند تا اهداف دهه عدالت و پيشرفت محقق شود، آن گفتمان در واقع صحنه را ترک خواهد گفت.

اگر ما در اين مسير بي‌تدبيري کنيم، به جاي آن گفتماني مي‌آيد که اتفاقاً مانع رسيدن به اهداف دهه عدالت و پيشرفت است و مانع تشکيل شرايطي خواهد شد که جامعه اسلامي به عنوان يک جامعه الگو براي آينده جوامع و خيزش‌هاي اسلامي معرفي شود. لذا خواست دشمن و رقباي ما اين است که ما در درون تفرقه داشته باشيم.

الان در نظرسنجي‌هايي که از سراسر کشور صورت مي‌گيرد اصولگرايان با فاصله چشم‌گيري پيشتاز هستند يعني يک فاصله کاملاً معنا‌داري بين آنها و سايرين وجود دارد؛ به طوري که بالغ بر بيش از 40 درصد اقبال به اصولگرايان هست و عناصر اصلاحات يک دوم اين درصد را به خود اختصاص مي‌دهند و عناصر انحراف داراي درصد بسيار پاييني هستند.

لذا اگر ما به يک رقابت دروني تن بدهيم ضريب آسيب‌پذيري ما بالا مي‌رود و ديگر نمي‌توانيم جبران کنيم. ما به بعضي از دوستان که داعيه کار جدا را دارند، هميشه عرض کرديم که با دست خودمان فرش قرمز زير پاي ديگران پهن نکنيم؛ چرا که در قبال امام وولایت، شهدا و ايثارگران و جانبازان و عموم مردم شریفمان بدهکار هستيم و از طرفي اين مسير که همانا رقابت درون‌گروهي است خواسته دشمن و رقبای ما است و تعهد ما را به ولايت زير سوال مي‌برد.

* در جبهه متحد اصولگرایان چه اهداف و برنامه هایی را دنبال می کنید؟

ما در جبهه متحد اصولگرايان 6 هدف را مدنظر اصولگرايي قرار داده‌ايم: باز تعريف اصولگرايي، مشارکت و حضور فعال در عرصه انتخابات در کنار وحدت اکثر اصولگرايان، پيروزي در انتخابات مجلس و تشکيل مجلس منسجم و کارآمد و انتخاب عناصر شايسته طبق ملاک‌هاي اصولگرايي که 37 شاخصه را در برمي‌گيرد و افراد بايد در اين 37 شاخصه‌ در سرفصل های اعتقادی، رفتاری، سیاسی و کارامدی و بطور میانگین بالاي 55 امتياز از 100امتياز را به دست آورند. همچنين بايد 4 ويژگي اعتقاد به اسلام، اعتقاد به انقلاب اسلامي، و اعتقاد به قانون اساسي و ولايت فقيه وسیره و روش حضرت امام و مقام معظم رهبری داشته و از طرفی سه نکته سلبی عدم تمايل به انحراف، عدم تمايل به فساد و عدم تمايل به فتنه را داشته باشند تا مورد حمايت جبهه اصولگرايي قرار بگيرند.

* امکان اعلام شاخصه هایتان را دارید؟

بدانید که صرفا نظرسنجی در انتخاب نامزدهای جبهه متحد دخیل نبوده بلکه پیش از نظرسنجی در دو مرحله صلاحیت نامزدها مورد ارزیابی قرار می گرفت که به این دو مرحله اشاره می کنم و شاخصه ها را بیان می کنم:
* مرحله نخست - ویژگیهای اصلی و صلاحیت¬های عمومی
* ویژگی های ایجابی:
1- اعتقاد به اسلام
2- اعتقاد به انقلاب اسلامی (قانون اساسی)
3- اعتقاد و التزام به اصل ولایت مطلقه فقیه
4- اعتقاد و عمل به اندیشه و سیره حضرت امام خمینی (ره) و حضرت آیه ا... العظمی خامنه ای(مدظله العالی(
* ویژگی های سلبی:
1- مرزبندی شفاف با فتنه
2- عدم تمایل به گروه انحرافی
3- دارا نبودن انواع فساد خصوصا فساد اقتصادی
در صورتیکه یک نامزد مرحله نخست را با موفقیت نگذراند، اساسا در بررسی های بعدی وارد نخواهد شد.
* مرحله دوم - تعیین صلاحیتهای فردی و اختصاصی
این صلاحیتها شامل 4 مولفه اصلی است:
* اعتقادي
1ـ اعتقاد به ارزشهاي اسلام، انقلاب، خط امام و رهبري و جامعيت اسلام در اداره جامعه و حكومت
2ـ اعتقاد قلبي و التزام عملي به ولايت مطلقه فقيه و تعبد نسبت به احكام اسلامي
3ـ مرعوب نبودن نسبت به انديشه انحرافي (ليبرالي، غربي، تحجر و...)
4ـ روحيه خدمتگزاري به مردم، ساده زيستي، توجه به محرومين
5ـ عدالتخواهي و روحيه مبارزه با فساد
6ـ شجاعت در عمل در عين باور به تدبير و كار عقلايي
* سياسي
1ـ بصيرت سياسي و توان تحليل شرايط
2ـ ثبات قدم در مواضع، پرهيز از اعوجاج و تعاملات غير ارزشي با جریانات فتنه گر، انحرافی و فاسد
3ـ كلان نگري و ترجيح منافع ملي برمنافع گروهي ، قومي ، منطقه اي و شخصي
4ـ حضور فعال و موثر در صحنه ها و غائب نبودن در مقاطع حساس
5 ـ عدم روحيه سازشكاري با مخالفين و منحرفين و شفافيت برخورد با جريانات عناصر غير اصولگرا
* رفتاري
1ـ اشتهار به حسن اخلاق و عدم سابقه آلودگي مالي و اخلاقي
2ـ روحيه و سابقه ايثار و فداكاري
3ـ داشتن انگيزه و برنامه جهت تحقق رهنمودهاي رهبري و ثبات قدم در اين مسير
4ـ روحيه اصلاح‌گري، تحول خواهي، خلاقيت و نوآوري
5ـ روحيه مردمي، تواضع، ساده‌زيستي، خدمتگزاري ، نقدپذيري و اعتدال
6ـ روحيه و باور به شايسته سالاري و مخالفت با تبارگرايي
7ـ تأكيد بر مطالبات حقه و اصلي مردم و پرهيز از جزيي نگري
8ـ روحيه مشورت خواهي و كار جمعي و احترام به عقل جمعي و پرهيز از تكروي
9ـ تعامل مطلوب و سازنده با جریان اصولگرا
* کارامدی
1ـ تحصيلات: ليسانس، فوق ليسانس، دكترا، فوق دكترا، سطح، خارج، مجتهد 2ـ توان بهره گيري از دانش و تجربه در قانون‌گذاري
3ـ تجربه موفق در حوزه هاي مورد نياز مجلس
4ـ ابتكار ، خلاقيت ، اهل نظر بودن و رفتار عقلاني و داراي تأليفات مناسب
5ـ تفكر منسجم و كلان نگر و راهبردي
6ـ توان برقراري ارتباط و تعامل درون حكومتي
7- توان تعامل با گروههاي مرجع و اقشار مختلف

* به نظر شما آقايان لاريجاني و قاليباف اصولگراي واقعي هستند؟ آيا شما علت سکوت آنها در حوادث سال 88 را از آنها جويا شده‌ايد؟

اصولگرايي يک طيف است و جبهه متحد یک جبهه است يک حزب و جمعیت نيست. بطور مثال ما در جمعیت رهپويان انقلاب اسلامي چارچوبي داريم که اگر افراد در آن چارچوب قرار گرفتند، پذيرش مي‌شوند و با اساسنامه و مرامنامه مشخص هم حرکت مي‌کنيم. ولی الان ما راجع به يک جبهه صحبت مي‌کنيم؛ طيفي که مشترکاتشان بيشتر از نکات افتراق آنهاست. تفاوت هم الي الابد وجود دارد و آنچه مهم است تشتت نبايد وجود داشته باشد تا ديگران سوء استفاده کنند و گرنه در مجموعه اصولگرايي افراد و گروه‌هاي مختلف فعال هستند که کاملاً هم با يکديگر متفاوت هستند و پرونده‌هاي مشخص هم دارند حالا ممکن است در بحث شناخت هم بين آنها تفاوت‌هاي جدي باشد.

ما وقتي وارد جبهه متحد اصولگرايي شديم بنا شد يک بخش به عنوان حکم قرار بگيرند و بخش ديگر کار اجرا و فعاليت‌ها را به عهده بگيرند. اين مدل با کمی تفاوت در مورد انتخابات مجلس قبلي نيز بود. به تدبير حضرات آيات مهدوي کني و يزدي مقرر شده بود که همان 3 گروهي که در مجلس گذشته کار اجرا را مي‌کردند، اينها در اجراي اين دوره هم فعال شوند. و در کنار آنها از مجلس هم يک نفر به عنوان نماينده رئيس مجلس باشد و از طرفي قرارشده بود که چون در تهران با توجه به شرايطي که شهردار تهران دارد ،‌ظرفيت اجتماعي ايشان نيز به کار گرفته شود و نماينده ايشان هم شرکت کنند.

دو نفر از جبهه پيروان خط امام و رهبري، دو نفر از رهپويان و ايثارگران انقلاب اسلامي، دو نفر از سوي اخراجي‌هاي دولت که در اين زمينه از صفارهرندي هم دعوت شد ولي ايشان به خاطر شرايط و موقعيت شغلي‌شان قبول نکردند. بعداً جبهه پايداري تشکيل شد و بنا شد دو نفر از جبهه پايداري هم در اين جمع حاضر شوند.

آقاي جلالي از طرف آقاي لاريجاني و آقاي خاموشي از طرف آقاي قاليباف معرفي شدند. و 7 نفر هم حکم معرفي شدند. آقايان حداد عادل، ولايتي و عسکر اولادي، دو نفر از جامعه مدرسين آقاي کعبي و آقاي حسيني بوشهري و دو نفر از جامعه روحانيت آقاي تقوي و آقاي ابوترابي بودند.

در اين مسير دوستان پايداري که تشکيل شدند، گفتند ما بايد در حکميت هم حضور داشته باشيم و آقاي آقاتهراني را مطرح کردند که بعد از پذیرش اين موضوع، دوستان تاکنون نه حکم را فرستادند و نه دو نفري که در بحث اجرا معرفي کرده بودند و طی دو نامه نقطه نظرات سلبی خود را راجع به برخی افراد و همچنین انتظار خود را برای سهم بیشتر در هیات اجرایی و تغییر فرد پیشنهادی برای حکمیت اعلام کرده اند. لذا ما فعلاً 6نفر در بخش اجرايي هستيم و 7 نفر هم بخش حکم هستند و تا امروز که موضوع پيگيري مي‌شود نماينده آقاي قاليباف آقاي خاموشي - که به تعبير خودش نماينده اسلام و مسلمين است. در جلسه شرکت مي‌کند و آقاي جلالي شاهرود هم به نمايندگي از آقاي لاريجاني شرکت مي‌کند و به هيچ وجه شخص آقايان قاليباف و لاريجاني در جلسه شرکت نمي‌کنند.

اما اينکه اين دو نفر آيا اصولگرا هستند بله هستند، اما بايد بگوييم همه ما داراي نقص هستيم. آقا در 21/10/88 در ديدار با بخشي از نمايندگان مجلس فرمود که در مورد افراد و گروه ها اگر بحث مي‌کنيم سر جمع آنها را در نظر بگيريد و جز از معصومين انتظار نداشته باشيد که خطا نداشته باشد.

حالا با اين ملاک اين آقايان قطعاً در جبهه اصولگرايي جاي دارند. اما بعضي از دوستان به جبهه متحد خرده مي‌گيرند که ما به اين جبهه نخواهيم رفت؛ چرا که در اينها ساکتين فتنه وجود دارند.

ما 13 نفر هستيم. آقايان حداد عادل، ولايتي و عسگراولادي که موضع کاملا شفاف در مورد فتنه داشته‌اند، آقايان کعبي و بوشهري هم در مواضعشان موضعگيري عليه فتنه وجود دارد و آقاي تقوي هم موضع داشت، آقاي ابوترابي هم موضع داشت و هم يک ماموريت‌هايي را از سوی نظام به او مي‌ دادند که در پشت پرده انجام مي‌گرفت. آقاي فدايي و بنده هم که مواضع‌مان مشخص است و ساکت فتنه نبوديم. مواضع آقاي متکي هم دچار ابهامي نبود. آقاي جلالي هم که در دوران فتنه فعال بودند و آقای خاموشی نیز مسئولیت های مختلف را در گره گشایی از فتنه برعهده داشتند و مواضعشان هم معلوم است. فقط آقاي باهنر مي‌ماند که با تاخیر موضع گرفت ولی قبل از 9 دی این موضع را داشت و حتی در اعتراضی که ما قبل از این روز در مجلس انجام دادیم مشارکت داشت.

در مورد آقاي قاليباف هم که اين دوستان مطرح مي‌کنند که در دوران فتنه مواضعي نداشته‌اند،صحيح نيست. ما سئوال کردیم مواضع وی را در يک زونکن از چند روز بعد از انتخابات سال 88 جمع کرده بودند و به ايشان گفته شد اين مواضع را برويد و اطلاع رسانی کنید. در خصوص آقای لاریجانی تاخیر در موضعگیری مشخص است ولی ایشان بعدا مواضع شفافی را گرفتند و نقاط ضعف و قوت آن ها معلوم است اما در جبهه متحد اکثریت قاطع در فتنه فعال بوده اند اين در حالي است که در مرکزیت جبهه پايداري نیز حداقل دو سه نفر هستند که درباره فتنه موضع نگرفته و سکوت کرده‌اند بنابر اين اينها هم متهم هستند که کساني را در جبهه‌شان دارند که به تعبیری ساکت فتنه هستند.

نکته دوم اينکه علاوه بر اين ما سکوت نکرديم دانشگاه به دانشگاه ‌رفتيم و از انقلاب دفاع کرديم، آيا کدام يک از اين دوستان صحبتي در آن ایام در دانشگاهها داشته‌اند؟ قضيه کوي دانشگاه که اتفاق افتاد سه نفر از جبهه متحد از همان صبح وارد کوي دانشگاه شديم و مانع سوء استفاده از این فاجعه که در آنجا اتفاق افتاده بود و مي‌توانست مثل يک بمب انفجار اساسي ايجاد کند، پيشگيري کنند و نگذاشتند فتنه از اين حادثه سود ببرد. کدام يک از اينجاها دوستان ما حضور داشتند؟ يک مورد را بگويند تا ما هم بدانيم.

در حادثه کهريزک دو نفر انتخاب شدند تا اين موضوع را پيگري کنند؛ يکي آقاي دهقان و ديگري آقاي سروري بودند که مادر آنجا هم اصل قضيه را محکوم کرديم. واقعيت اين بود که آقا مانع شدند وگرنه درآنجا با خطايي که صورت گرفته بود حادثه و فاجعه ای بسیار بزرگتر را مي‌آفريد. آقا جلوی این ظلم و فاجعه را گرفتند و اين در حالي بود که عده‌اي در دوران فتنه مي‌خواستند چنين القا کنند که قضيه کهريزک کار نظام اسلامي است، در صورتي که هيچ ربطي به نظام نداشت و 4 تا آدم خطا و ظلم کردند و آقا دستور دادند جلوي اين خطا را بگیرند. در اين قضيه هم این دوستان يک کدامشان پيدا نبودند.

از طرف ديگر ما ضمن رفتن به خانواده‌هاي شهداي فتنه و پیگیری امور آنها که با توجه به اعتقادمان معتقدیم شهداي فتنه به مراتب از شهداي دفاع مقدس جايگاه بالاتري دارند. چرا که شهداي فتنه، شهداي جهاد اکبر هستند در مقابل با پیگیری حادثه یافتگان و برخی از کشته شده های آن صحنه ها ضمن تسلی دادن به خانواده های آنان دنبال می کردیم تا فتنه گران از آنها استفاده نکنند. لذا همين دوستاني که امروز مدعي هستند که بخشي از ادعايشان هم صحيح است به آنها مي‌گوييم فتنه فقط فریاد کشيدن نبود گرچه آن هم درجای خودش قابل تقدیر است اما بايد تن به حادثه مي‌داديد و در درون معرکه مي‌رفتيد و ماجرا را حل و فصل مي‌کرديد. کدام يک از این دوستان حرکت کوچکي در اين زمينه انجام دادند؟ از طرفي آقا مي‌فرمايد فتنه يک ريشه 10 ساله دارد، در دوره اصلاحات که همه آمده بودند که ریشه انقلاب را بکنند، بعضي از همين دوستان داشتند کار اقتصادي مي‌کردند و يک قدم در راه مخالفت با اصلاحات برنداشتند و الان نقش محوري در این جبهه دارند به نظر بنا به فرمایش آقا در خصوص خالص سازی گروه ها این عزیزان باید از خودشان اصلاح را شروع کنند بعد به دیگران بپردازند لذا ايشان ديگر نمي‌تواند با اين وضعيت ملاک و محور قرار گيرد.
بنده به خود اين دوست عزیز گفتم شما در دوره اصلاحات در هيچ جايي نبوديد و مشغول کار اقتصادي بودي، نوش جانت ولی حالا از هر مدعی ادعایتان بیشتر است. گفت: من خيرات و جهیزيه مي‌دادم. گفتم: در آن دوران فقط جامعه جهزيه لازم نداشته است.

* آقای دکتر به نظرتان قدری در کارتان مصلحت اندیشی نداشتید؟

ما را متهم مي‌کنند که گروهي مصلحت‌گرا هستيد. من جمله‌اي از آقا مي‌خوانم:« بايد توجه کرد که اين مجموعه اصولگرا، انقلابي که بحمدالله در کشور اکثريت قاطعي دارند به دليل همين انتخاب که مي‌بينيم انجام گرفته است. اين نشانه‌اي است که مردم دوست اين جهت‌گيري را دوست دارند و اين را حتي‌المقدور نگذاريد متشتت شود. اين وحدت مهم است. حالا ما در سطح کشور هم معتقد به وحدت هستيم. در اين مجموعه معتقد به ارزشها و اصول هم معتقد به وحدت هستيم اين را بايد حفظ کرد ولو با يک اغماض‌هايي و لو با یک اغماض هایی. بعضي از اين اغماض‌ها ممکن است اعتراض برخي ديگر را متوجه انسان کند ولي خوب بکند آدم بايد حق را ببيند چيست ، يک جاهايي بايد برخي از اغماض‌ها را انجام داد براي يک مصلحت بزرگتري که حالا در اين مورد مصلحت اتحاد و اتفاق و باهم بودن و يک حرف بودن و يکصدا داشتن است." در بخش دیگری از فرمایش آقا در همین سخنرانی هست، آقا مي‌فرمايند:« اما اينکه شما چه کار کنيد... اين اشکالاتي که شما گفتيد ممکن است وارد باشد، حالا يا بعضي‌هايش يا همه. بايد جمع‌بندي کرد. من اين را بارها گفته‌ام. ما اثبات و نفي‌مان نسبت به اشخاص ناشي از جمع‌بندي است. شما هم تذکرتان را بدهيد، نهي از منکر کنيد اگر منکري مي‌بينيد و اگر معروفي زمين مانده امر به معروف کنيد. اما اين موجب اين نشود اين نقطه منفي را آدم بهانه قرار بدهد و راهش را جدا کند يا فرض کنيد که فاصله‌اي ايجاد بشود يا تعارض يا تخريب کند. کما اينکه بعضي‌ها همين جور هستند. ... اين اشکالات برخي ممکن است بزرگ هم باشد، منتها در عين حال بايد جمع‌بندي ملاحظه کرد و ديد که اين جمع‌بندي نتيجه‌اش چه مي‌شود. بالاخره در اين جمع‌بندي ما نکات مثبت غلبه دارد." علت اينکه ما با افراد کار مي‌کنيم اين است که جمع‌بندي مي‌کنيم و مبتني بر فرمايش حضرت آقا مصلحت بزرگتري هست که در نظر می گیريم. اگر بنا باشد که ادعا کنيم، ادعاي ما که خيلي بيشتر است. اگر راجع به انحراف، کسي سکوت کرد و اگر آقاي احمدي‌نژاد به منزل رفت و خانه‌نشين شد و آن اشکال جدي به او وارد شد؛ چرا يک عده از دوستان گفتند آقاي احمدي‌نژاد رجايي است؟ در مقابل اين خطاي بزرگ ديگر رجايي کجا و احمدي‌نژاد کجا؟ چرا شهيد رجايي را خراب مي‌کنيد؟ يک عده از دوستان گفتند که هيچ فرقي باگذشته نکرده، ايشان ولايي ولايي است! گفتیم اين چه حرفي است ايشان تعارض کرده است. يک عده از دوستان ديگر گفتند که برخي از حرفهاي ايشان حق است. اين چه تحليلي است؟ به این عزیزان نیز اشکالات جدی است که ما نیز نسبت به آن برای وحدت باید اغماض کنیم و به فرموده ولایت عمل کنیم.

* چرا حضرت آقا تا به حال يک بار از جريان انحرافي سخني به ميان نياورده‌اند؟

- آقا در سال 84 که هيات دولت به خدمت ايشان رسيدند، بحث از انحراف را مطرح کردند؛ برويد بخوانيد. همچنين در اردیبهشت امسال در دیدار با مردم شيراز هم فرمودند تا زنده هستم نمي‌گذارم اين انقلاب از مسير خود منحرف شود. مابین این دو مورد هم تذکرات جدی برای اصلاح و ضرورت پیگیری شعارها و میزان ها به دستگاه اجرایی داده شده است که می توانید مراجعه کنید البته یکی از دوستان پایداری گفت که تا آقا صحبت نکنند ما راجع به انحراف صحبت نمی کنیم با او گفتم مگر آقا راجع به آقای هاشمی و آقای جاسبی فرمایشی کردند که همه ما نسبت به آنها معترضیم بلکه آقا ملاک فرمودند و ما با ملاک به آقایان هاشمی و جاسبی معترضیم و حتی بعضی از شما دوستان برخلاف نظر رسمی و اعلام شده ایشان در سخنرانی عمومی در بعضی امور تندروی می کنید و آسیبزایی می نمائید. توصیه ما به دوستان حرکت در مسیر اهداف انقلاب با موازین و براساس فرمایشات امام و آقا می باشد.

* راجع به ديدار خود با آيت‌الله مصباح يزدي هنوز برخی ابهامات وجود دارد مطلع هستید؟

- از ملاقات ما با آيت‌الله مصباح نقل قول‌هاي فراواني مطرح شد. بنده و‌ آقاي فدايي از محضر آیه ا.. مصباح درخواست کرده بودیم تا جلسه‌اي با ايشان داشته باشيم و توفيقي نصيبمان شد که به خدمت ايشان رسيديم. ما ايشان را مثل خورشيد تاباني مي‌دانيم و خودمان را موظف به بهره‌گيري از ايشان مي‌دانيم. ما همه اين بزرگان را استوانه‌هاي مورد نياز براي اتکاي نيروهاي انقلاب مي‌دانيم. ما که به خدمت آيت‌الله مصباح رسيديم، آنجا صبحت مبسوطي شد که قريب به 2 ساعت و نيم اين بزرگوار وقت گذاشتند و 3 نکته را به ما فرمودند:

1- وحدت آنقدر مهم است که نياز به اثبات ندارد. 2- بحث وحدت هميشه وحدت‌‌شکناني به عنوان يک واقعيت داشته است. 3- باتوجه به واقعيت‌ها ما راهي جز وحدت نداريم و همچنین فرمودند من ليدر جبهه پايداري نيستم و ممکن است چیزی بگویم که آقایان قبول نکنند. و ادامه دادند من از پایداری حمايت کرده‌ام و می کنم، به ايشان مشورت داده و مي‌دهم به اين عنوان که اين ظرفيتي که ايجاد شده، دست عناصر انحرافي نيفتد و بعد هم فرمودند: شما با ایشان بنشينيد و صحبت کنيد. از آن موقع به بعد ما به تهران آمديم و از آقای آقا تهرانی مکرر درخواست کرديم که باهم نشستي داشته باشيم؛ ولي امکان چنين جلسه‌اي تا به حال فراهم نشده است. زیرا آیه ا.. مصباح فرمودند با ایشان بيشتر ارتباط دارند ولی تا حالا نتوانسته‌ايم جلسه ای بعد از دیدار با آیه ا.. مصباح با دوستان داشته باشیم.

جلسه که با آیه ا.. مصباح برگزار شد بعدها در رسانه ها منعکس شد، در سايت‌ مشرق خبري درج شده بود که ناقص بود. بعد از آن هم فارس خبري را کار کرد که بخشي از آن اشتباه بود و با خبر مشرق متناقض بود و بعدا عیناً در سایت رجاء موضوع منعکس شد البته متاسفانه ما را متهم کردند که شما رفته‌ايد با مشرق صحبت کرده‌ايد بعدها با آقای جلالی صحبت کردم و ایشان گفت که منبع همه اين 3 خبر خودایشان بعنوان مسئول محترم دفتر آيت‌الله مصباح بوده ‌است. اخيرا هم جزوه‌اي 80 صفحه‌اي عليه ما منتشر شده است که درآن تناقضات جدي وجود دارد که آدم متاثر مي‌شود و نکاتی را به ما منتسب کرده‌اند، در صورتي که ما اصلا چنين حرفهايي نزده‌ايم.

* آيا پايداري همان حاميان آقای احمدي‌نژاد مي‌باشند؟

- آقاي الهام در نشستي که با دانشگاهيان داشتند اين ادبيات را به کار بردند، اما بعدا توسط برخي ديگر از دوستانش تکذيب شد و بعضي‌ها که مي‌گفتند جبهه پايداري را مشايي راه انداخته است، بنده جایی ‌گفتم این واقعيت ندارد و حضرت آيت‌الله مصباح هم به ما فرمودند که فقط و تنها فقط دليلی که ایشان از حمايت و مشورت دادن به جبهه پايداري دارند به خاطر اين است که اين ظرفيت دست گروه انحراف نيفتد. حالا سئوال اساسی اینجاست که چطور دوستان پايداري راضي مي‌شوند به جبهه متحد که تنها مجموعه‌اي که مي‌خواهد در مقابل فتنه و انحراف بايستد بيشترين هجمه را وارد کنند؟ آیا سود این حمله کردن و تفرقه را انحراف و فتنه نمی برند.؟

* نظر شما درباره آقاي هاشمي چيست؟

- آقاي هاشمي داراي سوابقي در انقلاب هست اما ايشان واقعا در حق انقلاب جفا کردند به ويژه در فتنه 88 به تعبير حضرت آقا اين اشخاص غلتيدند.

ارسال نظر

نمای روز

داغ

صفحه خبر - وب گردی

آخرین اخبار